شنبه 24 مرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟ جمعه‌گردی‌های اسماعیل نوری‌علا

اسماعیل نوری‌علا
متأسفانه، می‌توان دید که اغلب احزاب مستقل خارج کشور جز خطوطی کلی و برنامه‌هائی تجریدی و ایدئولوژیک، چیزی با خود ندارند و بر اساس شعار «چو فردا شود فکر فردا کنیم» عمل می‌کنند. در نتیجه، فردا که دری به تخته بخورد تنها شاهد تکرار فاجعه‌بار وضعیتی هستیم که آن را کمتر از چهار دهه پیش مهندس بازرگان با این جمله تجسم بخشید که: "سینی را داغ داغ دست ما دادند!"

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


esmail@nooriala.com

پیش زمینه

عده‌ای از اهل سیاست را عقیده بر آن است که بین داخل و خارج کشور فاصله و تفاوتی وجود ندارد و اصرار بر وجود هرگونه جدائی، در واقع، به جداسازی زیان آوری علیه مبارزات اپوزیسیون برای انحلال حکومت اسلامی، یا گذار به دموکراسی، تمام می‌شود. من اما چنین نمی‌پندارم و شاید نخستین کس باشم که ۱۴ سال پیش در مقاله‌ای با نام «کشور خارج از کشور» به تشریح تفاوت‌های این دو «محیط» پرداخته‌ام (۱). البته در آن مقاله، پیش از آنکه از تفاوت‌های سیاسی سخن گفته باشم به تفاوت‌های فرهنگی پرداخته بودم؛ حال آنکه فکر می‌کنم که اکنون، بیش از هر زمان دیگری، لازم است که بر تفاوت‌های ِ بخصوص کارکردی ِ سیاسی ِ این دو محیط بپردازم و نشان دهم که انکار این تفاوت‌ها، و کوشش برای بر داشتن خط کشی‌های واقعاً موجود بین داخل و خارج، حاصلی جز ناکارآمد سازی توان خارج کشور و تفوق اصلاح طلبان خواستار حفظ جمهوری اسلامی خواه بر خواستاران سکولار دموکراسی در ایران ندارد.

به عبارت دیگر، اگرجه در طی سال‌های گذشته بیشتر و بیشتر به تشریح تفاوت‌های فرهنگی اینجا (خارج کشور) و آنجا (داخل کشور) ادامه داده‌ام اما، از چهار سال پیش، با تأکید بیشتری به تفاوت‌های کارکردی و سیاسی دو محیط پرداخته‌ام. مبداء این دور جدید از موضع گیری سیاسی نیز انتشار مقاله‌ای بود با نام «کنگره‌ای که جانشین مجلس مؤسسان نمی‌شود» که در آن، از جمله، نوشته بودم که:

«بیائید تصور کنیم که «پادشاهی خواهان مشروطه طلب» و «جمهوری خواهان دموکرات» را در مکانی ـ بگیریم پاریس ـ جمع کنیم و از آن‌ها بخواهیم که علیه حکومت اسلامی با هم اتحاد کنند. حال اگر آن‌ها روزهای متمادی نیز مشغول بحث در این مورد شوند که برای کشور ما پادشاهی مشروطه مطلوب‌تر است یا جمهوری دموکرات، کارشان حاصلی عملی نخواهد داشت. چرا که هیچ کدام از آن‌ها قادر نیستند خواست خود را در اکنون و این زمان عملی کنند ـ حتی اگر معجزه‌ای صورت گرفته و یکی از طرفین دیگری را قانع کرده باشد! «جا» ی طرح این مسئله ایران و پای صندوق رأی ِ «رفراندوم تعیین نوع حکومت»، و «زمان» آن هم بعد از انحلال حکومت اسلامی و فراهم آمدن زمینهء انجام چنین رفراندومی است. پس، هر پادشاهی خواه و هر جمهوری طلبی که اتحاد نیروهای مخالف حکومت اسلامی را به تعیین نوع حکومت در «اکنون و اینجا» موکول کند، در واقع، هم وقت خود را تلف کرده است و هم فرصتی را که برای اتحاد نیروهای اپوزیسیون علیه حکومت اسلامی پیش آمده باشد سوزانده است» (۲).

