چهارشنبه 6 آبان 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

روایت پسر اسدالله لاجوردی از هفت تیرکشی و ضرب و شتم توسط محافظ همسر رفسنجانی

به گزارش خبرگزاری تسنیم، فرزند اسدالله لاجوردی نوشت: شخصی آمد و به‌زبان صدالبته خوش کلتش را کشید، خشاب بر زمین افتاد و بعد از برداشتن خشاب آن را بر شقیقه گذاشت و با مهربانى کامل با پاهاى مبارک نوازشى بر شکم و ساق پا و ...

سید احسان لاجوردی فرزند اسدالله لاجوردی در اینستاگرام خود نوشت:

944163858810.jpg

امروز ساعت 15:30 داشتم از نیاوران وارد سه‌راه یاسر مى‌شدم. یک خودروی بى‌ام‌و با پلاک ایران ١١ ــ ٣٨٦م٥١ که قصد داشت صف ماشینهاى پشت چراغ قرمز را رد کند به‌سمت چپ جدول‌هاى وسط خیابان آمد و با ماشین من تصادف کرد.

از ماشین پیاده شدم و جلویش را گرفتم تا فرار نکند و به پلیس زنگ زدم. راننده خودرو که دخترى نیمه‌چادرى بود هم تماسى گرفت و منتظر ایستاد.

بعد از دو سه دقیقه‌اى که آرام‌تر شدم قصد کردم بى‌خیال شوم و بروم که آن خانم به یکى از عابران گفت: "این آقا شیاد است و چون ماشین من مدل بالاست قصد اخاذى دارد" و ... عصبانیت فروخفته بازگشت.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


شمارش دقایق به ٣ و ٤ نرسیده بود که آقایى آمد و بى‌سیم و کلتش را به رخ کشید و صدالبته بدون بى‌احترامى خواست که کنار بروم و ...

عرض کردم قصد داشتم بروم که ایشان توهین کردند.

به‌زبان صدالبته خوش کلتش را کشید، خشاب بر زمین افتاد و بعد از برداشتن خشاب آن را بر شقیقه گذاشت و با مهربانى کامل با پاهاى مبارک نوازشى بر شکم و ساق پا و ...

بى‌ام‌و رفت و جناب محافظ که فکر کنم او را ج. صدا مى‌کردند مشت و لگدزنان به‌طرف یک خودروی پژو رفت، فریاد زد: "اگر به‌سمت این ماشین بیایى شلیک مى‌کنم". سرنشین عقبِ پژو خانمى بود چهره‌آشنا.
چهره‌اى داشت بسیار شبیه خانم ع.م. همسر ا.ه.ر.
البته فقط خیلى شبیه!

پلیس تماس گرفت. پاسخ دادم قضیه به‌خوبی و خوشى پایان یافت و جان من و زن و بچه‌ام مقدم است بر هرچیز.

اگر از احوال من بپرسید ملالى نیست جز اندکى درد استخوان و اندکى دلخورى. دلخورى از پاره شدن تى‌شرتى نو که تازه هدیه گرفته بودم.

وی در ادامه در کامنتی نوشت: خانومم اومد کلید ماشین رو از من بگیره و ماشین رو جابه‌جا کنه، بدون هیچ صحبتى، حتى یک کلمه.

دختره شیشه رو کشیده پایین به خانومم می‌گه: چرا شما این‌قدر وحشى هستین!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016