دوشنبه 12 مرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
9 اردیبهشت» بریده باد...! فرخ حیدری
14 اسفند» آندرانیک و رویای آبی عشق و آزادی، فرخ حیدری
پرخواننده ترین ها

تانگوی اتمی اوباما با اونا! فرخ حیدری

فرخ حیدری
در عالم اقتصاد و در حيطه مناسبات و پيوندهای کنونی قدرت‌های غربی و به‌خصوص در مواقع بروز بحران‌های کلان اقتصادی در جهان، مصطلح است که می‌گويند: اگر آمريکا عطسه بکند اروپا تب می‌کند! حال در دنيای کنونی سياست و در چهارچوب ديپلماسی "مماشات با ملايان" نيز بايد گفت: اگر آمريکا فقط چشمک بزند اروپا در پيش پای ملّاها غش می‌کند!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


چند سال پيش درست در همين ايام، در اوج قيام ۱۳۸۸ و موج اعتراضی بيسابقه ايی که پايه های حکومت جمهوری اسلامی را به لرزه انداخته بود، جوانان جلودار جنبش بنا بر تجربيات تلخ نسل سوخته قبل از خود با تيزهوشی سياسی، برای رئيس جمهور تنها ابرقدرت دنيای کنونی، اين پيام ساده و صريح را بارها فرستادند که: اوباما، اوباما، يا با اونا يا با ما!

بعدها کاشف به عمل آمد که تيم اوباما نه تنها در آن ايام بلکه بسا پيشتر و حتی قبل از ورود به کاخ سفيد هم، مشغول مذاکره و مفاهمه با «اونا» بوده است و چه بسا تمرين رقص با گرگ ميکرده است. البته برامد غافلگيرکننده «جنبش سبز» و شعارهای «سرخ» آن، بسياری قرار و مدارهای «سياه» ارتجاع و استعمار را لااقل دو سه سالی بتعويق انداخت...

ترديدی نيست که تهديد امنيتی ملاهای تروريست برای جامعه جهانی و کشيدن نيش اتمی اين افعی های عمامه دار، برای قدرتهای غربی و بخصوص دولت امريکا از اهميت خاصی برخوردار است و ظاهرآ محور «ماراتن مذاکرات» اخير نيز همين بوده است. با اين حال علامت سوال پررنگی که در پس اين «برجام» به چشم ميخورد اين است که آيا فرجام اين توافق و سازش، يک صلح پايدار در همه جبهه هاست و يا يک آتش بس موقت در يک جبهه؟

آيا «شيطان يک دست» بعد از توافق با «شيطان بزرگ» و شکسته شدن شاخ اتمی اش، توان حفظ «عمود خيمه نظام» در تعادل سياسی جديد را خواهد داشت؟ بخصوص در شرايط شکننده ناشی از کرنش «قهرمانانه» و عقب نشينی پی در پی و خيلی «زمخت» تيم ظريف از خطوط قرمز نظام و تشديد بحران داخلی و جنگ گرگها و دعوای دلواپسان و بزدلها...

روشن است که توقف و خنثی شدن راهبرد ساخت مخفيانه «بمب» در کانون پروژه عظيم اتمی ملايان، البته پس از به هدر دادن صدها ميليارد دلار سرمايه ارزی و انسانی کشور طی حدود سه دهه، و بخصوص تبعات خفت باری همچون درآوردن و پرکردن قلب راکتور آب سنگين اراک با بتن و سيمان، و تبديل تاسيسات فوق محرمانه و زيرزمينی نزديک قم به «سوهان پزی فردو» و دست کشيدن از بخش اعظم ذخاير اورانيوم غنی شده و اجازه بازرسی از اندرونی نظام و ... شکست سخت و خردکننده ای برای ولی فقيه و جاه طلبی های ماجرجويانه اش محسوب ميشود. پديده غريبی که به قول «امام راحل» مترادف با نوشيدن جرعه جرعه جام زهر اتمی ميباشد و ميتواند فارغ از همه اين فضاسازی های کاذب حکومتی و باصطلاح جشن هسته ای، عواقب حاد و مهلکی در ساختار سيستم ولايت فقيه داشته باشد.

