گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آقای حاتمیکیا! فیلم امید کوکبی را بسازیدکلمه – حسین ناصرینیا میثم زرین، فرزند شهیدی است که همرزم حیدر ذبیحی در جنگ بوده و حالا چرخ روزگار، حیدر را محافظ میثم کرده. میثم “دانشمند جوان هستهای” است، و قرار است او و حاج حیدر قهرمانهای فیلم جدید آقا ابراهیم باشند. حاتمیکیا به جای قاسم و حاج کاظم در ارتفاع پست و آژانس، حالا چهرههایی را به تصویر میکشد که برای مردم چندان آشنا نیستند: بیشتر به چهرهسازی میمانند، حتی در همان حد سطحی که چهره حاج حیدر باید شبیه حاج قاسم سلیمانی شود تا به خیال کارگردان، گریم صورت او ناشناخته بودن شخصیتش را جبران کند. میثم مثل بقیه همنسلانش “محافظ شخصیت” را نمیفهمد، حاج حیدر را “بادیگارد” مینامد، از او به پدر شهیدش گلایه میکند، از ادابازیهای امنیتی ذبیحی فراری است و حتی برای قانع کردن نامزدش که چرا دارد به فعالیتهای هستهای کمک میکند، هیچ توجیه ایدئولوژیکی ندارد؛ جز خدمت کشور و کلیاتی از این دست. حتی هیچ نماد اعتقادی و سیاسی هم در زندگی او نمیبینیم جز نصب عکس شهدای هستهای در اتاقش، که آن هم احتمالا کار خودش نیست. امید کوکبی هم “دانشمند جوان هستهای” است، اما خارج از آن تعریف کلیشهای که در این سالها معرفی شده و حالا حاتمیکیا دنباله روی آن شده است. اگر میثم زرین در تهران درس خوانده و احتمالا با سهمیه خانواده شهدا به دانشگاه رفته و مدام زیر پر و بال همرزمان پدرش بوده؛ امید کوکبی در گنبدکاووس درس خوانده، با سهمیه عادی رتبه ۲۹ کنکور را کسب کرده و به دانشگاه شریف راه یافته، و با استعداد خودش از دانشگاه های بارسلون و تگزاس بورسیه گرفته است. او از خانواده ای متمول نبوده که موفقیتش به خاطر پول پدرش باشد. تهراننشین هم نبوده و ترکمن است، پس پیشرفت او ناشی از کلاس کنکور کذایی و مدرسه آنچنانی هم نیست. او حتی از اهل سنت است که در واقع با حجم بزرگی از بیعدالتیهای اجتماعی رو به رو هستند.
میثم زرین و امید کوکبی از یک نسل بودند. این دو تقریبا در یک موقعیت مشابه، دو انتخاب متفاوت داشتند. تاوان انتخاب میثم زرین، از دست دادن نامزدش بود که به لطف فیلمنامه حاتمیکیا به تحقق نپیوست، و نیز خطر از دست رفتن جانش که با رشادت حاج حیدر، خنثی شد. اما تاوان انتخاب امید کوکبی چه بود؟ او یک روز به ادارهای که میثم زرین دور از چشم نامزدش در آن کار می کرد، احضار شده بود و به دعوت همکاری با پروژههای هستهای نظام جواب منفی داده بود. امید همان شب بازداشت، و به بهانه شرکت در مصاحبه گرفتن ویزا، به او اتهام “ارتباط با دول متخاصم” زدند و به بهانه گرفتن پول بورسیه دانشگاهی و ارتباط علمی با استاد دانشگاه متهم به پول گرفتن برای جاسوسی شد. اتهاماتی که گرچه از سر ناچاری و نبود هیچ مدرک و سندی به این جوان نخبه زده شد اما در نهایت حکم ۱۰ سالهی حبس را برای او به همراه آورد. این مقدمه ناقص را چیدم که به آقای حاتمیکیا پیشنهاد بدهم شجاعت به خرج دهد و فیلم امید کوکبی را هم بسازد. از بودجه سپاه و وزارت اطلاعات هم استفاده نکند تا آنها توقع نکنند چهره وارونه ای از امید کوکبی به نمایش بگذارد. امید را هم شیعه نکند، برایش ریش نگذارد و شعارهای تکراری از زبان او نگوید. چهرهای نسازد که اداهای ایدئولوژیک در بیاورد و شبیه فلان سردار شهید جنگ یا فلان چهره خائن به ملت و مملکت باشد. خود امید را بسازد، همین نسل سومی متولد ۱۳۶۱ را به تصویر بکشد که با استعداد و تلاش خود، از زندگی و خانوادهای معمولی در گنبدکاووس به دانشگاه شریف میرود و از آنجا به بارسلون و بعد به بهترین دانشگاه دنیا در رشته فیزیک اتمی. و تنها گناهش این است که دوست ندارد تخصص را و زندگیاش را مثل میثم زرین به برنامههای حاکمان بر کشورش هدیه کند. میثم زرین این روزها روی پرده سینماست، و امید کوکبی در بیمارستان. میثم اگر سرما بخورد، بهترین دکتر برایش مهیاست. امید را آنقدر در شرایط غیر انسانی و ناسالم زندان نگه داشتند و حتی مانع درمانش شدند که کلیه اش سرطانی شد و امروز مجبور به تخلیه آن شدند. میثم زرین را چهار چشم می پاییدند که نکند چشم ناپاکی بد به او نگاه کند، و امید را چهار چشم می پایند چرا که تن به خواستههای نامعقول نداد و حاضر به همکاری نشد. این نخبه جوان از حقوقی که حتی زندانیان دزد و قاچاقچی هم از آن محروم نمیشوند، محروم است. از بهمن ۱۳۸۹ که زندانی شده، حتی برای یک روز هم به مرخصی نیامده است. یعنی، آقا ابراهیم! امید شش سال است حتی یک روز هم نتوانسته به اندازه یک دهم میثم زرین از آزادی و اختیاری که او داشت، بهرهمند شود. آقا ابراهیم! همبندیان امید میگویند دو سال است که امید کلیه درد دارد و با ناسازگاریهای زندان مدارا میکند و دکترش امروز میگفت اگر حداقل یک سونوگرافی انجام شده بود به راحتی سرطان تشخیص داده میشد و کار به اینجا نمیکشید. جناب آقای حاتمیکیا! فیلم هم اگر برای امید نساختی، به یک سوال جواب بده. حاج حیدر ذبیحی که حاضر شد بعد از سالها ترک موتور بنشیند تا بدون اینکه آزادی دانشمند جوان هستهای را مخدوش کند مراقب سلامتی او باشد، اگر با امید کوکبی رو به رو میشد با سلامتی او و با آزادی و حق انتخاب او چه میکرد؟ این سوال را هم اگر جواب نمیدهی، لااقل همان سوال میثم زرین را در اولین مواجهه با حاج حیدر ذبیحی جواب بده: حاج حیدر خیبری بود یا موتوری؟ موتوریها با امید کوکبی چطور تا کردند؟ میدانی اگر خیبریها بودند چطور تا میکردند؟ Copyright: gooya.com 2016
|