از اینگونه مثال‌ها چند نمونهء دیگر هم در آن مقاله وجود دارد و علاوه بر آن‌ها نمونه‌های بسیار دیگری را نیز می‌توان فراهم آورد؛ اما من، در این مقاله قصد دارم فقط به یک نکتهء اساسی بپردازم که فکر می‌کنم روز به روز در معادلات سیاسی جنبش اپوزیسیون انحلال طلب و سکولار دموکرات ایران (که عناصر علنی و آشکار آن در خارج کشور مستقرند) اهمیت بیشتری می‌یابد. این نکتهء اساسی «اصل «تحزب» نام دارد.

انواع حزب سیاسی

در این زمینه فکر می‌کنم که لازم است به برخی از تعاریف موجود در علوم سیاسی اشاره کرد:

۱. دو پدیدهء حکومت (Regime، Establishment، System) و دولت (Government، Administration) دارای تعاریف جداگانه‌ای هستند. «حکومت» شامل قانون اساسی، قوای سه گانه، و قوای نظامی و انتظامی (و احیاناً شاه و ولی فقیه و نهاد‌های زیر نظر آن‌ها) است حال آنکه «دولت» صرفاً یکی از نهادهای برآمده از قانون اساسی و جزئی تفکیک ناپذیر از حکومت، و مجری و نگهبان مفاد قانون اساسی است.

۲. در میان این دو پدیده، «حزب سیاسی» سازمانی است که جمعی از مردمان، با داشتن اهدافی معین و مشترک، در آن گرد می‌آیند و می‌کوشند تا از طریق تصرف قدرت سیاسی آن اهداف را متحقق سازند.

۳. در دموکراسی‌ها، احزاب سیاسی، با پذیرش قانون اساسی کشور، با هم به رقابت می‌پردازند و «صندوق رأی مردم» وسیله‌ای است که قدرت سیاسی را بین احزاب دست به دست می‌گرداند و، در نتیجه، این ارادهء مردم است که تعیین می‌کند کدام حزب سیاسی، برای چه مدتی، و با چه برنامه‌ای، می‌تواند دولت را در تصرف کرده و برنامه‌های خود را اجرائی سازد. و همین اراده است که می‌تواند زمام دولت را از حزبی بگیرد و به حزب دیگری منتقل سازد.

۴. در حکومت‌های دیکتاتوری اما حزب سیاسی دو صورت بخود می‌گیرد:
الف: یا در صورتی اجازهء فعالیت و شرکت در انتخابات را می‌یابد که خط قرمزهای دیکتاتوری را (که می‌تواند حتی علیه قانون اساسی پذیرفتهء کشور باشد) بدقت رعایت کند. در این حالت تفاوت‌های مابین احزابی که حق فعالیت و رقابت و شرکت در انتخابات را دارند به حداقل نزول پیدا می‌کند و رفت و آمد مابین احزاب امری دکوراتیو و تشکیلاتی محسوب می‌شود.

ب: و یا تنها فعالیت یک حزب واحد مجاز شناخته می‌شود. واقعیت ان است که در «سیستم‌های تک حزبی» حکومت و دولت یکی می‌شوند و یا، به عبارت دیگر، «دولت» آلتِ دستِ اجرائی ِ حکومت تک حزبی (که ناگزیر استبدادی است) بوده و حاوی هیچگونه استقلال رأئی نیست.

۵. در حوزهء هر آن ساختار استبدادی که بر اساس قانون اساسی بقدرت می‌رسد اما همین قانون را نادیده گرفته و به بایگانی می‌سپارد، اگرچه قرار است احزاب، بنا بر تعریف منطقی خود، با پذیرش قانون اساسی، بر سر تصرف «دولت» رقابت کنند، اما حکومت استبدادی هر آن حزبی را که در جهت منافع و مقاصد خود نداند «غیر قانونی» اعلام می‌کند.

۶. احزاب غیر قانونی شده یا بوسیلهء بنیان گزارانشان «منحل» می‌شوند، یا زندگی «زیر زمینی» را پیشه می‌کنند و یا رهبریشان به «خارج کشور» منتقل می‌شود.