اتفاقآ به دليل همين ضعف و شکنندگی بيسابقه رژيم اسلامی و پتانسيل انفجاری جامعه ايران است که طرفهای غربی حدود دو سال پيش خيلی حساب شده و «سر بزنگاه» به محض دريافت خصوصی اولين پيامهای «تسليم مشروط» ملايان، وارد پروسه مذاکرات علنی با آنها شدند. در واقع آخوندهای خام طمع، که يک دوره قبلترش سرمست از دلارهای بادآورده نفتی و چرخش سانتريفيوژهای عبدالقديرخانی، بی دنده و ترمز در حال فرار به جلو بودند، بناگاه در سراشيب تند افول اقتصادی ناشی از فشار تحريم های فزاينده جهانی، در زير منگنه و در حال مچاله شدن، ريل عوض کردند و با سياست «نرمش قهرمانانه» وارد فاز چرخش و سازش با استکبار شدند. آنها با شامه آخوندی و غريزه «حفظ خود» کاملآ حس ميکردند که بطور خطرناکی به سوی دره و پرتگاه فروپاشی اقتصادی و گرداب شورشهای اجتماعی روانه هستند...

درست در همين سرفصل تعيين کننده که دول غربی ميتوانستند با اعمال يک دور «تحريم» بيشتر و فشار افزونتر بر گلوگاه اقتصادی رژيم و مسدود کردن شاهرگ حياتی هيولا، بدون نياز به «گزينه نظامی» و شليک حتی يک گلوله، نظام سست بنياد ولايت فقيه را به ستوه درآورده و وادار به «تسليم کامل» در مناقشه اتمی کنند، باز هم مثل همه مقاطع حساس حيات رژيم اسلامی طی سه چهار دهه اخير، قدرتهای جهانی و بخصوص بانيان «سياست مماشات با ملايان» برای پرهيز از رسيدن اين دايناسورهای دنيای مدرن به مرحله «برگشت ناپذير» سقوط يا فروپاشی و انقراض، با حسابگری سودجويانه ای دست بکار شدند و با گشاده دستی بسيار، ميز مذاکره چيدند و فرشهای قرمز گستردند... و با قاتلين فرزندان رشيد ايران زمين و نمايندگان ابوداعش شيعی و پدرخوانده تروريسم دولتی وارد معامله شدند...

امپراطوری سود و سرمايه خوب ميداند که حکومت آيت الله های ايران برخلاف هيبت و هيمنه ظاهريش، بدليل فساد و سرکوب و تروريسم بی حد و حسابش در داخل و خارج از کشور، بشدت منفور و بسيار شکننده تر و آسيب پذيرتر از ديکتاتوری های کلاسيک معاصر است و بدون تزريق پترودلارهای ميلياردی و البته «امدادهای غيبی» اگر بهردليلی در صحنه سياسی تعادلش بهم بخورد بی ترديد توسط مردم عاصی و ستمديده ايران بسرعت جارو ميشود و دودمانش به باد فنا ميرود...

مسئله اما اينست که غرب و بطور خاص امريکا در شرايط فعلی، آلترناتيو مطلوب و موثری برای اين رژيم، موجود ندارد... البته اپوزيسيون مستقل، ميهن پرست و برانداز جمهوری اسلامی و بخصوص نيروی رزمنده و محوری آن، در نگاه صاحبان سرمايه و از نقطه نظر تامين منافع کلان و درازمدت شان، شايد صدبار نامطلوبتر از ملايان وطن فروش حاکم باشند! به همين خاطر است که محافل صاحب قدرت جهانی و کمپانيهای عظيم نفتی و چند مليتی... ضمن اينکه حضور يک رژيم ياغی و ماجراجو و غيرقابل کنترل در ايران برايشان قابل قبول نيست، در عين حال اصلآ خواهان سقوط و سرنگونی اين حکومت غيرمتعارف که تابحال کرور کرور برايشان منافع سياسی و اقتصادی و نظامی داشته هم نيستند.

