گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 دی» سخنگوی سپاه پاسداران: تفنگداران آمریکایی تخلیه اطلاعاتی میشوند23 دی» تفنگداران دستگیر شده آمریکایی آزاد شدند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چرا اسیر آمریکایی میگریست؟!فریدون مجلسی / پژوهشگر ـ روزنامه قانون ـ در راهپیمایی های ۲۲ بهمن دو نمایش کارناوالی برای تحقیر آمریکا، یا شاید برای تحریک زیانبخش مردم آن کشور، انجام شد. یکی به زنجیر کشیدن نمادین و تعزیه مانند اسیران آمریکایی و گرداندن آنان در تهران و قم و شاید در جاهای دیگر بود و دیگری نشان دادن فیلمی در صدا و سیما از اسیران زانو زده بود که یکی از آنان میگریست. نمیدانم تنظیمکنندگان آن برنامه چه فکری در سر داشتهاند. نکته دیگر نشان دادن صحنه گریستن اسیری آمریکایی لابد برای تحقیر آمریکا بود. پرسش این است که سربازی جوان که پشت گرم به ابرقدرت شماره یک جهان و آن ناوشکنها و غولهای دریایی و هوایی است، با چه احساسی و در چه شرایطی به گریه افتاده است. ظواهر نشان میدهد که شرایط عمومی اقدامی با قصد به گریه انداختن آنان انجام نشده است. پس چرا؟ نوع برخورد و به زانو نشاندن آنان با دستهای نهاده بر پشت سر، که در نمایش ناهنجار قم نقش اسیر زن را هم به بازیگری زن نما و بزک کرده داده بودند، برای آن جوان میتوانست یادآور شباهت صحنه با صحنههای اسیران آمریکایی و اروپایی با لباس نارنجی و دست نهاده بر پشت گردن در صحنه اعدام داعش باشد که لحظاتی بعد گردنشان بریده میشد یا تیر خلاص دریافت میکردند. متأسفانه آن فیلم تحقیرآمیز بیشتر حکایت از چنین احساسی در آن سرباز داشت که با توجه به تبلیغات ایران هراسانه پیشین و نمایشهای داعشی خود را در آستانه فنا میبیند و نومیدانه به یاد خانه و خانواده و همسر و فرزند و شهر و دیار میافتد و طبیعتاً به خاطر سرنوشت شوم و محتوم خود میگرید. گرگ دهن آلوده یوسف ندریده همین است. چرا باید نقشی را به نمایش گذاشت که عملاً مصداق نداشته است، و آن سربازان لحظاتی بعد دیدهاند که در شرایطی حرفهای باید پاسخگوی خطای فنی خودشان باشند، غذایشان را بخورند، هراسی نداشته باشند و پوزشی بخواهند و روال اداری را طی کنند و بروند! پس چرا همچون دیوار نوردیهای زیانبخش باید به رایگان به نفرتآفرینی و تبلیغات ایران هراسانه کمک کرد. Copyright: gooya.com 2016
|