گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سروش سلمان رشدی! محمد شوریگفت وگوی کفر ودین آخر به یک جا می کشد آیاتئوری«عبدالکریم سروش»(فیلسوف ونظریه پردازاسلامی)در«رویا»دانستن قرآن-که برای فهمش احتیاج به«خوابگزار»هست-منتهاالیه اش«آیات شیطانی»ست؟! درتاریخ افسانه ای هست بنام افسانه غرانیق؛«غرانیق در ادبیات اسلامی اشاره به ماجرایی دارد که براساس برخی منابع مانند تاریخ طبری، پیامبر اسلام دردوران زندگی درمکه درحال خواندن سوره نجم بودکه شیطان دو آیه کوتاه دردهان وی قرار دادو سپس توسط جبرئیل ازوحی نبودن این آیات و شیطانی بودن آن مطلع شد». «عبدالکریم سروش» در مباحثه با «عبدالعلی بازرگان» در برنامه ی «پرگار» تلویزیون «بی. بی.سی» پیرامون منشاء و چگونگی «وحی» و نزول «قرآن»، عقیده ی خود مبنی بر «رویا» بودن (همان خوابی که همگان می بینند)، را تشریح و برای آن اقامه برهان کرد. وی تاکیدکرد: «با این علومی که فعلا درحوزه خوانده میشود، هیچکدام این ها کافی نیست.ماباید به تاریخ برگردیم وبه آنتروپولوژی وآن اوضاعی که در زمان پیامبر بود.یعنی انسان شناس و مردم شناس بعلاوه اینکه علوم دینی راهم بدانند.باید تاریخ و مردم شناسی وروانکاوی افزوده شود.این ها خواب گذاران آینده را تشکیل میدهند». او پیشتر در نظریه «قبض وبسط» گفته است: «مراد اصلی قبض و بسط تئوريك شريعت به حلّ نزاع فقه سنّتي و پوياست،نه مدرنيزه كردن دين،نه تأويل يا تكميل شريعت ونه نسبي كردن ياانكار حقيقت،بلكه تبيين اين معناست كه چگونه دين فهميده ميشود...»واکنون درتعمیم آن،تئوری «رویا بودن قرآن». و قرآن را چون آینه ای شکسته دانست که هر تکّه اش در دست کسی ست؛ و لذاهیچ برداشتی را حقیقت مطلق (همان باصطلاح وی منزل) نمی داند و در قبض و بسط فهم انسانی از دین و قرآن استنتاج های مختلف هست که حقیقت مطلق نیست.؛ و تمثیلش هم همان شعر «مولانا» در مورد «فیل» است: پیل اندر خانهٔ تاریک بود از برای دیدنش مردم بسی دیدنش با چشم چون ممکن نبود الخ...مثنوی (دفتر سوم). چون محمد (پیامبراسلام) قبل از نبوت و بیان رسالت، به «امین» بودن معروف بود و تاریخ نیز به تواتر آن را نقل کرده است! حرف هایش، حرف خدا تلقی می شود و اینگونه بود که دین اسلام سراسر عربستان و سپس فراتر از این حوزه جغرافیایی را در می نوردد. عبدالکریم سروش دراین مباحثه،وقتی که مجری می پرسد: «شما معتقدیدبرای خواب گذاری باید سراغ عالمان علوم دیگر هم بروید مثل علوم انسانی از جمله انسان شناسان و مردم شناسان.رویا پنداشتن قرآن یک پیامدهایی داردکه اتفاقا عالمان در مورد خود رویا صحبت کردند.آنها که در مورد رویاهای انسان و مغز انسان مطالعه کردند میگویند «رویا» آن چیزی است که وقت روایت کردن میسازیم اما تا قبل از آن سیگنال هایی است که ازیک بخش مغزبه بخش دیگری میرود و اینها پراکنده هستند و نظمی در آن نیست. معنیش این است که وقتی «رویا» گفته میشود تازه نظم حاصل میشود.عملاپیامداین اعتقاد به «رویا» بودن قرآن معنیش این است که قرآن را پیامبر را از مجموعهای از نشانههایی که به مغزش حادث شده و خود پیامبر به اینها نظم داده ساخته شده است». درپاسخ می گوید:«بله من همین عقیده رادارم.پیامبر درواقع مؤلف قرآن است... مجری حرف وی را قطع کرده و می گوید: «آنهایی که این نظررامیدهندمیگویندآنچه که ما«رویا»میپنداریم قبل ازآن یک مجموعهی کاملابی نظم وحتی بعضابی معناراهم به کارمیبرند.این تحقیقات ازدهه هفتادمیلادی شروع شده.میگویندمجموعه ای ازنشانه هاوتصاویربی معنی و بسیار پراکنده به مغزمامیآیدووقتی نظم پیدامیکندکه ماشروع به روایت کردن این«رویا» میکنیم.درواقع روایت کردن اینها،ساختن اینهااست.» سروش درپاسخ می گوید: «ببینید من به آن مطلب واقف هستم ولی توجه بفرماییدمحصول مهم است.چون این اموربی نظم نزدهمه هست.ولی وقتی محصول کارخانه را میبینیددرنزدبعضی ها به صورت مثلااشعار فوقالعاده در میآیدودرنزدبرخی هم سخنان یاوه ای درمیآید.