شنبه 19 دی 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

داعش از دو دیدگاه: " از دید غرب"٬ محمد برقعی

محمد برقعی
کسانی که سپاسگزار تلاش های غرب در حق جهان سوم نیستد . آنان شکر گذار مردم غرب نیستند که از جا ن ومال خود مایه می گذارند تا این مردم را از دست حاکمان فاسد و مستبدشان نجات دهند .

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


جامعه بشریت و دست آوردها ی فرهنگ والای غرب با ارزش هایش که جهانشمول شده توسط یک مشت مردم ددمنش بی رحم که از هیچ جنایتی روی گردان نیستند در معرض خطر است. ارزش های والایی چون حق شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود ، جدایی قدرت حکومتی از مذهب وایئولوژی ،که دموکراسی و سکولاریزش می خوانند (1)،حقوق بشر، آزادی بیان واندیشه ، شادمانی ویاری به انسان های دیگر ، تلاش برای پیشبرد خلاقیت و مسئولیت های انسانی ووو. تمام این ارزش ها مورد هجوم موجودات خطرناکی قرار گرفته که باورهای عقب مانده وعصر حجریشان هر جنایتی را درحق دگر اندیشان مجاز می دارد.

کسانی که سپاسگزار تلاش های غرب در حق جهان سوم نیستد . آنان شکر گذار مردم غرب نیستند که از جا ن ومال خود مایه می گذارند تا این مردم را از دست حاکمان فاسد و مستبدشان نجات دهند . ملیاردها دلار ثروت مملکتشان را هزینه می کنند، و هزاران جوان برومند خود را به کشتن می دهند ،تا این مردم را از شر ستم های بیکران امثال صدام و قذافی واسد برهانند .

در این تلاش انسانیشان فداکاری ها می کنند و می کوشند با کمک به آزادی خواهان، ملایان متحجر در ایران، کیم جونک اون درکره شمالی ، حزب الله وحمس در لبنان و فلسطین، و بشیر عمر در سودان را سرنگون کنند .. با تمام توان می کوشند حکومت ستمگر و عقب مانده ایران به سلاح اتمی دست نیابد ، و جهان را در معرض خطر بزرگی از سوی این حکومت دینی و خونخوار قرار ندهد.برای رسیدن به این اهداف انسانی از ثروت مردمشان چه کمک هابه اپوزیسیون این حکومت ها نمی کنند . البته به آن دسته از اپوزیسیونی که ارزش این یاری ها را می فهمد، وآگاه است که خیر مملکتش در پیروی از سیاست های غرب برای بشریت است ،و میداند که نمک کسی را که خورد نمکدانش را نمی شکند.

اما آن چه بیشتر مردم غرب و دلبستگان به غرب را سر در گم کرده است ،این است که چرا این جماعت از جهان غرب خشمگین هستند..چرادر تمام خاورمیانه وجهان اسلام موج ضد غرب گسترده است . چرا حتی جماعتی از اینان کمر به نابودی غرب بسته و امنیت آنان را به خطر انداخته اند .چرا جماعتی در فاصله چند ماه عروس جهان پاریس را به خاک و خون کشیده اند .


هنرمندانی را ترور می کنند که با صداقت هرچه بیشتر، با کاریکاتورهاو رمان ها و تحقیقاتشان ،می کوشند چهره انسان خشن و بی اخلاقی را نشان دهند که از چهارده سده پیش، که ادعای پیامبریش ارا اعلام کرد، پیروانش همیشه به دنبال جنگ و خون ریزی بوده اند . بر خلاف مسیحیت که از عشق و محبت می گوید ، دین او کینه و نفرت و دگر اندیش کشی را ترویج می کند . پیروان او به خود بمب می بندند تا مردم بی گناهی را که به بشریت خدمت ها کرده اند به کام مرگ بفرستند. از جمله مردم کشورهای با فرهنگی ، که در سرنگونی دیکتاتور خونخواری چون قذافی نقش بارزی داشتند ،و درسوریه و عراق و شمال آفریقا به صلح خدمت ها کرده و می کنند، تا جایی که پاره ای از روشنفکران و فعالان سیاسی ما ایرانیان نیز ، حمله به لیبی را"دخالت بشردوستانه" خواندند، و هنوز نیز بر همان باورند .

