گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
7 خرداد» امتداد مهندسی خامنه ای و ویرانه های هاشمی بر سر اصلاح طلبان، مازیار شکوری گیل چالان20 اردیبهشت» خامنهای مبارزه با تهاجم فرهنگی را از فیضیه آغاز کند نه زبان انگلیسی، مازیار شکوری گیلچالان
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! امتداد مهندسیِ خامنهای و ویرانههای هاشمی بر سر اصلاحطلبانمازیار شکوری گیلچالان - سایت تحلیل روز در عرصهی سیاسی هر گفتار و رفتاری هرچند در نگاه اولین بیهوده و خالی از معنی در نظر جلوه نماید اما در نگاهی بلند تر تهی از معانی نبوده و نیست. انتخاب یا به دیگر عبارت انتصاب آیت الله «احمد جنتی» بر ریاست مجلس خبرگان رهبری یکی از این دست اعمال و رفتار بوده است. البته لباس انتخاب بر انتصاب جنتی پوشاندن از بین بینات بوده و میباشد. واکنش اصلاحطلبان در فضای مجازی خود گویای این مهم است. اما انتصاب احمد جنتی به ریاست مجلس خبرگان چه پیامی را به جامعه ارسال داشته است؟ اول: اصلاحطلبان با تشویق حوزهی عمومی به انداختن رأی خود به صندوق خامنهای تنور انتصابات رژیم را گرم کردند. این طیف از فعالان سیاسی بر این توجیه اصرار ورزیدند تا با حضور در پای صندوقهای رأی، آرای سلبی را به صندوق روان دارند تا باشد که «مثلث جیم» یعنی، جنتی، محمد یزدی و محمد تقی مصباح از ورود به این مجلس بازمانند. یزدی و مصباح از ورود به مجلس باز ماندند اما جنتی به طرزی طنزگونه و با حرف و حدیث به عنوان آخرین نفر بر قطار مجلس خبرگان ورود نمود. دوم: اصلاحطلبان با تبلیغات سیستماتیک سعی بر آن نمودند تا همواره در داخل و خارج بر این توهم دامن زنند که حضور مردم در پای صندوقهای رأی گسترده بوده و آرای مردم به عنوان قدرت مبارزات دموکراتیک و پارلمان تاریستی به خلع سلاح مهرههای «علی خامنه ای» انجامیده است. وارونهنمایی و تبلیغاتی که بر وهم و دروغ استوار بود اکنون گریبان اصلاحطلبان را گرفته و گریبانشان را دریده است. سوم: اصلاحطلبان تخم مرغهای خود را در سبد هاشمی رفسنجانی نهاده بودند. سبد هاشمی رفسنجانی سالیان سال است که در هم شکسته و امنیت ندارد. نتیجه اینکه تعدادی از تخم مرغهای اصلاحطلبان نیست و نابود شده و مابقی تخم مرغها نیز در شرف افتادن بر زمین سیاست و شکستن قرار دارند. این طیف سیاسی از لسآنجلس تا پاریس و تهران مردم را تشویق نمودند تا به تروریست بینالملل رأی دهند. حکم محکومیت دادگاه میکنوس مبنی بر آمریت هاشمی رفسنجانی در ترورهای زنجیرهای اروپا گویای شخصیت هاشمی و فرو غلطیدن اصلاحطلبان در منجلاب تاریخ هاشمی رفسنجانی ست. پنجم: هاشمی رفسنجانی از استوانههای اصلی رژیم بوده است. تاریخچهی سراسر جنایت او به تاریخچهی رژیم در آمیخته است. اصلاحطلبان نیز همواره سرنوشت خود را به سرنوشت هاشمی گره زدهاند. نتیجه اینکه، حملهی اصلاحطلبان به تاریخچهی رژیم تاریخچهی هاشمی رفسنجانی را هم خواه- ناخواه از پستوهای غبار گرفته به در خواهد آورد. از این زاویه است که اصلاحطلبان مصلحت پیشه نموده و از حمله به تاریخچهی رژیم سرباز زده و مراعات حال هاشمی را نموده و مینمایند. در یک کلام گره خوردنِ سرنوشتِ اصلاحطلبان به سرنوشت هاشمی پتانسیل این