پنجشنبه 8 مرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

"راز بقا"ی داعش! ع. شفق


e.shafagh@yahoo.com

بيش از يک سال از عروج داعش و تحولاتی که با جنايات غير قابل توصيف اين نيروی مزدور و تبهکار عليه توده ها رقم خورده، می گذرد. در اين شکی نيست که با ظهور داعش، منطقه خاور ميانه به کانون تنشی مضاعف و بحرانی خطرناک تبديل شده که بيش از گذشته در آتش جنگ می سوزد. با اين حال به رغم نفرت عميق توده های تحت ستم و آگاه در سراسر جهان از داعش و خواست آنها مبنی بر نابودی اين جريان ارتجاعی، به رغم ادعای يک بسيج جهانی توسط قدرت های اقتصادی- سياسی امپرياليستی غرب و در رأس آنها آمريکا عليه اين جريان، به رغم تشکيل يک ائتلاف بی سابقه از قدرت نظامی ۶۰ کشور برای جنگ با داعش، هيچ نشانی مبنی بر اضمحلال و نابودی اين جريان کوچک در آينده نزديک و از آن کمتر تضعيف حضور و قدرت کنونی داعش به چشم نمی خورد. بر عکس، شواهد موجود به طور روزمره از قدرت گيری داعش و "خلافت اسلامی"اش در عراق و سوريه خبر داده و هر از چند گاه نيز گزارشاتی مبنی بر "آتش بس" توسط ساير دار و دسته های موسوم به "بنيادگرايان اسلامی" در داخل سوريه و عراق و پاکستان و يمن و افغانستان با داعش منتشر شده و آنها نيز با حکومت اسلامی اعلام "بيعت" می کنند و نيروهای خود را در اختيار آن می گذارند.

در طول اين مدت، حيات و معاش ميليون ها تن از توده های زحمتکش و ستمديده منطقه، به ويژه در سوريه و عراق در کوره جنايات و فجايع آفريده شده توسط داعش و حاميان آن سوخته و سايه جنگ و ناامنی و مرگ، هر چه بيشتر بر سراسر منطقه سيطره افکنده است. در عين حال انتشار سيستماتيک اخبار و گزارشات جنايات جنون آسا و نفرت برانگيز اين نيروی بنيادگرا و افراطی عليه مردم عادی مسلمان و غير مسلمان، نمايش قطع سر و اعضای بدن قربانيان، به بردگی کشاندن زنان، اعدام های دست جمعی تهوع آور و ... که توسط رسانه های امپرياليستی به اقصی نقاط جهان رِله می شود، بطور انکار ناپذيری تاکنون به امر بزرگ نمائی چهرۀ سياه داعش به عنوان يک دشمن اهريمنی در افکار عمومی خدمت کرده است.

ولی فراتر از اين فضای تبليغاتی، می بينيم که "خلافت اسلامی" داعش که هم اکنون سرزمينی به وسعت نيمی از عراق و سوريه با تمام منابع انرژی و انسانی آن را در کنترل دارد، در محدوده زير کنترل اش در عراق و سوريه در حالی که ميليون ها تن از مردم مسلمان، خانه و کاشانه شان را بر جای گذارده و از ترس سلاخی شدن به دست اين نيرو گريخته اند، همچنان به رغم به اصطلاح مخالفت نيرو های ائتلاف پابرجاست. می بينيم که "خلافت اسلامی" داعش با بهره گيری از يک مکانيزم پيچيده و با وساطت سرمايه داران انگليسی و اروپايی، قادر به فروش نفت -صد البته ارزان- به دولت های "اتحاديه اروپا" می شود؛ تسليحات مکفی برای ادامه بقا و تضمين يک جنگ طولانی به دست می آورد؛ صفوف خود را به طور روزمره با نيرو گيری در زير چشمان تيز دستگاه های اطلاعاتی و پليس دولت ها و آموزش آنها در سطح بين المللی گسترش می دهد؛ با پرداخت مزدهای چشمگير، مزدوران جديدی شامل مسلمانان اتباع غرب، و کشورهای عربی حاشيه خليج فارس که به داعش می پيوندند، به دست می آورد و در همين حال ظاهراً جنگ در چندين جبهه با ارتش های "۶۰ کشور" مؤتلف به رهبری آمريکا را به خوبی مديريت می نمايد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تجربه "جنگ طولانی" آمريکا و شرکاء با داعش تاکنون نشان داده که اين دار و دسته، پيش از هر هجوم وسيع برای به آتش کشيدن شهرها و روستاهای عراق و سوريه (نظير تجمع اخير برای تسخير شهر رمادی عراق) درست در زير چشم ماهواره های مدرن آمريکايی-اروپايی به تجمع نيرو و ماشين آلات جنگی پرداخته و سپس به گونه ای برق آسا اهداف مورد نظر را مورد حمله قرار داده است؛ بدون آن که با هيچ مقاومت و يا عکس العمل جدی ارتش های تا بن دندان مسلح "ائتلاف ۶۰ کشور" روبرو گردد. پس از اين پيشروی ها در اکثر جاهايی هم که نيروی داعش در معرض حملات هوايی جنگنده های آمريکا و شرکا قرار گرفته، اين حملات بنا به اعترافات خودِ نيروهای ضد داعش موفق نشده اند تا ضربات نابود کننده ای به اين جريان وارد سازند. مشاهده چنين روندی حتی کاسه صبر حکومت دست نشانده عراق را هم لبريز کرده است. تا جايی که دولت و پارلمان عراق اخيراً نسبت به "عدم قاطعيت" ائتلاف ضد داعش در برچيدن اين جريان مخوف و آذوقه رسانی و کمک های تسليحاتی "اشتباهی" هواپيماهای آمريکايی-انگليسی در جبهه های جنگ به نيروهای محاصره شده داعش در خاک عراق به مراجع بين المللی رسمأ شکايت کرده اند. (نگاه کنيد به "رسوائی افشای تسليح سيستماتيک داعش توسط ارتش آمريکا" مندرج در پيام فدايی شماره ۱۸۷، دی ماه ۱۳٩۳)

