سه شنبه 22 اردیبهشت 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

خامنه ای و روحانی؛ بالانس زور در برابر بالانس فشار، مجتبی واحدی

مجتبی واحدی
بسیاری از کسانی که ادعای حمایت از منافع ملی در برابر زیاده خواهی های رهبر را دارند به جای فشار آوردن بر دولت و یاد آوری وعده های انتخاباتی، هر روز در حال ساختن توجیهات جدید برای کوتاهی های غیر موجه روحانی هستند به طوری که او هم اکنون هیچ فشاری از سوی تریبون داران پر مدعای اصلاح طلب و سایر حامیان انتخاباتی خود احساس نمی کند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


منبع: سایت دیدگاه نو

بی تردید هر اتفاقی که حتی برای مدتی کوتاه بر خوشحالی ایرانیان بیفزاید یا غصه و نگرانی آنان را کاهش دهد باید موجب خوشحالی همه کسانی باشد که ایران و ایرانیان را دوست دارند. مذاکرات هسته ای هم جدا از نتایج و مقدمات آن ، تابع همین قاعده است . بر همین اساس بسیاری از افراد با گرایشهای گوناگون سیاسی از روند مذاکرات ابراز خوشحالی کرده اند. این در حالی است که در میان این افراد ، نگاههای متفاوت و گاه متضاد نسبت به پیامدها و دستاوردهای مذاکرات هسته ای وجود دارد. اما ابراز خشنودی از روند پیگیری پرونده هسته ای نباید موجب غفلت از برخی “حواشی” شود که ممکن است اکنون یا در آینده اهمیتی بیش از اصل مذاکرات پیدا کند. برای ارزیابی صحیح ازمذاکرات باید همه موارد افشا شده از آنچه نظام را به میز مذاکره بازگرداند و نیز همه احتمالات قابل تأمل پیرامون این موضوع ،مورد توجه باشد.

نخستین نکته توجه به این موضوع است که امریکایی ها با محور قرار دادن منافع ملی خود و با توجه به تعهدات عمومی که در برابر اسرائیل دارند به دنبال توافقی هستند که فعلاً عدم دسترسی جمهوری اسلامی به بمب اتم را تضمین کند. این هدف ، آنها را قانع می کند که نسبت به برخی درشت گویی های تریبونی مقامات جمهوری اسلامی و نیز جناح تندرو در داخل اسرائیل ، بی توجهی نمایند. پیامد دیگر این هدف ، کنار گذاشتن برخی تعارفات در مورد ” لزوم توجه جمهوری اسلامی به حقوق بشر” بوده است که البته می توان استفاده جناح های رقیب در داخل امریکا نسبت به این بی توجهی را به انتظار نشست. اما قطعاً در کوتاه مدت تغییری در رویکرد دولت فعلی امریکا نسبت به این موضوع ایجاد نخواهد شد. آنچه امریکایی ها انجام می دهند موضوعی عادی در مراودات بین المللی است . البته اگر دولتی با کفایت و مردمسالار به معنای واقعی بر ایران حکومت می کرد همین منفعت خواهی امریکایی ها نیز امکان تأمین منافع متقابل برای ملت ایران را فراهم می نمود اما متأسفانه تنها هدف مقامات جمهوری اسلامی از مذاکرات ، کاهش فشار بر خویش است که ظاهراً در حال تحقق می باشد. به عبارت دیگر، در حال حاضرتوافقی در حال پیگیری می باشد که فشارهای وارده بر نظام را کاهش می دهد و حد اقل برای مدتی نگرانی امریکا و شرکای آن را برطرف می نماید.