جریان سیاسی را تحلیل برده و از سرعت آن کاسته است. ششم: اصلاحطلبان با بسیج رسانههای عمومی حوزهی عمومی را به پای صندوقهای رأی فراخواندند تا با رأی به هاشمی او را به مجلس خبرگان رهبری داخل نمایند. عاقبت هاشمی رفسنجانی با بیست و هفت درصد آرای واجدین شرایط تهران به مجلس خبرگان دخول نمود. اما نکته اساسی اینکه اصلاحطلبان بر این امید دل خوش داشته بودند که هاشمی و لیست او که در تهران به مجلس خبرگان راه یافتهاند بتوانند ترکیب این مجلس را دگرگون نموده و هاشمی بر مسند ریاست آن جلوس نماید. اما در انتخابات هیئت رئیسه این مجلس نه هاشمی رفسنجانی کاندیدای ریاست آن شد و نه کاندیدای مورد نظر او در کسب آرا اعضای این مجلس موفق بود. اما به چه روی کسی که اصلاحطلبان به او دل بسته بودند از میدان به کناری رفت و در سکوت نظارهگر میدان شد؟؟؟
هفتم: سرنوشت هاشمی رفسنجانی روند حذف شدن از سوی رژیمیست که او خود روز و روزگاری از پایههای اصلی آن بوده است. هر روزه او به حذف شدن از سوی حامیان اردوگاه رهبر تهدید میشود. حسین شریعتمداری او را استوانهی نظام نمیداند و برخی دیگر او را منافق خوانده و چندی دیگر هم از حصر او سخن بر زبان رانده و سرنوشت او را با سرنوشت مرحوم آیتالله منتظری قیاس نمودهاند. هاشمی بهتر از هر شخص دیگر از روابط و مناسبات اندرونی جمهوری اسلامی با خبر بوده و میباشد. او نیک میداند که تهدید او به حذف نه گزاف بلکه، حتمی مینماید. هاشمی از دو مورد هراس داشته و دارد؛ سقوطِ کاملِ رژیم و آن دیگر حذف فیزیکی خود در داخل رژیم. او با اسقاط نظام به گونهای غیر قابل تصور مخالف است. چرا که او خود از بانیان جنایت و آمران شکنجه و کشتار بوده است. بر این اساس با برچیدن کلیت رژیم تاریخ جنایات او نزد شهروندان و همچنین محکومیت های بینالمللیاش قابل پیگیری بوده و طومار او برای همیشه در هم پیچیده خواهد شد. اما در ابعاد داخلی او تدلیس را تدبیر نموده است. اکنون که او در ابعاد معنوی از ساختار رژیم حذف شده است بر آن بر آمده تا با سنگرگیری در پشت ملت و ابزار نمودن اصلاحطلبان از روندِ حذفِ فیزیکی خود ممانعت به عمل آورد. او با تدلیس و آلت نمودن اصلاحطلبان به خبرگان رهبری ورود نمود تا حذف فیزیکی او برای حامیان اردوگاه رهبر رژیم دشوار آید. هاشمی در هر صورت قصد تغییر مبنایی وضع موجود را نداشته و ندارد. هشتم: اصلاحطلبان با بر دهان نهادن و دمیدن بر شیپورهای تبلیغاتیشان بر ترویج این دروغ می دمیدند که انتخابات مجلس در هفتم اسفند ماه پیروزی بزرگی در برابر جناح بیت رهبر بوده است. اکنون انتخابات هیئت رئیسه مجلس پردهها را بر انداخت و بر همگان معلوم داشت هاشمی رفسنجانی و لیست امید پیروز انتخابات مجلسین نبوده و نیستند. هاشمی حتی برای ریاست مجلس خبرگان اعلام کاندیداتوری هم نکرد و در سکوت در گوشهای فقیرانه ایستاد و بازی مهندسی شدهی خامنهای را نظاره نمود. او به غایت بر این مهم واقف بود که کاندیداتوری او میتواند به تحقیرش از سوی علی خامنهای منجر شود. این بار او به خوبی سیاست پیشه نمود و تجربه را در زمین سیاست اعمال نمود. اما آیتالله امینی هم که کاندیدای مورد حمایت هاشمی برای تصدی ریاست خبرگان بود نیز ناکام ماند. این