گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
21 اردیبهشت» بیماری روحی، توجهخواهی یا کارشکنی خامنهای؟ مجتبی واحدی19 دی» رسوایی در سفارت عربستان ،تبانی بین دو جناح حکومت! مجتبی واحدی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! جمهوری اسلامی یا کشتزار آفت زده؟ مجتبی واحدیگاه با خود فکر می کردم نظام جمهوری اسلامی نیز مانند هر سیستم حکومتی در جهان دارای اصول قابل قبول و حاشیه های قابل انتقاد است. اما هر چه از عمر نظام می گذرد خالی بودن آن از هر نکته مثبت و نقش آن در تخریب امروز و فردای ایران موجب افزایش “وحشت ” برای من می شود . نظام جمهوری اسلامی از نخستین سال استقرار، هزینه های سنگینی بر اقتصاد، فرهنگ و اخلاق جامعه تحمیل نموده است. اما به باور نگارنده ، بزرگترین ترین خطری که تداوم این نظام بر آحاد ملت وارد می نماید تسری فساد و هم رنگ سازی اکثریت فعالان سیاسی به رنگ سیاه نظام فاسد ولایت فقیه است.
اکنون که هفت سال از جدی ترین چالش درون نظام می گذرد با دقت بیشتر می توان جناح های گوناگون را مورد ارزیابی قرار داد و میزان هم رنگی آنان با نظام استبدادی یا همراهی واقعی آنان با مردم را کشف کرد. در سالهای اخیر، گروهی از سیاسیون سرشناس به جمع منتقدان نظام ولایت فقیه پیوستند. البته میزان فاصله گرفتن طیف های مختلف این گروه از نظام استبدادی، یکسان نبود. گروهی ضمن همراهی با تحرکات مردمی، نشان دادند همچنان دل در گروی ولایت فقیه دارند اما رفتار ولی فقیه را بر نمی تابند و گروهی دیگر شجاعانه به نقد نظام غیر عقلایی ولایت فقیه پرداختند. اما در همین سال ها کم و بیش مشخص شد که پر صداترین جناحی که توجه مردم را به خود جلب کرده است به دنبال احیای دورانی است که همه مصایب دوره فعلی، ریشه در آن دارد. آنان آنچنان از دوران طلایی امام خویش سخن می گفتند که گویی “زور گویی های ولی فقیه ” و “فساد نظام ولایت فقیه” از فردای فوت آیت اله خمینی شروع شده و دوران دهساله رهبری او، مملو از رعایت حقوق مردم و احترام به کرامت انسانی ایرانیان بوده است. در این میان ،عده ای که تعداد آنها قابل توجه نبود بدون آنکه صراحتا متعرض دوران رهبری آیت اله خمینی شوند انتقادات هوشمندانه ای مطرح می کردند که نهایتا اساس ولایت فقیه را نشانه می گرفت. وجود این طیف در میان اصلاح طلبان و منتقدان نظام ،امید ها به رهایی از ساختار استبدادی حاکم را افزایش می داد . اما صادقانه می گویم دو اتفاق اخیر مرا بیش از هر زمان به دو موضوع مطمئن ساخت : نخست اصلاح ناپذیری نظام . دوم ناتوانی وابستگان به همه جناح های شناخته شده سیاسی در داخل کشور برای مشارکت موثر و مفید در اصلاح واقعی .
