شنبه 29 اسفند 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

اخلاق برای همه است و در تخصص کسی نمی باشد٬ حمید آقایی

حمید آقایی
تاریخ فلسفه و ادیان نشان می دهد که موضوع اخلاق، یکی از بحث های همواره بشدت مطرح و پر چالش بوده است. پیچیدگی و معضل بودن این بحث که چه کاری اخلاقی و یا غیر اخلاقی است، موجب گردید که بتدریج این مباحث از حوزه عمومی خارج و در تخصص فلاسفه و دین شناسان قرار گیرند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


یکی از موضوعاتی که در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری به نسبت قابل توجهی، در مقایسه با انتخابات پیشین، خود نمایی می کرد، موضوع اخلاقِ سیاسی بود. بسیاری از کنشگران سیاسیِ مستقل و خارج از نظام جمهوری اسلامی مخالف شرکت در انتخابات و رای دادن به لیست اصلاح طلبان و اعتدال گرایان بودند. دلیل اصلی آنان ظاهرا نه بخاطر پیروی از مشی سرنگونی یا انحلال طلبی بلکه به علت حضور افرادی در لیست اصلاح طلبان بود که دستشان به خون مخالفین این نظام آغشته است و سوابق نقض گسترده حقوق بشر در پرونده اشان ثبت می باشند. حداقل می توان گفت که اینبار در استدلال های این دسته از مخالفین شرکت در انتخابات مقوله اخلاق و پرنسیپ های سیاسی بسیار جلب توجه و خودنمایی می کردند. این موضع البته گاه در تحلیل های بعد از پایان انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش نیز مطرح می شد، که حضور افرادی مانند مصطفی پور محمدی در کابینه حسن روحانی تائید کننده عدم اعتماد اولیه به حسن روحانی و بنابراین مهر صحت بر تصمیم اولیه مبنی بر عدم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بوده است.

بعبارت دیگر سوال اصلی در بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی، که از مشی براندازی، انقلاب و یا دخالت خارجی پیروی نمی کنند و معتقد به مبارزه مسالمت آمیز و اصلاحات تدریجی در این نظام، به پشتوانه مقاومت مدنی و حمایت های مردمی، می باشند، این بود که آیا از نظر اخلاقی و پرنسیپ های سیاسی شرکت در انتخابات اخیر درست بوده است یا خیر؟ انتخاباتی که شورای نگهبان اکثر کاندیداهای مستقل و اصلاح طلب را رد صلاحیت کرد و اصلاح طلبان و اعتدال گرایان افرادی را در لیست های خود گنجاندن که پرونده سیاهی از نظر نقض حقوق بشر دارند. حتی گفته و نوشته می شد که اینبار انتخاب ما تنها یک انتخاب سیاسی نیست، انتخابی اخلاقی و وجدانی نیز می باشد.

نگارنده نیز بشدت درگیر این سوال بود و با خود کلنجار می رفت که چگونه می توان بین اخلاق و مصلحت های سیاسی، بین پرنسیپ ها و عمل مشخص سیاسی و پراگماتیستی پیوند و آشتی برقراری نمود؟ سوال دیگری که بطور منطقی و طبیعی بدنبال سوال اول می آمد این بود که آیا برای مثال شرکت بخشی از مردم در انتخابات و رای به لیست اصلاح طلبان یک عمل غیر اخلاقی بوده است؟ و این پرسش نیز گاه خودنمایی می کرد که اصولا چه مرجعی برای اخلاقی یا غیر اخلاقی شمردن یک عمل سیاسی می تواند و یا باید مورد استفاده قرار گیرد؟ و چه کسی تعیین می کند که یک عمل سیاسی اخلاقی و یا غیر اخلاقی است؟ و آیا می توان مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر را از اخلاق جدا نمود؟ که باید اذعان کنم که سوالاتی بسیار پیچیده و تاریخی که به اندازه طول حیات اجتماعی و سیاسی بشر قدمت دارند و قطعا ما از اولین ها نبوده ایم که با این پرسشها دست و پنجه نرم کرده ایم.