نشان از آن دارد که ترکیب مجلسین هفت اسفند ماه آنگونه که اصلاحطلبان خودفریبی کردهاند پیروزمندانه نبوده و نیست. در نهایت هاشمی، اصلاحطلبان بی تجربه را آلت دست خود نمود تا باشد که از این ستون به آن ستون فرج حاصل آید. هاشمی حتی خلافِ باورِ اصلاحطلبان بر انتخاب هیئت رئیسهی جدید مهر تأیید نواخت و عنوان داشت: «انتخابات هیئت رئیسهی مجلس خبرگان بسیار خوب برگزار شد… انتخابات در فضایی آرام، سریع و بدون هیچگونه مشاجره برگزار شد… ترکیب هیئت رئیسه نیز خیلی خوب است» نهم: علی خامنهای مهندسی انتخابات مجلسین هفتم اسفند را ترسیم نموده بود. همانگونه که در نوشتاری تحتِ عنوانِ «خامنهای چگونه اصلاحطلبان را بی اعتبار کرده است» اشاره داشتم بخشی از مهندسی انتخابات به وسیله اصلاح طلبان و لیست امید به سرانجام رسید. لیستی که در آن قاتلین و سارقان و دیگر مفسیدین در برابر چشمان آدمی به رقص در آمده بودند. اکنون علی خامنهای نقشهی مهندسی را تا سرمنزل مقصود ادامه خواهد داد. انتصاب جنتی به عنوان رئیس مجلس خبرگان یک بخش از نقشه مرسم مهندسی او بوده و میباشد. با ظهور چنین پدیدهای او به اصلاحطلبان و پایگاه اجتماعیشان که در انتخابات انتصابی رژیم مشارکت نموده بودند دیگر بار تفهیم نمود که در معادلات سیاسی و اجتماعی محلی از اعراب نداشته و ندارند. اصلاحطلبان مبلغین فراخوان مردم به پای صندوقهای ولایت فقیه بوده و پس از اعلام نتیجه انتخابات بر آن صحه نهاده بودند. خامنهای از مشارکت و مهر تأیید اصلاحطلبان در داخل و خارج بهرهی کافی و وافی برده و اکنون اصلاحطلبان توان و موقعیت اعتراض به انتصاب جنتی در مقام ریاست مجلس خبرگان را از کف دادهاند. دهم: سرنوشت ریاست و هیئت رئیسهی مجلس شورا هم متفاوت از سرنوشت کریه خبرگان نخواهد بود. حتی «مهدی خزعلی» پیش از دیگر هم سنگرانش مسئله را فهم و درک نموده است. «جبههی آزادی» و «سرای قلم» طی نشستی از «علی مطهری» برای کاندیداتوری مجلس دهم دعوت نمودهاند. خزعلی در این مورد عنوان داشتهاند: « آقای عارف بازی را واگذار کرده و شانسی ندارد، او بازی باخته را ادامه داده، بهایش را مردم میپردازند و دودش به چشم ما میرود، جناح حاکم میخواهد حلاوت پیروزی هفتم اسفند را در کام مردم تلخ کرده و بگوید: « دیدید هیچ خبری نشد و آش همان آش و کاسه همان کاسه است و لاریجانی باز بر مسند ریاست مجلس تکیه زند، این یعنی ناامیدی مردم از تغییر و اصلاح، ما بر این باوریم که اگر لاریجانی پسر پیغمبر هم بود، اگر آن اتفاقات و در گیری با احمدی نژاد هم رخ نمیداد، باز مردم با حضورشان تغییر را میخواهند، هر چند میدانیم که عارف و لاریجانی، هیچکدام برای دفاع از حقوق مردم نمیایستند و سر بزنگاه وامینهند . . . ما در شرایط امروز که پایداری و سپاه تمام تلاش خود را برای ریاست لاریجانی میکنند و اصولگرایان هم به لاریجانی رای میدهند و بخش مهمی از اصلاحات که مادر اصلاحات خوانده میشود – یعنی کارگزاران – هم به لاریجانی رای میدهد و حتی لابیها کار خود را کرده است و – در کمال ناباوری – هاشمی، خاتمی و بیت امام هم خود را مهیای پذیرش لاریجانی کرده اند!» من به عنوان اتمام حجت و ثبت در تاریخ می گویم که :« این بازیِ عارف، چیزی شبیه