گوشههایی از زندگی کامران دانشجو چشموچراغ خامنهای در دانشگاهها، ایرج مصداقی
درست است که روابط خصوصی افراد به خودشان برمیگردد و میبایستی حریم آنها را حفظ کرد اما وزیری که از صبح تا شام دم از "اخلاق" و "انقلاب فرهنگی" و "جداسازی جنسیتی" و "پاکسازی" محیط دانشگاه و رعایت محرم و نامحرم میزند، قطعا مشمول این قاعده نمیشود... دانشجو طی سالهای گذشته با استفاده از رانت قدرت و پشتیبانی دستگاه امنیتی، فارغالبال به سوءاستفاده جنسی، تجاوز و انواع و اقسام فسادهای اخلاقی که در ذهن نمیگنجد پرداخته است
کامران دانشجو متولد سال ۱۳۳۶ هجری شمسی در شهرستان دامغان است. نام خانوادگیاش در اصل کسائیان بوده که به دانشجو تغییر دادند. پدر وی مسعود دانشجو در سال ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران لیسانس قضایی گرفت و پس از استعفا از آموزش و پرورش، وارد سیستم قضایی شد. وی پیش از انقلاب در سمتهای ریاست دادگاه شهرستان فسا و سمنان خدمت کرد و پس از انقلاب توسط بهشتی به ریاست دادگستری استان سمنان رسید و سپس در پستهایی چون مشاور دیوان عدالت اداری و دادیاری دادسرای انتظامی قضات مشغول کار شد.

کامران دانشجو به همراه پدر و مادرش
کامران دانشجو در سال ۱۳۵۶ برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در شهریور ۱۳۵۷ به مسیحیت گروید و در یونان به جورجیوس کامران تغییر نام داد و سپس غسل تعمید داده شد تا با دختر مسیحی ارتدوکسی بنام اولگا که ۴ سال از خودش بزرگتر بود ازدواج کند. این اقدامات در دفتر «مطران دیمتریادوس» در شهر فولوس یونان انجام شده است. روزنامه کویتی «الرای» اسناد مربوط به عقدنامه، غسل تعمید و تغییر نام وی را در وب گاه خود منتشر کرده است. (۱)
کامران دانشجو و اطرافیان وی هیچگاه به تکذیب اخبار انتشاریافته در مورد تغییر دین او و ازدواجش با یک زن یونانی نپرداختند. خانواده دانشجو و اطرافیانشان میدانستند وارد شدن در این ماجرا کار را برای آنها بدتر خواهد کرد. اگر این اتفاق در هر کشور دیگر میافتاد طوفان خبری و افکار عمومی دست از سر سوژهی مورد نظر بر نمیداشت اما قواعد حاکم بر «امالقرا» اسلام، متفاوت از جهان مدرن و معاصر است.
اطلاعی از تاریخ جدایی وی از همسر یونانیاش و ازدواج مجددش در دست نیست. به احتمال زیاد پیروزی انقلاب و انتخاب پدر به عنوان رئیس دادگستری سمنان از سوی بهشتی رئیس قوه قضاییه و بوی کبابی که به مشام برادران دانشجو رسیده بود، باعث جدایی کامران از همسرش و بالاگرفتن تب اسلامخواهی او و دیگر برادرانش شد. (۲)
پس از فتوای خمینی برای قتل سلمان رشدی، دانشجو که در تحصیل موفقیت چندانی نداشت، به همراه برادر بزرگترش فرهاد که هر دو در ابنالوقتی نمونهاند، موقعیت را برای بازگشت به کشور مغتنم شمردند. وی و برادرش کوشیدند با ایجاد هیاهو برای تضمین آینده خود برنامهریزی کنند. آنها به خوبی میدانستند که از اوایل سال ۶۷ دولت انگلیس مبادرت به اخراج تعدادی از وابستگان رژیم کرده است و ایجاد سروصدا در ارتباط با سلمان رشدی میتواند باعث اخراج آنها از انگلیس و موقعیتهای شغلی در کشور شود اما هیچگاه در مخیلهشان نمیگنجید اوضاع اینقدر شیر تو شیر باشد که آنها تا این درجه رشد کنند.