مقامات دولت فعلی امریکا ، همچنین توجهی به تندخویی های تریبونی جناح تندرو در اسرائیل ندارند زیرا مطمئن هستند حصول توافق با جمهوری اسلامی ، نگرانی فوری اغلب اسرائیلی ها رابر طرف و آنان را نسبت به توافق کنندگان امریکایی، ممنون خواهد ساخت.
دومین نکته که نگاه به مذاکرات و اهداف آن را اصلاح می کند اظهارات اخیر علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی است. او موضوعی را ” بازافشا” نموده که قبلاً در رسانه های غربی افشا و توسط برخی منابع داخل ایران تآیید شده بود. به گفته صالحی در زمان تصدی وزارت خارجه توسط وی، پیشنهاد مذاکره با امریکا به خامنه ای ارائه شده و با تجویز رهبر جمهوری اسلامی ، حداقل دو دور مذاکره با امریکایی ها در عمان انجام شده است . صالحی اعلام کرده با روی کار آمدن دولت روحانی ، مذاکرات ادامه یافته است. سخن صالحی که قرائن زیادی برای صحت آن وجود دارد هرگونه تردید در خصوص کارگردانی خامنه ای در مذاکرات هسته ای و کارگزاری دولت روحانی در این پرونده را برطرف می نماید که البته نقش کارگزاری دولت ، برای مردم ایران و منافع ملی کشورمان ارزشمند است و نباید آن را نادیده گرفت. درعین حال همانگونه که در ابتدای یادداشت آمد تقدیر از این نقش نباید موجب غفلت از برخی حقایق مهم شود. مهم ترین حقیقت در این عرصه آنست که علت ازسرگیری مذاکرات، نه روی کارآمدن روحانی بلکه نیازخامنه ای به رفع تحریم های نفتی و بانکی بوده است . این موضوعی است که خود او نیز چند ماه قبل به آن اعتراف کرد و علت اصلی مذاکره با امریکا را ” رفع مزاحمت دشمن ” اعلام کرد. پذیرش این نکته ، نگاه به مذاکرات و آنچه که واقعاً آن را تهدید می کند تغییر خواهد داد. با نگاه جدید ، تهدید اصلی ، رفع نیاز خامنه ای به این مذاکرات است. مثلاً اگرایران بتواند در عرصه دیگری امریکا و هم پیمانان آن کشور را نیازمند مذاکره و همکاری نماید و یا شرایط خود را به آنان تحمیل نماید احتمال عهد شکنی خامنه ای و بر هم خوردن روند مذاکرات ، افزایش خواهد یافت. تغییر ادبیات بسیاری از مقامات غربی – به ویژه امریکایی ها – نسبت به جمهوری اسلامی بعد از افزایش خطر ” داعش ” نمونه ای است که می تواند مدعای این یادداشت را تبیین نماید. با این نگاه ،طولانی شدن دوره مذاکرات یکی از تهدید های اصلی در برابر حل و فصل منطقی پرونده هسته ای است زیرا وقوع برخی حوادث جدید در منطقه می تواند دست خامنه ای رابرای ماجراجویی بیشتر و امتیاز گیری به نفع خود – نه به سود ملت ایران – بازتر کند.