مشاهده اين اوضاع به طور طبيعی به سؤالی دامن می زند که از اولين روز عروج اين نيروی تبهکار و پيشروی های برق آسای آن در تسخير موصل و تبديل آن به يک قدرت مخوف ذهن انسان های آگاه در سراسر جهان را به خود مشغول ساخته است. و آن اين که به راستی راز بقای داعش در چيست؟ چرا داعش به رغم قدرت محدودی که از چند هزار تا حداکثر سی هزار مزدور تخمين زده می شود، در مقايسه با قدرت نابود کننده بزرگترين ارتش های امپرياليستی در جريان يک سال جنگ بی وقفه نه تنها از بين نرفته بلکه حتی تضعيف هم نگشته است. به ويژه اين که تمامی اسناد و مدارک تا کنونی و ازجمله جنايات و قتل عام های انجام شده توسط اين نيرو نشان داده اند که داعش فاقد هر گونه پايگاه توده ای در ميان ميليون ها تن از مردم منطقه است. بی دليل نيست که هر جا هم که قدرت اين جريان ضد مردمی و مزدور به واقع به چالش کشيده شده و ضربات مرگبار دريافت کرده، اين ضربات عمدتأ از سوی مردم آزاده منطقه برای مثال در کوبانی اتفاق افتاده است.

اين مثال ها و بسياری ديگر از شواهد مستقل و غير قابل انکار که هر روز با انبوهی از مدارک و اسناد جديد مورد تاييد قرار می گيرند، نشان می دهند که داعش نه يک جريان مستقل و قائم به ذات بلکه نيرويی ضد مردمی و مزدور است که تا کنون اساساً با برخورداری از حمايت های مستقيم و غير مستقيم يک قدرت بزرگ تر (امپرياليسم آمريکا) که برايش حاشيه امن و فضا ايجاد می کند امکان حيات، بقا و رشد يافته است. نيرويی که با استفاده از اين امکانات قرار است تا مدت های مديد در شطرنج سياسی جهان توسط بازيگران عمده به عنوان يک عامل به کار گرفته شده و حضور داشته باشد. به واقع جنگ آمريکا و متحدينش با دار و دسته تروريستی داعش نه برای "نابودی" آن بلکه درست مطابق بر همان نقشه ای پيش می رود که مقامات آمريکايی از ابتدای عروج داعش به اصطلاح پيش بينی کرده بودند. "پيش بينی"ای که کاملا در انطباق با اظهارات اسلاف اوباما در هيات حاکمه آمريکا يعنی بوش قرار داشت که سال ها قبل، از استراتژی "جنگ بی پايان" آمريکا با "تروريسم" سخن گفت و مطابق آن استراتژی، بسياری از مناطق جهان را به ورطۀ آتش و ناامنی کشاند. همانطور که می دانيم برخی از مقامات دولت آمريکا از جنگ "طولانی" با داعش، يعنی جنگی به مدت حتی ۳۰ سال سخن گفته اند که اين در واقع بخشی از همان نقشه جنگی "بی پايان" طراحی شده توسط همکاران اوباما در دولت های سابق آمريکا می باشد.

