یکشنبه 25 مرداد 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

امیدوارم "بهاره" مجبور به اعتصاب غذا نشود، مصاحبه رضا علیجانی با شیرین عبادی

بهاره هدایت
"علت سخت‌گیری نسبت به این بانوی جوان، آن است که به اهدافی که به خاطر آن مبارزه می‌کند واقعا اعتقاد دارد و با کمال شهامت پای حرف‌هایش ایستاده و حاضر نیست توبه‌نامه بنویسد و یا قول همکاری به وزارت اطلاعات بدهد"

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


ویژه خبرنامه گویا

* با تشکر از فرصتی که در اختیار من قرار دادید، پرسش نخست این است که آیا نباید طبق ماده ۱۳۴ قانون جدید مجازات اسلامی، دانشجوی زندانی بهاره هدایت آزاد شود؟
- با سلام؛ طبق یک قاعده حقوقی که در همه جای دنیا از جمله ایران مورد قبول است هرگاه قانون جدیدی وضع شود که به نفع متهم باشد بایستی حتما اجرا شود. در اصطلاح حقوقی به آن «قانون اَخَف» می‌گویند. همیشه قانونی که خفیف‌تر است بایستی ملاک قرار گیرد. طبق قانونی که تقریبا یک سال و نیم قبل به تصویب رسید بهاره هدایت و تعدادی دیگر از زندانیان بایستی آزاد شوند. فرا‌تر از آنکه اساسا بهاره گناهی مرتکب نشده است.
طبق قوانین جدیدی هم که دادگاه نسبت به آن‌ها ادعای پایبندی دارد، بهاره می‌بایست از زندان آزاد شود. چنین تذکری هم به دادگاه داده شده و بهاره خودش هم توجه دادگاه را به وظایف قانونی‌اش جلب کرده و از دادگاه خواسته است که به این قانون عمل کند.
متأسفانه بنا بر جهاتی که شرحش مفصل است از اجرای قانون برای بهاره و تعدادی دیگر از زندانیان خودداری می‌کنند. این در حالی است که قانونی که خفیف‌تر است در مورد برخی دیگر از محکومین اجرا شده و در حقیقت الآن داستان یک بام و دو هوا پیش آمده است.
در دستگاه قضائی ایران هر زندانی که بیشتر مقاومت کند بیشتر تنبیه می‌شود و می‌خواهند قانون شدیدتری برای او اجرا کنند و این خود تخلف دیگری است.

* آیا پس از صدور حکم؛ بازجو و قاضی پرونده باز می‌توانند در پرونده مداخله کنند و مانع اجرای قانون شوند. با توجه به اینکه آقای نصیرپور قاضی اجرای احکام در زندان به بهاره هدایت گفته است طبق قانون شما باید آزاد شوید و الآن می‌توانید قانونا به عدم اجرای ماده ۱۳۴ شکایت کنید. و آیا رابطان وزارت اطلاعات (با زندانیان سیاسی)، به لحاظ قانونی حق دخالت در پرونده را دارند که آقایان عباسی و خدابخش مانع آزادی و حتی مرخصی وی می‌شوند و علنا او را تهدید می‌کنند که تا نمی‌رد در پرونده‌اش تغییری ایجاد نخواهد شد؟
- بعد از اینکه دادگاه در مورد پرونده‌ای حکم صادر کرد، دیگر حق مداخله در آن را ندارد مگر در موارد خاص و استثنایی که قانون پیش‌بینی کرده است. این یک اصل حقوقی است که در علم حقوق معروف به قاعده فراغ دادرسی است. یعنی وقتی که دادگاه ختم دادرسی را اعلام و رای خود را صادر کند دیگر حق هیچ نوع دخالتی را در آن پرونده ندارد. حال چگونه است که قضات دادگاهی که بهاره را محکوم کرده‌اند اعلام می‌کنند که اجازه نخواهند داد که بهاره از زندان آزاد شود؟ در حقیقت این کار تخلف دیگری برای قاضی است.
من بار‌ها گفته‌ام و باز تکرار می‌کنم که بزرگ‌ترین مشکل ایران این است که قوه قضاییه، استقلال خود را به ویژه در محاکمات سیاسی و عقیدتی از دست داده و به شعبه‌ای از وزارت اطلاعات تبدیل شده است. از ابتدای انقلاب اسلامی دادگاه‌ها مستقل نبودند. دادگاه‌های انقلاب و محاکمات پنج دقیقه‌ای که به دنبال آن تیرباران‌های فراوانی را شاهد بوده‌ایم نشان از عدم استقلال قوه قضاییه داشت. اما روز به روز شرایط بد‌تر شد به ویژه از زمانی که آقای لاریجانی در مسند قاضی‌القضاتی نشستند، دیگر آب پاکی بر روی استقلال قوه قضاییه ریخته شد و الان قوه قضاییه در بد‌ترین و ضعیف‌ترین حالت ممکن خود است و به همین دلیل است که ما می‌بینیم در پرونده‌هایی مثل پرونده بهاره هدایت، قاضی در حقیقت مجری اوامر مامورین امنیتی می‌شود. این مأمورین امنیتی هستند که اجازه نمی‌دهند قانون اجرا شود.