۷. و در جریان این «انتقال»، آماج مبارزهء «احزاب غیرقانونی شدهء ساکن خارج کشور» از «دولت» به «حکومت» تبدیل می‌شود و این احزاب در راستای براندازی حکومت (که دولت را در شکم خود دارد) به فعالیت می‌پردازند.

توجه کنیم که، در همهء موارد هفتگانهء فوق، حزب سیاسی در «داخل کشور» منشاء و معنا و مفهوم و کارکرد دارد و در اصل برای فعالیت در لوای قانون اساسی کشور و برای تصرف «دولت» ساخته می‌شود اما، چون غیر قانونی و ممنوعه اعلام شد، و به زندگی زیر زمینی یا انتقال به خارج تن در داد، تغییر هدف داده و به مسیر براندازی حکومت گام می‌نهد.

حزب سیاسی در خارج کشور

در این میان ما با پدیدهء دیگری هم روبرو می‌شویم که آن «حزب ایجاد شده در خارج کشور» نام دارد؛ بدین معنی که جمعی از افراد ساکن خارج کشور دست به ایجاد یک «حزب سیاسی» می‌زنند؛ حزبی که در داخل کشور شکل نگرفته و در انتخابات شرکت نکرده و در جریان فعالیت خود «ممنوعه» نشده است. چنین «حزبی» بخاطر شکل گیری در خارج کشور دارای مشخصات ویژه‌ای است:

۱. از آن رو در خارج کشور تشکیل شده که امکان تشکیل‌اش در داخل وجود ندارد؛ والا منطقاً دلیلی بر اینکه عده‌ای در خارج یک کشور دست به تشکیل حزب بزنند وجود ندارد.

۲. چنین حزبی در خارج کشور قادر به شرکت در انتخابات و تصرف «دولت» از طریق مجاری دموکراتیک نیست چرا که «حکومت» آن را برسمیت نمی‌شناسد و اجازهء فعالیت در داخل کشور را به آن نمی‌دهد.

۳. چنین حزبی طبعاً بیش از دو سه راه در پیش رو ندارد:
الف: «وابسته شدن غیر علنی» به احزابی که در داخل کشور وجود دارند اما حکومت در عین حالی که غیر قانونیشان می‌داند تحملشان کرده و آن‌ها را در حالت دائمی خوف و رجاء نگاه می‌دارد.

(در اینجا به نظرم می‌رسد که نخست باید به احوالات این گونه احزاب توجه کرده و سپس به دلایل وابسته شدن حزب تشکیل شده در خارج به آن‌ها پرداخت.
(- حزب غیر قانونی اما تحمل شده در داخل کشور بدان جهت از جانب حکومت تحمل می‌شود که می‌تواند تصویری مبهم از برقرار بودن روابط و مناسبات دموکراتیک را برای حکومت استبدادی فراهم سازد و حتی، اگر واقعاً ضروری شود، زمام قدرت را هم ـ تا رفع ضرورت ـ در دست گیرد.

(- هم اکنون در داخل کشور می‌توان به احزاب متشکلهء «جبههء ملی» یا «جبههء دموکراتیک» یا «جبههء مشارکت اسلامی» یا «نهضت آزادی» یا «ملی ـ مذهبی‌ها» اشاره کرد که اگرچه همگی «غیر قانونی» اعلام شده‌اند اما حکومت، البته با اعمال کنترل، تحملشان می‌کند.

(- توجه کنیم که این سخن بدان معنا نیست که کلیهء این سازمان‌ها در جبههء «اصلاح طلبی» قرار دارند و بکلی از مقاصد انحلال طلبانه بدورند. اما این گونه مقاصد در کل فضای سیاسی کنترل شده بوسیلهء حکومت استبدادی به ندرت کارساز هستند.

(- برخی از این احزاب در خارج کشور نیز شاخه و نمایندگی دارند اما این سازه‌ها مجبور به اطاعت از سازمان اصلی خود در داخل کشورند و لذا نمی‌توانند به تمام معنا در جبههء انحلال طلبی قرار گیرند)

وابستگی احزاب تشکیل شده در خارج کشور به اینگونه احزاب و تشکل‌های سیاسی اغلب باعث می‌شود که حزب خارج کشور به بخش اعلام نشده‌ای از حزب داخل کشور تبدیل شود.

