دوشنبه 2 آذر 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

اتهام و قلب مفاهیم، نقدی بر اظهارات اخیر ابوالحسن بنی‌صدر درباره یادداشت ابراهیم یزدی، جواد سلیمانی

سایت بی‌بی سی فارسی چندی پیش بمناسبت سالروز تسخیر سفارت امریکا در سال ۱۳۵۸، گزارشی را به قلم آقای کامبیز فتاحی در مورد پیام‌های محرمانه رد و بدل شده بین آیت الله خمینی و آقای کار‌تر رییس جمهور وقت امریکا منتشر کرد. این گزارش و اشتباهات و کژ فهمی‌های موجود در آن باعث شد که دکتر ابراهیم یزدی، یکی از افراد حامل این پیام‌ها، در یادداشتی به این اشتباهات پاسخ دهد.

واکنش آقای دکتر یزدی توجه بسیاری را به این موضوع جلب نمود و تحلیل‌ها و تفاسیر مختلفی توسط افراد گوناگون در این باره منتشر گردید که از جمله آن‌ها می‌توان به واکنش آقای ابولحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران اشاره نمود که در وبسایت انقلاب اسلامی یادداشتی را منتشر کرده و در آن با ذکر ۴ نکته که خود آن را «گویایی» نام نهاده‌اند به تفسیر به رای تاریخ و مفاهیم و حوادث و اتهام زنی بپردازند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


یکم. آقای بنی صدر در آن نوشتار مدعی شده‌اند که اگر طبق یادداشت آقای یزدی، آیت الله خمینی پاسخ پیام کار‌تر را داده‌اند، چرا پاسخ‌های آیت الله خمینی پس از استماع سخنان آقای زیمرمن نماینده امریکا از روی متن قرائت شده؟ و ادعا داشته‌اند پیام اولیه از سوی آیت الله خمینی به کار‌تر ارسال شده و آقای یزدی را به دروغ گویی متهم کرده‌اند.

با اینکه آقای بنی صدر در پاریس حاضر بودند، اکنون که خاطرات و اسناد جدیدی از فعالین انقلاب و نزدیکان آیت الله خمینی در پاریس منتشر شده است، نشان می‌دهد که ایشان هیچ نقش جدی‌ای در فرآیند تحولات انقلاب نداشته و از بسیاری اتفاقات کمترین اطلاعاتی نداشته است. تا زمانی که آقای دکتر یزدی و نمایندگان آمریکا حاضر هستند تحلیل آقای بنی صدر ارزش چندانی ندارد. ایدئولوگ انقلاب که با انبوهی از اسناد مواجه شده است و می‌بیند که هیچ اطلاعی از آن‌ها نداشته، تلاش می‌کند دکتر یزدی که مشاور و تاثیرگذار‌ترین روشنفکر مسلمان در انقلاب ایران بوده است را تخریب نماید.