شیرین عبادی و رضا علیجانی

* علت کینه‌جویی نسبت به این زندانی جوان چیست؟
- علت سخت‌گیری نسبت به این بانوی جوان، آن است که به اهدافی که به خاطر آن مبارزه می‌کند واقعا اعتقاد دارد و با کمال شهامت پای حرف‌هایش ایستاده و حاضر نیست توبه‌نامه بنویسد و یا قول همکاری به وزارت اطلاعات بدهد. مأمورین وزارت اطلاعات که به شخصیت محکم و با ارزش بهاره پی برده‌اند می‌دانند که اگر او از زندان آزاد شود به هرحال تبدیل به یک سمبل و نماد جنبش دانشجویی و جنبش فمینیستی خواهد شد. از این جهت سعی می‌کنند او را برخلاف قانون، بیشتر از اندازه در زندان نگه دارند. حتی در یک مورد قاضی دادگاه به او گفته تو زنده از اینجا بیرون نخواهی رفت. این نشانه ترس مسئولین قضایی و امنیتی از شخصیت قابل احترام یک زن است.
در حقیقت از بهاره کینه ندارند، از او می‌ترسند. مأمورین امنیتی و قضات ضعیف، از شخصیت‌هایی چون بهاره واهمه دارند و سعی می‌کنند آن‌ها را در حصار دیوارهای زندان پنهان کنند. غافل از اینکه حصار، زندان و دیوار مانع از رسیدن صدای حق‌طلبی این افراد نخواهد شد.
بهاره سال‌هاست که در زندان است اما نه تنها کسی او را فراموش نکرده بلکه روز به روز بر دوست داران‌اش و کسانی که راه او را می‌روند هم اضافه می‌شود. بنابراین بهاره از اینکه با او برخلاف قانون رفتار می‌کنند نمی‌ترسد. اگر اصرار دارد قانون در مورد او اجرا شود برای این است که می‌خواهد مامورین را معتقد به نظم کند و جلوی بی‌قانونی و هرج و مرج گرفته شود. به خاطر این نیست که از طولانی‌تر شدن زندان وحشت دارد.