در همين رابطه اخيراً در نتيجه رشد تضادهای درونی و فشار برخی سازمان های حقوق مدنی در آمريکا به حکم يک دادگاه اين کشور، سندی از پنتاگون انتشار يافته که مربوط به سال ۲۰۱۲ (پيش از عروج داعش) می باشد. اين سند ۷ صفحه ای که عليرغم انتشار، بخش های زيادی از آن سانسور شده نشان می دهد که پنتاگون در سال ۲۰۱۲ يعنی چند سال قبل از رشد سرطانی داعش، با ارزيابی اوضاع سوريه از "امکان بر پايی يک حکومت خلافت اسلامی متحد القاعده در شرق سوريه" سخن گفته و از آن به مثابه يک "فرصت استراتژيک" در راستای "دستيابی به اهداف ايالات متحده در منطقه" نام می برد. مطابق سند منتشر شده، "خلافت اسلامی دقيقاً همان چيزی است که حاميان اپوزيسيون سوريه" يعنی ايالات متحده و متحدانش خواهان آن بوده اند و داعش نتيجه مستقيم "استراتژی آمريکا" در منطقه می باشد. (رجوع شود به نشريه آلمانی دنيای جوان (Junge Welt) مورخ ۲۶ ماه می ۲۰۱۵ در لينک زير http://www.jungewelt.de/۲۰۱۵/۰۵-۲۶/۰۳۲.php

اين سند نشان می دهد که چگونه امپرياليسم آمريکا از چند سال قبل برای پيشبرد سياست های استراتژيک خود در منطقه از تبديل داعش از يک دار و دسته کوچک ارتجاعی به وضعيت کنونی، سودای ايجاد "خلافت اسلامی" در سوريه را در سر داشته است. در نتيجه، امپرياليسم آمريکا مطابق يک نقشه معیّن و هدفمند، با پروراندن داعش، با تسليح و تغذيه و نيرو رساندن به آن از کانال های مختلف به رشد اين نيروی ضد خلقی کمک نموده و آن را به موقعيتی سوق داده که سرانجام "حکومت اسلامی" مورد نظرش برقرار شده و اين بخش از "اهداف" امپرياليسم آمريکا و متحدينش متحقق گشته است.
نگاهی به اين سند در کنار تمامی شواهد و مدارک ديگر مبیّن آن می باشد که پروسه حيات داعش از هنگام بوجود آمدن (به عنوان ظاهراً انشعابی از دار و دسته سيا ساخته القاعده) تا مقطع تبديل به موقعيت کنونی، يک پروسه هدفمند و کنترل شده بوده است. داعش نه يک نيروی خلق الساعه آسمانی بلکه ابزاری برای پيشبرد سياست های معين توسط قدرت های امپرياليستی به ويژه آمريکا است که هر بار با تاخت و تازها و جنايات سهمگين اين نيرو سياست های استراتژيک خود را به پيش می برند و درست به همين دليل منافع آنها نه در نابودی اين نيروی ارتجاعی و اهريمنی بلکه برعکس در حفظ آن می باشد. سند منتشر شده از اسناد پنتاگون به طور خلاصه صحت اين واقعيت که داعش بخشی از "استراتژی" آمريکا در منطقه خاورميانه می باشد را مورد تاکيد قرار می دهد. آن هم در شرايطی که اين قدرت جهانی بيش از هر زمان ديگری برای تخفيف بحران های اقتصادی و حفظ موقعيت خويش، نيازمند بحران سازی و جنگ در عرصه بين المللی است. ضرورت برآوردن اين سياست ها و منافع طبقاتی حاصل از آن است که امکان موجوديت، بقاء و تسليح داعش و رشد و گسترش آن در شرايط کنونی را موجب می گردد و اين دار و دسته تبهکار و وابسته را به جان مردم منطقه می اندازد.

در چنين اوضاع و احوالی، کنکاش در نقش داعش و نتايج عملکردهای جنايتکارانه آن روشنگر حقايق بسياری است. اگر روندهای عينی را بررسی کنيم و نقشی که داعش و عملکردهای ضد خلقی آن برای تسهيل اجرای سياست های امپرياليستی بازی می کند را درک کنيم خواهيم ديد که چگونه اين نيروی دست ساز و وابسته از زمان پيدايش خود دقيقا در جهت تحقق استراتژی آمريکا در سطح منطقه و جهان حرکت کرده است.