ب: داشتن استقلال از احزاب داخل کشور. بخشی از این احزاب بر اساس این توهم بوجود می‌آیند که می‌توان در خارج از کشور هم حزب سیاسی، با تعریف رایج احزاب در کشورهای دموکراتیک، بوجود آورد. اینگونه احزاب، بعلت ابتلای به توهم واقعیت ناپذیرشان، به سرعت تبدیل به محفل‌های بلاتکلیفی می‌شوند که اغلب، با تصور اینکه می‌توانند بر حول تک «پروژه‌های اجرائی» (که خاص احزاب داخل کشورند) کار کنند، حداکثر بصورت آلت فعل هائی در می‌آیند که پروژه هائی برای کارا ساختن دستگاه حکومت استبدادی تهیه می‌کنند؛ کاری که خود نوعی عمل اصلاح طلبانه محسوب می‌شود.

پ: «استقلال از احزاب داخل کشور با داشتن هدف و استراتژی انحلال طلبانهء آینده نگر». این تشکلات نادر در صورتی می‌توانند در خارج کشور وجود داشته باشند که آگاهانه میان وظایف خود در «اکنون و اینجا» با وظایفشان در «فردا و آنجا» تفاوت قائل شده و انرژی و امکانات خود را در راستای اجرائی شدن و تحقق یافتن «وظایف اکنونی و اینجائی» خویش صرف می‌کنند.

وظایف دو گانهء احزاب مستقل خارج کشور

حال، لازم است که اندکی بر احوالات حزبی از نوع اخیر تمرکز کرده و دید که حزبی تشکیل شده در خارج کشور که آگاهانه به تفکیک وظایف خود در خارج و داخل (یا اکنون و فردا) می‌پردازد کار خویش را چگونه انجام می‌دهد. برای این تجسس بهتر است مطلب را در ظل عنوان «وظایف دو گانهء احزاب مستقل خارج کشور» مورد مطالعه قرار دهیم:

۱. چنین حزبی می‌داند که در خارج کشور، و قبل از انحلال حکومت استبدادی مسلط بر کشورش، نمی‌تواند برای تصرف «دولت» از طریق شرکت در انتخابات اقدام کند.

۲. در نتیجه، چنین حزبی ناگزیر «انحلال طلب» است و می‌کوشد تا از طریق ائتلاف با احزاب و گروه‌های مستقل انحلال طلب دیگر، دست به ایجاد «آلترناتیو» ی بزند که بخواهد حکومت کنونی را منحل و خود را، لااقل تا پایان دوران گذار و بصورت یک «دولت موقت»، جانشین آن سازد.

۳. و از آنجا که آلترناتیو یک «حکومت استبدادی و مذهبی» نمی‌تواند پدیده‌ای چز یک «حکومت سکولار دموکرات» باشد، چنین حزبی خود بخود، در وراء و فرای اهداف دیگر خود، یک «سازمان سکولار دموکرات انحلال طلب آلترناتیو خواه» محسوب می‌شود.

۴. چنین حزبی، با آگاهی کامل به ویژگی‌های فوق، در گام نخست به یافتن پاسخی به این پرسش می‌پردازد که «وظایف و کارکردش در خارج کشور و در دوران ماقبل انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی حاکم بر کشور (یعنی در اینجا و اکنون) چه می‌تواند باشد؟»

۵. چنین وظایفی نمی‌توانند بدون پیش بینی شرایط حیات و حضور حزب مزبور در دوران پس از انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی کنونی تعیین شوند؛ چرا که بدون در نظر گرفت «فردا و آنجا» هر کوششی می‌تواند به سرگردانی و بی‌حاصلی بیانجامد.

۶. به عبارت دیگر چنین حزبی اکنون و اینجا را بصورت «فرصت» برای حضور و فعالیت در فردا و آنجا می‌بیند.

۷. این «فرصت اکنونی و اینجائی» به صورت دو «امکان» در برابر چنین حزبی قرار می‌گیرد: یکی «شناساندن حزب به مردمان داخل و خارج کشور»، و دیگری «آماده شدن برای حضور در فردای داخل کشور».

۸. البته در بین این دو «امکان» تقدم و تأخری وجود ندارد. به این معنی که کار در حوزهء این دو امکان شانه به شانهء هم و همزمان انجام می‌گیرد.

