جمعه 13 آذر 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

خامنه‌ای و آسیب‌های اجتماعی، مجید محمدی - رادیو فردا

علی مطهری عضو مجلس نهم می‌گوید که رهبر جمهوری اسلامی پس از شنیدن گزارش مربوط به آسیب‌شناسی اجتماعی در ایران گریه کرده است. (تابناک، ۳ آذر ۱۳۹۴)



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


دفتر رهبر جمهوری اسلامی نیز در برابر این گزارش عکس العملی نشان نداده و تکذیب نکرده است و این نشان می‌دهد که گزارش وی بیان ما وقع است.

محتوای این گزارش چه بوده است که گریهٔ خامنه‌ای را درآورده است؟ رهبر جمهوری اسلامی در برابر کدام بخش‌ها گریه کرده است: فقر و اعتیاد یا عدم رعایت سبک زندگی روحانیت توسط اکثریت مردم که در گزارش‌های دولتی به عنوان آسیب از آن یاد می‌شود؟ این گریه به چه معناست؟ آیا رهبران سیاسی می‌توانند با گریه به آسیب‌های اجتماعی واکنش نشان دهند یا برای آن‌ها چاره‌ای پیدا کنند؟ گریهٔ آن‌ها نشانهٔ چیست: احساساتی بودن، رقیق القلبی، مردم فریبی یا عجز و درماندگی؟ خامنه‌ای در چه موارد دیگری گریه کرده است؟

وضعیت آسیب‌های اجتماعی در ایران

مهم‌ترین مشکل جمهوری اسلامی در ادارهٔ جامعه ارائهٔ گزارش این آسیب‌ها و دیگر مسائل جامعه (خواه آسیب‌های واقعی مثل فقر و اعتیاد و خواه آسیب‌های تقلبی و موهوم مثل ورق بازی یا بدحجابی) به صورت محرمانه به رهبر است و نه به صورت شفاف به مردم. بخش واقعی این مشکلات گریبان مردم را گرفته است و مردم در قالب نهادهای مختلف مدنی و دولتی و عمومی باید به آن‌ها پاسخ دهند. به همین دلیل باید از آن‌ها اطلاع داشته باشند. آن‌ها البته نمی‌توانند به این آسیب‌ها واکنش دهند چون ابزارهای آن در اختیارشان نیست: نه نهادهای مدنی و نه دولتی برآمده از مطالبات.

شش آسیب مهم اجتماعی جامعهٔ ایران عبارت‌اند از اعتیاد، فقر، حاشیه نشینی، ترک تحصیل، طلاق و افزایش جرائم. معتادان ایران میان ۱. ۵ تا ۳ میلیون تخمین زده می‌شوند و کسانی که مواد مصرف می‌کنند حدود ۷ میلیون نفر هستند. معتادان به الکل نیز حدود ۱. ۳ میلیون نفر تخمین زده می‌شوند. (مدیر کل اجتماعی وزارت کشور، مهر ۳۱ مرداد ۱۳۹۴) سالانه حدود ۳ هزار نفر در ایران در ارتباط با مواد مخدر (مسمومیت حاد، مصرف زیاد، باز شدن مواد بسته بندی شده داخل شکم قاچاقچیان، تزریق و عفونت‌هایی مانند ایدز و هپاتیت و مصرف روانگردان‌ها) جان خود را از دست می‌دهند. (خبرگزاری تلویزیون دولتی، ۱۳ مرداد ۱۳۹۴)