کار مصدق است که صبر کرد تا زاهدی بیاید، کودتا کند و حاصل نهضت به باد رود، من بر این باورم که عارف در زمین حاکمیت بازی می کند و تن به شکست جبههی اصلاحات و امید داده است و این کودتا امید مردم را به یاس بدل خواهد کرد، در این شرایط پیشنهاد من به عارف این است که یا همه را متحد کند و برای پیروزی به میدان بیاید و یا اگر نمی تواند اجماع برای خود مهیا کند، مثل خاتمی که شال سبز را بر شانهی موسوی نهاد، برای علی مطهری اجماع را تحصیل کند، در این صورت رای مستقلین و بخشی از اصولگرایان هم در سبد مطهری میآید و رای اصلاحات هم به قوت خود باقی است و مطهری مردی است که بر سر مواضع خود میایستد و از نهیبها نمیهراسد» یازدهم: علی خامنهای از بنیان گذاران «حزب جمهوری اسلامی» بوده است. حزبی که انقلاب فرهنگی، تعطیلی دانشگاهها و پاکرانیِ دانشجویان و اساتید دانشگاهها را در تاریخ ایران ثبت و ضبط نموده است. حزبی که با بسیج لباس شخصیها به تجمعات سیاسی حمله میکرد. اما اکنون پس از سالها رهبر رژیم با حمله این نیروها به تجمعات سیاسی راه مخالفت در پیش گرفته است. او در سه شنبه چهارم خرداد ماه اخیر عنوان داشته است: «بنده میبینم گاهی اوقات یک جماعتی، یک افرادی، جوانهای احتمالاً صالح و مؤمنی با یک کسی مخالفند یا با یک جلسهای مخالفند، بنا میکنند هیاهوکردن و جنجال کردن و شعار دادن؛ بنده با این کارها موافق نیستم . . . این هیچ فایدهای ندارد؛ این را من از قدیم به کسانی که در این کارها بودند، همواره سفارش کردهام. اینکه بروند در یک مجلسی، چون فلان کس سخنرانی میکند که شما مثلاً او را قبول ندارید -ممکن هم هست حق با شما باشد یا نباشد- برویم این مجلس را خراب کنیم، بههم بزنیم؛ نه، این هیچ فایدهای ندارد. فایده در تبیین است، فایده در کار درست است، در کار هوشمندانه است؛ اینها است که فایده دارد. گاهی اوقات بعضیها از روی اغراضی این کارها را میکنند، به پای بچّههای مؤمن و حزباللّهی میاندازند؛ حواستان به این هم باشد» اما چرا اکنون پس از سالها علی خامنهای با چنین اعمال فاشیستی به مخالفت برخواسته است؟؟؟ به نظر میرسد با مهندسی انتخاباتی اخیر و مشارکت اصلاحطلبان راه برای اجرای تمام و کمال مهندسی در سطح وسیع محیا شده است. گویا رهبر رژیم حاکم بر آن است تا صحنهی سیاسی کشور را به گونهای ترسیم نماید که از این پس هیچگونه تجمع سیاسی از سوی منتقدان او در کار نباشد. اگر با توجه به قواعد قدرت و فربه شدن آن چنین گزینهای را مفروض قرار دهیم به نظر میرسد خیال ایشان راحت خواهد بود که با در کار نبوده تجمعات سیاسی بر هم ریختن تجمعات سیاسی در کار نخواهد آمد. مضافا رهبر رژیم حاکم به عنوان فریبی تبلیغی سخن رهنمودوار خود را در تاریخ ثبت نموده و از قبل آن ارتزاق سیاسی پیشه خواهد نمود. دوازدهم: به هر روی اصلاحطلبان با چشم دوختن و امید بستن به هاشمی رفسنجانی تخم مرغهای خود را در سبد شکسته او نهاده و به بقعهای دخیل بستهاند که شفا نداده و نخواهد داد. با این وصف اصلاحطلبان بیش از پیش در بازی مهندسی خامنهای بی اعتبار شده و دیوار سست هاشمی رفسنجانی بر سر بی پناهشان ویران خواهد شد. باشد که تجدیدنظر پیشه نمایند. Copyright: gooya.com 2016
|