یکشنبه 14 تیر 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

آيا مذاکرات هسته‌ای تأثيری بر حقوق بشر هم دارد؟ رضا علیجانی

رضا علیجانی
قدرت مسلط بر ايران؛ به‌خصوص رأس هرم سياسی، با مذاکرات هسته‌ای بيشتر به دنبال حل مشکلات اقتصادی با رفع تحريم‌هاست. هر چند گفته شده اين مذاکرات آزمونی برای مذاکره با آمريکايی‌ها در ديگر مسائل است؛ اما مجموعه عناصر و عوامل در کنار يکديگر نشان می‌دهد آن‌ها نيازمندند که نوعی منازعه خفيف با آمريکا را در گفتمان مشروعيت بخش قدرت مستقر در ايران همچنان و همواره حفظ کنند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 



قدرت مسلط بر ايران؛ به خصوص راس هرم سياسی، با مذاکرات هسته ای بيشتر به دنبال حل مشکلات اقتصادی بارفع تحريم هاست. هر چند گفته شده اين مذاکرات آزمونی برای مذاکره با آمريکايی ها در ديگر مسائل است؛ اما مجموعه عناصر و عوامل در کنار يکديگر نشان می دهد آنها نيازمندند که نوعی منازعه خفيف با آمريکا را در گفتمان مشروعيت بخش قدرت مستقر در ايران هم چنان و همواره حفظ کنند.

قدرت مستقر ديگر چندان نمی تواند روی مذهبی بودن و عامل اجرای شريعت بودنش در کشور برای مشروعيت سازی بين اقشار زيادی مانور بدهد. از اين رو به ناچار دشمن ستيزی و حفظ محور مقاومت در منطقه را محور مشروعيت ساز خود کرده است.

از طرف ديگر در اعماق قدرت در ايران نکته ای رسوخ کرده است که اکر ما جايی کوتاه بياييم و شل بدهيم چه در عرصه خارجی و چه در عرصه داخلی؛ قافيه را خواهيم باخت. قبلا نيز هاشمی رفسنجانی در دهه شصت گفته بود ما اشتباه شاه را مرتکب نمی شويم و فضا را باز نمی کنيم تا خودمان سرنگون شويم. اين ايده هم چنان در اعماق ناخودآگاه و خودآگاه قدرت در ايران وجود دارد.

براين اساس قدرت مستقر در ايران نمی خواهد با حل و فصل مسئله هسته ای و تنش زدايی نسبی در اين رابطه به تنش زدايی در داخل هم بپردازد. عدم همراهی با دولت خاتمی در گذشته و عدم همراهی با شعارهای کم رنگ تر حسن روحانی در سياست های داخلی و اصرار بر افزايش تعداد اعدام ها و دستگيری ها و احضارها و سرکوب ها همگی بيانگر اين سياست سخت گيرانه داخلی به موازات نرمش قهرمانانه هدف دار در خارج است.

بنابراين قدرت مستقر در ايران به طور ارادی و به طور مستقيم نمی خواهد مذاکرات هسته ای هيچ تاثيری روی حقوق بشر در داخل داشته باشد. قبلا نيز در مخالفت برای ورود فعال به حل و فصل مسائل هسته ای گفته می شد دشمن به دنبال حل مشکل نيست و با حل اين مسئله هم دست از سرما بر نمی دارد و روی حقوق بشر تمرکز خواهد کرد. و اين البته مسئله درستی است! اما همه اين واقعيت به توطئه دشمن برنمی گردد. اصل مسئله چيز ديگری است. خود شکن آينه شکستن خطاست. مشکل اصلی در رفتار خود حاکميت است. و تا فضای انسداد سياسی و نقض حقوق بشر در ايران وجود دارد فعالان سياسی و مدنی تغيير خواه در داخل در اين باره فعال خواهند بود و بالطبع افکار عمومی جهان و نهادهای مستقل حقوق بشری نيز که به خصوص پس از پايان جنگ سرد بيش از پيش روی انديشه و ايدئولوژی حقوق بشر حساس شده اند در اين باره عکس العمل نشان خواهند داد. و البته قدرت های جهانی نيز سعی در بهره برداری از اين مسئله برای اهداف و منافع خاص خودشان خواهند داشت. بهره گيری آن ها از اين مشکل عامل ايجاد آن نيست و تنها از اين معضل خودبنياد به صورت جانبی بهره برداری می کنند. همان گونه که نقض حقوق بشر در بلوک شرق سابق واقعيتی بود که ربطی به بهره برداری غربی ها از آن نداشت و از قضا يکی از عوامل فروپاشی اين بلوک هم همين بی اعتنايی به افکار عمومی و حقوق اوليه سياسی و اجتماعی مردم تحت حاکميت شان بود.

بدين ترتيب حل مسئله هسته ای در قدرت مستقر در ايران به صورت مستقيم و ارادی تاثيری بر رعايت حقوق بشر نخواهد داشت.