۹. نتیجهء روند «آماده شدن برای حضور در فردای کشور» به معنی تهیه و ارائهء پروژه هائی برای کشور است که، در فضای احتمالاً سکولار دموکرات ِ پس از انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی کنونی، بعنوان «برنامهء حزب برای شرکت در انتخابات و تصرف قدرت دولت» به مردم ارائه خواهند شد.

۱۰. همچنین، این «آماده سازی»، هویت حزب تشکیل شده در خارج کشور را بیش از پیش معین و آشکار می‌سازد و همین «هویت» است که از همین اکنون و اینجا بصورت شناسهء حزب به مردمان داخل و خارج کشور شناسانده می‌شود.

۱۱. روند شناساندن و معرفی حزب و برنامه‌هایش به مردمان باید چنان منسجم و دقیق صورت گیرد که، در رسیدن به دوران انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی مسلط بر کشور، حزب مزبور از سرمایهء حمایت و اعتماد گسترده‌ای در نزد مردم برخوردار باشد.

حزبی در اکنون برای حضور در فردا

متأسفانه، می‌توان دید که اغلب احزاب مستقل خارج کشور جز خطوطی کلی و برنامه هائی تجریدی و ایدئولوژیک، که هیچ یک بر اساس شناخت درست از مقتضیات واقعی کشور ساخته نشده و اغلب گرته برداری انتزاعی از ایده‌ها و نظامات موجود در کشورهای دیگرند، چیزی با خود ندارند و بر اساس شعار «چو فردا شود فکر فردا کنیم» عمل می‌کنند.

در نتیجه، فردا که دری به تخته بخورد تنها شاهد تکرار فاجعه بار وضعیتی هستیم که آن را کمتر از چهار دهه پیش مهندس بازرگان با این جمله تجسم بخشید که «سینی را داغ داغ دست ما دادند!»؛ وضعیتی که یکی از مشخصات آن فقدان احزاب صاحب برنامه‌های تفصیلی برای ادارهء کشور و افتادن کار به دست «شخصیت‌ها» ئی خواهد بود که می‌توانند خلاء احزاب برنامه دار را پر کنند و، با استفاده از شناخته شدگی شخصی خود، هرگونه روند دموکراتیک را در فاصلهء کوتاهی به آنجا بکشانند که بگویند: «اگر هشتاد میلیون بگویند آری، من می‌گویم نه!» و معنای این سخن هم آن باشد که «نه» ی یک تنهء من از آری ِ هشتاد میلیون انسانی که حکومت استبدادی ـ مذهبی را منحل کرده‌اند بالا‌تر و با اهمیت‌تر است.

باری، حزب سیاسی در خارج کشور، اگر ثابت شود که ضرورت تشکیل آن وجود دارد، حزبی است انحلال طلب، سکولار دموکرات، و آلترناتیو خواه که آینده نگر است و خود را برای آینده سازی آماده می‌کند و، از هم اکنون، به ایرانیان می‌گوید که اگر آلترناتیو مورد نظرش با انحلال حکومت فعلی در کار نوشتن و تصویب یک قانون اساسی سکولار دموکرات موفق شود، برای شراکت در رقابت حزبی و ورود ِ با برنامه برای حضور در انتخابات آمادگی، نیرو، برنامه و انرژی سازندهء بسیار دارد.

در غیر این صورت آنچه شکل می‌گیرد حزب نیست بلکه وعدهء‌گاه آدم هائی سرگردان است که، برای سرگرمی و اتلاف وقت، گرد هم می‌آیند و در بیرون از هرگونه ضابطهء علمی و منطقی، نام جمع خود را «حزب» می‌گذارند.

_______________________________________________________
۱. http://iranian.com/EsmailNooriala/2001/July/Exile/index.html
۲. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2011/030411-PU-EN-A-congress-that-is-not-a-constitutional-assembly.htm

با ارسال‌ای ـ میل خود به این آدرس می‌توانید مقالات نوری علا را هر هفته مستقیماً دریافت کنید:
NewSecularism@gmail.com
مجموعهء آثار نوری علا را در این پیوند بیابید:
http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm
صفحهء نوری علا در فیس بووک:
https://www.facebook.com/esmail.nooriala. ۵


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016