علاوه بر آن تنها بنابه فرض اینکه، خاطرات آقای دکتر یزدی در مواردی با خاطرات و اسناد طرف غربی تناقضات کوچکی داشته باشد (که ندارد) جای تعجب است که آقای بنی صدر که در جای جای نوشتارشان بدبینی به غربی‌ها به چشم می‌خورد و حتی از آیت الله خمینی برای مذاکره با امریکایی‌ها به جای مذاکره مستقیم با ارتش گله دارد، قول غربی‌ها را مستند می‌داند و با تفسیر به رای آن اقوال، بدون هیچ میزان و معیاری مواضع استنباطی خویش از خاطرات غربی‌ها را محق و مستند و قول آقای دکتر یزدی را که یک اپوزیسیون ایرانی است دروغ می‌داند. حال اینکه به لحاظ منطقی و به دور از هر حب و بغضی کسانی که خاطرات خود را منتشر کرده‌اند به یک اندازه معتبرند و نمی‌توان یکی را میزان سنجش راست و دروغ گویی دیگری قرار داد. این مواضع بخوبی این اصل را آشکار می‌کند که هدف ایشان تخریب آقای یزدی است.
حال در پاسخ به این ادعا باید گفت پیام آقای خمینی در روز هفتم بهمن ۱۳۵۷ و در جریان پنجمین دیدار برای آقای زیمرمن قرائت شده است. این درحالیست که ۴ جلسه قبل از ارسال این پیام بین این دو نفر صورت گرفته بوده و ارتباط آقایان یزدی و زیمرمن از روز ۲۵ دی ماه ۱۳۵۷ در رستورانی در نوفل لوشاتو آغاز شده بود. (۲۵، ۲۷، ۲۹ دی و ۴ و ۷‌ام بهمن). باید گفت آیا این نکته بعید می‌نماید که در جلسات قبل و یا حتی در پیام‌هایی برای تعیین قرار ملاقات، هیئت‌ها به یکدیگر پیام داده‌اند و از قبل در مورد موارد مطرح شده در این جلسه آمادگی داشته و سوالات و پیام آقای کار‌تر در جلسات قبل مطرح و آقای یزدی پاسخ‌ها را در این جلسه با خود داشته‌اند؟
دوم. ایشان در این یادداشت بیان کرده‌اند که اینکه در اجلاس گوادولوپ (۱۴ تا ۱۷ دی ۱۳۵۷) تصمیم به برکناری شاه و آمدن آیت الله خمینی! گرفته شد دروغ است زیر اگر راست بود پیام ۷ بهمن در ملاقات آقایان زیمرمن، یزدی و ایضا «پیام هیئت فرانسوی در ۱۸ دی با محتوای رفتن شاه و حمایت از آقای دکتر بختیار و هشدار کودتا در صورت عدم همراهی با ایشان بی‌محل می‌شد. محتوای پیامی که آقای یزدی از سوی آیت الله خمینی در پاسخ پیام کار‌تر مامور به ابلاغ به آقای زیمرمن بود این است که از اقدامات اقای بختیار به پشتوانه ارتش گلایه شده و از امریکایی‌ها خواسته شده است که از نفوذ خود در ارتش ایران برای عدم مخالفت با عزل دولت آقای بختیار و تشکیل دولتی به فرمان آیت الله خمینی استفاده کنند و یک بار دیگر این اطمینان داده خواهد شد که دولت انتقالی جایگزین دولت آقای بختیار معاندت و تضادی با منافع امریکا و اصول حقوق بشری نخواهد داشت. متن این پیام و نگرانی‌ها در آن بازه زمانی بر سر اقدامات ارتش و طرفداری از دولت آقای بختیار است.

با مرتب کردن این پیام‌ها بر حسب تاریخ وقوع آشکار است که این وقایع تاریخی تعارضی با رفتن شاه از ایران ندارد و هدف آقای بنی صدر از بازسازی این سناریو و طرح این ابهام، بر سر به روی کار آمدن آیت الله خمینی یا باقی ماندن دولت آقای بختیار بر سر قدرت است. در اینجا باید یادآور شد که آقای دکتر یزدی در بیان نتایج کنفرانس گوادولوپ در جلد ۳ خاطرات خود با عنوان ۱۱۸ روز در نوفل لوشاتو در هیچ جایی از آمدن آیت الله خمینی بر راس قدرت و رفتن دولت دکتر بختیار سخنی به میان نیاورده و همانطور که در صفحه ۲۶۴ این خاطرات آمده است، در گزارشی که آقایان بال و براون به رییس جمهور کار‌تر منتقل کرده بودند، سناریوهای پس از سقوط سلطنت مطلقه شاه ذکر شده و از خطری که ممکن است در صورت کنار رفتن میانه رو‌ها و بر روی کار آمدن افراط گرایان حامی آیت الله خمینی بر سر قدرت بوقوع بپیوندد سخن به میان آمده است. در نتایج کنفرانس گوادولوپ در خاطرات دکتر یزدی آمده است:

» شاه ایران در حالی که چشم به راه پاسخ ایالات متحده آمریکاست باید خود سرانجام تصمیم بگیرد که بماند یا برای یک تعطیلات که ممکن است سرانجام منجر به پایان یافتن سلطنتش گردد برود. آمریکا به خاطر مخالفت‌های فزاینده و همه جانبه ایرانیان نمی‌تواند از او حمایت کند. «

آقای یزدی در ادامه می‌افزاید: چند روز بعد از پایان کنفرانس گوآدلوپ کار‌تر پیامی برای آقای خمینی می‌فرستد که در آن برخلاف نزاکت دیپلماتیک و عرف روابط بین المللی، با صراحت می‌گوید که آمریکا از دولت بختیار حمایت می‌کند و در صورت مخالفت آیتالله با دولت بختیار تهدید می‌کند کودتای نظامی حتمی است و اینکه بهتر است آیتالله در بازگشت به ایران عجله نکنند.

در نتایج کنفرانس گوادولوپ در خاطرات آقای یزدی هیچ جا حرف از بر سر قدرت آمدن آیت الله خمینی نشده است که آقای بنی صدر با این قاطعیت ایشان را به دروغ گویی متهم می‌کنند.

آقای یزدی در ادامه آورده است: پیام کار‌تر به وضوح نشان می‌داد که اولاً خروج شاه قطعی است و ظاهراً در کنفرانس سران در گوآدولوپ با هم توافق کرده‌اند. ثانیاً، دولت آمریکا مصمم است دولت بختیار را حداقل در مرحلهٔ انتقال قدرت و بعد از خروج شاه از ایران تثبیت کند. ثالثاً از» خطر کودتای نظامی «ارتشیان به صورت یک مترسک در مقابله با حرکت ملت استفاده کند. برای ما واضح بود که کنترل ارتش در دست آمریکاست. و امرای ارتش ایران بدون موافقت و تأیید و تشویق آمریکا نمی‌توانند دست به کودتا بزنند. چه دولت بختیار تثبیت بشود و چه نشود.

در اینکه دولت دموکرات امریکا در آن زمان دلبستگی و تعهدی به دولت آقای بختیار نداشت شکی نیست ولی الفبای سیاست، در چنین بحران‌هایی با خطراتی که می‌تواند در پیش داشته باشد، این است: کمترین تغییر با کمترین هزینه که رضایت طرفین درگیر را فراهم آورد. و دولت امریکا با تهدید به کودتا قصد داشت به این اهداف دست یازد. از این رو تلاش هیئت امریکایی برای کمتر کردن فاصله بین آقای بختیار و آیت الله خمینی چه از راه تهدید به کودتا و حمایت همه جانبه ارتش از دولت آقای بختیار توجیه پذیر است.

پاسخ آیت الله خمینی به این پیام‌ها هم این نکته را القا می‌کند که ایشان در تلاش بوده‌اند با کمترین خونریزی، تغییرات مورد نظر خود را که انقلاب و برپایی دولت انتقالی مورد نظر اوست به ثمر برساند و قدرت بسیج مردمی را در مقابل ارتشی که امریکا با آن، ایشان را تهدید کرده بود یادآور شود و در عین حال به امریکا در مورد ماهیت انقلاب و عدم تعارض آن با منافع امریکا تعهد دهد.

سوم. در جای دیگری از آن نوشتار آقای بنی صدر اظهار داشته‌اند که آقای یزدی در تبلیغ و تبیین اهداف انقلاب در امریکا اقدام به دروغگویی کرده است. در پاسخ باید گفت که هیچ کس از جمله آقای یزدی و شخص آقای بنی صدر قبل از پیروزی انقلاب از ماهیت آن و اتفاقاتی که قرار بود رخ بدهد آگاه نبودند. آقای بنی صدر هم در انقلاب نقش داشتند و رئیس جمهور مولود‌‌ همان انقلاب بودند اتهام ناراوا به دروغگویی عملی ناشایست است که در این نوشتار بوضوح و در چند مورد به چشم خورده و در اخلاق جایی ندارد.