تاریخ فلسفه و ادیان نشان می دهد که موضوع اخلاق، یکی از بحث های همواره بشدت مطرح و پر چالش بوده است. پیچیدگی و معضل بودن این بحث که چه کاری اخلاقی و یا غیر اخلاقی است، موجب گردید که بتدریج این مباحث از حوزه عمومی خارج و در تخصص فلاسفه و دین شناسان قرار گیرند. برای مثال دروغ گفتن از نظر ادیان، کاری ناپسند و حتی مشمول مجازات است، اما می دانیم که علما و متخصصین ادیان دروغ مصلحت آمیزی را که موجب پیشرفت دین شود مجاز می شمارند. و یا ادیان کشتن یک انسان بیگناه را نهی و محکوم می کنند. به همین خاطر علمای دین فرمان خدا به ابراهیم بر قربانی کردن فرزندش را فقط سناریویی از طرف وی برای امتحان ابراهیم تفسیر می کنند، بعبارت دیگر خدای ابراهیم نیز واقعا قصد کشتن اسماعیل را نداشته است و فقط برای امتحان وی یک سناریوی دروغین چیده است، یعنی اینکه خدا در این رابطه دروغ گفته است.

در میان فلاسفه نیز بحث های پایان ناپذیر و بسیار قدیمی در مورد اخلاق انجام گرفته است. سقراط و ارسطو سعی می کردند که بر مبنای وجدان انسانی اصول و نرمهای اخلاقی را تعریف کنند و هدفشان تربیت انسان تمام، خالص و با وجدان بود. علمای دین اخلاقیات دینی را بر مبنای ایمان، امید به رحمت الهی و ترس از عذاب اخروی تعریف و مشخص می نمودند. برخی از فلاسفه دوران رنسانس و پس از آن، بطور مشخص امانوئل کانت، سعی می کردند از طریق منطق و عقلانیت به اصول اخلاقی دست یابند و در این رابطه بیشتر به عواقب و نتایج یک عمل توجه می نمودند. بطور کلی می توان گفت که برای تعریف و تبیین اصول اخلاقی، فلاسفه دوران باستان به خصلت های انسانی و وجدان درونی بشر مراجعه می کردند؛ ادیان بر مبنای اصول و جهان بینی دینی خود اخلاقیات مذهبی و شرایع دین را اعلام می نمودند؛ و گرایشات اصلی فلسفه در دوران رنسانس و پس از آن سعی می نمودند از طریق منطق و عقلانیت، اصول اخلاقی جدیدی را تعریف و تنظیم نمایند.

اما همانطور که می دانیم این بحث ها نه تنها هیچگاه به پایان نرسیده اند بلکه همواره بر دامنه و پیچیدگی آن نیز افزوده شده است. که مشکل بودن بحث های اخلاقی و نیافتن یک پاسخ واحد و مشخص موجب شده اند که فلسفه و اصول اخلاق به حوزه های تخصصیِ فلسفی و یا دینی کشیده شوند؛ و بعلت مشکل بودن این مباحث و ناتوانی مردم عادی از شرکت در آنها، بجای آن برای مردم عادی قوانین و مقررات اجتماعی و یا در زمینه های شغلی و تخصصی مشخص از جمله طبابت و قضاوت یا اخیرا حتی بانکداری مرامنامه های اخلاقی تنظیم گردند.

حتی بنظر می رسد که این نحوه برخورد با مباحث اخلاقی دامنگیر برخی از فعالین سیاسی نیز شده است. به این معنی که آنان نیز به راحتی می توانند یک حکم اخلاقی در مورد عمل سیاسی خود و یا عمل سیاسی دیگران صادر نمایند. گویی دخالت اخلاق در سیاست تنها مشمول آنها، بعنوان یک متخصص امور سیاسی، می شود و موضوع اخلاق و سیاست در حوزه افکار و عملکرد عموم مردم عادی قرار نمی گیرد. برای مثال برخی از کنشگران سیاسی اعلام می کنند که رای به لیست اصلاح طلبان بدلیل حضور افرادی با پرونده سیاه نقض حقوق بشر عملی است کاملا غیر اخلاقی و بنابراین آنها در انتخابات شرکت نخواهند نمود؛ که می توان از این موضع گیری نتیجه گرفت که بنابراین رای شرکت کنندگان در انتخابات اخیر به لیست اصلاح طلبان کاری کاملا غیر اخلاقی بوده است.

