گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سرگذشت صادق خان، اولین شهردار مسلمان لندن
کمتر کسی پیشبینی میکرد که او در انتخابات پیروز شود، ولی از این قبیل دستاوردهای پیشبینی نشده در زندگی صادق خان زیاد دیده میشوند. او در خانوادهای فقیر متولد شد و دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت. پدرش راننده اتوبوس بود و مادرش خیاط و خانواده ده نفره آنها در خانهای دولتی در جنوب لندن زندگی میکردند. بعضیها میگویند او تجربه و داوری لازم برای این مقام مهم را ندارد ولی خودش میگوید شهرداری برای همه لندنیها خواهد بود و قصد دارد نابرابری در پایتخت را کاهش دهد.
سرگذشت والدینش برای او اهمیت زیادی دارد. امانالله و سهرون خان در ۱۹۷۰ و زمانی کوتاه پیش از تولد صادق از پاکستان به لندن مهاجرت کردند. او پنجمین فرزند آنها بود. او بارها گفته که درکی که در کودکی از دنیای کار در او ایجاد شد نقش مهمی در ایمانش به جنبشهای کارگری بازی کرده. پدرش، راننده اتوبوس با ۲۵ سال سابقه کار، "عضو اتحادیه بود و حقوق و مزایای قابل قبولی داشت" ولی مادرش، که در خانه خیاطی میکرد، "(عضو) نبود و (حقوقی) نداشت." او برای تحصیل به یک مدرسه دولتی رفت و در این دوره بود که جذب سیاست شد و در ۱۵ سالگی به حزب کارگر پیوست. او میگوید ناز شاه، مدیر مدرسه که اتفاقا اولین مدیر مسلمان در بریتانیا بود، به او نشان داد که "رنگ پوست و سابقه خانوادگی نمیتواند مانعی برای پیشرفت در زندگی باشد." صادق خان ابتدا قصد داشت دندانپزشک بشود ولی تحت تاثیر یکی از معلمانش تصمیم گرفت قدم به دنیای حقوق و وکالت بگذارد. فعالیت در دادگاه او برای تحصیل حقوق به دانشگاه شمال لندن رفت و در سال ۱۹۹۴ به عنوان کارآموز وارد دفتر وکالت لوئیس کریستین شد که در زمینه حقوق بشر فعالیت میکرد. او همان سال با وکیل دیگری به نام سعدیه احمد ازدواج کرد و نتیجه این ازدواج دو دختر به نامهای انیسه و عماره بود. پدر زن او هم راننده اتوبوس بود.
او تا سال ۲۰۰۴ به کار وکالت مشغول بود و طی آن سالها روی چند پرونده معروف کار کرد. او موفق شد برای کن سو، آرایشگری که به اشتباه توسط پلیس بازداشت شده بود و در جریان بازداشت کتک خورده بود، غرامت بگیرد. او در عین حال وکیل علی دیزایی بود؛ افسر بلندپایه ایرانی الاصل پلیس لندن که به فساد محکوم شد. ورود به مجلس آقای خان در سال ۲۰۰۵ نامزد حزب کارگر از حوزه انتخابی توتینگ در جنوب لندن بود و موفق شد در یک رقابت نزدیک به مجلس راه پیدا کند. او یکی از پنج نماینده جدیدی بود که آن سال از میان اقلیتهای قومی به مجلس راه پیدا کردند. دو ماه بعد از شروع کارش در مجلس بود که بمبگذاران در ۷ ژوئیه به لندن حمله کردند و این اتفاق او را در مرکز توجهها قرار داد. به گفته او "مردان مسلمانی که ریش داشتند، خشمشان را از این انفجارها بیان میکردند اما هیچ یک از آنها نمیگفتند که من مشکلی با بریتانیایی و لندنی بودن ندارم." با خروج تونی بلر، نخستوزیر وقت بریتانیا، از قدرت، آقای خان به محفل "چپهای میانه" حزب پیوست و بعد از رسیدن گوردون براون به نخستوزیری بریتانیا وارد کابینه او شد. بعد از شکست حزب کارگر در انتخابات سال ۲۰۱۰، آقای خان مدیر برنامه انتخاباتی اد میلیبند شد و توانست به او در رسیدن به رهبری حزب کمک کند. رابطه او با اتحادیههای کارگری نقش مهمی در حمایت آنها از آقای میلیبند ایفا کرد، چیزی که در انتخاب او به عنوان نامزد انتخابات شهرداری هم تاثیرگذار بود. او در زمان رهبری اد میلیبند، سخنگوی حزب کارگر در امور قضایی بود و با تلاشهای دولت وقت برای اصلاح کمکهای حقوقی به افراد کمدرآمد و کاهش دسترسی زندانیها به کتاب مخالفت کرد. نامزدی شهرداری شکست فاجعهبار حزب کارگر در انتخابات سال ۲۰۱۵ و استعفای اد میلیبند از رهبری حزب میتوانست آقای خان را از صحنه سیاست حذف کند. اما تنها یک هفته بعد از انتخابات بود که او اعلام کرد قصد دارد نامزد حزب در انتخابات شهرداری باشد. در ابتدا کسی شانس زیادی برای او قائل نبود، ولی رقابت بر سر رهبری حزب و هجوم اعضای جدیدی که برای حمایت از جرمی کوربین به حزب پیوسته بودند به نفع او تمام شد، هر چند که او در انتخابات رهبری حزب به یکی از رقیبان آقای کوربین رای داد. این پیروزی چنان غیرمنتظره بود که به گفته برخی حتی خود آقای خان هم از نتیجه نهایی متعجب بود. رقابتی که در ادامه بر سر شهرداری لندن شکل گرفت، تند و گاهی تنشآمیز بود. زک گلداسمیت، نامزد حزب محافظهکار، رقیب اصلی او در این انتخابات بود و تصمیم گرفت بیشتر روی روابطه آقای خان با "افراطیهای مسلمان" تمرکز کند. حزب کارگر هم در واکنش به این اقدام، حزب محافظهکار را به استفاده از تاکتیکهای "تفرقهانداز" متهم کرد. کار به جایی کشید که وقتی دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، در مجلس از آقای گلداسمیت حمایت کرد و آقای خان را به همنشینی با افراطیها متهم کرد، نمایندگان حزب کارگر او را در صحن علنی مجلس به نژادپرستی متهم کردند. در نهایت ولی آقای خان موفق شد با اختلاف زیادی در انتخابات پیروز شود. ولی دردسرهای او تازه از نو شروع شده. او باید پا جای پای غولهایی چون بوریس جانسون و کن لیوینگستون، دو شهردار سابق لندن، بگذارد و حتی بعضی از اعضای حزب کارگر میگویند که او برنامه دقیقی ندارد. یکی از متحدان او در حزب میگوید "او برخلاف کن لیوینگستون سابقه کار در وزارتخانه را دارد ولی مساله مهمتر این است که او نماینده آینده است و تمرکزش، برخلاف بوریس، معطوف گرفتن نتیجه برای لندن خواهد بود." او از طرف دیگر باید بین همکاری با دولت محافظهکار و کمک به جرمی کوربین، رهبر حزب کارگر، برای مخالفت با دولت توازن برقرار کند. اما کسانی که به او رای دادند تاکیدش بر ریشههای خود و سخنرانیهایش درباره عدالت اجتماعی و وعدههایش در راستای "شهرداری برای همه لندنیها" بودن را فراموش نخواهند کرد.
Copyright: gooya.com 2016
|