گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
9 خرداد» "انتخاب جنتی نشان داد پیروزی متحدان روحانی در انتخابات توهم بود"9 خرداد» اگر کلینتون این چهار اشتباه را مرتکب شود، ترامپ پیروز میشود
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! قدکشیدن ایرانیتبارها در سیاست آمریکا + تصاویراز شوراهای شهر تا کنگره... بی بی سی - حتی اگر این تعارف را بپذیریم که "ایرانیها هرجا باشند به مدارج بالای هر کاری میرسند" یک رشته وجود دارد که در آمریکا هنوز به بالا بالاهایش نرسیدهاند. آن هم چیزی نیست جز انتخاب شدن برای مشاغلی مثل نمایندگی کنگره. هدفی که عدهای از ناظران رسیدن به آن را به یک شرط شدنی میدانند: پیمودن پله به پله مسیر. امسال در آمریکا، همزمان با انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات ایالتی و فدرال برای مشاغلی مانند نمایندگی کنگره و بعضی از شغلهای دولتهای ایالتی هم برگزار میشود. ایرانیتبارهایی هم هستند که نامزد تصدی این مشاغل شدهاند. مثل سالهای گذشته. رضا گوهرزاد، روزنامه نگاری که حدود سه دهه است در کالیفرنیا زندگی میکند، این تلاشها را از سالهای ۱۹۹۰ میلادی به یاد میآورد، که "ایرانی – آمریکاییها شروع کردند به حمایت از احزاب و شرکت در گردهماییهای حزبی." یکی از نخستین ایرانیانی که برای رسیدن به نمایندگی کنگره آمریکا تلاش کرد، مازیار مافی بود که در سال ۲۰۰۰ در بخش "اورنج" از ایالت کالیفرنیا خودش را نامزد حزب دموکرات کرد اما از مرحله مقدماتی نتوانست بالا بیاید. در سال ۲۰۰۴ گلی عامری توانست از مرحله مقدماتی انتخابات بگذرد و نامزدی حزب جمهوری خواه را در ایالت اورگان به دست آورد. اما در پایان نتوانست رقیب دموکراتش را شکست دهد. از سال ۲۰۰۸ و همزمان با شروع رقابتهای باراک اوباما، تغییر دیگری هم در رفتار سیاسی ایرانیتبارهای آمریکا روی میدهد. رضا گوهرزاد میگوید: "ایرانیها اوایل هدفشان این بود که نماینده کنگره بشوند. اما حالا میبینیم که به این واقعیت رسیدند که میتوان از انجمن (شورای) شهر یا خانه نمایندگان ایالتی شروع کرد."
جمال عبدی، از شاخه سیاسی گروه "شورای ملی ایرانیان آمریکا"، همین نظر را طور دیگری بیان میکند: "پیش از دویدن باید راه رفتن را یاد گرفت." اینکه ایرانیتبارهای آمریکا به جای رقابتهای سخت و بزرگ سعی میکنند اول برای مشاغل شهری و ایالتی وارد رقابت شوند، به نظر آقای عبدی، تغییر بزرگی در رفتار سیاسی این گروه از شهروندان و نشانه بلوغشان است. برای مثال میتوان از این افراد نام برد که در رقابتهای امسال میخواهند فقط یک پله بالا بروند: سیروس حبیب، از سناتورهای ارشد در سنای ایالتی واشنگتن، در سال ۲۰۱۶ برای کسب کرسی معاونت فرماندار ایالت واشنگتن رقابت میکند. آنا مناهمی کاپلان، عضو شورای شهر "نورت همپستد" در ایالت نیویورک برای کسب کرسی کنگره از منطقه خود تلاش میکند و مرجان غفورپور- فلیهور، میخواهد به عضویت شورای شهر سانفرانسیسکو در آید. ایرانیتبارهایی هم هستند که از اول برای هدف بزرگ نشانه گرفتهاند. مثل ملودی شکاری که میخواهد نماینده کنگره از منطقهای در ایالت تنسی شود و مکس (مهران) گوران که از منطقهای در ایالت کالیفرنیا برای مقامی مشابه رقابت میکند. خانم شکاری که ۲۸ ساله است میگوید که علاقه او به سیاست خارجی و ملی است، برای همین رفتن به کنگره آمریکا برایش جذابتر از یکی از مشاغل دولت محلی است. او همچنین میگوید که در شهر و ایالتش کسانی که مشاغل محلی را دارند، "افراد خوبی" هستند و او نمیخواهد با آنها رقابت کند. مکس گوران، در مورد اهمیت سیاست خارجی آمریکا با خانم شکاری هم نظر است. هر دو نفر هم از قوانین مربوط به ایران و ایرانیتبارها مثال میزنند. آقای گوران میگوید: "ما اقلیت هستیم و به نفع اقلیت است که یک نفر باشد تا از حق و حقوقش دفاع کند. برای همین من وارد سیاست شدم."