* در فضای مجازی برخی به فعالیت‌های کانون مدافعان حقوق بشر (و حضرتعالی) انتقاد می‌کنند که از حقوق برخی افراد خاص حمایت می‌شود و مثلا در باره بهاره هدایت و برخی زندانیان سیاسی اصلاح‌طلب و سبز و... توجهی نمی‌شود و در این باره مسائل و رویکردهای سیاسی نیز موثر است و تا کنون کوتاهی صورت گرفته است. نظر جنابعالی در باره این انتقاد چیست؟
- در مورد حمایت از زندانیان سیاسی و به طور کلی موارد مربوط به نقض حقوق بشر، کانون مدافعان حقوق بشر از ابتدای تاسیس هر ماهه با کمال دقت یک گزارش تهیه می‌کند و آن را به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر و به نهادهای بین‌المللی از جمله سازمان ملل متحد ارسال می‌کند. بنابراین به شهادت گزارش‌ها، ما از همه اقشار و افراد مختلف، به طور یکسان حمایت می‌کنیم. هم چنین زمانی که من در ایران کار وکالت می‌کردم، از بهاییان، مجاهدین، کمونیست‌ها، مذهبی‌ها و از همجنس‌گرایان موکل داشتم.
اما برخی از افراد و متأسفانه برخی از صاحبان رسانه‌ها تکلیف خود را انجام نمی‌دهند و از مدافعان حقوق بشر گله‌مند می‌شوند. چندین نوبت به من گفته شده که درباره فلان زندانی چرا کاری نمی‌کنید و من پاسخ داده‌ام که صاحبان رسانه باید کاری کنند. ما که هر ماه گزارش خود را می‌دهیم. شما که سردبیر فلان روزنامه یا سرپرست فلان سایت هستید چرا نمی‌نویسید؟ من و بقیه مدافعان حقوق بشر که صاحب رسانه نیستیم. ما صحبت می‌کنیم و صاحبان رسانه باید منتقل کنند. اگر کم‌کاری شده است در حقیقت صاحبان رسانه‌ها کم‌کاری کرده‌اند. رسانه‌ها هر نوبت گزارش کانون مدافعان حقوق بشر را منعکس کنند تا همه بدانند به طور یکسان همه موارد گزارش می‌شوند.
البته این را قبول دارم که در مورد برخی از افراد بیشتر اطلاع‌رسانی شده است و آن افرادی هستند که به دلیل اینکه حرف دیگران را منتقل کرده‌اند در زندان هستند؛ یعنی روزنامه‌نگاران یا وکلا. کسی که حرف و خبر دیگران را می‌نویسد حتی ممکن است خودش هم به آن عقیده‌ای نداشته باشد، پس نباید او را زندانی کرد. یا وکیلی که از دیگری دفاع می‌کند مثل نسرین ستوده یا عبدالفتاح سلطانی یا محمد سیف‌زاده؛ این‌ها حرف خودشان نیست حرف موکلین آنهاست. مگر وکیلی که از یک قاتل دفاع می‌کند خودش شریک قتل است که وقتی نسرین ستوده می‌خواهد از کسی که در انتخابات اعتراض داشته دفاع کند خودش شریک او می‌شود که ظالمانه به شش سال حبس محکوم شد. فعالان سیاسی که از روی اعتقادات خودشان، حرف می‌زنند و به زندان می‌روند باید حمایت شوند. کسی برای بیان عقیده‌اش نبایستی متحمل کیفر شود.
اما دسته‌ای دیگر از این هم فرا‌تر هستند و حتی حرف خودشان را هم نمی‌زنند. بلندگویی برای حرف دیگران هستند. بلندگو را که نباید شکست. اگر بلندگویی شکسته شود صدای خیلی‌ها خاموش می‌شود. بنابراین ما سعی می‌کنیم به بلندگو‌ها کمک کنیم که سرپا بمانند و صداهای مختلف را منعکس کنند. اینجانبداری از یک طیف یا تبعیض مثبت نیست. بعد از انتخابات مناقشه‌برانگیز سال ۸۸ بیش از ۵۵ وکیل دادگستری به مناسبت دفاع از مته‌مان عقیدتی و سیاسی خودشان تحت پیگرد قرار گرفته‌اند. تعدادی از آن‌ها محکومیت زندانشان تمام شده است مانند آقای اولیایی‌فر. تعدادی دیگر هنوز در زندان هستند مانند آقای سلطانی. تعدادی در آستانه زندان هستند مثل آقای دکتر اسماعیل‌زاده. این وضعیتی که برای وکلا پیش آورده‌اند از یک سو بد است برای اینکه عده‌ای بی‌گناه به صرف انجام وظیفه تنبیه می‌شوند. از سویی بد‌تر است برای اینکه مته‌مان سیاسی – عقیدتی دیگر وکیل پیدا نمی‌کنند. الان آن بهایی که دستگیر می‌شود؛ آن مبارز سیاسی که به زندان می‌افتد دیگر وکیل پیدا نمی‌کند. برای آقای جیسون رضاییان چقدر دنبال وکیل گشتند.
متهمین در ‌‌نهایت مجبور هستند به وکلایی تن بدهند که وکیل مورد اعتماد خودشان نیست بلکه مورد اعتماد دادگاه است.
بنابراین وقتی ما از بلندگو‌ها دفاع می‌کنیم برای این است که جلوی ضرر بزرگ‌تر را بگیریم. عده‌ای من را متهم می‌کردند که چرا از نسرین ستوده یا عبدالفتاح سلطانی زیاد صحبت می‌کنی که در پاسخ گفتم از همه دفاع می‌کنم اما اگر اندکی بیشتر از وکلا دفاع کرده‌ام به خاطر اهمیت این موضوع است که نگذاریم که شهامت دفاع در ایران از بین برود زیرا باعث می‌شود مته‌مان سیاسی بدون وکیل بمانند.