پس از بازگشت به کشور، نام کامران دانشجو برای اولین بار در جریان دادگاه روزنامه «سلام» در سال ۱۳۷۸ مطرح شد. وی به همراه احمدینژاد و حمیدرضا ترقی و درویشپور، جزو شاکیان این روزنامه و مدیر مسئول آن موسوی خوئینیها بودند که تا قبل از به قدرت رسیدن خامنهای، یکی از نزدیکان «بیتامام» و «نماینده امام» و مورد اعتماد او بود و احکام متعددی از وی دریافت کرده بود.

از چپ کامران دانشجو، احمدی نژاد، درویشپور نماینده دزفول و حمیدرضا ترقی نماینده تهران در دادگاه روزنامه سلام
در سال ۱۳۸۴ کامران دانشجو به توصیهی احمدی نژاد، توسط مصطفی پورمحمدی یکی از جنایتکاران علیه بشریت به استانداری تهران رسید و به چهرهی مشهوری تبدیل شد. وی در این مقام با سازماندهی انتخابات سومین دورهی شورای شهر تهران، و انجام تقلب آشکار در آن، زمینهی انتخاب مجدد برادرش خسرو و پروین احمدینژاد را فراهم کرد. در میان تعجب ناظران از لیست حامیان احمدینژاد تنها این دو نفر که برادرانشان اهرم انتخابات را در دست داشتند به شورای شهر راه یافتند و بقیه با شکست سختی مواجه شدند؛ درست مانند پروسهی انتخاب احمد جنتی در انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری، در حالی که تمامی همپالگیهایش حذف شدند.
دانشجو در دوران کوتاه وزارت علی کردان، قائم مقام وزیر کشور و پس از برکناری کردان به خاطر افشای مدرک تحصیلی تقلبیاش، سرپرست وزارت کشور شد.
او که پست قائم مقامی وزیر کشور و رئیس ستاد انتخابات کشور را در جریان دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی به عهده داشت، به عنوان فردی که پیشتر امتحان «نجابت» از سرگذرانده بود، مسئولیت هدایت بزرگترین تقلب انتخاباتی تاریخ ایران را به عهده گرفت تا اجازه ندهد نام دو «نانجیب» از صندوق بیرون آید.
دانشجو پس از موفقیت در این امر و برآورده کردن انتظار «رهبر معظم انقلاب» با تأیید وی ارتقای مقام یافت و به وزارت علوم دولت احمدی نژاد رسید تا با اجرای منویات و دستورالمعملهای ولی فقیه نظام در دانشگاهها، یکی از سیاهترین دورهها را در این وزارت خانه رقم زند.