تکیه بر رای ایرانیتبارها، برای راهیابی به کنگره آمریکا کافی نیست. آقای گوران میگوید که به همین دلیل در وبسایت تبلیغاتیاش، درباره مسائلی صحبت میکند که مورد توجه مخاطب گستردهتری است. در وبسایت او هیچ اشارهای به مسائل بین ایران و آمریکا نشده و حتی به این که آقای گوران ایرانیتبار است. آقای گوران میگوید که همه او را به ایرانی بودن میشناسند و نیازی به نوشتن این نکته در وبسایت نبوده است. همان طور که رقبایش ننوشتهاند کجا به دنیا آمدهاند. همزمان عده دیگری از ایرانیتبارها هستند که به ریشههای نژادی و فرهنگی خود در تبلیغات اشاره میکنند. حتی از آن برای رساندن پیامشان هم استفاده میکنند. آنا مناهمی کاپلان، در خانوادهای یهودی در تبریز به دنیا آمده و در تهران بزرگ شده است. در سالهای نخست پس از انقلاب اسلامی وقتی که سیزده ساله بوده از ایران به آمریکا میرود و بعد از یک سال، خانوادهاش در آمریکا به او ملحق میشوند. خانم مناهمی از حزب دموکرات، در حال گذراندن دومین دور عضویت در شورای شهر نورت همپستد، در ایالت نیویورک است. داستان زندگی خانم مناهمی نه فقط در وبسایت او بلکه در تبلیغ تلویزیونیاش هم گفته شده است. او از جمله در تبلیغش میگوید در ایران "به خاطر جنسیت و دینش مورد آزار قرار گرفته بود" و آمریکا به او "فرصت" بالیدن داده است. از همین جا به سیاستهای ضد مهاجرت دونالد ترامپ، نامزد احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری حمله میکند. او میگوید: "خیلی دلم میخواهد همه داستان (زندگی) من را که میبینند بدانند که ما در یک دموکراسی [کشور دموکراتیک] هستیم." و میگوید باید سعی کرد امکان حضور در سیاست برای دیگر "کسانی که به آمریکا میآیند همچنان فراهم بماند." ملودی شکاری، هم از مهاجر بودن پدر و مادرش میگوید و اینکه چطور پدرش در بدو ورود به آمریکا از دار دنیا فقط یک چمدان داشته و حالا وضعش بسیار بهتر است. خانم شکاری از این داستان موفقیت استفاده میکند و آن را با شرایط مالی امروز جوانان آمریکا مقایسه میکند و اینکه برای جوانان آمریکایی باید شرایط مالی تحصیل آسانتر شود. مرجان غفورپور- فیلهور، که از مادری فیلیپینی و پدری ایرانی متولد شده، بخش ایرانی ژنهایش را پنهان نمیکند و میگوید از سر علاقه به خانواده پدریاش است که حتی بعد از ازدواج نام خانوادگی پدریش را حفظ کرده. در آمریکا بیشتر زنان بعد از ازدواج، نام خانوادگیاشان را به مال همسرشان تغییر میدهند. او هم برای تبلیغاتش لازم میداند که داستان زندگیاش را به گوش مردم ناحیهاش برساند.
از باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا که درباره پدر کنیاییاش بارها حرف زده تا مارکو روبیو و تد کروز که از والدین کوباییتبارشان حرف زدهاند، سیاستمداران آمریکایی اگر بتوانند نشان دهند از هیچ چیز به همه چیز دست یافتهاند یا از نسل اول و دوم مهاجران هستند و در کشور دومشان به جایی رسیدهاند، از بیان آن دریغ نمیکنند. آرش غفوری، کارشناس کارزارهای انتخاباتی، درباره رواج بیان ریشههای نژادی در انتخابات آمریکا میگوید نامزدها با این روش اعلام میکنند که آمریکا کشوری است که "رویای"شان را در آن یافتهاند و از طرف دیگر، بقیه اقلیتهای قومی را به رای دادن به خود تشویق کنند. خانم مناهمی، مثلا میگوید که میخواهد صدای تمام کسانی باشد که صدایشان کمتر شنیده میشود از چینیتبارها و هندیتبارها گرفته تا ایرانیتباران و یونانیتباران. خانم شکاری هم حساب ویژهای برای اقلیتهای دیگر باز کرده است. آرش غفوری همچنین میگوید بیان ریشههای نژادی به نامزدها کمک میکند تا پول لازم برای رقابت را به دست آورند: "شما اگر نتوانید پول جمع کنید، اصلا موضوعیت ندارد که وارد انتخابات شوید." مازیار مافی، وکیل، که از پیشگامان اقلیت ایرانیتبار در تلاش برای ورود به کنگره آمریکا بوده، میگوید که آن سال حدود یک میلیون دلار برای تبلیغات و غیره لازم داشته اما حدود یکصد هزار دلار جمع کرده بود. همان پولها را هم میگوید ایرانیها در گوشه گوشه آمریکا و حتی از کشورهای دیگر برایش میفرستادند. ملودی شکاری میگوید با اینکه حوزه انتخابیاش در تنسی است اما میخواهد برای ایرانیانی که در لس آنجلس (کالیفرنیا)، هوستون (تگزاس) و آتلانتا (جورجیا) هستند جلساتی بگذارد و کمک مالی بگیرد. بعضی از سازمانهای ایرانیان هم هستند که به نامزدها کمک مالی میکنند، اما نه به قدرت سازمانهای اقلیتهای دیگر. مثل پایا، که مجوز لازم برای کمک مالی به نامزدها را دارد. اما "شورای ملی ایرانیان آمریکا" که امتیاز این کار را ندارد، اکتفا میکند به تشویق ایرانیان به کمک به نامزدهایی که به گفته جمال عبدی "طرفدار صلح" هستند.
یکی دیگر از مشکلاتی که ایرانیان مقیم آمریکا دارند، تفاوت نگاه آنها به ایران است. موافقان بهبود روابط ایران و آمریکا و آنها که برای بهبود این روابط شرط و تبصره دارند، کمتر ممکن است از همدیگر حمایت کنند. کوباییتبارهای آمریکا که وارد کنگره شدند، همه از نسلی بودند که در ضدیت با حکومت کوبا هم نظر بودند اما حالا نسل جدید کوباییتبارها نظرات متفاوتی نسبت به سرزمین مادری دارند و برای سیاستمداران کوباییتبار سخت است در میان همشهریهایشان طوری تبلیغ کنند که اکثریت را با خود همراه کنند؛ آنقدری که دست در جیب کنند. همین مشکل درمیان ایرانیتبارها هم هست. حتی ایرانیتبارهایی که از یک حزب هستند. مثلا در حزب دموکرات، ملودی شکاری موافق مذاکره با ایران درباره برنامه اتمیاش بود اما آنا مناهمی، هم حزبیاش مخالف. خانم مناهمی میگوید: "حالا که این توافق امضا شده باید سخت کار کنیم تا مطمئن شویم تمام جزییات قرارداد اجرا شود." اما موافقت، هرچند مشروط، با توافق اتمی ایران برای نامزدها کار راحتی نیست. آنها که در مناطق محافظهکار زندگی میکنند، باید درباره این توافق به سوالهای بسیاری پاسخ دهند. آرش غفوری میگوید، نتایج نظرسنجیها نشان میدهد که "اعتبار ایران در بین آمریکاییها خیلی پایین است". برای همین عجیب نیست که عدهای از داوطلبان نامزدی در انتخابات سعی میکنند از گذشته ایرانی خود صحبتی نکنند یا دست کم با احتیاط از آن حرف بزنند. احتیاطی که شاید در جلب نظر قاطبه رای دهندگان آن حوزه مفید باشد، اما چندان مورد پسند حامیان مالی ایرانی و جامعه ایرانیان آمریکا نیست. Copyright: gooya.com 2016
|