گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
11 اردیبهشت» پزشکان دگراندیش که در حکومت اسلامی اعدام شدند٬ مسعود نقره کار9 اردیبهشت» سوسیال دموکراسی در آمریکا، مسعود نقرهکار
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! "چهل تکه"ِ فقاهتی، مسعود نقرهکارسیدعلی خامنهای گفته است دگراندیشی را قبول ندارد. تنوع "چهل تکه"اش را هم اینگونه تعریف کرده است: "شما یکجور فکر میکنید، رفیقت یک جور دیگر فکر میکند در مسائل مختلف، ایرادی ندارد. منتها یک شرط دارد"دگرانديشی در لغت نامه ها و فرهنگ های علوم انسانیِ زبان فارسی ناهمنوايی، ناباوری، ناهمسازی، خلاف اندیشی و مخالفت معنا شده است. مناسب ترین معادل انگلیسی این واژه و مفهوم dissidence است، اما کلمات divergence ، heresy یاheterodoxy و یا disharmony را هم معادل و نزدیک به این کلمه دانسته اند. دگراندیشی را گاه با روشنفکری همسنگ گرفته اند که نادرست است. دگراندیش می تواند روشنفکرباشد، می تواند روشنفکر نباشد، و حتی روشنفکرستیز باشد. بسیاری از دگراندیشان سیاسی و عقیدتی روشنفکر نبوده و نیستند. یکسان گرفتن دگراندیشی با آزاد اندیشی یا (open-minded) نیز یکسان پنداری ای نادقیق است و شامل همان ویژگی همسنگ پنداشتن دگراندیشی با روشنفکری می شود. گفته شده است واژه دگراندیشی در معنای امروزین را اهل دین از قرن ۱۶ و اهل سیاست در دیار و دوران استالینیسم باب کرده اند تا " معاندان" خود را حذف کنند. در ادبيات سياسی و فرهنگی ما دگرانديشی صرفا" سياسی و عقيدتی پنداشته شده است. نوعی مخالفت با قدرت های سياسی و انديشه ها و باورهای درحکومت قلمداد شده است. امروزدامنه ی اين تعريف وسيع تر شده و حوزه های محتلف جهان نگری، اقتصاد، فرهنگ، قوميت ، نژاد و جنسيت را هم در بر می گيرد. شواهد واسناد متکی به تجارب تاریخی و زندگی نشان می دهند دین و مذهب دگراندیشی را برنتابیده اند. اکثر ادیان و مذاهب، به ویژه آنجا و هنگامی که برمسند قدرت سیاسی، حکومت های توتالیتر و تمامیت خواه سامان داده اند( مثل حکومت اسلامی)، دگراندیشی را تاب نیاورده و نفی اش کرده اند. این نوع حکومت ها تمام تلاش شان این بوده است که اندیشه و فکرِ ناهمخوان با دین و سیاست شان، و صاحبان این اندیشه ها و افکار را به اشکال و روش های مختلف حذف کنند. دلیل هم اظهر من الشمس بوده است: اکثردینکاران و دینداران تصورشان اين بوده و هست که صاحبان حقيقت مطلق اند، اینان خود راحق می پندارند و ديگران را باطل. رهبران شیعه اثنی عشریِ جاخوش کرده برمسند قدرت در ایران هنوز چنین توّهمی دارند که "عقل" و حقيقت محض اند و ديگران باطل محض، و این عقل و حقيقت محض رسالت دارد تا خود را به جامعه خودی و جهان و جهانيان حقنه کند. سياست به ويژه آنجا که با دين می آميزد دگراندیش ستیزی را از عرصه مفاهیم دينی به عرصه مفاهيم سياسی نيزمی کشاند و دامنه ی دگرانديش ستيزی را گسترده تر می کند، و ارتداد دينی ( مذهبی) به ارتدادسياسی نيز تسری می يابد. "ولی فقیه مسلمین جهان" بهتر از هرکس می داند خودش و حکومت اش حتی به تعریف باسمه ای از " تنوع" و باور صادر شده پایبند نبوده و نیستند. حتی در سطح حکومتی اختلاف نظر " دورفیقِ حکومتی " و " برادرها و خواهرها" که معارض و معاند نیز نبوده اند، تحمل نشده است. تسامح و تساهل با دگراندیشان در حکومت اسلامی " موعظه منبری " ست ، آخوندها در عمل خون "برادرهاو خواهرهائی " که " حفظ نظام را اوجب واجبات" می دانستند، ریخته اند چه رسد به دگراندیشان سیاسی و عقیدتی ای که اندیشگی و باورهای آن ها را باور ندارند و به آن ها گردن ننهاده اند. خامنه ای "اختلاف نظر مشروط" بین دو رفیق و "جورواجوری" درون کمپ "آخوندیسم و جاهلیسم" حاکم در حکومت اسلامی را "دگراندیشی" به تعیبر اسلام فقاهتی، تعریف کرده است. وی عوامفریبانه این" تنوع مطلوب" را در حکومت اسلامی قابل تحمل و تساهل دانسته است و می گوید " اختلاف نظر مشروط ایرادی ندارد" . این تحمل و تساهل یا " ایرادی ندارد" ای که امثال خامنه ای