اما آیا واقعا چنین است و مردم عادی ناتوان از تشخیص خوب و بد می باشند و مباحث فلسفه و اصول اخلاق تنها بعهده متخصصین است؟ و فقط در صورت لزوم، باید برای حوزه های شغلی خاص مرامنامه های اخلاقی و برای حوزه های عمومی مقررات اجتماعی تنظیم نمود؟ آیا به راحتی می توان در مورد یک انتخاب سیاسی حکم اخلاقی صادر نمود؟ که گویی فقط متخصصین اخلاق معلم اخلاق هستند و مردم عادی کاری با اخلاق و پرنسیپ های اخلاقی ندارند.

نگاه کوتاهی به انتخاب های روزانه مان اما نشان می دهد که اتفاقا ما انسانها، فارغ از موقعیتی که در آن قرار داریم، همواره در معرض انتخاب های اخلاقی و گزینش بین خوب، بد و بدتر بوده و هستیم. که برخی از این انتخاب ها، بدلیل نهادینه شدن توسط فرایند تکامل حیات و یا تربیت های فرهنگی-اجتماعی بطور خودکار انجام می گیرند و برخی بطور آگاهانه و ارادی؛ که در این رابطه به هر میزان انسان در لحظه انتخاب خودآگاه تر باشد، انتخاب های او ارادی تر و آگاهانه تر خواهند شد. به سخن دیگر ما انسانها چه بخواهیم و چه نخواهیم همواره با انتخاب های اخلاقی دست بگریبان بوده ایم، منتها برخی از انتخاب ها ساده و آسان هستند و به راحتی می توان از آنها عبور کرد و برخی مشکل و پر چالش. برای مثال، در شرایطی که یک بیمار دم مرگ نیازمند یک عضو سالم از یک بدن دیگر است که در غیر این صورت بزودی خواهد مرد؛ و اتفاقا همزمان فرد دیگری در اثر یک حادثه رانندگی کشته می شود اما اعضای سالم بدن او هنوز قابل استفاه اند، چه باید کرد؟ اصول اخلاقی در این رابطه چه می گویند و آیا ما بجز احتیاج به متخصصین امور پزشکی، به معلم اخلاق نیز نیازمندیم؟ مثال ساده تر، شما که شدیدا نیازمند پول هستید، بطور اتفاقی پول قابل توجه ای در محل زندگیتان پیدا می کنید؟ در این رابطه، شما هر انتخابی بکنید، یا سعی کنید پول را به صاحب اصلی اش بازگردانید و یا آنرا بی سر و صدا در جیبتان بگذارید، در هر حال یک انتخاب اخلاقی کرده اید. زمانی گفته می شد که نباید به مستمندان و گدایان کمک کرد، زیرا بگذاریم با افزایش فقر تضاد های اجتماعی افزایش یابند و این به نفع مبارزه است؛ این انتخاب نیز یک انتخاب کاملا اخلاقی بود. از این نمونه ها فراوانند و هر فردی می تواند از زندگی شخصی و محل زندگی و روابطش مثالهای بیشماری از نقش اخلاق و انتخاب های اخلاقی بیاورد، بطوریکه می توان گفت اخلاق جزو جدایی ناپذیر زندگی انسان و اصولا موجودی بنام بشر است. موجودی که برخی از پایه ای ترین این اصول اخلاقی را در طول حیات طبیعی و تکاملی و سپس حیات اجتماعی کسب کرده و در خود نهادینه نموده است.

آزمایشات و مطالعات جانور شناسان و متخصصین حیات بیولوژیک حیوانات، بویژه حیواناتی که بطور گروهی زندگی می کنند نشان می دهند که بشکل بسیار عجیب و باور نکردنی برخی از اصول اولیه اخلاقی از جمله عدالت در روابط جمعی این حیوانات حضور دارند و عمل می کنند. برای مثال مطالعه روی زندگی خفاشان که از خون حیوانات دیگر تغذیه می کنند نشان می دهد که این نوع از خفاشان پس از گشت و شکار شبانه خود و مکیدن خون حیوانات دیگر، در محل استراحت خود خونهای مکیده شده را بین خود تقسیم می کنند. این مطالعات حتی نشان می دهند که یک نظام هوشمند حسابداری بین آنها وجود دارد که از طریق آن مشخص است چه خفاشی چه اندازه خون مکیده شده را بین همنوعان خود تقیسم کرده است. مطالعات دیگر روی شامپانزه نیز وجود نوعی از عدالت خواهی را در میان آنها نشان می دهد. در آزمایشات خاصی که انجام گرفته است، آزمایش گنندگان متوجه شده اند که تا زمانی که خوراکی های لذیذ بصورت عادلانه بین شامپانزه هایی که در یک مسابقه شرکت کرده اند توزیع شوند، صلح و آرامش در میان آنها حاکم است. اما زمانی که یک تعداد از شامپانزه ها مورد توجه خاص قرار گرفتند و جایزه نصیبشان شد و بقیه علی رغم اینکه آنها نیز در مسابقه شرکت کرده و جواب ها را درست داده بودند جایزه ای گیرشان نمی آید، صلح و آرامش بهم می خورد و شامپانزه های مورد تبعیض واقع شده دست به شورش و سر و صدا می زنند.