۱۵ میلیون نفر از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق و حدود دو سوم زیر خط فقر نسبی زندگی می‌کنند. بنا به گزارش‌های متفاوت میان ۱۱ تا ۱۸ میلیون نفر در حاشیهٔ شهر‌ها زندگی می‌کنند (مدیر کل اجتماعی وزیر کشور، مهر ۳۱ مرداد ۱۳۹۴) و از بسیاری از خدمات شهری محروم هستند. به گزارش مرکز آمار ایران از جمعیت ۱۹‌میلیون و ۴۳۵‌ هزار نفری در سنین هفت تا ۱۹ سال بیش از هفت میلیون و ۱۰۰ هزار تن در سال تحصیلی ۹۰-۹۱ به دلایل اقتصادی و غیره قادر به ادامه تحصیل نبوده‌اند و در حقیقت، بیش از ۳۷ ‌درصد دانش‌آموزان ایرانی در‌‌ همان سال مجبور به ترک تحصیل شد‌ند. (بهار، ۲۰ شهریور ۱۳۹۲)

نسبت ازدواج به طلاق در ایران به حدود ۵ به یک در سراسر کشور و ۳ به یک در شهرهای بزرگ رسیده است. این نسبت در سال ۱۳۸۰ حدود ۱۰. ۵ به یک برای کشور بود. میلیون‌ها کودک و نوجوان ایرانی قبل از رسیدن به دیپلم متوسطه مدرسه را‌‌ رها می‌کنند. برخی از آن‌ها در سنین کودکی به شوهر داده می‌شوند، برخی به جمع صد‌ها هزار نفری کودکان کار می‌پیوندند (مقامات با نفی آمار یونیسف تا حد ۱۵۰ هزار نفر را پذیرفته‌اند، ایرنا ۱۷ شهریور ۱۳۹۴)، و برخی نیز به کودکان و نوجوانان معتاد و متخلف خیابانی می‌پیوندند. در سال ۹۳ حدود یک میلیون و هفتصد هزار نفر در ایران بازداشت شدند (ایسنا ۲۴ مرداد ۹۴) و این رقم هر ساله رو به افزایش بوده است. میزان ۱۰ جرم اول کشور در ۳ ماه اول ۹۴ نسبت به همین مدت در سال ۹۳، ۱۵ درصد رشد داشته است. (ایلنا ۲۸ شهریور ۱۳۹۴)

این آسیب‌ها ارتباط انداموار با هم دارند. به عنوان مثال ۵۵ درصد از طلاق‌ها به موضوع اعتیاد مربوط می‌شوند. دو سوم جمعیت زندان‌ها و دو سوم اعدامی‌ها هم در جرائم مربوط به مواد مخدر بازداشت و محکوم شده‌اند. حاشیه نشینان در شرایط فقر مطلق یا نسبی زندگی می‌کنند.

این‌ها مطالبی است که به احتمال زیاد به طور یک پارچه در گزارش به خامنه‌ای به او داده شده است اما می‌توان آن‌ها را به صورت پراکنده در رسانه‌ها پیدا کرد. واکنش شهروندان به این واقعیات آه و افسوس و نگرانی است اما مقامات برای بیان احساسات خود منابع عمومی و قدرت را در اختیار ندارند و قرار نیست افسوس و تاثر به مردم تحویل دهند.

سکوت عمومی خامنه‌ای در برابر آسیب‌ها

خامنه‌ای در مورد مسائل کشور در حوزه‌های سیاست خارجی، سیاست داخلی، فرهنگ و هنر بسیار سخن گفته است اما در مورد آسیب‌های اجتماعی سخنی از وی نه در مورد مشکلات و نه در مورد راه حل‌ها شنیده شده است. او در مورد کارتن خواب‌های ایالات متحده نظر داده و (به دروغ) تعداد آن‌ها را میلیون‌ها نفر ذکر کرده است (۱۴ مهر ۱۳۸۹) اما در مورد بی‌خانمانی و دیگر مشکلات اجتماعی در ایران ساکت بوده است. به همین دلیل وفاداران به وی تنها می‌توانند عکس العمل گریه را از وی به ثبت برسانند. خبرنگاری هم نمی‌تواند در برابر وی بنشیند از وی بپرسد که راه حلش برای فقر گسترده، اعتیاد میلیون‌ها نفر، زندگی میلیون‌ها نفر در آلونک و حلبی آباد، طلاق فزاینده، افزایش جرائم و ترک تحصیل میلیونی دانش آموزان در کشور چیست. او همیشه از بالا به مدیران و وفادارانش رهنمود می‌دهد و به کسی پاسخگو نیست.