نتيجتآ با چنين رويکردی به نظر ميرسد همين رژيم موجود با اصلاحاتی آرايشی در شکل و رفتار و نفرات، انتخاب مناسب شان باشد... حتی در فرايند تحولات پيشرو نيز با توجه به شرايط ژئوپلتيکی ايران بعنوان لنگر استراتژيک «خليج فارس» و وجود منابع عظيم آب و انرژی در اين منطقه، چه بسا قدرتهای مسلط جهان ترجيح ميدهند به شيوه های گوناگون و تا حد ممکن مانع شکل گيری و تکوين روند پر ريسک حذف «جمهوری اسلامی» شوند چرا که اوضاع و شرايط مرحله بعد از سقوط ملايان مدره! برايشان نامعلوم و «نامتعين» است و شايد که بساط عيش و نوش خيلی از غارتگران بين المللی کساد شود...

اين همنوايی و روی هم افتادن خطوط سياسی و يا مماس شدن تاکتيکی ارتجاع داخلی و استعمار خارجی در مقاطع حساس حيات کشورمان طی چند دهه اخير، نه از سر اتفاق يا اشتباه و يا فريب، که ناشی از اشتراک منافع مرحله ای آنان بوده است. اين صرفآ حکايت امروز و ديروز هم نيست، همچنانکه در پيدايش و پيروزی «نهضت امام خمينی» نيز نقش محافل قدرتمند غربی قابل انکار نيست. حتی آيت الله منتظری هم در يکی از آخرين مصاحبه هايش به صراحت تاکيد کرد که «پيروزی انقلاب اسلامی بواسطه مساعد شدن جوّ توسط آقای کارتر بود».

تازه بعد از اين همه سال، کيست که نداند خمينی تبهکار اساسآ در فضای باز سياست خارجی جيمی کارتر که به «جيمی کراسی» معروف شد سر از حجره های تاريک تاريخ بيرون آورد؛ با امواج همين بنگاه سخن پراکنی دولت فخيمه انگليس يعنی «بی بی سی» معروف شد و اوج گرفت، و سرانجام با «ايرفرانس» همراه با يک طياره دربست پر از وکيل و وزير و نخست وزير و رئيس جمهور جايگزين، با سلام و صلوات وسط پايتخت فرود آمد!

در مقام مقايسه فقط بنگريد که برخلاف آن دوران «سقوط ۷۹» حالا اپوزيسيون همين رژيم فاشيستی و تروريستی چگونه توسط همين دول غربی و رسانه های مربوطه شان، در زير بمباران بيرحمانه نظامی لت و پار ميشوند، در زير سهمگين ترين بمبارانهای تبليغی لجن مال ميشوند، در ليست سياه ميروند و مارک تروريست و خشونت طلب ميخورند، ديپورت ميشوند، زجرکش ميشوند، سانسور ميشوند، اموالشان مصادره ميشود... و تازه هر روشنگری سياسی و حقوق بشری که نيروهای اپوزيسيون عليه اين دينکاران دغلکار ميکنند آخرش بدهکار هم ميشوند و توسط همين رسانه های دولتی با رندی ژورناليستی متهم ميشوند که اصلآ شما روشنفکران و اپوزيسيون بی خرد خودتان اين آخوندها را آورديد!؟

روشن است که در اين بحث عمدآ قصد ورود به موضوع مبارزات سياسی و مقاومت مشروع مردم ايران و پيشتازان فداکار و آزاديخواهشان را ندارم... ولی آنچه که در تمام اين سالهای سياه حاکميت مذهبی و مناسبات و معاملات پيدا و پنهان قدرتهای جهانی با حکومت آيت الله ها اساسآ ديده نميشود توجه به مقوله «حقوق بشر» مردم ايران است. در حاليکه مردم ايران و مبارزين فداکارش در زير چنگال بدسگال ترين حکومت جهان معاصر از هم دريده ميشوند، اين جنايات دولتی و سيستماتيک، براحتی آب خوردن در پای يک قرداد نفتی يا تجاری، توسط سياستمداران فرنگی يا چشم بادامی (هم شرقی و هم غربی) مورد اغماض و چشم پوشی قرار ميگيرد...