اما به طور غير مستقيم و غيرارادی حل و فصل مشکل هسته ای از چند مسير روی مسئله حقوق بشر در ايران موثر واقع خواهد شد:

اول- ناراضيان سياسی در ايران که بخش قابل توجهی شان در انتخابات اخير به روحانی رای داده و يا حداقل از روی کار آمدن اش به صورت مطالبه محورانه حمايت کردند؛ پس از حل مشکل هسته ای توقع بيشتری برای تمرکز روی مسائل داخلی و به خصوص مسائل مربوط به آزادی ها خواهند داشت. فشار اين مطالبه دولت را به ناچار وادار خواهد کرد در اين رابطه فعال تر و حداقل حساس ترشود. همين فشار به کل قدرت مستقر نيز وارد خواهد شد. قدرت در ايران لااقل در اين مورد بايد پاسخگوتر از قبل باشد.

دوم- ناراضيان اقتصادی نيز با ايجاد گشايش نسبی در اوضاع اقتصاد وبهبود وضعيت معيشتی شان (بنا به نظريه آبرام مزلو) به تدريج خواهان مطالباتی بيشتر خواهند شد. نزديک ترين راه به دموکراسی در ايران رفاه مردم و نه فقر آن هاست. اقشار وسيع تری از طبقه متوسط با مقداری رفاه و خلاصی يافتن از مشکلات دست و پاگير اقتصادی اوقات فراغتی خواهند يافت که مطالباتی بالاتر را پيگير کنند. طبقه متوسط کمی مرفه تر شده خواهان مشارکت سياسی و سهم خواهی در اداره جامعه خواهد بود و همين امر نيز فشار مطالبات حقوق بشری را بيشتر و بالاتر خواهد برد و در شرايط و مسائل مربوط به اين حوزه موثر خواهد بود.

سوم- در عرصه بين المللی نيز افکار عمومی جهانی عادت کرده به تيتر يک مطبوعات شدن ايران در باره مسائل هسته ای به تدريج از اين تيتر فاصله خواهد گرفت و احتمالا تيتر عمده بعدی مسئله حقوق بشر در ايران خواهد بود ( البته مسائل منطقه ای نيز نامزد ديگر اين تيتر جانشين خواهند بود). به همين ترتيب علاوه بر افکار عمومی جهانی نيروها و نهادهای مستقل حقوق بشری نيز همين وضعيت را خواهند داشت و اهتمام بيشتری روی مسئله حقوق بشر در ايران خواهند نمود. قدرت های برتر جهانی نيز در تداوم منازعه گاه خفيف و گاه شديد شان با حکومت ايران وارد همين چالش (در کنار ديگر چالش های احتمالی منطقه ای) خواهند شد.

بدين ترتيب مجموعه اين عوامل دست به دست هم خواهد داد تا قدرت مستقر در ايران که بين مذاکرات هسته ای و مسئله حقوق بشر رابطه ای نمی بيند و نمی خواهد برای آينده نيز چنين شود؛ مجبور شود تا به مسئله حقوق بشر توجه بيشتری بکند.

اما ملی ترين و بهترين حالت اين است که به جای فشارهای داخلی و يا خارجی خود قدرت مستقر به اين جمع بندی برسد که تنش زدايی در خارج بدون تنش زدايی در داخل موفق نخواهد بود. دولتمردان متوجه شوند که توسعه اقتصادی در کشور نفت خيز با درآمد بالا و استعداد فساد اقتصادی فراوان بدون آزادی بيان و رسانه ها و بدون قوه قضائيه مستقل ميسر نيست و به طور کلی حکومت در يابد بهترين و نزديک ترين راه برای ماندگاری نه توانايی هسته ای و قدرت نظامی و مداخلات منطقه ای بلکه دموکراسی درونی و همبستگی ملی و استحکام داخلی است؛ به خصوص در سرزمينی که بخش مهمی از جمعيتش جوان است و تغيير خواه و تسليم قالب های تحملی حاکمان نمی شود.

قرائنی چشمگير برای اين درس گيری ها فعلا در چشم انداز نيست. اما هوای سياست در ايران مثل آب و هوای اقليمی اش بسيار متنوع و متلون است. هر چيزی ممکن است و هيچ چيز منتفی نيست. حتی پذيرش تدريجی و البته سخت دموکراسی توسط حاکمان. حاکمان و قدرت مستقر يا بايد منعطف شوند و منطبق بر خواست های مردمانشان گردند و يا اگر سرسختی و صلبی نشان دهند خواهند شکست. اين انتخاب بيشتر از آن که به مردمان ربط داشته باشد به حاکمان و درس گيری و تجربه آموزی شان از حوادث روزگار مربوط است.

این مقاله پیش از این در نشريه [خط صلح] منتشر شده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016