پنجشنبه 30 اردیبهشت 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

محمدرضا عارف دقیقا به چه دردی می خورد؟

رضا حقیقت نژاد - ایران وایر

«محمدرضا عارف»، سیاستمدار یزدی تبار ۶۵ ساله، موهایش در آسیاب سیاست سفید شده ولی کماکان آردی در کار نیست. سال ۹۲ آرزوی رییسِ جمهوری شدن داشت ولی زور محمد خاتمی آن قدر زیاد بود که مجبور شد به نفع حسن روحانی انصراف دهد و مغموم و ناتوان، در گوشه ای بنشیند. بادِ زورِ محمد خاتمی اما در انتخابات مجلس به سودش وزید و او بر صدر «شورای عالی سیاست‎گذاری اصلاح طلبان» و لیست انتخاباتی طیف «امید» در پایتخت نشست و حالا هم رییس «فراکسیون امید» شده است در مجلس شورای اسلامی. به نظر می رسد دیگر بس است و شاید هم زیادی است برای محمدرضا عارف ولی خودش سفت و محکم ایستاده که نه،‌ تازه اول راه است.

javanieharef.JPG
عکس جوانی محمدرضا عارف در دوران دانشجویی در امریکا

او چشم به کرسی ریاست مجلس دوخته است و می گوید ما اکثریت را داریم؛ ما یعنی اصلاح طلبان و حامیان دولت. می گوید برآیند رای مردم در انتخابات به سود اصلاح طلبان بود و باید به خواست اکثریت توجه کرد. می گوید رییس نشدن، برنامه هایش را ناتمام می گذارد.

ظریف ترین نکته ای که گفته، این بوده که ریاست مجلس فقط مدیریت مجلس نیست، جاهای دیگر هم هست.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


حرف های عارف منطقی به نظر می رسند،‌ نگرانی هایش هم به جا است. فرض کنید آن ها یک فراکسیون قرص و پای کار اصلاح طلب در مجلس تشکیل دهند، جریان سازی کنند و فشار بیاورند اما این فقط ۳۰درصد کار است. کسی که باید این فشارها را در صحن علنی مجلس به نتیجه برساند، با رهبر جمهوری اسلامی، رییس قوای دیگر و مهره های نظامی و سیاسی متنفذ لابی کند و یا به نهادهای مهم مثل «شورای عالی امنیت» فشار بیاورد، رییس مجلس است. می تواند این کار را نکند و یا طوری لابی کند که نتایج مدنظر حاصل نشود. در ماجرای تصویب «برجام»، تندروها همه کار کردند و اگر کس دیگری جز «علی لاریجانی» رییس بود، حتما موفق می شدند رای منفی برای برجام بگیرند ولی او در پشت پرده و صحن علنی، فیتیله پیچ‌شان کرد. بنابراین، رییس فراکسیون شدن درد عارف و حامیانش را درمان نمی کند. آن ها تهش مثل دلواپسان مجلس نهم، می توانند نق بزنند و مصاحبه کنند.

درد دیگر او شخصی است؛ انگار در پیشانی او نوشته اند «سیاستمدار فداکار». مرتب از او می خواهند بزرگواری کند و کنار برود؛ به خاطر محمد خاتمی، گل روی علی اکبر ناطق نوری، برای حسن روحانی و این بار علی لاریجانی. معادل این بزرگواری کردن ها چه بوده است؟ تقریبا هیچ. واقعیت این است که اصلاح طلبان از درد ردصلاحیت های گسترده تن به عارف داده اند. اگر چهره های درجه یک آن ها در انتخابات تایید صلاحیت می شد و یا امکان حضور داشتند، عارف کماکان مهره درجه دو بود. خود او هم این را به خوبی می داند و متوجه است که ریاست فراکسیون امید محصول یک شرایط غیرطبیعی است. اصلاح طلبان و دولتی ها اگر می خواهند پاداش بزرگواری عارف در انتخابات ۹۲ را بدهند، باید الان پشت سرش بایستند که رییس مجلس شود. بنابراین، توقع عارف هم منطقی است.

اما در این شرایط کاملا منطقی، احتمالا سوال های منطقی دیگر هم وجود دارد؛ اولین سوال این است که عارف در مقام رییس مجلس، دقیقا به چه دردی می خورد؟ او از سال ۸۴ تاکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است. تشکیلات محدود سیاسی در قالب «بنیاد امید ایرانیان» هم داشته که توسط پسرش، «حمیدرضا عارف» حمایت مالی شده و جست و خیزهای سیاسی ناتمام در حد کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری.

