گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تراب حقشناس آئینهای در برابر ما، تقی رحمانیبرای نسل من که سیاسی شد، برخی نامها جنبههای معین و خاصی پیدا میکنند. نامهایی که با آنها زندگی میکنی گاه از پدر و مادر و همسر و فرزند به تو نزدیکتر هستند .این نامها زندگی سیاسی و فکری امثال من را برای نقد و نفی و یا کینه، اشغال میکنند. بله داستان حدیث چهره و الگوهای، هم بد و هم خوب است، که تراب حقشناس یکی از آنان استتراب حق شناس هم رفت. مبارزی قدیمی که از مذهب سنتی به نهضت آزادی و بعد به مجاهدین خلق و بعد به سازمان پیکار در راه آزادی طیقه کارگر پیوست. وی در مجاهدین خلق و هم در پیکار چهره ای شاخص بود. مردی که رهبری انقلاب در تابستان سال ۱۳۵۹ برای نقد و نفی مجاهدین خلق گفت: که کسی از این ها پیش من آمد که نهج البلاغه را از من بهتر می خواند من شک کردم در او. تراب حق شناس در آرمان فلسطین و هواداری و کمک به آن تا آخر استوار بود اگر چه دیگر سازمان پیکاری نمانده بود. این نام ها زندگی سیاسی و فکری امثال من را برای نقد و نفی و یا کینه، اشغال می کنند. بله داستان حدیث چهره و الگوهای، هم بد و هم خوب است، که تراب حق شناس یکی از آنان است.
چند ماه پیش برای اولین بار به دیدن تراب حق شناس در بیمارستان رفتم فقط می توانست سرش را تکان دهد با روحیه، مثبت و با انرژی حرف می زد از فلسطین می گفت و کتابی که درباره فلسطین ترجمه کرده بود به من هدیه داد. در جریان اخبار ایران قرار داشت، اما در این باره اشاره کرد جناح بندها نظرم را پرسید خوب گوش داد اما حرفی نزد. اما تراب حق شناس فقط یک نام نیست، او سرنوشتی است که باید دو باره خوب خواند، انتقادی و منصفانه و همراه با صبوری. چرا باید داستان تراب را با دوباره اما با صبوری خواند؟ سالها چنین باور داشتم که ضربه سازمان پیکار به چپ مذهبی ایران و به جریان انقلاب ضربه ای بس تلخ و کارا بود که چپ مذهبی را ضعیف و راست مذهبی را تقویت کرد، که این جریان، انقلاب ایران را مصادره کرد. با این همه حتی جمع بندی این جریان در نقد تقی شهرام و هم چنین مواضع تند و رادیکال این جریان در بعد از انقلاب جای انتقاد امثال من را از جریان پیکار بیشتر می کرد. نا گفته نگذارم که جریان پیکار، نسبت به نیرو و هوادار خود، بیشترین اعدامی را هم داده است. که در سال ۱۳۶۷ در زندان اوین بخشی از جریانات چپ به دیدگاه حزب توده در باره شوروی نزدیک شده بودند که در میانشان پیکاری ها هم بودند. سالها است که دیگر همانند آن دوران فکر نمی کنم که جریان پیکار عامل ناکامی چپ مذهبی بوده است .چرا که دیگر باور ندارم که چپ مذهبی الترناتیو قدرت سیاسی در ایران بوده است . مدت ها است که مشکل داستان مشروطه کردن قدرت در ایران و هم تحقق عدالت ممکن را عمیق تر از این مسائل می دانم. در ضمن در عین نادرست خواندن رفتار تقی شهرام، با ملاحظه رفتار حکومت در اعدام های سال ۶۷ و در مراحل پائین تر با ملاحظه سرنوشت مجاهدین خلق و طرز برخورد رهبری این جریان با نیرو های مسئله دارش، دیگر متاسفانه می شود درک کرد، البته نه تائید کرد، که چرا تقی شهرام چنین کرد. اما تقی شهرام چرا چنین کرد! تراب حق شناس هم نتوانست در برابر این عمل رفتار درستی داشته باشد! این سوال کمی نیست! قصد توجیه ندارم، قصد دارم که عمیق تر بحران را ببینم. مشکل حدیث قصه پرغصه مشی و روش است. این رابطه روش با مشی و منش فردی، موضوعی است که باید جدا به آن پرداخت، اما همین حد می توان گفت که روش در رابطه با دیگری و روابط اجتماعی در مرحله اول قرار دارد. بعد مشی قرار می گیرد و آنگاه منش می تواند مطرح باشد. اگر چه افراد معینی در منش شاخص می شوند که موضوع عامی نیست. با منش فردی و اخلاقی نمی توان آسیب روش و مشی نادرست در سطح کلان و عمومی را جبران کرد. اما مسئله این است که ازحاکمان و درمرحله پائین تر سیاسیون و مدنیون و حتی روشنفکران به جز اندکی همه گی ما تا حدود و میزانی اهل زدن دیگری هستیم. چرا که احساس ناامنی آدمی را پرخاش گر می کند و گاه باعث آن می شود که آدمی پیش دستی کند تا رو دست نخورد تا به او نگویند که بی عرصه بوده است. وقتی عضو موثر یک سازمان سیاسی - نظامی می گوید که دموکراسی در سازمان شرک است؛ آن گاه در سازمانی با مشی مبارزاتی چریکی دیگر چگونه می شود از دموکراسی حرف زد. این جا است که اکثر افراد اگر منش مثبتی هم داشته باشند، تحت تاثیر مشی قرار می گیرند.