بنابراين انتظار بيجايی است اگر تصور شود در طول ماهها مذاکرات همه جانبه و جامع «جان و جواد» توجهی هم به مقوله حقوق بشر در ايران شده باشد. در جايی که شخصيتهای برجسته سياسی امريکا از جناح مخالف، به اوباما اعتراض ميکنند که چرا موضوع چهار شهروند زندانی يا مفقود امريکايی را وارد موارد توافق نکرديد، ديگر مردم مظلوم ايران و مبارزين گمنام زندانی چه توقع بيشتری ميتوانند داشته باشند؟ آيا برای نسل جوان ايران هنوز اين سوال بی پاسخ مانده است که بالاخره جناب اوباما با اوناست يا با ماست؟

طنز روزگار در اينست که تمام دنيا از شرق و غرب عالم بسيج شده اند که مانع از دستيابی اين ملاهای شرور و شيطان صفت به سلاح هسته ای بشوند چرا که بدرستی ميگويند باعث تهديد مردم کشورها و سلب امنيت جامعه بشری در جهان ميشوند، ولی همزمان بلايی که همين قوم شرور و بيرحم به استناد جنايات سی و هفت ساله شان، با زندان و شکنجه و اعدام، بر سر مردم ايران آورده و بازهم خواهند آورد، برايشان هيچ اهميتی ندارد و با خيال راحت مذاکرات هسته ای با ملاهای شياد را از موضوع نقض فاحش حقوق بشر و چوبه های دار در ايران منفک ميکنند!

در ضمن اينکه قرار شده با رفع تحريم ها، دهها ميليارد دلار پول نقد بلوکه شده که در واقع سرمايه مردم غارت شده کشورمان و بلکه متعلق به نسلهای بعدی ايران زمين نيز ميباشد، به کيسه آخوندهای حاکم ريخته شود و همينطور موضوع از ليست سياه تحريم درآمدن آدمکشان حرفه ای ولی فقيه و سرداران تروريست و بدسابقه ترين عناصر حکومتی، و باج دهی های بسيار ديگر... بروشنی بيانگر اين حقيقت است که «توافق ژنو» قبل از اينکه گشايش يا رفرمی برای مردم ايران در چشم انداز داشته باشد، بيشتر و بيشتر در جهت استمالت و تقويت حکومت رو به زوالی است که بيشترين ظلم را در حق مردم خودش اعمال کرده است...

در عالم اقتصاد و در حيطه مناسبات و پيوندهای کنونی قدرتهای غربی و بخصوص در مواقع بروز بحرانهای کلان اقتصادی در جهان، مصطلح است که ميگويند: اگر امريکا عطسه بکند اروپا تب ميکند! حال در دنيای کنونی سياست و در چهارچوب ديپلماسی «مماشات با ملايان» نيز بايد گفت: اگر امريکا فقط چشمک بزند اروپا در پيش پای ملاها غش ميکند! اين روزها شاهد هستيم در حاليکه امريکايی ها هنوز منتظر تصويب توافق نامه توسط کنگره هستند کاروان تجار و نمايندگان کمپانيهای اروپايی، در گروههای صد نفره راهی تهران هستند... بنظر ميايد که ملاهای بی وطن از خوان به يغما رفته مردم ايران، بازار حراج و تاراج گسترده ی را وعده داده اند.

