دوشنبه 18 خرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

پيشنهاد کری به ظريف در شب توافق ژنو

تهران - ايرنا - حميد بعيدی نژاد يک عضو تيم مذاکره کننده هسته ای ايران در صفحه اينستاگرام خود خاطرات آخرين لحظات مذاکرات ايران و ۱+۵ در وين را که به توافق ژنو در روز سوم آذر ۱۳۹۲ منجر شد، پرداخت.

متن کامل يادداشت حميد بعيدی نژاد را بخوانيد:

آن روز يکی از روزهای طولانی مذاکرات ما بود، روزی که خيلی زود از خواب بلند شده بوديم و بدون توقف تا آن ساعت يعنی دو و نيم صبح آن روز بيدار بوديم. يکسره جلسات و رفت و آمد و گفت وگوها ادامه داشت. بله بامداد ٢٤ نوامبر ٢٠١٣ مطابق با سوم آذرماه ١٣٩٢ در ژنو. از به خصوص غروب آن روز مذاکرات وارد مرحله نهايی شده بود، چون بعد از سه ماه مذاکره فشرده حالا اختلافات به تعداد انگشتان يک دست محدود شده بود. غروب جلسه وزيران ايران و ۱+۵ برگزار شد که توافقی به دست نيامد و بعد از آن وزيران بعضی تک تک و بعضی مثل وزيران چين و روسيه دو تايی به ديدن دکتر ظريف آمدند و توصيه کردند که در اين مرحله آخر ايشان به فرمول های پيشنهادی طرف ۱+۵ رضايت بدهند.

آن لحظه عقربه های ساعت ۲:۴۰ صبح را نشان می داد و آمريکايی ها نيز از مواضع خود کوتاه نمی آمدند. حالا اختلافات به دو عبارت کوتاه در يک جمله مهم محدود شده بود که ناظر بر مهمترين بحث يعنی شناسايی روشن غنی سازی برای کشورمان از سوی همه اعضای ۱+۵ مربوط می شد، کاری که به خاطر آن کشورمان مورد بيشترين فشار و محدوديت قرار گرفته و شش قطعنامه تحريم توسط شورای امنيت و کلی مقررات تحريم يک جانبه توسط آمريکا و اتحاديه اروپا عليه ما تصويب شده بود. اما هيچ چيز قابل پيش بينی نبود و به خاطر اهميتی که موضوع برای هر دو طرف داشت راه حل آن هنوز هم بسيار مشکل به نظر می رسيد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اما گفت وگوها در راهروها ادامه داشت و آقای عراقچی و روانچی کماکان با برخی از معاونين سياسی و از جمله خانم شرمن در تماس بودند. از خانم اشتون ديگر کاری ساخته نبود و او منتظر آخرين تماس های سياسی بود. رد و بدل کردن آخرين نتايج مذاکرات و مشورت ها با دکتر ظريف ادامه داشت که تلفن موبايل يکی از دوستان زنگ زد. ويليام برنز قائم مقام کری بود. او که مشخص بود در همان اتاق کری می باشد، خواهش کرد که پيشنهاد جديدی از سوی آقای کری به دکتر ظريف منتقل شود.

آن پيشنهاد آغاز يکسری بحث های جديد از پشت تلفن گرديد که حول و حوش عبارت بندی های مختلفی برای حل مشکل همان بند خيلی مهم بود. نفس ها در سينه حبس بود و دکتر ظريف با قاطعيت جمله بندی های جديدی را روی متن توافق می نوشت و آنها را بالا و پايين می کرد. يک باره برنز پای تلفن گفت که اگر اين جمله آخری بتواند به نحو ديگری نوشته شود ما هم مبنای آن را می توانيم بپذيريم. اين صحبت برنز هيجان جديدی بين همه ايجاد کرد، چشم انداز اميد به تفاهم حالا برای همه نمايان شد. در اين فضا عبارتی که محور مشخص مذاکرات بود و چندين بار تغيير کرده بود با کم و زياد کردن مختصری کامل شد و متن مورد توافق قرار گرفت.

باور نکردنی بود. هيجان در اتاق به اوج رسيد. برق شادمانی در چشم ها پرتو افکن و لبخند رضايت بر صورت همگان نمايان شد.

با توافق دو طرف عمده يعنی ايران و آمريکا در خصوص موضوع، چند دقيقه نگذشت که خبر حصول توافق تمام هتل در ژنو را به حرکت و هيجان درآورد و هنوز لحظاتی نگذشته بود که شبکه های عمده خبری جهان برنامه های خود را قطع و اين خبر خيلی فوری روی تمامی آنتن های خبری مخابره شد که بر اساس اخبار رسيده ايران و کشورهای ۱+۵ بر روی متن تفاهم ژنو توافق کرده اند و جلسه رسمی وزرای خارجه برای تاييد نهايی متن تا لحظاتی ديگر در مقر سازمان ملل متحد در ژنو برگزار می گردد.

از همکاران تشريفات خبر آوردند که جلسه مشترک وزرا و خانم اشتون ساعت ۳:۴۵ بامداد يعنی حدود نيم ساعت ديگر در سازمان ملل برگزار خواهد شد. همه برای آماده شدن سريع از اتاق دکتر ظريف خارج شديم تا آماده شويم. حدود نيم ساعت بعد همه از هتل به سمت سازمان ملل حرکت کرديم. خيابان ها در نيمه شب کاملا خلوت بود و کسی در خيابان ديده نمی شد. کارمندان حفاظتی و روابط عمومی سازمان ملل که نيمه شب از خواب بلند شده بودند سريعا سر پست هايشان حاضر شده بودند. خيابان های تاريک شهر و سپس محوطه کاملا خلوت سازمان ملل را سريع پشت سر گذاشتيم.