انگیزه جنایت کاران

توجیهات غرب را در مورد انگیزه این ترورها ،و نفرت بسیار آنان از نظر غرب متمدن برای عموم شناخته شده است از جمله.این که :

الف : دشمنی با تجدد :این نظریه تقریبا مورد قبول عموم غربیان است.نظریه ای که سالها به زبان های مختلف ، توسط خیل وسیعی از متفکران غربی و پیروان جهان سومیشان بیان شده است. از نام آوران این نظریه در آمریکا هانینگتون ، برنارد لوئیس ،فوکویاما ، فواد عجمی را می توان نام برد . این نظریه که به آن مدرنیزاسیون می کویند چند سده است که مورد پسند بسیار وزارت امور خارجه همه کشورهای غربی یوده وهست . بر طبق این نظریه عقب ماندگی جهان سوم به دلیل خصوصیات فرهنگی خود شان است .مشکل این جوامع در عقب ماندگی فرهنگی ، سنت گرا بودن و غیر عقلانی بودنشان است . بهمین سبب ارزشهایی را که سبب رشد غرب شد نمی پذیرند. ارزش هایی چون فردیت، تکثر گرایی، آزادی اندیشه و بیان، استقلال فرد در برابر حکومت ، باور به حکومت قانون ، حق مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت خود، مفهوم رو به رشد جدایی حکومت از دین ، که بعد ها شامل هر گونه ایدئولوژی شد . ضمن آن که همه این ارزش ها از تعلیمات مسیحیت بر آمده نه دین دیگری . بدین سان غرب عامل عقب ماندگی آنان نبوده ونیست که هیچ ، بلکه استعمار با تمام عیوبش باعث آشنایی این جوامع با ارزش های والای غرب هم شده است . حتی مارکس با همه ایراداتشان بر نظام سرمایه داری غرب ، بر آن بود که استعمار انگلستان سبب رشد هند شد.

این نظریه مخالف نظریه " وابستگی " است ، که مبارزان این کشورها ی در حال توسعه مطرح می کنند ،ودر دوران جنگ سرد، شورو ی در در گیریش با نظام سرمایه داری اروپا وامریکا ، آن را تبلیغ میکرد. پیروان این نظریه بر آنند که کشورهای غربی عامل اصلی عقب ماندگی کشورهای توسعه نیافته هستند ، غربیان خواستار رشد کشورهای جهان سوم نیستند ، چون می خواهند آنان را وابسته به خودشان داشته باشند. این نظر در ایران چندین سده است که مورد استقبال عموم است، کوتای 28 مرداد ،توطئه های روس و انگلستان در چند سده گذشته ، همه از همین زاویه توجیه می شود. به قول معروف "همه چیز زیرسر انگلیسی ها است "

ب : این نظریه عام در مورد کشورهای مسلمان وجه خاص گرفته، و اسلام عامل حاکم فرهنگی شده است . این نظردر مورد اسلام ریشه در جنگ های صلیبی و در گیری جهانی دو دین اسللم و مسیحیت نیز دارد . درگیری اجتناب ناپذیری که بیش از هزار سال سابقه دارد. زیرا تنها این دو دین هستند که مدعینند که پیامشان برای همه بشریت در درازنای تاریخ است. از این روی افرادی چون برنارد لوئیس ،که می توان او رااز معلم های اصلی "نو محافظ کاران" دانست ، بر آن هستند که عقب ماندگی جوامع اسلامی زائیده اسلام است، نه استعمار غرب. لذا حمله به خاورمیانه خیری است لازم ومفید وگریز ناپذیر، از سوی تمدن مسیحی غرب برای کشورهای اسلامی .

همین نظرات اسلام ستیزانه در دوران مشروطه در نظرات امثال آخوندزاده، صادق هدایت، تقی زاده ودشتی بازتاب یافت ،و پس از انقلاب حامیان ومروجین بسیاری ، چون آرامش دوستدار یافت. با این تفاوت که بسیاری از اسلام ستیزان پس از انقلاب بر خلاف اسلام ستیزان نسل آول خشمشان به "ایران ستیزی" نیز گسترش یافته است .