پررنگ دیدن نقش ” نیاز خامنه ای به رفع تحریم های نفتی و بانکی ” در ازسرگیری مذاکره و تغییر روند آن ، نکته دیگری را نیز آَشکار می سازد. این نکته ، فرصت سوزی های داخلی روحانی و بی توجهی او به امور اساسی به بهانه جلوگیری از ” به خطر افتادن مذاکرات هسته ای ” است. در واقع در حالی که خامنه ای فعلاً بیش از دولت روحانی به مذاکرات و نتایج آن نیازمند است یک دروغ بسیار بزرگ ، بهانه به دست روحانی و برخی حامیان کاسب کار او داده تا پیمان شکنی های آشکار و زیر پا گذاشتن وعده های انتخاباتی توسط وی را توجیه بلکه مقدس ، جلوه دهند.البته بعضی فرصت سوزی های او قابل جبران نیست و حتی اگر همین امروز، او تصمیم بگیرد پیمان شکنی را متوقف نماید نمی تواند با قدرتی که در ابتدای تصدی ریاست جمهوری در اختیار داشت وعده های خویش را پیگری نماید. زیرا اولاً با نزدیک شدن هر چه بیشتر به توافق نهایی هسته ای یا نجات خامنه ای از بحران تحریم به هر طریق دیگر ، نیاز رهبر به دولت و تدابیر آن کاهش خواهد یافت. ثانیاً در ابتدای استقرار دولت روحانی ، او و وزیر خارجه اش نقش منحصر به فرد برای نزدیک کردن ایران و امریکا داشتند که ارتباط مستقیم عوامل خامنه ای با امریکایی ها در موضوع مبارزه با داعش ، این نقش را ازبین برده است. اکنون بر خلاف ماههای اولیه استقرار دولت روحانی ، این دولت تنها یکی از ابزارهای خامنه ای برای تفاهم با امریکایی هاست . ضمن آنکه تجربه نشان داده اغلب دولتمردان در جمهوری اسلامی ، به راحتی جذب قطب قدرت می شوند و محمد جواد ظریف نیز از این قاعده مستثنی نیست. روند تضعیف پایگاه مردمی روحانی که به خاطر پیمان شکنی ها و سکوت او در برابر بسیاری از اتفاقات داخلی ، آغاز و با اظهار نظر شرم آور ظریف در مورد زندانیان سیاسی به اوج رسید در واقع به معنای تقویت موضع خامنه ای در برابر روحانی است . همین مسئله می تواند موجبات نزدیکی هر چه بیشتر ظریف به خامنه ای و فاصله گرفتن او از تدابیر روحانی شود. در آن صورت ، تنها مزیت فعلی دولت موسوم به ” دولت تدبیر و امید ” یعنی حل تنش با امریکا ، از سبد روحانی خارج خواهد شد. در چنان شرایطی ، خامنه ای از یک سو به هدف اصلی خود یعنی خلاصی از محدودیت های مربوط به تحریم ها دست خواهد یافت از سوی دیگر اجازه نخواهد داد حل وفصل موضوع هسته ای به نام روحانی و دولت او ثبت شود. به عبارت دیگر برنده اصلی در بازی مذاکرات ، خامنه ای خواهد بود و روحانی امتیاز خاصی بابت این موضوع به دست نخواهد آورد . خامنه ای با بهره مندی از این فرصت ، موضع خود در داخل و خارج را تقویت خواهد کرد و قاعدتاً بر حجم سرکوب ها خواهد افزود در حالی که دولت یازدهم و رئیس آن ، به بهانه همین مذاکرات ، بسیاری از حقوق اساسی مردم و نقض آنها توسط خامنه ای و عواملش را نادیده گرفته اند.

ممکن است عده ای ادعا کنند بهره مند شدن خامنه ای از دستاوردهای مذاکرات هسته ای، نافی برخی منافع برای ملت نیست. پاسخ به این ادعا بسیار روشن است. نیاز خامنه ای به مذاکرات ، شرایطی فراهم نموده است که بدون این همه کوتاه آمدن های دولت نیز امکان تحقق دستاوردهای مثبت مذاکرات وجود دارد و در نتیجه منافع مورد نظر – یا کاهش هزینه ها برای ملت – خود به خود محقق خواهد شد . پس لازم نبوده ونیست که به بهانه به خطر افتادن مذاکرات، در عرصه هایی کوتاهی شود که نادیده گرفتن آنها ، موجب بهره مندی صد درصدی خامنه ای و زیان دیدگی قطعی ملت ایران خواهد شد. کسانی که در دوسال گذشته از کوتاه آمدن های روحانی زیان دیده اند همان ها هستند که اولاً نقش عمده در به قدرت رسیدن او داشته اند و ثانیاً می توانستند در صورت بروز بحران سیاسی، قوی ترین و شجاع ترین حامیان دولت باشند .البته ادامه مذاکرات هسته ای هنوز هم فرصت هایی را باقی گذاشته است تا در کنار امتیازات فراوانی که تا کنون نصیب رهبر دیکتاتور جمهوری اسلامی شده، منافعی نیز برای ملت ایران تأمین شود که البته تأمین این امتیازات، مشروط به اراده واقعی روحانی برای حمایت ازمنافع ملی و اجرای وعده های انتخاباتی است.اما متاسفانه افق روشنی در این زمینه وجود ندارد. بسیاری از کسانی که ادعای حمایت از منافع ملی در برابر زیاده خواهی های رهبر را دارند به جای فشار آوردن بر دولت و یاد آوری وعده های انتخاباتی، هر روز در حال ساختن توجیهات جدید برای کوتاهی های غیر موجه روحانی هستند به طوری که او هم اکنون هیچ فشاری از سوی تریبون داران پر مدعای اصلاح طلب و سایر حامیان انتخاباتی خود احساس نمی کند و لذا راضی نگهداشتن رهبر را بر تحقق وعده های خود ترجیح می دهد.روحانی به خوبی رهبر جمهوری اسلامی را می شناسد و از فشارهای خارجی که موجب همراهی او با روند فعلی مذاکرات شده، آگاه است.