آنچه من در آن لحظه در تصور خود مرور می کردم آن بود که با توجه به دير وقت بودن زمان برگزاری جلسه مطبوعاتی و آن که حالا ديگر ساعت ٤ صبح شده بود، احتمالا از آن طرف خانم اشتون و معاونان سياسی کشورهای ۱+۵ در جلسه شرکت می کنند. اما وقتی همگی وارد جلسه شديم واقعا مبهوت شدم. صحنه ای که هيچ گاه با آن حال و هوا فراموشش نخواهم کرد. بله تمامی وزرای امور خارجه شش کشور به اضافه خانم اشتون همگی کاملا آماده در جلسه نشسته بودند. واقعا خشکم زد.

ساعت چهار صبح وقتی هيچکس حاضر نيست از خوابش بگذرد، وزيران خارجه شش قدرت جهانی در جلسه ای که قرار نبود بحثی هم صورت بگيره و فقط اعلام رسمی تفاهم و يک مصاحبه مطبوعاتی مشترک بين خانم اشتون و دکتر ظريف بود، همه عمد داشتند که باشند و حضور رسمی کشورشان در اين سطح بالای سياسی را به دنيا اعلام کنند.

چند لحظه ای نگذشته بود که با تکميل شدن حضور همه وزرا مسئول رسانه ای جلسه اعلام کرد چون اعلام ناگهانی توافق باعث شده است که امکان آمادگی از پيش همه خبرنگاران با تجهيزات لازم خود در جلسه فراهم نشود، حدود نيم ساعتی طول می کشد تا اين ترتيبات به طول انجامد و لذا ضمن عذرخواهی همه را دعوت به صبر و حوصله کرد. اين نيم ساعت به نقل حرف و حديث های دوجانبه و چندجانبه خاطرات سپری شد تا خبرنگاران حاضر شدند.

با آمدن خبرنگاران عکس و فيلمبرداری آغاز و بعد هم مصاحبه مطبوعاتی و بعد هم دست دادن وزرا با يکديگر انجام گرفت. لحظات عجيبی بود که باور آن سه ماه پيش از آن امکان نداشت، ولی اين تفاهم نشان داد که با تلاش و درک متقابل می توان روند امور را اصلاح کرد. همه اين روز را واقعه ای مهم دانستند. روزی که ايران با تعهد و اعلام صريح محکوميت سلاح هسته ای و توقف روند توليد سوخت بيست درصد که نيازی به آن نداشت و برخی شفافيت ها، حقوق هسته ای خود به ويژه تداوم غنی سازی را تثبيت و ضمن متوقف کردن روند افزايش تحريم ها، برخی امتيازات مهمی برای گشايش هايی در حوزه های مالی و اقتصادی دريافت می کرد.

حدود ساعت شش صبح بود که به هتل برگشتيم. در راه برگشت دکتر ظريف به من گفتند کار ترجمه فارسی متن تفاهم ژنو را با دقت کامل در اسرع وقت ادامه دهيد و برای استفاده رسانه های مختلف در تهران آن را هر چه زودتر تکميل کنيد.

البته کار کردن در آن ساعات سخت بود ولی اهميت کار آن قدر زياد بود که هر طور شده می بايد ترجمه با دقت و سرعت انجام می شد. برای سرعت در کار از دو نفر از همکاران در نمايندگی ژنو که از بهترين متخصصان حقوقی و بين المللی بودند کمک خواستيم که لطف کردند و ضمن تهيه کامپيوتر و امکانات لازم با طيب خاطر به هتل آمدند.

عملا کار از ساعت هفت صبح شروع شد. حالا همه برای استراحت به اتاق هايشان رفته بودند و محيط خيلی آرام بود و آرامش کاملی بر همه جا حاکم بود. کار را شروع کرديم و با دقت و وسواس جمله به جمله پيش می رفتيم و هر جمله را بعد از چند بار نوشتن و ويرايش تکميل می کرديم. اين کار بدون وقفه تا ساعت يازده صبح ادامه يافت. پرينتی از متن گرفتم و به اتاق دکتر ظريف رفتم.

ايشان در آن لحظه تک و تنها در اتاقشان پشت کامپيوترشان مشغول مرور اخبار و تحولات بين المللی بودند. متن را که به ايشان دادم تشکر کردند و گفتند ديگه برو يک استراحتی بکن چون پرواز حدود يک بعدازظهر است، من متن را نگاه می کنم و بقيه کار را خودم با دوستان پيگيری می کنم.

آرامشی که در آن لحظه در شخصيت ايشان ديدم، به من هم خيلی حس لذت بخشی داد و خيالم را از بقيه کار راحت کرد. توانستم آن روز يک ساعتی استراحت کنم و بعد برای رفتن به فرودگاه آماده شديم. بله آن روز لحظاتی داشتيم که همه لحظات آن خيلی خاطره انگيز بود. آن لحظات هميشه با ماست و تنها در اينجا خواستم بخشی از زيبايی آن لحظات را با شما هم در ميان گذاشته باشم. به هر حال با هر تفسيری که به آن روز بخواهيد نگاه کنيد بايد اذعان کنيم که روز سوم آذرماه ١٣٩٢، روز مهمی در تاريخ سياسی ايران عزيزمان محسوب می شود.'


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016