دوشنبه 10 اسفند 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 اسفند» سخنى با جوانان راى دهنده به فهرست اصلاح طلبان٬ ف.م.سخن
4 اسفند» گاگوليسم اسلامى!
پرخواننده ترین ها

لبیک یا خامنه‌ای!

ف. م. سخن ـ ویژه خبرنامه گویا

محضر آیت الله العظمى امام خامنه اى دامت افاضاته

پس از تحیت و سلام، وقوع رخداد هفتم اسفند ماه را خدمت جناب عالى، جناب حجت الاسلام آقا مجتبى، و سایر منسوبین، تبریک و تسلیت عرض مى نمایم.

ملت بزرگ ایران،‌‌ همان طور که شما بار‌ها و بار‌ها فرموده‌اید، شگفتى آفرین‌اند! خاطر مبارک هست که در زمان انقلاب شکوه‌مند اسلامى در سال پنجاه و هفت، در حالى که اکثریت مردم در رفاه و آسایش اجتماعى به سر مى بردند، ناگهان دودمان خاندان سلطنت را به باد دادند به گونه اى که نه تنها رهبر انقلاب سفید انگشت به دهان ماند بلکه کسانى که به خاطر مبارزه با حکومت نامبرده به زندان افتاده بودند، آن‌ها هم انگشت به دهان ماندند! حتى خود آقاى خمینى هم که زیر درخت سیب جلوس فرموده بودند انگشت به دهان ماندند، به گونه اى که آن مغضوبِ جهنمْ مکان، در اوایل به دست گرفتن قدرت، هر‌گاه مى خواست، فرمانى صادر کند، ابتدا اشاره به خواست مردم مى کرد و بعد به خواست خود. گهگاه نیز ناچار مى شد مطابق فیلمى که به ضمیمه خدمتتان ارسال مى شود براى اثبات ارادت‌اش به مردم، تووى سر خودش بزند و خود را خاک بر سر بنامد... غرض از این مقدمه آن است که عجیب غریب بودن رفتار مردم را براى شما تصویر نمایم تا شاید در آینده به کارتان آید...

بارى. سیب سرخ و آبدار درخت نوفل لوشاتو چرخ خورد و چرخ خورد و چرخ خورد تا دوران رهبرى شما رسید. ده‌ها اتفاق عجیب غریب که در دوران سرورى شما به وقوع پیوست را کنار مى گذاریم و به همین اتفاق آخر مى پردازیم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


حضرت عالى براى گرم کردن تنور انتخابات سال ٩۴ در جایى فرمودید که مخالفان هم در انتخابات شرکت کنند! همین که مخالفان گرامى این جمله ى شما را بُل گرفتند و خواستند خود را به عنوان نامزد انتخابات معرفى کنند حضرت عالى جلوگیرى از سوتى فرمودید و به جمله ى سابق، تکمله و تصحیحى زدید به این مضمون که البته منظور ما این نبود که مخالفان در انتخابات نامزد شوند بلکه منظورمان این بود که بروند و راى بدهند!

فرمایشتان مثل فرمایش هر رهبر دیگرى متین و دقیق بود و ملت باید آن را به گوش جان مى نیوشیدند که نیوشیدند. اما ناگهان مشاورحضورهاى حضرت عالى ندا در دادند که آقا جان! اگر مخالفان بیایند و به هر کس که دلشان خواست راى بدهند، آن وقت هر چه نامزد مورد پسند جناب عالى ست باید برود دنبال بز چرانى در ده‌اش!...

این گفتار و این هشدار موجب آشفتگى خاطر جناب عالى شد و به این آقایان با توپ و تشر فرمودید: یعنى ما باز سوتى صادر فرمودیم؟! پس شما اینجا براى چه حقوق مى گیرید و به چه غلط کردنى مشغولید؟!

مشاوران اجتماع کردند و شوراى نامحترم نگهبانتان وارد عمل شد و هر چه نامزد غیر بود تار و مار کرد و هر چه یار غار بود تایید صلاحیت فرمود. شما هم نفسى به راحتى کشیدید که دیگر مجبور نخواهید بود بر جمله ى دومتان هم تکمله و تصحیح بزنید و کار، خداى ناکرده به جایى بکشد که بفرمایید، ما غلط فرمودیم که گفتیم مخالفانمان بیایند راى بدهند! اصلا بروند بتمرگند بر سر جاىشان تا این غائله فتنه آفرین منفذساز ختم به خیر شود و ما هم برویم با قرص هاى آرامبخشمان در خلوت خود مکاشفه نماییم.