* در فضای مجازی به برخی فعالان حقوق بشر انتقاد می‌شود که به جای پیگیری مشکلات زندانیان از طرق قانونی و محاکم داخلی با طرح جنجالی مشکلات آن‌ها که شاید به قصد خودنمایی صورت می‌گیرد و یا اتکاء به نهادهای خارجی؛ به جای کمک به حل مشکلات، معضلات آن‌ها تشدید می‌شود. با توجه به گزارشات ماهانه‌ای که کانون مدافعان حقوق بشر در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران منتشر می‌کند و نامه‌ها یا گزارشاتی که به افراد و نهادهای حقوق بشری بین‌المللی ارسال می‌کند؛ چرا این مشکلات را از طریق نهادهای داخلی پیگیری نمی‌کنید و نظر شما در رابطه با انتقاد وارده به برخی فعالان حقوق بشر در ایران چه به رفتار فردی و چه به خط مشی فعالیت آن‌ها چیست؟
- این ایراد جالبی است که مامورین امنیتی هم به من می‌گرفتند. آن‌ها می‌گفتند تو چرا به جای اینکه با دادگاه صحبت کنی یا به رئیس قوه قضاییه نامه بنویسی به سازمان ملل متحد یا شورای حقوق بشر یا گزارشگران حقوق بشر نامه می‌نویسی یا اطلاع می‌دهی!؟
به مامورین امنیتی که این اعتراضات را به من می‌کردند پاسخ خیلی روشنی می‌دادم که اینجا هم آن را تکرار می‌کنم: اگر گوش شنوایی در داخل کشور بود ما این کار را نمی‌کردیم. چرا من هر بار به آقای شهید نامه می‌دهم؟ برای اینکه نامه دادن به آقای لاریجانی فایده‌ای ندارد. چرا ما هر ماه گزارش‌های نقض حقوق بشر را که تهیه می‌کنیم به سازمان ملل متحد هم می‌فرستیم؟ برای اینکه حکومت ایران و دولتمردان ایرانی حاضر نیستند حرف منطق را گوش کنند.
اما حرف منطق چیست؟ دولت ایران به کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی - سیاسی و کنوانسیون بین‌المللی حقوق اقتصادی و اجتماعی پیوسته و به اجرای آن متعهد است، اما آن را عملا اجرا نمی‌کند. هم قوانین ناقض آن را تصویب کرده و هم در مواردی که از قانون می‌شود به نفع مردم استفاده کرد، استفاده نمی‌کند. نمونه آن بهاره هدایت است. خوب حالا در موردی مانند بهاره باید چه کار کرد؟ آیا بهاره به قوه قضاییه نگفته است؟ آیا آقای لاریجانی بی‌اطلاع هستند؟ خیر. مسلما اطلاع دارند و خود بهاره هم اطلاع داده است. خوب چه کار می‌شود کرد؟ آیا باید بنشینیم و دست روی دست بگذاریم که آقایان هر بلایی که می‌خواهند سر مردم بیاورند یا از راه‌های قانونی استفاده کنیم.
وقتی من صحبت از راه قانونی می‌کنم اشاره‌ام به کنوانسیون‌های بین‌المللی است که دولت ایران هم به آن‌ها پیوسته و اعلام کرده است که آن‌ها را قبول دارد. بنابراین من از‌‌ همان چیزی استفاده می‌کنم که دولت ایران گفته است خوب است و قبول دارد. مامورین امنیتی حق ندارند بر من و سایر مدافعان حقوق بشر خرده بگیرند که چرا هر چیزی را شما در بوق و کرنا می‌کنید و به سازمان ملل متحد اطلاع می‌دهید؟ اگر صحبت کردن با سازمان ملل متحد بد بود، چرا دولت ایران عضو سازمان ملل متحد است؟ اگر شورای حقوق بشر بد است، چرا دولت ایران حداقل تا حدی که من می‌دانم از زمان تأسیس شورای حقوق بشر در آرزوی عضویت در آنجاست و دو بار هم درخواست عضویتش رد شده است. صحبت بر سر این است که خود حکومت ایران هم به آنچه ما می‌گوییم اعتراضی ندارد.
وقتی که من اعتراض می‌کنم که چرا آمار اعدام در ایران بالاست؛ بالا بودن آمار اعدام را بر مبنای اعلامیه‌های رسمی خود حکومت می‌گویم. اما حکومت می‌گوید کار خوبی می‌کنم و این‌ها از موارد نقض حقوق بشر نیست! حکومت قبول دارد که قطع دست دزد صورت گرفته است. آن‌ها می‌گویند بله ما دست دزد را قطع کرده‌ایم؛ عبادی دروغ نمی‌گوید. اما این کار نقض حقوق بشر نیست و قوانین ما اجازه چنین کاری به ما می‌دهد.
چالش ما با افرادی مثل محمدجواد لاریجانی بر سر همین موضوع است که قوانین شما مغایر با تعهدات بین‌المللیتان است. تکلیف خود را مشخص کنید. از طرفی می‌گویید کنوانسیون‌ها را قبول دارید و به دریوزگی به در سازمان ملل متحد می‌روید و درخواست عضویت در کنوانسیون حقوق بشر می‌کنید و از سوی دیگر می‌گویید قوانین ما همین است که هست و این هم نقض حقوق بشر نیست!؟
بنابراین مسئله بر سر این نیست که حکومت ایران آمار‌ها و گزارش‌های مرا قبول ندارد. آن‌ها را کاملا قبول دارد، برای اینکه مستند به آمارهای خود حکومت است. اما آنچه که ما نقض حقوق بشر می‌دانیم آن‌ها بدان افتخار می‌کنند. از جمله افتخار می‌کنند که دست دزد را قطع می‌کنند زیرا که به قول خودشان قانون شریعت را اجرا می‌کنند. این در حالی است که بسیاری از مجتهدان صاحب نام ایرانی و غیرایرانی معتقد هستند که این قوانین بایستی عوض شود.