بررسی روند های عينی و مطالعه سياست های اعلام شده آمريکا به ويژه پس از انتشار سند "استراتژی امنيت ملی آمريکا برای قرن ۲۱" (منتشر شده در سال ۲۰۰۱) نشان می دهد که طبقه حاکمه در آمريکا بدنبال پايان "جنگ سرد" و فروپاشی شوروی سابق در پی ايجاد يک "نظم نوين جهانی" با هدف تاًمين هژمونی خود بر ساير قدرت های امپرياليستی به عنوان "رهبر جهان" بوده و می باشد. اين استراتژی، سياست اعلام شدۀ دولت آمريکا چه در زمان حکومت جمهوری خواهان و چه دمکرات ها بوده است. برای تحقّق گام به گام اين هدف، در دهه های اخير دولت آمريکا در يک مسير تمايل فزاينده به جنگ و گستردن فضای ميليتاريستی در سراسر جهان حرکت کرده است. در اين مسير آمريکا با تلاش برای استفاده از به قول خويش، قدرت نظامی "بی همتا"يش کوشيده تا با چنگ اندازی به حوزه نفوذ و بازارهای ساير رقبا (به ويژه روسيه، چين و اتحاديه اروپا) به تقويت مواضع و تحکيم سلطه خويش بر بازارها و مناطق استراتژيک جهان بپردازد و موقعيت اقتصادی-سياسی خود را تحکيم نمايد. سياستی که لشکر کشی های وحشيانه نظامی و چند جنگ خونين منتهی به اشغال افغانستان و عراق و فروپاشاندن ليبی و امروز سوريه، نمونه های بارزی از آن را به نمايش گذارده اند.

همچنين در طول اين مدت، تداوم و تعميق بحران های اقتصادی گريبانگير کل نظام سرمايه داری در سطح جهان و نياز به جنگ برای تخفيف اين بحران ها و انتقال بار آنها به خارج به سياست های جنگ طلبانه دولت آمريکا شدت و گستردگی بيشتری بخشيده است. در واقع در طول سال های اخير جهان تحت سلطه امپرياليسم کمتر اينچنين در معرض تشديد تنش های بين سرمايه های امپرياليستی، تضاد بين قدرت های اعظم جهانی، جنگ و ناامنی، مسابقه تسليحاتی و خطر ترکيدن از تراکم انبار باروت قرار داشته است. عروج داعش به عنوان تازه ترين پرده بنيادگرايی اسلامی تحرک بی سابقه ای به سياست "جنگ بی پايان" آمريکا داده و در چنين متنی قابل فهم است.

نتايج نقش آفرينی ها و جنايات داعش در سوريه برای تمامی اذهان حقيقت جوی دنيا آشکار است. داعش نه تنها در يک پروسه جنبش انقلابی خلق های تحت ستم منطقه و از جمله مردم سوريه بر عليه رژيم وابسته اسد و اربابانش را از صحنه خارج کرد، بلکه اکنون به موازات تعقيب همان هدف ضد انقلابی به طور انکارناپذيری در يک جنگ نيابتی به عنوان ابزار آمريکا بر عليه منافع رقبای جهانی و به طور مشخص دولت روسيه در منطقه به کار گرفته شده است. سودمند بودن داعش و انعطاف اين نيروی دست ساز تا حدی است که اخيرا به گزارش خبرگزاری مصری "يوم السابع" و "نيويورک تايمز" آمريکا، داعش شماری از نيروهای خود را برای جنگ عليه نيروهای وفادار به روسيه به اوکراين فرستاده است. اين ارسال نيرو عليه رقبای آمريکا در حالی است که داعش در مقابل سوالات مکرر، اعلام کرده است که جنگ با اسراييل در اولويت آن نيست!

از سوی ديگر تحرکات جنايتکارانه داعش دستاويزی کاملا عامه پسند برای حفظ و تداوم گسترش حضور مستقيم ماشين جنگی آمريکا در منطقه بوده و از آن فراتر توجيه سيل صدور سلاح به يک بازار مطمئن با مشتريانی شامل ثروتمندترين دولت های نفتی در کل منطقه را در اختيار آمريکا گذارده است.