به سخن دیگر، بنظر من اصول اولیه اخلاقی از جمله عدالت و کمک و یاری به هم نوع خود، علی رغم اینکه انسان از پیچیدگی فوق العاده مغزی و قدرت شناخت و اراده انتخاب برخوردار است و این استعداد ها انتخاب های انسانی را بسیار مشکل ساخته اند؛ و با وجودیکه هر موجودی در شرایط خاصی، بویژه در مواقعی که منابع طبیعی برای ادامه زندگی کافی نیستند، ابتدا خود و خانواده، سپس قوم و بعد هم نوع خود را در برابر سایر پدیده ها انتخاب می کند، اما همچنان بطور نهادی و ذاتی برخوردار از اصول اولیه اخلاقی است و قدرت تشخیص و انتخاب بین خوب و بد را بطور بالقوه در اختیار دارد و در این زمینه نیازمند تخصص ویژه ای نمی باشد.

البته بسیار روشن است که اصول اخلاقی که ما انسانها، آگاهانه و یا نا آگاهانه بکار می گیریم، می توانند متاثر از شرایط زندگی و تربیت های فرهنگی و اجتماعی، کمرنگ و پررنگ شوند. از این منظر بسیار طبیعی است که عدالت در نزد فردی که در خارج از ایران زندگی می کند و دغدغه های مردمی که در ایران بسر می برند ندارد، با مفهوم عدالت در نزد مردم کوچه و بازار فرق داشته باشد. اخلاق نیز برای آنانیکه در شرایط سخت اقتصادی-اجتماعی و تهدید جنگ در این منطقه پر آشوب، روزانه با مشکلات زندگی در زیر چتر اسلام و ولایت فقیه دست و پنجه نرم می کنند با اخلاقیات فعالین سیاسی خارج کشور که سالهای متمادی با ارزش های ایدئولوژیک و اخلاقی خود زندگی کرده اند متفاوت است.

بنابراین می توان گفت مردمی که پای صندوق رای رفتند و به لیست اصلاح طلبان رای دادند نیز یک انتخاب اخلاقی کرده اند، منتها با منطق اخلاقی خودشان. ما در این رابطه نمی توانیم بگوییم که این رای دهندگان از سابقه کاندیدا ها اطلاعی نداشته و یا جنایت های برخی از آنها را فراموش کرده اند. این بخش از رای دهندگان شاید در یک بالا و پایین کردن مصلحت اندیشانه شرکت در انتخابات با هدف حذف رهبران اصولگرا از دو مجلس را اخلاق مدارانه تر از رای ندادن به لیست اصلاح طلبان دانسته اند. همچنین می توان گفت که آنانی که در انتخابات شرکت نکرده اند نیز، همانطور که برخی از فعالین سیاسی اذعان نموده اند، یک انتخاب اخلاقی کرده اند، منتها بر اساس منطق خاص خود.

واقعیت این است که برای بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی، بویژه در شرایط پیچیده کنونی، یک جواب و راه حل ساده وجود ندارد. حتی اخلاق سیاسی نیز نمی تواند به یافتن یک پاسخ و راه حل ساده کمک نماید، زیرا اصولا اخلاقیات نسبی می باشند و از محیط اجتماعی، فرهنگی و شرایط زندگی بشدت تاثیر می پذیرند. که البته باید اضافه کرد، اصرار بر بکار گیری یکطرفه اخلاق در سیاست، گویی که این امر فقط در تخصص فعالین سیاسی است، در نهایت می تواند منجر به تبدیل شدن این نوع از اخلاقیات سیاسی به یک ایدئولوژی سیاسی گردد، بطوریکه دارنده آن به همه امور سیاسی از دریچه ایدئولوژی و نظام اخلاقی خود می نگرد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016