گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
14 خرداد» استکهلم و یوتبوری: سخنرانی شکوه میرزادگی و اسماعیل نوریعلا درباره آزادی مذهب، فرهنگ و سکولاریسم، ۱۹ و ۲۰ ژوئن (يونی)21 آذر» کشوری گرفتار شرق و غرب، جمعهگردیهای اسماعيل نوریعلا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟ جمعهگردیهای اسماعیل نوریعلامتأسفانه، میتوان دید که اغلب احزاب مستقل خارج کشور جز خطوطی کلی و برنامههائی تجریدی و ایدئولوژیک، چیزی با خود ندارند و بر اساس شعار «چو فردا شود فکر فردا کنیم» عمل میکنند. در نتیجه، فردا که دری به تخته بخورد تنها شاهد تکرار فاجعهبار وضعیتی هستیم که آن را کمتر از چهار دهه پیش مهندس بازرگان با این جمله تجسم بخشید که: "سینی را داغ داغ دست ما دادند!"
پیش زمینه عدهای از اهل سیاست را عقیده بر آن است که بین داخل و خارج کشور فاصله و تفاوتی وجود ندارد و اصرار بر وجود هرگونه جدائی، در واقع، به جداسازی زیان آوری علیه مبارزات اپوزیسیون برای انحلال حکومت اسلامی، یا گذار به دموکراسی، تمام میشود. من اما چنین نمیپندارم و شاید نخستین کس باشم که ۱۴ سال پیش در مقالهای با نام «کشور خارج از کشور» به تشریح تفاوتهای این دو «محیط» پرداختهام (۱). البته در آن مقاله، پیش از آنکه از تفاوتهای سیاسی سخن گفته باشم به تفاوتهای فرهنگی پرداخته بودم؛ حال آنکه فکر میکنم که اکنون، بیش از هر زمان دیگری، لازم است که بر تفاوتهای ِ بخصوص کارکردی ِ سیاسی ِ این دو محیط بپردازم و نشان دهم که انکار این تفاوتها، و کوشش برای بر داشتن خط کشیهای واقعاً موجود بین داخل و خارج، حاصلی جز ناکارآمد سازی توان خارج کشور و تفوق اصلاح طلبان خواستار حفظ جمهوری اسلامی خواه بر خواستاران سکولار دموکراسی در ایران ندارد. انواع حزب سیاسی در این زمینه فکر میکنم که لازم است به برخی از تعاریف موجود در علوم سیاسی اشاره کرد: ۲. در میان این دو پدیده، «حزب سیاسی» سازمانی است که جمعی از مردمان، با داشتن اهدافی معین و مشترک، در آن گرد میآیند و میکوشند تا از طریق تصرف قدرت سیاسی آن اهداف را متحقق سازند. ۳. در دموکراسیها، احزاب سیاسی، با پذیرش قانون اساسی کشور، با هم به رقابت میپردازند و «صندوق رأی مردم» وسیلهای است که قدرت سیاسی را بین احزاب دست به دست میگرداند و، در نتیجه، این ارادهء مردم است که تعیین میکند کدام حزب سیاسی، برای چه مدتی، و با چه برنامهای، میتواند دولت را در تصرف کرده و برنامههای خود را اجرائی سازد. و همین اراده است که میتواند زمام دولت را از حزبی بگیرد و به حزب دیگری منتقل سازد. ب: و یا تنها فعالیت یک حزب واحد مجاز شناخته میشود. واقعیت ان است که در «سیستمهای تک حزبی» حکومت و دولت یکی میشوند و یا، به عبارت دیگر، «دولت» آلتِ دستِ اجرائی ِ حکومت تک حزبی (که ناگزیر استبدادی است) بوده و حاوی هیچگونه استقلال رأئی نیست. توجه کنیم که، در همهء موارد هفتگانهء فوق، حزب سیاسی در «داخل کشور» منشاء و معنا و مفهوم و کارکرد دارد و در اصل برای فعالیت در لوای قانون اساسی کشور و برای تصرف «دولت» ساخته میشود اما، چون غیر قانونی و ممنوعه اعلام شد، و به زندگی زیر زمینی یا انتقال به خارج تن در داد، تغییر هدف داده و به مسیر براندازی حکومت گام مینهد. حزب سیاسی در خارج کشور در این میان ما با پدیدهء دیگری هم روبرو