از آن سخن می گویند، حتی اگر واقعی می بود – که نبوده و نیست - از آن نوع "تحمل و تساهل" واز موضعی ست که با آزادی ذاتی انسان ، و حذف حقوق بنيادی اش مغایرت دارد. معنای این نوع " تحمل " امتياز قائل شدن برای تحمل کننده، یعنی خودشان و حکومت شان است. درواقع يک طرف خود را صاحب حق می داند و طرف ديگر را باطل اما "مشروط" ، که در سطح معینی اختلاف نظرشان " ایرادی ندارد" . تحمل و تساهل فقیهانۀ مشروط، نقض برابری حقوق انسانی و برابری حقوقی در تمامی عرصه های زندگی در حکومت اسلامی معنا و عمل شده است. سّید علی خامنه ای در سال ۸۸ در خطابه ماه رمضان اش گفت: در ۱۹ دی ماه ۱۳۹۴ در یک سخنرانی در شهر قم، همه را به مشارکت در انتخابات مجلسین شورا و خبرگان فراخواند، و گفت حتی "کسانی هم که نظام را قبول ندارند، برای حفظ و اعتبار کشور در آن شرکت کنند." اما "حق عمومی و سلامت انتخابات را در این دانست که تنها کسانی به مجلس بروند که نظام و مصالح و ارزشهای کشور را قبول داشته باشند، چرا که در ذهن او" درهیچ جای دنیا، افرادی را که اصل نظام آن کشور را قبول ندارند، به مراکز تصمیمگیری راه نمیدهند." حکومت اسلامی و دگراندیشی پديده ی عدم تحمل دگرانديش و مخالف ازمشخصه ی ديرينه تاريخی و فرهنگی در جامعه ماست. این پدیده ريشه در ساختار دینی، فرهنگی و سياسی جامعه به ویژه مناسبات اجتماعی عقب مانده ی ایلی، قبیله ای، فئودالی و روابط مستبدانه داشته است. بی سوادی و بی علاقه گی بخش بزرگی از مردم میهنمان به مطالعه ، فقدان فرهنگ و مناسبات دموکراتیک، عدم تحمل تنوع دیدگاه و سلیقه، فرقه گرائی و مطلق اندیشی زمینه ساز رشد و تداوم دگراندیش ستیزی در جامعه اند. در چنین جامعه ای غیر مترقبه نیست که روحانیون و حکومت شان، دگراندیشان را " معاند"، عامل غرب یعنی عامل مرکز فساد و فحشاء و کارهای قبیحه و سر سپرده شرق و ضد دین و بی اخلاق، و به صفت های دیگربنامند و بخوانند، وحذف شان کنند. آیت الله خمینی نیز در حرف و عمل میزان درک و فهم خود از دگراندیش نشان داد. وی و حکومتی که بنیان گذاشت دگراندیش ستیزی را در سطوح مختلف و از همان فردای انقلاب ،حداقل در دو سطح نشان دادند: در سطح حکومت و حکومتيان( خودی ها) و در سطح رابطه ی حکومت با مخالفان خود و مردم. ایجاد محرومیت های اجتماعی و فرهنگی و مذهبی و اقتصادی برای دگراندیشان، اهانت، تحقیر، ضرب و شتم، زندان، شکنجه و اعدام واکنش حکومت اسلامی به دگراندیشان بود و هست. این حکومت طی ۳۸سال ۶ کشتار از دگرانديشان سياسی و عقيدتی، و و مخالفان خود مرتکب شده و ده ها هزار دگرانديش و مخالف به قتل رسانده است. در حکومت اسلامی روحانیون با انواع ترفندها و روش های خشونت آمیز پیشتاز ستیزه گری با دگراندیشی بوده اند. اینان این مفهوم و پدیده را تا حد " کلمه قبیحۀ آزادی" زشت شمرده اند. روحانیون تلاش کرده انددگراندیشی را معاندت وضدیت با دین و خدا معرفی کنند. مغالطه اکثرروحانیون که دگراندیشی را " تعارض" با دین و ضد مذهب خوانده اند در میان توده نا آگاه کار ساز بوده است. بخش اعظم مردم میهنمان آمخته و پذیرنده ی " فرهنگ شنیداری" اند. رسانه های سمعی و بصری مثل رادیو و تلویزیون ، و آخوند ها با توجه به امکانات و شیوه تبلیغ و ترویج شان، منابع خبری و تغذیه فکری عوام بی سواد و تحصیلکرده بوده اند. در میهنمان پایه های اصلی و جوهرۀ دفع و نفی و تحقیر و تقبیح و حذف و اتهام زنی دگراندیشان و روشنفکران تبلیغات آخوندی بوده و هست. حکومت های توتالیتر و دیکتاتورها، که تاب تحمل نقد و مخالفت را نداشته اند با دگراندیشان به عنوان منتقدان قدرت سرستیز داشته و دارند. تحمل پذيرفتن تنوع ، تفاوت و تخالف انديشگی (و رفتار) " ایراد نداشتن اختلاف نظر بین دورفیق" آن هم مشروط بر اینکه به " انقلاب اسلامی و حکومت اسلامی" خدشه وارد نکند، معنا نمی دهد. " چهل تکۀ فقیهانه" همزيستی و تعامل با انديشگی متفاوت، مخالف و نا پسند نیست، لحاف پُروصله پینۀ مُلاست! ـــــــــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|