لذا اینکه پیش ازاین چه بوده،آنقدر مهم نیست که بعدازاین به چه صورت درمیآید.اصلا مااینجا پیش و پس نداریم.وحی رادرواقع پیامبرتولید میکند.وحی درواقع تالیف پیامبر است.درواقع خداوندیک شخصیتی آفریده است همین و بس. بقیه رابه او واگذار کرده. این شخص با ظرفیتها و توانایی هایی که دارد به قول شمابه آن سیگنال های بی نظم، نظمی میبخشد که وقتی ما آنها را نظر میکنیم میبینیم چقدر پرمغز و معناست، عین حافظ و دیگران...». بااین نظریه که هرکس که ازاین متدودانش بهره داشته باشد،می تواندباتجزیه وتحلیل وآنالیزقرآن،آنراتعبیرکندولذابه تعبیرخواب هایی متفاوت هم برسد،بی شک خواب علمای دین وکسانی که دراین«حوزه»سال هاتدریس کرده اندراآشفته خواهدکرد. چون دیگرتعبیر(یاهمان تفسیر)قرآن -که ازآن احکام وفتاوی هم استنتاج می شود-اختصاص به یک مسلمان ومجتهدجامع الشرایط ندارد! وایضا چون برخی خواب ها طبق تعبیرکنندگان«باطل»است،ممکن است برخی آیات نیزبه همین سبیل وصراط و تفسیر و تعبیر خواب، خواب «صادق» توصیف نشود. و تاریخ مصرفی ندشته باشد!؟ در افسانه «غرانیق» هست که: «وقتی پیغمبر دید خویشاوندانش ازاوروی گردانده، دوری می کنند،آرزوکردکه خداآیه ای بفرستد،شایدبه وسیله آن به خویشاوندانش نزدیک شود.و با محبتی که به فامیلش می ورزید، دوست داشت این خشونت و دشمنی به نرمی و آشتی مبدل شود. نتیجه این آرزو و تلقین به نفس،این شد که: وقتی سوره«نجم» بر او نازل گشت و آن را در مجمع قریش خواند، همین که به آیه أفرأیتُمُ اللاّتَ وَالعُزّی رسید،شیطان ازخیال درونی که پیغمبردرباره نزدیکی به قومش داشت، سوء استفاده کردو به زبان او گذاشت که در ستایش بتهابگوید:(تِلکَ الغَرانِیقُ العُلی وَاِنَّ شَفاعَتَهُنَّ تُرتَضی).قریش که این گفته را شنیدند،ازستایش خدایان خود خرسند گشتندوپذیرفتند.مسلمان هاهم بی اینکه پیغمبرخودرابه لغزش یا خطا یا گمان بیهوده ای متهم کنند،او را تصدیق کردند.همین که پیغمبر به سجده رسیدو سوره راپایان داد، مسلمانها برای اظهار پیروی و تصدیق پیغمبر خود،به سجده رفتند و از مشرکان قریش هم هرکس درمسجدحاضر بود سجده کرد. چه،به گوش خود ستایش بتها راازپیغمبر شنیده بود.خبر سازش قریش با پیغمبر، به حبشه رسید و مهاجران شنیدند که قریش مسلمان شده اند. این بود که دسته ای از آنها برگشتند و دسته ای باقی ماندند. از آن سو، جبرئیل بر پیغمبر نازل شد و گفت: «چه کردی؟!آنچه خواندی من نیاوردم! سخنی گفتی که خدا نگفته بود!»پیغمبرسخت اندوهگین شدوازخدابیمناک گردید.خداکه بسیارباوی مهربان بود برای اینکه خاطراو را آسوده سازد.آیاتی بر وی فرستادوبه او فهماندکه پیامبران پیش ازاونیزباشیطان همین کشمکش راداشته اند!وشیطان در گفته های آنها مداخله و تصرف میکرده!ولی خداگفته شیطان راباطل وگفته های خود رااستوارمی ساخته است!آیاتی هم که این تسلیت رادربرداشت،نازل شد:وما أرسلنا مِن قبلک مِن رسول وَلانبیّ اِلاّاذاتَمَنّی ألقی الشیطانُ فیأُمْنیَّتِهِ فیَنْسَخ الله ما یُلقیالشیطانُ ثُمَّ یُحْکِم اللهُ آیاتِهِ والله علیمٌ حکیمٌ.خدا با این تسلّی،گرفتگی خاطر پیغمبرش رابرطرف ساخت وترس وی رازایل کرد!و آنچه را که شیطان در ستایش بتها گفته بود(تِلکَ الغرانیقُ العُلی وَاِنَّ شفاعتهُنَّ تُرتَضی)با آیات ألَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الأُنثی، تلک اِذاً قِسمةٌ ضِیزی اِنْ هِیَ الاّ أسماءٌ سمَّیتُمُوها أنْتم وآباؤُکُم ... لِمَن یشاءُ ویَرْضی(۲) باطل کرد». آیاقبض و بسط تئوری رویا(خواب)دیدن پیامبر(که همان قرآنی ست که مادراختیارداریم)باتعبیرهای خوابگزاران-که لزوماحتمانبایدمسلمان باشند- منتهی به استنتاج هایی مثل برداشت سلمان رشدی در داستان «آیات شیطانی» شده وبه این طریق برخی آیات قرآن خواب «صادق» و برخی «باطل» تعبیر و اینگونه قرآن در صیروریت «زمان» متحول خواهدشد؟!! محمد شوری Copyright: gooya.com 2016
|