میشویم که آن «حزب ایجاد شده در خارج کشور» نام دارد؛ بدین معنی که جمعی از افراد ساکن خارج کشور دست به ایجاد یک «حزب سیاسی» میزنند؛ حزبی که در داخل کشور شکل نگرفته و در انتخابات شرکت نکرده و در جریان فعالیت خود «ممنوعه» نشده است. چنین «حزبی» بخاطر شکل گیری در خارج کشور دارای مشخصات ویژهای است: ۲. چنین حزبی در خارج کشور قادر به شرکت در انتخابات و تصرف «دولت» از طریق مجاری دموکراتیک نیست چرا که «حکومت» آن را برسمیت نمیشناسد و اجازهء فعالیت در داخل کشور را به آن نمیدهد. ۳. چنین حزبی طبعاً بیش از دو سه راه در پیش رو ندارد: (در اینجا به نظرم میرسد که نخست باید به احوالات این گونه احزاب توجه کرده و سپس به دلایل وابسته شدن حزب تشکیل شده در خارج به آنها پرداخت. (- هم اکنون در داخل کشور میتوان به احزاب متشکلهء «جبههء ملی» یا «جبههء دموکراتیک» یا «جبههء مشارکت اسلامی» یا «نهضت آزادی» یا «ملی ـ مذهبیها» اشاره کرد که اگرچه همگی «غیر قانونی» اعلام شدهاند اما حکومت، البته با اعمال کنترل، تحملشان میکند. (- برخی از این احزاب در خارج کشور نیز شاخه و نمایندگی دارند اما این سازهها مجبور به اطاعت از سازمان اصلی خود در داخل کشورند و لذا نمیتوانند به تمام معنا در جبههء انحلال طلبی قرار گیرند) ب: داشتن استقلال از احزاب داخل کشور. بخشی از این احزاب بر اساس این توهم بوجود میآیند که میتوان در خارج از کشور هم حزب سیاسی، با تعریف رایج احزاب در کشورهای دموکراتیک، بوجود آورد. اینگونه احزاب، بعلت ابتلای به توهم واقعیت ناپذیرشان، به سرعت تبدیل به محفلهای بلاتکلیفی میشوند که اغلب، با تصور اینکه میتوانند بر حول تک «پروژههای اجرائی» (که خاص احزاب داخل کشورند) کار کنند، حداکثر بصورت آلت فعل هائی در میآیند که پروژه هائی برای کارا ساختن دستگاه حکومت استبدادی تهیه میکنند؛ کاری که خود نوعی عمل اصلاح طلبانه محسوب میشود. پ: «استقلال از احزاب داخل کشور با داشتن هدف و استراتژی انحلال طلبانهء آینده نگر». این تشکلات نادر در صورتی میتوانند در خارج کشور وجود داشته باشند که آگاهانه میان وظایف خود در «اکنون و اینجا» با وظایفشان در «فردا و آنجا» تفاوت قائل شده و انرژی و امکانات خود را در راستای اجرائی شدن و تحقق یافتن «وظایف اکنونی و اینجائی» خویش صرف میکنند. وظایف دو گانهء احزاب مستقل خارج کشور حال، لازم است که اندکی بر احوالات حزبی از نوع اخیر تمرکز کرده و دید که حزبی تشکیل شده در خارج کشور که آگاهانه به تفکیک وظایف خود در خارج و داخل (یا اکنون و فردا) میپردازد کار خویش را چگونه انجام میدهد. برای این تجسس بهتر است مطلب را در ظل عنوان «وظایف دو گانهء احزاب مستقل خارج کشور» مورد مطالعه قرار دهیم: ۱. چنین حزبی میداند که در خارج کشور، و قبل از انحلال حکومت استبدادی مسلط بر کشورش، نمیتواند برای تصرف «دولت» از طریق شرکت در انتخابات اقدام کند. ۲. در نتیجه، چنین حزبی ناگزیر «انحلال طلب» است و میکوشد تا از طریق ائتلاف با احزاب و گروههای مستقل انحلال طلب دیگر، دست به ایجاد «آلترناتیو» ی بزند که بخواهد حکومت کنونی را منحل و خود را، لااقل تا پایان دوران گذار و بصورت یک «دولت موقت»، جانشین آن سازد. ۳. و از آنجا که آلترناتیو یک «حکومت استبدادی و مذهبی» نمیتواند پدیدهای چز یک «حکومت سکولار دموکرات» باشد، چنین