آن چه گفته آمد نظر غالب در میان غربیان است ، اما مردم کشورهای غربی نیز مثل همه جواع دنیا یک دست نیستند ،وافکار آنان یک طیف است تا یک شکل .در این طیف یک اکثریت میانه هست و دو قطب چپ وراست .چپ هایی که به درجات مختلف تکثر گرایی را باور دارند . باورهای دیگران را نه تنها تحمل می کنند بلکه برای آنها احترام قائلند . و راست هایی که دم از پاکی هویت خود میزنند، و نابودی دگر اندیشان را می خواهند . کسانی که از آقای ترامپ یا آقای بن کارسن حمایت می کنند و بدنه بسیاری از احزاب راست را تشکیل می دهند . اینان قتل عام فلسطینیان را حق آنها می دانند ،و آز آقای بوش و جنایاتش حمایت می کنند.

هر دوطیف چپ وراست می کوشند بدنه اصلی جامعه را به سوی خود بکشند ، و در شرایط مساعد تاریخی هم برای مدتی حاکم می شوند ،اماهر دو محدوده دارند. نه راست می تواند جامعه را تا مرزی ببرد که حقوق اقلیت را کاملا لغو کند ،و هولوکاست دیگری را تکرار کند و یا ستمی را که در حق ژاپنی ها ی آمریکایی در جنگ جهانی دوم در آمریکا بکار برد تکرار کند . نه چپ می تواند مسلمان را برابر مسیحی کند ،و در آینده قابل تصوری یک مسلمان را به رهبریت بپذیرد ، ویا به آن کرامت انسانی را که باور دارد بدهد.

اما این نگرش غربیان با همه تفاسیر و ریشه یابی هایش پاسخگوی چند سوال نیست ، و متفکران مترقی غرب هم آگاهانه یا نا آکاهانه تا آن مرز پیش نمی روند.

• چرا این همه نفرت از غرب، و مهمتر چرا این نفرت در میان تحصیلکردگان غرب و بزرگ شدگان در این کشورها بیشتر است . نفرتی که هیچ گاه مردم بومی منطقه نداشتند ، و وحشیانه ترین اعمال داعش به دست اینان انجام می شود. وچرا البغدادی و هم چنین سران القاعده بسیار آشنا با تمدن غرب و بهره ور از آن ،و یا همه عاملان انفجار یازدهم سپتامبر با تحصیلات بالای دانشگاهی ،بیشتر از بومیان این کشورها ار غرب متنفرند .

• این که گفته می شود این دسته از تروریست های آشنا با غرب یا ساکن آن چون در جامعه غرب جذب نشده و حاشیه نشین شده اند خشمگین هستند و انتقام می گیرند پاسخ قانع کننده ای نیست .اگر چنین است چرا مسلمانان بی پول بیکار ی که کار گل می کنند ،و حقارت وفشار را روزانه لمس می کنند ، دست به این جنایات نمی زنند. عاملان انفجار یازدهم سپتامبرر همه مرفه وبا تحصیلات عالی بودند. تروریست اخیر منطقه غرب آمریکا .کارمند دولت بود با حقوق مکفی ، و پذیرش در حد بازرس شدن ،و دعوت به جشن کریسممس .چند ماه پیش از آن هم همکاران آمریکائیش برای فرزندش جشن تولد گرفته بودند. اگر این ها جذب در یک جامعه ، و آن هم جامعه کم تعصبی مثل آمریکا، نیست پس جذب چیست، و حاشیه نشین بودن چه معنی دارد.او از متوسط مردم آمریکا بیشتر جذب در جامعه شده بود .چرا او دست به چنین جنایتی زد در حالی هزاران هزار مسلمان ،که آرزوی زندگی او را دارند، به آمریکایی ها تعرضی نمی کنند .

• از همه چشم گیرتر آن که بیشتر اینان حتی مسلمانان متعصب و قشری نیستند. دختر در پاریس تا ماه پیش از جنایت دیسکو می رفت و دوست پسر داشت، چند تا از عاملان یازدهم سپتامبربه بار رفته ومشروب می خوردند.

• در این بخش وقایع و چرائیش از دیدگاه غرب بررسی شد . در بخش بعدی همین وقایع را از دیذگاه امثال داعش یررسی می کنیم ، و نشان داده می شود چگونه هر طبیبی از روی مزاج خودش قضاوت می کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016