در یک سازمان چریکی تحت فشار، چگونه دموکراسی امکان پذیر است. اما از مشی مبارزاتی مهمتر روش است چرا که حتی اصلاح مشی مبارزاتی که البته مهم است باز اگر روش درست نباشد منش آدمیسان به خوبی جلوه نمی کند. روش تعامل و برخورد با دیگری از دوست و مخالف در میان مبارزان و فعالان سیاسی و مدنی ما مشکل دارد. این ویژگی روشی نفی و حذفی یا شیفتگی در زمانی که مشی های قهرآمیز دیگر طرف دار چندانی ندارد هنوز هم رونق دارد. در روش مرسوم، قرار است که دیگری به میزان نزدیکی با من و یک جریان، مورد قضاوت قرار بگیرد. اما مهم تر نحوه این مورد قضاوت قرار گرفتن است.زبان و نحوه برخورد هم چنان بر محور و معیار بی معیاری می گردد که نتیجه آن تائید فرد یا جریان به شکل کلی همه یا هیچ است. در این مورد هزار نمونه است که آخرین آن داستان مرحوم تازه گذشته عباس میررحیمی است که وقتی می خواهد با همسر سابقش صحبت کند،از طرف هواداران سازمان مجاهدین خانواده الدنگ خطاب می شود. خانواده ای که اعدامی و زندانی برای همین سازمان داده است. در اندازه پائین تر روش برخورد اصلاح طلبان را در جریان اصلاحات طلبی با دانشجویان در سال ۱۳۸۲ را شاهد هستیم. مگر ندیدم جبهه مشارکت با کروبی چگونه برخورد می کرد. داستان روش نادرست در دیار ما بس مفصل است. در موارد اصلاح طلبی، مشی اصلاح طلبانه بود، اما روش بر پایه مدارا و اصول نمی چرخید. بلکه بر پایه همان نفی و جذب قرار داشت. اما امتیاز مشی اصلاح طلبی این است که حتی با روش نادرست ضرر جانی ندارد. یا ملاحظه همه این نکات است که دوباره به رفتار نادرست در روش تقی شهرام علیه مجاهدین خلق توجه کنیم دیگر مسئله را از زاویه عقیدتی صرف نگاه نکنیم بلکه مشکل اصلی مشی سازمانی و هم روش نادرست است.در این حالت موضوع کودتا به نوع قضاوت حقوقی کیفری تقلیل می یابد که هر فرد به میزان دخالت در جرم محاکمه می شود نه محاکمه تاریخی و اعتقادی جریان و افراد مزبور . با این نگاه دو باره باید واقعه کودتای پیکار در درون سازمان مجاهدین خلق را کاوید و بررسی کرد و آن گاه سنجید که نقش تراب حق شناس چه بوده است. تراب در این مورد نمونه خوبی است او مهربان با انرژی، وفادار به آرمان و مردم دوست بود، اما مشی چریکی و هم روشی که در روابط جمعی و میان جمعی که در میان ما مرسوم است گاه اجازه نمی داد که آدمی متوجه شود که مشی چریکی را حقیقت سازمان پیکار کنار نگذاشته بود. شیوه دیگری را در مشی چریکی که ویژگی های زود خواستن و تند خواستن و انقلابی خواستن و تحمیل کردن به دیگران بود، را اجرا می کرد. این روش حذف هم می آورد، اما مگر فقط سازمان پیکار چنین بوده است. تراب به این نقد عمیق مشکلات مزبور نرسیده بود اما مگر چند نفر چند جریان به این نوع نقد عمیق رسیده اند. به چنین نقدی که مشخص و معین شود که تحقق دموکراسی روش و هم مشی مناسب می خواهد. حال تراب حق شناس از میان ما رفته است پر تلاش و با توان و مهربان تا آخرین .با امید تا آخرین نفس زندگی کرد. باید دید که چگونه می توان خاطرات نسلی را باز خوانی انتقادی کرد و خالی از بغض قدمی به جلو برداشت تا به مشی و روش مناسب برای تحقق آزادی رسید. گرامی داشتن یادش، می تواند فرصتی برای نقد و بررسی جدیدی نسبت به گذشته نسلی باشد که جان بر کف بر آتش رفت و در آتش سوخت و هم سوزاند. زندگی گاه برای جامعه ای که بد بیدار می شود همین است. مرور تجربیات این نسل بود که ما را از مشی های پرهزینه و کم دستاورد دور کرد.اگر چه باید با مروری دیگر به روش مناسبی هم دست یافت. یاد تراب حق شناس گرامی که مهربان و پرتلاش و پرامید بود. تقی رحمانی Copyright: gooya.com 2016
|