البته حواشی اين توافقِ هنوز امضا نشده در اردوی رژيم ايران و محافل حکومتی، بعضی وقتها از متن هم پيشی ميگيرد و بسيار قابل تامل است... از مراسم باصطلاح خودجوش و بی رمق جشن خيابانی هسته ای و تلاش مفرط اصلاح طلبان حکومتی و جااندازان صادراتی در فرنگ برای «جا انداختن» توافق زهرآلود اتمی بعنوان پيروزی تاريخی.... که بگذريم چيزی که ماورای شيادی ست اين است که پروژه عظيم و ضدملّی ساخت «بمب اتمی» را که کارگزاران ولايت فقيه با نام مستعار «برق اتمی» برای به انجام رساندنش بيش از دو دهه از نان شب مردم ميزدند و آن را اوج فناوری و عظمت «ايران اسلامی» ميدانستند و برای رسيدن به «قله هسته ای» فقط يک «يا حسين» کم داشتند، حال که مجبورند با دست خود آن را واگذار و اوراق کنند بازهم با عوامفريبی غريبی آنرا اوج عزت و اقتدار نظام جاميزنند!

حتی پا را فراتر گذارده و با دستبرد ناشيانه به دستاوردها و شخصيتهای تاريخی ملت ايران، ردای آرش و اميرکبير و مصدق به تن کوتوله های سياسی ميکنند که در زير عبای بويناک ولايت فقيه از مفاهيمی همچون استقلال و آزادی و ايران دوستی حتی بويی نبرده اند. محافل مماشات هم بطور قابل فهمی سنگ تمام ميگذارند و ميخواهند «جواد و جان» را به نيابت از حسن روحانی و حسين اوباما نامزد «صلح نوبل» کنند....

ضمنآ از قرار معلوم لابی رژيم فقها در امريکا ديگر نيازی به ظاهرسازی ندارد چرا که دلالان باصطلاح ايرانی ملايان در واشنگتن امثال تريتا پارسی و هومن مجد... علنآ در کريدورها و بالکن هتل در ژنو با تيم ظريف عکس يادگاری ميگرفتند و حالا هم رسمآ در کريدورهای کنگره و سنای امريکا مشغول لابيگری هستند. جالب است بدانيم که «تريتا پارسی» همان کسی است که چند سال پيش عليه «حسن داعی»، محقق مستقل ايرانی در امريکا شکايت حقوقی کرده بود که چرا نهاد «ناياک» و خود تريتا را متهم به لابيگری برای جمهوری اسلامی کرده است! البته در پروسه طولانی دادگاه، تريتا پارسی نه تنها شکست سختی خورد بلکه دادگاه به اسناد زيادی از جمله ارتباطات تريتا پارسی با همين جواد ظريف که آن ايام دستيار و مشاور امور خارجی احمدی نژاد در نيويورک بود دست يافت...

شيخ حسن روحانی، امنيتی ترين پرزيدنت جمهوری اسلامی نيز، چند روز پيش با رجزخوانی آخوندی نتيجه نهايی مذاکرات اتمی رژيم با «پنج بعلاوه يک» را ۳ بر ۲ بنفع نظام اسلامی اعلام کرد.... البته نفس تشبيه کردن روند و عاقبت و عواقب بيست و چند ساله پروژه فاجعه بار اتمی رژيم به يک مسابقه سالم ورزشی مثل فوتبال، اگر شيادانه نباشد قطعآ بلاهت بار است... ولی حتی با قبول همين پيش فرض مضحک و تنزل دادن ابعاد اين ماجراجويی بسيار خسارت بار و خطرناک، در کادر زمين و بازی فوتبال، ميتوان از موضع يک ناظر بيطرف به روشنی ديد که برای مردم ايران حتی پيش از شروع مذاکرات، اين «بازی» در زمين خودی، غير از شش گل خورده حاصل ديگری در بر نداشته، کما اينکه در بازی برگشت نيز به هنگام «مذاکره» در زمين حريف، با سه گل خورده کار تيم تمام ميشود... نميدانم شايد تنها حُسن اش برای مردم ايران اين باشد که بدين ترتيب «ولی فقيه» با شاخ شکسته از دور مسابقات «تسليحات هسته ای» حذف ميشود!؟ اميدوارم اين چنين باشد!

فرخ حيدری

HeidariFarrokh@gmail.com
www.farrokh-heidari.blogspot.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016