گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! «سکولاریسم» تنها راهِ مهارِِ اسلامِ رادیکالمریم موذنزاده - تحلیل روز حادثهی بروکسل که در 22 مارس 2016 و چند ماه پس از انفجارهای خونین پاریس روی داد، بیش از پیش به وحشت عمومی از مسلمانان در اروپا دامن زد و بار دیگر همگان را به فکر فرو برد که آیا اسلام امنیت جهان را تهدید میکند؟ آیا مسلمانان خطرناک هستند؟ آیا عدهای از مسلمانان خوب و بیآزار و عدهای دیگر خطرآفرین هستند؟ چگونه می توان از بحران و بنبست کنونی نجات یافت؟ پس از این حادثه عکسالعملهای متفاوتی از مسلمانان در سایتها و رسانهها به نمایش گذاشته شد. عدهای وابسته به گروههای مسلمان افراطی با ابراز شادمانی از چنین جنایات هولناک، موجب شگفتی مردم اروپا شدند؛ عدهای هم نگران از موج اسلامهراسی و خشم جوانان رادیکال اروپا، سعی در اعلام تبری و یا رفع اتهام از جامعهی مسلمین و اسلام نمودند؛ برخی از رهبران مذهبی هم به ارسال پیامهای محکومیت و یا برگزاری دعا و اعلام همدردی اکتفا کردند. البته قضاوت کار دشواری است، ولی آنچه به وضوح قابل مشاهده است حضور کمرنگ مسلمانان از هر گروه و فرقهای برای حل این بحران است، زیرا از کسانی که با عنوان «مسلمانان مقیم اروپا» از کشتار انسان های بیگناه اعلام برائت میکنند، انتظار میرود که بیش از داشتن دغدغه برای رفع اتهام از جامعه مسلمین و همچنین دفاع از دین اسلام، در وهلهی اول به دفاع از انسانیت و مقام انسان برخیزند و خود را به عنوان عضوی از جامعهی انسانی بنگرند، نه یک مسلمان از جامعه مسلمین! همچنین به مراتب از رهبران مسلمان که علیالدوام در رحمانی خواندن دین اسلام قلمفرسایی و ابراز نظر میکنند، انتظار بیشتری میرود. آنها به واقع میتوانند نقش موثری در کاهش دادن این حملات و یا جلوگیری از گسترش آنها داشته باشند، چرا که در مقایسه با سایر ادیان، رهبران مسلمان نفوذ و قدرت بیشتری در بین پیروان این آیین دارند، تا جایی که گاه پیروان آنها حتی از بذل جانشان در راه عقیده و اجرای اوامر رهبرانشان دریغ نمیکنند. بنابراین واضح است که آنها قادر هستند با ایجاد همبستگی با یکدیگر و همچنین همراهی با فعالان صلح، به یک ائتلاف مقتدر و موثر علیه افراطگرایی و خشونتهای دینی اقدام کنند و به دوران اقتدار قرون وسطایی اسلام سیاسی پایان دهند. اما متاسفانه دیده می شود که بعضی از رهبران اسلامی، به جای این رویکرد، مصرانه به مقام دفاع از دین ایستاده و می گویند دین ما چنین نیست و یا چنان است. در پاسخ به این افراد باید گفت از آنجایی که خویش محورپنداری در ذات اسلام و احکامش به وضوح موجود است و از سوی دیگر اعتقاد مسلمین و رهبران دینی به برتری بر سایر ادیان و حتی فرهنگ ها، ویژگی است که در همان قدم اول تبعیض را به جامعه تزریق می کند و امکان همگرایی را از بین می برد و این در نص صریح قرآن و روایات و متون دینی اسلام کاملا قابل مشاهده و غیر قابل انکار است. پس در شرایط کنونی از یک طرف قرآن که به شهادت دانشمندان اسلامی ظنیالدلاله است (امکان تفسیرهای گوناگون و متضاد از آن وجود دارد) و به طور مطلق و به تمامی قابل دفاع نیست، از طرف دیگر بسیاری از منابع دینی و سنتی هم شامل مواردی است که نمیتواند در زمنیه رفع خطر افراط گرایان کارساز باشد، به طوری که حتی تاریخ گواهی می دهد در زمان صدر اسلام هم موارد زیادی از افراط و تندروی های مذهبی موجود و مسئلهساز بوده است، پس بهتر است برای یافتن راه گریز از این تنگنای بشری، به دفاع از کسانی بپردازیم که سعی دارند با ارایهی تفاسیر بهتر و مطابق با مفاهیم انسانی و جوامع دموکراتیک این خطرات