اما در این ۱۱ سال اگر بخواهیم کارنامه عارف را از منظر اثرگذاری یک سیاستمدار بررسی کنیم، دقیقا چه چیزی نصیب مان نمی شود؟ بگذارید او را با «اسحاق جهانگیری»، معاون اول حسن روحانی مقایسه کنیم. جهانگیری در دولت احمدی نژاد یک منتقد درست و حسابی بود؛ رسانه تخصصی داشت و تشکیلات محدود ولی صدایش بلند بود و در مقابل فسادها و کج روی ها ساکت ننشست. او در ترمیم رابطه اصلاح طلبان با حکومت هم فعال بود و زمستان ۹۱ توانست همراه با چهره هایی چون «موسوی لاری» و «مجید انصاری»، نخستین پیوندهای مجدد اصلاح طلبان با علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی را بکارد.
جهانگیری هم چنین در بازسازی و نقش آفرینی قوی تر حزب «کارگزاران سازندگی» و تزریق نیروهایش به بدنه دولت روحانی موفق بود. خودش هم که معاون اول شد و در این سه سال جزو موفق ترین چهره های دولت بوده است. این کارها خیلی دشوار نیستند ولی نشانی از آن ها در کارنامه محمدرضا عارف به چشم نمی خورد. او چند باری درباره رفع حصر حرف زده ولی در حد نق زدن. کاریزمایی برای گردهم آوردن اصلاح طلبان نداشته و تشکیلاتش جانی ندارند. در دولت روحانی هم نتوانست نفوذ کند و رابطه اش با اصول گرایان و چهره های نظامی و امنیتی در حد سلام و علیک است. موثرترین کار او در ۱۱ سال گذشته، انصراف از انتخابات ریاست جمهوری بود. البته حدفاصل دور اول و دور دوم انتخابات مجلس دهم هم سفرهای استانی متعددی داشت و در حفظ فضای انتخاباتی مجلس موثر بود. از این تاثیرگذاری های انتخاباتی که بگذریم و وارد میدان قدرت شویم، او دقیقا به هیچ دردی نخورده است.

خیلی روشن است که اگر زور خاتمی نبود، عارف حتی به عنوان رییس شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان هم پذیرفته نمی شد؛ تشکیلاتی که البته دست‏پخت عارف نبود، او فقط بر صندلی ریاستش نشست.

در انتخابات هم خودش و تیمش بی تجربه تر از این حرف ها بودند. هرچه بود، از باقی مانده حزب «مشارکت»، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و مدیران دولت خاتمی بود که موتور را روشن نگه داشته بودند.

اما در مقایسه، ممکن است بگویید پشت سر اسحاق جهانگیری، اکبر هاشمی رفسنجانی ایستاده و او را حتی به حسن روحانی تحمیل کرده است. سوال دوم دقیقا این جا است که پشت سر عارف چه کسی ایستاده است؟ اولین نگاه ها به سمت خاتمی می چرخد؛ بی زورترین بازیگر در عالم قدرت. واقعیت این است که برای صندوق رای خیلی مهم و مفید است که خاتمی پشت سر شما باشد ولی در صحنه کنونی قدرت، این عکس های یادگاری با خاتمی را حتی روی دیوار محل کارتان نمی توانید نصب کنید.

اما در چنین شرایطی، یعنی وقتی شما به عنوان سیاستمدار، نگرانی ها و توقعات منطقی دارید ولی کارنامه و موقعیت متناسبی ندارید، چه باید کنید؟ توصیه عمومی این است که باید صبوری کرد، کناره گرفت، تحمل کرد و مثلا سال دیگر رییس شد. می توان از لاریجانیِ در مقام رییس هم به عنوان کارت بازی استفاده کرد اما به نظر می رسد جنگیدن بهترین راه است. اگر عارف نجنگد، کارنامه و موقعیتش در همان وضعیت سابق تثبیت شده و همیشه سیاستمدار فداکار باقی می ماند. توصیه های مصلحت طلبانه به عارف به تعبیر رهبر جمهوری اسلامی، «بچه گول زن» است. اگر عارف کناره گیری کند، هیچ چیز مهمی نصیبش نمی شود. دو سه ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری در ایران کلید می خورد، پای مصلحت های بزرگ تر به میان می آید و دوباره عارف در فضای سیاست و انتخابات محو می شود.

در این شرایط، تصمیم او برای کناره نگرفتن از میدان رقابت با علی لاریجانی، درست ترین تصمیم است. او در شرایط کنونی چیزی برای از دست دادن ندارد. اگر بایستد و بجنگد و با اختلاف چند ده رای به علی لاریجانی ببازد، خیلی بهتر است از وضعیتی که لاریجانی با ۸۰ درصد آرای مجلس رییس شود. او و نزدیکانش گفته اند کناره گیری نمی کند. این درست ترین تصمیم است. اصلاح طلبان باید اجازه بدهند او به یک دردی بخورد؛ حداقل برای خودش.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016