باز مردم این رد صلاحیت‌ها را در ‌‌نهایت آرامش بر چشم نهادند و خاضعانه به امر جناب عالى تن در دادند! کسانى که باقى مانده بودند و اوامر شما را هم همواره بر چشم نهاده بودند ولى به هر دلیل از چشم شما افتاده بودند و ممنوع الکار و ممنوع النام و ممنوع التصویر و در یک کلام ممنوع الهمه چیز شده بودند، گرد هم آمدند و گفتند خب ما جمعا و سر و ته مى شویم هفت نفر. اگر بخواهیم راىمان موثر شود باید بشویم شانزده نفر. حالا این نه نفر باقى مانده را از کجا بیاوریم؟!

تازه این مصیبت یارکشى براى ورود به بازى گردو... شکستم... گردو... شکستم... زدم سرشو شکستمِ خبرگان بود! مصیبت براى یارکشى در بازى لى لى و الک دولکِ انتخابات مجلس به مراتب عظیم‌تر بود.

به هر بدبختى بود، باقى ماندگان الک شوراى نگهبان، از اینجا و آنجا، حتى از میان یاران خود جناب عالى، و حتى از میان قاتلان زنجیره اى و غیر زنجیره اى، افرادى را انتخاب کردند و وسط خودشان زورچپان نمودند تا لیستشان تکمیل شود.

به محض تکمیل لیست، باز مشاوران بیت، به خدمت شرفیاب شدند و گفتند اى آقا جان! حالا این‌ها با این نامزد‌ها اگر انتخاب شوند، باز که سر شما بى کلاه خواهد ماند و پیروزى نصیب دژمن غدار خواهد شد!

حضرت عالى که دیگر از دست این مشاوران بى عرضه، آمپر چسبانده بودید و رادیاتور مبارکتان جوشان و خروشان شده بود، برگشتید با عتاب به آنان فرمودید: اى خاک بر سرتان! اى خاک بر سر من که مشاورانى چون شما دارم! ببینید مى توانید آخر عمرى یک چیزى دستمان بدهید که بى آبرو از این دنیاى مکار برویم؟!...

همین که کلمه ى «مکار» بر زبانتان جارى شد، موفق به کشف توطئه ى دشمن شدید: اى مشاوران بى عرضه! چه نشسته‌اید که دژمن دیرینه‌مان انگلیس، این توطئه را براى ما کارپردازى کرده است! بشتابید و از تریبون هایى که داریم بگویید که این‌ها انگلیسى هستند و اى مردم آگاه! به این روباهان پیر راى ندهید!

بعد از پیچیدن پیام شما در شهر و بلد، باز تو سرى خوردگان جمهورى پر عزت اسلامى، گفتند چشم! هر چه شما بفرمایید! ما اصلا نواده هاى خود چرچیل یم! حالا چى؟! بیایم توو بازى یا نیایم توو بازى؟ که شما اشارتى فرمودید و گفتید: حال که با پیام مبارک اثر ما، رفع توطئه شده، خب این‌ها هم بیایند تا مردم مزه ى شکست را به آنان بچشانند!...

این چند روز پر درد و پر محنت براى مخالفان، گذشت... روز راى گیرى رسید... صدا و سیماى جمهورى اسلامى شروع به دامبولى دیمبول کرد... از محمد نورى تا سیاوش کسرایى تا آرش کمانگیر همه به میدان آمدند تا مثلث «جیم» و اضلاع هندسى دیگرى مانند «ع» و «خ» با سر افرازى بر صدر بنشینند و همچنان به خاراندن پاچه ى جناب عالى مشغول باشند...

و روز راى گیرى تمام شد... و شمارش راى‌ها آغاز شد... و لیست ٣٠ نفره ى انگلیس در تهران، کمپلت انتخاب شد... و دو ضلع از سه ضلع مثلث جیم امحا شد... و لبخند بر لب جوانان نشستن گرفت... و متلک هاى داغ در تلگرام جارى و روان شد...

و این‌ها همه به خاطر این بود که به فرمایش جناب عالى، مخالفان نظام هم راى دادند، و درست‌تر بگوییم، به دعوت شما لبیک گفتند...

خدا را صد هزار مرتبه شکر، که چند میلیون مخالفى که در خارج از کشور دارید، در حال تجزیه و تحلیل خوب و بد این راى دادن و راى ندادن بودند، و اگر هم نبودند، مایل به لبیک گفتن به شما نبودند، که اگر بودند، به احتمال شما دیگر در پاستور نبودید، و در تخت بغل دست حضرت آیت الله طبسى، به شیر اکسیژن بسته شده بودید...

ما امیدواریم شما همچنان زنده باشید و بچه هاى ما به شما این جورى لبیک بگویند!

لبیک یا خامنه اى!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016