را دفع کنند. باید از مفسرینی که به ویرایش دین پرداخته اند و تفاسیر غیر خطرناکی را ارائه دادهاند دفاع کرد، اما متاسفانه میبینیم امروزه اغلب رهبران دینی که مخالف بنیادگرایی و افراطگرایی دینی هستند، با اقبال رسانهای و سیاسیون مواجه نمیگردند. با نگاهی به یک تحقیق جامع که در قالب یک کتاب نیز از سوی «مرکز تبادل فرهنگ» منتشر شده و در آن نام مبارزین بنیادگرایی و خشونت دینی ذکر شده است، به نام آقای حسین کاظمینی بروجردی، تئوریسین مستقل دینی برخورد میکنیم. رهبر پرطرفدار دینی که سالهای متمادی در زندان است و حتی از داخل زندان هم دست از مبارزه با جهل و خرافه برنداشته و کتابها و مکتوباتی منتشر کرده که از سویی برلزوم جدا کردن حکومت و قدرت از دین و مذهب به منظور کاهش ریسک جنگهای مذهبی و جلوگیری از اعمال مجازاتهای خشن و احکام غیر انسانی بر مردم با نام دین تاکید میورزد و از سوی دیگر لزوم بازبینی و نگرش علمی و فرهنگی به اسلام و احکام و کتب کانونی آن به منظور جریانی شبه رنسانس در اسلام پافشاری میکند، این رویکرد وی از سوی حکومت اسلامی ایران به عنوان جرم تلقی شده و به همین جرم هم حدود ده سال است که ایشان متحمل حبس و شکنجه را در زندان های ایران شده است. بروجردی، امروز در بین مردم ایران و هم در خارج از مرزهای ایران، چهره شناخته شدهای است که خود و پدرش در مقابل اسلام جهادی و حکومت دینی دستساز خمینی ایستادند. بروجردی چارهی کار را نابودی ریشههای رادیکالیزم میداند و تاکید دارد بدون جدا کردن دین از حکومت و سیاست نمیتوان به صلح و امنیت پایدار در منطقه و در نتیجه در جهان دست یافت. وی حکومتهای دینی به ویژه رژیم مذهبی ایران (ولایت فقیه) را ریشهی اصلی شرارتها و جنگها در ایران و سایر کشورها معرفی میکند و در پیامهای خود از مقامات سیاسی کشورها و حتی رهبران ادیان مختلف درخواست کرده است که با جدیت بیشتری به این موضوع توجه داشته باشند و در صدد حل کردن ریشهای مشکل رادیکالیزم و میلیتاریسم مذهبی باشند و خود وی در این راه عملا گام نهاد و هزینه داد و بدون اغراق میتوان او را در رسوا کردن و بی اعتبار کردن رژیم دینی، پیشرو و موفق ارزیابی کرد. البته متاسفانه نوشتهها و افکار او به ویژه از سوی مقامات سیاسی کشورهای مختلف مورد توجه کافی قرار نگرفت. این مسئله بسیار زیانبار است که چنین افرادی با تئوریهای آزمایش شده و کارآمد که تجربه موفقی را در رفع افراطیگری از طبقات بسیار تندرو در ایران پشت سر گذاشته است و میتوانند در دنیای امروز نقش کلیدی و مهمی را در جمع همفکران و فعالین صلح و حقوق بشر در جهت مهار اسلام افراطی و خشونتهای دینی ایفا کنند، مورد بی توجهی قرار بگیرند. در راستای کنترل و مهار خطر افکار افراطیون مذهبی در دنیای امروز و جلوگیری از تاثیر آن بر جوانان اروپایی، به وجود چنین افرادی نیاز مبرم احساس میشود. در واقع افرادی که با داشتن دانش کافی از متون دینی و تاریخ اسلام، به نقد و بررسی این دین به دور از تعصبات و تقدس گرایی میپردازند، باید در کنار پافشاری به اندیشه جدایی دین از سیاست، به مقوله نگاه نقادانه و ویرایشی به مفاهیم و دستورات دینی نیز بپردازند و نوعی رنسانس اسلامی را پایهگذاری کنند. سخن پایانی و بسیار قابل تامل این است که بدون خلع سلاح اسلام از قدرت و حکومت (سکولاریسم) و بدون از بین بردن سیستمهای تولید رادیکالیزم اسلامی و خشکاندن ریشههای رادیکالیزم از طریق قطع منابع مالی و اعتباری هرگز نمی توان به نتیجه لازم دست یافت و دنیا را از یک خطر بالقوه نجات داد. به امید برپایی صلح و آرامش در همه کشورهای جهان Copyright: gooya.com 2016
|