حزبی خود بخود، در وراء و فرای اهداف دیگر خود، یک «سازمان سکولار دموکرات انحلال طلب آلترناتیو خواه» محسوب میشود. ۵. چنین وظایفی نمیتوانند بدون پیش بینی شرایط حیات و حضور حزب مزبور در دوران پس از انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی کنونی تعیین شوند؛ چرا که بدون در نظر گرفت «فردا و آنجا» هر کوششی میتواند به سرگردانی و بیحاصلی بیانجامد. ۶. به عبارت دیگر چنین حزبی اکنون و اینجا را بصورت «فرصت» برای حضور و فعالیت در فردا و آنجا میبیند. ۷. این «فرصت اکنونی و اینجائی» به صورت دو «امکان» در برابر چنین حزبی قرار میگیرد: یکی «شناساندن حزب به مردمان داخل و خارج کشور»، و دیگری «آماده شدن برای حضور در فردای داخل کشور». ۸. البته در بین این دو «امکان» تقدم و تأخری وجود ندارد. به این معنی که کار در حوزهء این دو امکان شانه به شانهء هم و همزمان انجام میگیرد. ۹. نتیجهء روند «آماده شدن برای حضور در فردای کشور» به معنی تهیه و ارائهء پروژه هائی برای کشور است که، در فضای احتمالاً سکولار دموکرات ِ پس از انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی کنونی، بعنوان «برنامهء حزب برای شرکت در انتخابات و تصرف قدرت دولت» به مردم ارائه خواهند شد. حزبی در اکنون برای حضور در فردا متأسفانه، میتوان دید که اغلب احزاب مستقل خارج کشور جز خطوطی کلی و برنامه هائی تجریدی و ایدئولوژیک، که هیچ یک بر اساس شناخت درست از مقتضیات واقعی کشور ساخته نشده و اغلب گرته برداری انتزاعی از ایدهها و نظامات موجود در کشورهای دیگرند، چیزی با خود ندارند و بر اساس شعار «چو فردا شود فکر فردا کنیم» عمل میکنند. در نتیجه، فردا که دری به تخته بخورد تنها شاهد تکرار فاجعه بار وضعیتی هستیم که آن را کمتر از چهار دهه پیش مهندس بازرگان با این جمله تجسم بخشید که «سینی را داغ داغ دست ما دادند!»؛ وضعیتی که یکی از مشخصات آن فقدان احزاب صاحب برنامههای تفصیلی برای ادارهء کشور و افتادن کار به دست «شخصیتها» ئی خواهد بود که میتوانند خلاء احزاب برنامه دار را پر کنند و، با استفاده از شناخته شدگی شخصی خود، هرگونه روند دموکراتیک را در فاصلهء کوتاهی به آنجا بکشانند که بگویند: «اگر هشتاد میلیون بگویند آری، من میگویم نه!» و معنای این سخن هم آن باشد که «نه» ی یک تنهء من از آری ِ هشتاد میلیون انسانی که حکومت استبدادی ـ مذهبی را منحل کردهاند بالاتر و با اهمیتتر است. باری، حزب سیاسی در خارج کشور، اگر ثابت شود که ضرورت تشکیل آن وجود دارد، حزبی است انحلال طلب، سکولار دموکرات، و آلترناتیو خواه که آینده نگر است و خود را برای آینده سازی آماده میکند و، از هم اکنون، به ایرانیان میگوید که اگر آلترناتیو مورد نظرش با انحلال حکومت فعلی در کار نوشتن و تصویب یک قانون اساسی سکولار دموکرات موفق شود، برای شراکت در رقابت حزبی و ورود ِ با برنامه برای حضور در انتخابات آمادگی، نیرو، برنامه و انرژی سازندهء بسیار دارد. در غیر این صورت آنچه شکل میگیرد حزب نیست بلکه وعدهءگاه آدم هائی سرگردان است که، برای سرگرمی و اتلاف وقت، گرد هم میآیند و در بیرون از هرگونه ضابطهء علمی و منطقی، نام جمع خود را «حزب» میگذارند. با ارسالای ـ میل خود به این آدرس میتوانید مقالات نوری علا را هر هفته مستقیماً دریافت کنید: Copyright: gooya.com 2016
|