خامنه ای درجریان مذاکرات، به اموری تن داده که تا دو سال قبل، آنها را زورگویی و باج خواهی دشمنان می دانست و دولت خاتمی را به کوتاه آمدن در برابر این زور گویی ها متهم می کرد. او اکنون به موازات آنچه که قبلاً آن را پذیرش زور می نامید ناچار است حقارت خویش را با افزایش زور گویی در داخل جبران نماید و توجیه سازی های شرم آور برخی حامیان روحانی به خامنه ای در ایجاد ”بالانس زور” از طریق توسعه ستمگری داخلی کمک می کند. گروهی از حامیان روحانی که تندروهای داخلی و عدم تحریک آنان را مهم ترین دغدغه خویش جلوه می دهند به خوبی می دانند ”تندی و کندی اراذل حکومتی” در کنترل کامل بیت رهبری است و آن مزد بگیران حقیر، هیچ کاری بدون هماهنگی رأس نظام انجام نمی دهند.

پس از انتخابات سال نود و دو، رهبر به شدت نیازمند همکاری دولت برای پیشبرد اهداف خود در روند مذاکره با امریکایی ها بود. در چنان شرایطی روحانی می توانست – و هنوز تا حدودی می تواند – مطالبات عمومی را به خامنه ای یاد آوری نماید و او را برای تحقق بخشی از آنها تحت فشار بگذارد.اما ظاهراً در روندی معکوس ، خامنه ای مرتباً خواسته های نیروهای موسوم به تندرو را در برابر چشمان روحانی قرار می دهد و متأسفانه گروهی از حامیان دولت که با درخواست سکوت مطلق در برابر پیمان شکنی های روحانی ، در واقع در حال بازی در زمین رهبر هستند. همین بازیگران – که در صداقت بسیاری از آنها تردید وجود دارد- اکنون کار را به جایی رسانده اند که حتی مخالفت با دروغ ناجوانمردانه محمد جواد ظریف را کاری غیر اخلاقی و ضدیت با منافع ملی می نامند.

به هر حال کسانی که خود را حامی منافع ملی می دانند وظیفه دارند روحانی را برای تحقق مطالبات عمومی تحت فشار قرار دهند. افزایش فشار بر روحانی، او را به ایجاد ”بالانس فشار” در مواجهه با رهبر ناچار خواهد کرد. آنچه آینده تحولات داخلی و سرنوشت روحانی در سال نود و شش را تعیین می کند تا حدود زیاد متأثر از ”بالانس فشار روحانی” در برابر ”بالانس زور خامنه ای” است. خامنه ای هنوز ناچار به پیگیری مذاکرات در ریل فعلی است و برخلاف ادعای برخی حامیان روحانی، اتفاقات داخلی تأثیر زیادی بر روند مذاکرات نخواهد داشت. اما برخی کوتاهی های داخلی به بهانه ”عدم اخلال در مذاکرات” می تواند رهبر و مزد بگیران او را در زورگویی های داخلی، گستاخ تر نماید. آیا برخی اصلاح طلبان و اعتدالیون حکومت زده، روحانی را برای استفاده بهینه از شرایط موجود تحت فشار قرار خواهند داد یا ترجیح می دهند با دعوت همگان به کوتاه آمدن، رضایت رهبر را تأمین و به خیال خام خویش ، سهمی از آینده حکومت را در اختیار بگیرند؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016