بنابه وعده‌های آیت الله خمینی از ماهیت انقلاب در نجف و پاریس و رویه مسالمت آمیز انقلابیونی که آقای یزدی متاثر از ایشان بود (همچون مرحوم مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله طالقانی و سایر همفکران ایشان در نهضت آزادی و گروه‌های ملی گرایی چون جبهه ملی)، آقای یزدی ایده آل‌ها و تفکرات و انتظارات و اهداف خود را از انقلابی که هنوز بوقوع نپیوسته بود تشریح کرده‌اند، بگذریم از اینکه این انتظارات چقدر جامه عمل پوشاند و انقلابیون تا چه حد به اهداف خود دست یافتند، خود ایشان همچون همفکرانشان در نهضت آزادی و گروه‌های ملی گرا در تغییر رویه انقلاب و اعدام‌ها و نقض آزادی‌های فردی و مشکلات حقوق بشری و اشغال سفارت امریکا و ایجاد خصومت‌ها با عراق علاوه بر اینکه نقشی نداشته‌اند بلکه از قربانیان و حذف شدگان اولیه این انقلاب بوده و همواره بعنوان یک اپوزیسیون خیرخواه عمل کرده‌اند و حتی در مخالفت با عزل آقای بنی صدر و رای به عدم کفایت سیاسی ایشان در مجلس حاضر نشدند.

آقای بنی صدر سپس اشاره می‌کند که اهمیتی ندارد چه کسی پیام داده و چه کسی پاسخ داده، و در اتهامی دیگر ناراستی آقای یزدی را بسنده کردن به ظاهر امر معرفی کرده برای غافل کردن ایرانیان از محتوا که آن مراجعه آیت الله خمینی است به امریکا و ضرر بزرگ ملت و کشور از حکومت تندرو مذهبی در ایران و تداوم جنگ و گروگانگیری و مشکلات حقوق بشری و سودمندی این نوع حکومت برای قدرت‌های غربی.

در اینکه اقدامات نسنجیده و تند مقامات جمهوری اسلامی تا چه حد در راستای منافع کشورهای متخاصم غربی و استعمارگران بوده است حرفی نیست و اگر کسی بخواهد پاسخگو باشد، بسیارند اشخاصی از چپ و راست مملکت که در دفاع از این اقدامات داد سخن بپراکنند. هدف نگارنده نیز دفاع یا نقد عملکرد آیت الله خمینی و سایر مقامات نبوده و نیست. فقط در پاسخ به اینکه مراجعه آیت الله خمینی به امریکا بجای مراجعه مستقیم به سران ارتش، مخالف اصل استقلال است باید گفت آیا ارتش شاه از خود استقلالی داشت؟ عدم استقلال ارتشی که در زمان تصرف ستاد کلش بدست انقلابیون یک افسر ارشد امریکایی نیز در جمع بازداشت شدگان بود قطعا محلی برای تردید باقی نمی‌گذارد.

آقای دکتر یزدی و همفکرانشان در نهضت آزادی ایران تا بحال بار‌ها این موضوع را مطرح کرده و تنها آقای بنی صدر نیستید که به توطئه‌هایی همچون تسخیر سفارت امریکا، اقدامات تندرو‌ها در آتش افروزی در شروع جنگ، تداوم آن و تخریب وجهه ایران در مجامع بین المللی و تندروی افراط گرایان و مشکلات حقوق بشری اشاره کرده‌اند. توطئه‌هایی که به ضرر ایران و به سود قدرت‌های غربی صورت گرفت. و اگر ایشان گمان دارند این موضوعات را آقای یزدی و همفکرانشان پیشاپیش بار‌ها مطرح نکرده‌اند بحثی نیست و ایشان هستند و حافظه و وجدانشان.

در پایان شاید خالی از لطف نباشد از ایشان پرسید اقدامات منفعلانه و اظهارات ضد و نقیض و خلط مبحث و اتهام زنی به کسی که در مجلس اول از کسانی بوده که در روز رای به عدم کفایت سیاسی ایشان در مجلس حاضر نشد به چه منظوری صورت می‌گیرد؟


منبع: فیسبوک نویسنده
مقالات و دیدگاه‌ها


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016