بدون شک استراتژی توسعه طلبانه و تهاجمی آمريکا در خارج از مرزها نمی تواند با مخالفت به حق افکار عمومی مردم آزاديخواه در غرب روبرو نشود. در همين رابطه حضور داعش و سايه گسترش صفوف آن در جوامع غربی همراه با فضا پيدا کردن توسط خود دستگاه های ارتباط جمعی که سايه ترس و نا امنی را بر سر مردم اروپا و آمريکا پهن کرده، به هجوم بی سابقه طبقات حاکم به حقوق و آزادی های مدنی در اين جوامع منتهی شده است. زير نام مبارزه با "گسترش تروريسم اسلامی" و "ايدئولوژی های افراطی"، دولت های غربی برای تصويب روزمره قوانين سرکوبگرانه بر عليه طبقه کارگر و مردم خويش صف کشيده اند. در حالی که در اين کشورها کمونيست ها در همه جا آماج ضرب دستگاه سرکوب حاکم هستند، نيروهای داعش در زير چشمان پليس کشورهای غربی اعلاميه های خود را پخش می کنند و تظاهرات و تجمع بر پا می کنند (نمونه های انگلستان و آلمان). همچنين لو لو خُرخُرۀ داعش به رشد بی سابقه سياست های فاشيستی و نژاد پرستانه و ضد مهاجر و ضد مسلمان در اين کشورها منجر شده است.

آيا برای هر ذهن حقيقت جو و مسئولی سخت خواهد بود که با توجه به اين واقعيات و اسناد و شواهد بی شماری که تاکنون انتشار يافته رابطه بين عملکردهای مخوف داعش با منافع نظام سرمايه داری و قدرت های امپرياليستی را درک نمايد؟ واقعيت اين است که در پشت هر يک از ادعاها و تبليغات افراد و نيروهای اجتماعی منافع مشخص طبقاتی خوابيده است. تنها تبهکاران و نادانان چنين حقيقتی را منکر می شوند. داعش بر خلاف تمام تبليغاتی که می کوشند آن را يک نيروی مافوق طبقات و آسمانی جلوه دهند، شکلی از انواع متنوع پديدۀ "بنياد گرايی اسلامی" است و بررسی تاريخ و عملکرد بنياد گرايی اسلامی از دهه های ۷۰ به بعد نشان می دهد که در همه جا بند ناف اين جريان ارتجاعی با امپرياليسم گره خورده است.

امروز نيز همين بنياد گرايی اسلامی است که با تازه ترين مخلوق جنايتکارش يعنی داعش تماماً در جهت منافع امپرياليسم بر ضد طبقه کارگر و توده های محروم قرار گرفته است. اگر به اوضاع جاری نظام بحران زده سرمايه داری دقت کنيم، خواهيم ديد که با توجه به استراتژی امپرياليسم آمريکا در اين بحران، داعش يک پروژه ضد انقلابی و بخشی از ماشين جنگی ارتش آمريکاست. اين نيرو از دل جريان سيا ساخته القاعده برآمده، توسط آمريکا به آن پر و بال داده شده، با پول قطر و عربستان تقويت و تسليح شده، توسط سازمان های اطلاعاتی اسراييلی و آمريکا در خاک اردن و ترکيه و ... آموزش داده شده از امکانات ترابری و درمانی و لجستيکی دولت ترکيه برخوردار بوده و در کل در پناه يک شبکه حفاظتی شامل دستگاه های اطلاعاتی آمريکا و رژيم های متحد و دست نشانده اين قدرت بزرگ رشد يافته به جان مردم منطقه انداخته شده است. نيرويی اهريمنی که برای گسترش سلطه امپرياليستی و در راًس آن آمريکا، برای تشديد تعرض سرمايه داران به طبقه کارگر و خلق های تحت ستم همچون يک سگ زنجيری هار در ميدان رها شده است.

به طور کلی، راز بقای داعش در اين واقعيت نهفته است: نياز استراتژی توسعه طلبانه امپرياليسم و در راًس آن آمريکا در شرايط فعلی! تا زمانی که حضور داعش و جنايات و اعمال آن به حال استراتژی و منافع امپرياليسم مفيد باشد، ما شاهد تداوم و بقا و حتی رشد و گسترش آن خواهيم بود. اما به محض آن که به هر دليلی از جمله به دليل رشد مبارزه طبقاتی توده ها و يا تغيير استراتژی امپرياليسم ضرورت وجودی داعش از بين برود، اين نيروی "آسمانی" مخوف و تبهکار و بی نظير در وحشی گری و جنايت پيشگی همچون دانه های برف در مقابل آفتاب آب خواهد شد و سرنوشت "برادرانش" يعنی ساير دار و دسته های مزدوری را خواهد يافت که تاريخ مصرفشان از سوی ارباب منقضی اعلام شده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016