* بهاره هدایت تهدید به اعتصاب غذا کرده و گفته که اگر تا چند هفته آینده ماده ۱۳۴ قانون جدید در مورد من اجرا نشود و قانون شکنی ادامه داشته باشد، اعتصاب غذا خواهم کرد. شما فکر می‌کنید دوستان بهاره هدایت یا فعالین حقوق بشر در این رابطه چه کاری می‌توانند انجام دهند.
- شخصا امیدوارم مسئولین قضایی حاضر به اطاعت و اجرای قوانین شوند و نیازی نباشد که بهاره یا سایر زندانیان سیاسی برای آنکه قانون اجرا شود مجبور به اعتصاب غذا شوند.
اما اگر یک زندانی که مظلوم هم قرار گرفته است برای رسیدن به حقوق قانونی خود چاره‌ای جز اعتصاب غذا نبیند، یعنی تمام راه‌های قانونی را طی کند اما باز به در بسته قوه قضاییه بخورد که قانون را اجرا نمی‌کند و مجبور به اعتصاب غذا شود؛ طبیعی است که کلیه مدافعان حقوق بشر و حتی کلیه آزادگان جهان بایستی از او حمایت کنند چرا که جای یک دانشجوی جوان در زندان نیست، آن هم برای چندین سال.
تکرار می‌کنم بهاره هیچ عمل خلاف قانونی مرتکب نشده بود و اساسا دستگیری او از روز اول هم خلاف قانون بود. حالا که این عمل خلاف در مورد او طبق قوانینی غیرعادلانه اجرا شده و حالا که با محرومیت از یک دادرسی عادلانه چنین ظلمی در حق بهاره شده است؛ حداقل این قانون که خودشان تصویب کرده‌اند را باید در موردش اجرا کنند.
در هر حال این بر عهده همگان به خصوص صاحبان سایت‌ها و رسانه هاست که انعکاس دهنده و پژواک صدای بهاره و بهاره‌ها باشند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016