چندی پیش نامه احمد منتظری به علی خامنه ای در رسانه ها منتشر شد. بهانه این نامه نگاری ذلت آمیز، رد صلاحیت بدعت آمیز مینو خالقی راهیافته از حوزه انتخابیه اصفهان به مجلس دهم بود. احمد منتظری در این نامه از دیکتاتور ایران برای بازگرداندن خالقی به مجلس استمداد نموده است. البته احمد منتظری از خامنه ای نخواسته که جلوی اقدام مبتذل شورای نگهبان را بگیرد بلکه به او پیشنهاد داده با حکم حکومتی ،خالقی را به مجلس باز گرداند. در واقع برای احقاق حق یک نماینده ، احمد منتظری به رویه ای مشروعیت داده که نتیجه آن تضییع حقوق مسلم همه ایرانیان و حتی نسل های آینده است. نخستین دیکتاتور جمهوری اسلامی ، با تاسییس عنوان مجعول و خودخواهانه “حکم حکومتی “عملا همه مبانی شناخته شده قانونی را زیر چکمه ولایت فقیه منکوب کرد .دیکتاتور دوم که اشتهای فراوان برای خودسری و زورگویی داشت هر روز حوزه اختیارات ولی فقیه را توسعه داد و باندهای مافیایی اعم از اقتصادی ،سیاسی ،قضایی و نظامی را بر کشور حاکم کرد. مبنای همه زورگویی ها و فسادپراکنی های خامنه ای نیز چیزی جز “حکم حکومتی ” نبود . اکنون احمد منتظری برای حضور یک نماینده هم خط ،به این رویه غیر اخلاقی ،غیر مردمی و حتی غیر شرعی مشروعیت می بخشد در حالی که نه تنها حضور یک نماینده در ترکیب فعلی “مجلس بی اختیار ” ،تاثیری بر سرنوشت کشور ندارد بلکه چنین نماینده ای همواره مدیون “دیکتاتور “خواهد بود و هرگز نمی تواند در برابر یکه تازی نهادهای مافیایی بایستد زیرا همه آن یکه تازی ها ، متکی به اختیاراتی است که خامنه ای ،آنها را منبعث از احکام حکومتی می داند. آنچه در این میان تعجب انگیز -بلکه مشکوک – به نظر می رسد سکوت احمد منتظری در برابر رد صلاحیت های گسترده قبل از انتخابات و استمداد او از دیکتاتور برای حل مشکل یک نماینده است. راستی اگر قرار بود با مشروعیت بخشی به اختیارات غیر مشروع رهبر ،از حقوق مردم دفاع شود نامه نگاری با خامنه ای بر سر کدام.موضوع ،موجه تر بود :در خواست حکم حکومتی برای تایید صلاحیت” هزاران کاندیدای” رد صلاحیت شده یا تقاضای حکم حکومتی برای بازگرداندن ” یک ردصلاحیت شده “؟ موضوع دوم که بهانه نگارش این یادداشت شداظهارات ذلیلانه هاشمی رفسنجانی علیه فائزه هاشمی است. او از اولین نفراتی بود که اقدام مباح و اخلاقی دختر خویش را محکوم کرد بدون آنکه هیچ دلیل شرعی یا اخلاقی برای این محکومیت وجود داشته باشد. البته پیش از این بارها و بارها شاهد اظهار نظرهایی بوده ایم که “شیفتگی” اصلاح طلبان سر شناس به دیکتاتوری در لوای ولایت فقیه را آشکار می ساخت. در عین حال به نظر می رسید تحولات سال هشتاد و هشت و بعد ازآن موجب تحول سیاسیون مدعی مردم گرایی شده است. اما اقدام احمد منتظری به عنوان یکی از جدی ترین منتقدان خامنه ای در بیست سال اخیر و نیز اظهارات هاشمی رفسنجانی به عنوان کسی که تلاش زیادی برای اثبات “متحول شدن اساسی او “صورت می گیرد تنها یک چیز را ثابت می کند: کشتزار جمهوری اسلامی، مملو از آفات است و هر کس در آن نشو و نما کرده باشد قطعا آفت زده است. این حکم را در مورد خود نیز جاری می دانم .بر همین اساس شش سال پیش به صورت علنی تعهد کردم که در فردای آزادی ایران ، بازنشستگی خود از دنیای سیاست را اعلام خواهم کرد. نشانه دیگر از آفت زدگی پرورش یافتگان جمهوری اسلامی ،سکوت قریب به اتفاق اصلاح طلبان و اعتدالیون در برابر دو حرکت ذلت بار فوق است.
به گمانم کسانی که دل در گروی ایران دارند حتی آنان که نگران سرنوشت اسلام در ایران هستند باید چشم خود را به این واقعیت باز کنند که ایران فردا نباید در معرض آفتی باشد که پرورش یافتگان جمهوری اسلامی -از همه جناح ها- حامل آن هستند. البته انکار نمی کنم که معدودی از حامیان اولیه جمهوری اسلامی همچون ابوالفضل قدیانی وجود خود را از آفات جمهوری اسلامی ،پاکسازی کرده اند. اما همچنان معتقدم آفت جمهوری اسلامی در وجود اغلب سیاستمداران اصلاح طلب، جاخوش کرده و اثبات آفت زدایی از آنان بسیار مشکل است. پس باید در دل بستن به آنان بسیار محتاط بود. Copyright: gooya.com 2016
|