از آنجا که نه گزارش آسیب‌های اجتماعی و نه عکس العمل خامنه‌ای با جزئیات به مردم گزارش داده شده نمی‌دانیم خامنه‌ای در برابر کدام بخش از گزارش گریسته است: روند بی‌توجهی مردم به شریعت (که این‌ها را مقامات جزء آسیب‌های اجتماعی در ایران به حساب می‌آورند) یا مرگ هزاران نفر به واسطهٔ مصرف مواد مخدر.

گریه‌های خامنه‌ای

خامنه‌ای معمولا در دو دسته از شرایط گریسته است: در مراسم نوحه خوانی برای ائمهٔ شیعه و تهدید به سرکوب مخالفان، اولی برای تحکیم قدرت در میان شیعیان باورمند و دومی برای تحریک وفاداران به پیروی از دستورات وی و مظلوم نمایی. گریه بر آسیب‌های اجتماعی روشن نیست که در این دو مقوله قرار می‌گیرد یا نه. این گریه علاوه بر اظهار عجز برای تشفی هواداران نظام نیز ممکن است موثر افتد.

گریهٔ خامنه‌ای بر آسیب‌های اجتماعی اولا پاسخی است به مطالبهٔ هواداران نظام (قربانیان از نگاه وی اهمیتی ندارند) در باب حل مشکلات اجتماعی یا تخفیف آن‌ها: چه مشکلات واقعی مثل حاشیه نشینی و چه مسائل موهوم مثل حجاب یا ورق بازی. کشیده شدن «شیشه» در مترو برای رسانه‌های رسمی عینا همسنگ ورق بازی دو دختر در فضای عمومی است و هر دو مشکل قرار است با گریه حل شود. هواداران نظام با گریهٔ خامنه‌ای باید قانع شوند که «نظام» دلش می‌سوزد اما کاری نمی‌تواند بکند و همین باید برای ان‌ها کافی باشد. و ثانیا نفتی است بر آتش پروژهٔ نفوذ در وجه فرهنگی آن تا سرکوب بیشتری برای جلوگیری از نفوذ فرهنگی صورت گیرد. علی مطهری با همین رهیافت موضوع را مطرح کرده است.

سوریه به جای ایران، فساد به جای سرمایه گذاری

در ‌‌نهایت به جای آنکه با سیاستگذاری و صرف منابع با آسیب‌های اجتماعی برخورد شود خامنه‌ای با اندکی گریه تلاش می‌کند سر و ته موضوع را به هم آورد. او غیر از این کار دیگری نمی‌تواند بکند. خامنه‌ای در چهار سال اخیر سالانه حدود ۴ تا ۷ میلیارد دلار در سوریه هزینهٔ کشتار مردم سوریه و حمایت از بشار اسد کرده است (بلومبرگ، ۹ ژوئن ۲۰۱۵). او همچنین سالانه صد‌ها میلیون دلار به حزب الله و حماس و حوثی‌ها کمک مالی و نظامی می‌دهد.

میزان هزینهٔ فساد برای بودجهٔ کشور چیزی حدود ۳۴ میلیارد دلار در سال است. (احمد توکلی، ۲۶ فروردین ۱۳۹۴) اتلاف منابع نیز منشا دیگری برای عدم صرف بودجه‌ها در جهت توسعهٔ اقتصادی و اجتماعی است. کشوری که در شرایط تحریم‌ها با بحران مالی مواجه بوده است و درآمد‌هایش در جای دیگری هزینه یا تلف می‌شود طبعا نمی‌تواند به مشکلات اجتماعی‌اش توجه کند چون بودجه‌های اجتماعی در این شرایط معمولا اولین بودجه‌هایی است که زده می‌شود.

مجید محمدی - رادیو فردا


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016