دانشجو مأمور «نجیب» «مقام معظم رهبری» برای اسلامیکردن دانشگاهها
پیش از آن که در مورد فساد دانشجو توضیح دهم نگاهی خواهم داشت به گفتههای او در مورد «اسلامی کردن» دانشگاهها و علوم انسانی تا دلیل پرداختنم به زندگی خصوصی این فرد و آنچه در پس پرده میکند، مشخص شود:
«در زمان رای اعتماد، اولویت برنامههای من اسلامی کردن دانشگاهها بود. همان برنامهای که من به رئیس جمهور دادم و ایشان هم تایید کرد. هنوز هم به این تعهد پایبند هستم. ... در زمان رضاخان عدهای رفتند در غرب دوره دیدند و سپس برگشتند و عین آن دانشگاهها را در ایران اجرا و کپی کردند و این کار دقیقا بدون توجه به مناسبات اجتماعی داخل ایران بود. پس ما دانشگاه بومی نداریم. بعد از انقلاب، درست است که اتفاقاتی افتاد و دانشگاهها به سمت اسلامی شدن پیش رفتند اما ماهیت آن مخصوصا در علوم انسانی تغییر نکرد. باید از نظر محتوایی دانشگاهها اسلامی شوند. آن هم باید از علوم انسانی اتفاق بیفتد.... تمام سرفصلهایی که ما داشتیم بر اساس انسانشناسی غربی بود و ما آمدیم این را تغییر بدهیم. ... در کنار تغییر محتوایی یک عدهای قائل به این هستند که اصلا شکل و ظاهر مهم نیست. اما به عقیده من شکل و ظاهر مهم است. عبادات ما یک شکل و ماهیتی دارد. این شکل و ماهیت باید یک تناسبی داشته باشد.... اگر قرار است دانشگاه اسلامی داشته باشیم باید شکل و ظاهر و مناسبات درون دانشگاهی هم بر اساس شرع مقدس اسلام باشد. باید روابط بین دانشجویان، بین دانشجویان و اساتید، اسلامی باشد. شکل نگاه، پوشش، عفاف، حجاب هم باید اسلامی باشد .... ما دانشگاه بومی میخواهیم. چطور دختر و پسری که هنوز تکلیف نشدهاند را در کلاس اول و دوم ابتدایی جدا میکنیم. اما در دانشگاه کنار هم مینشانیم. ما میگوییم دانشگاه تکجنسیتی ایجاد میکنیم برای کسانی که میخواهند جدا باشند. در یک کلام باید دانشگاهی داشته باشیم که با فرهنگ ایرانی اسلامی همگام باشد.» (۳)
موضوع اسلامی کردن محتوای علوم انسانی آنقدر مورد علاقه و تأکید «مقام معظم رهبری» رهبری بود که بازجویان وزارت اطلاعات سعید حجاریان را مجبور کردند در محضر «دادگاه عدل اسلامی» در دفاعیاتش با وضعیتی رقتبار ضمن ابراز توبه و انابه و درخواست عفو و بخشش به خاطر گناهانی که مرتکب شده بود، در مذمت «علوم انحرافی غرب» و آفات علوم انسانی غربی روضهخوانی کند. (۴) البته از آنجایی که حجاریان به خاطر لکنت زبان و آثار سوءقصد دلدادگان «امام خامنهای» خودش نمیتوانست متن را از رو بخواند، سعید شریعتی یکی دیگر از متهمان دادگاه، این وظیفه را به دوش گرفت.
دانشجو همچنین به عنوان یک مدافع دوآتشه «فرهنگ اسلامی ایرانی» و مخالف «فرهنگ غربی» مدعیست:
«دانشگاه اثرگذارترین نهاد فرهنگی به شمار میرود و اگر دانشگاهها دارای فرهنگ اسلامی ایرانی باشند، جامعه نیز به فرهنگ اسلامی ایرانی دست مییابد. اما اگر در درون دانشگاهها فرهنگ غربی رایج باشد، در جامعه نیز فرهنگ غربی ایجاد میشود.» (۵)
به ادعای کامران دانشجو در مورد نحوهی پذیرش پست استانداری تهران در جریان سفر مکه و استخاره و ... توجه کنید:
«مجری: بعد از انتخاب شدن آقای احمدینژاد مکه بودید که به شما گفتند بیا، بعد رفتید پاستور، پیشنهاد به شما چه بود؟
دانشجو: یکی از معاونتها را به بنده پیشنهاد دادند. چون خودشان نگفتند من هم نگویم بهتر است، من استخاره کردم. من خیلی اهل استخاره نیستم، یکی در مکه به بنده زنگ زد و گفت آقای رئیسجمهور میخواهند ۲ساعت دیگر شما را ببینند. گفتم من که طیالارض نمیتوانم بکنم اگر ایشان بلد هستند میبینم. گفتم من مکه هستم. بعد رفتم پاستور فکر میکنم سر ظهر رسیدم.
آقای احمدینژاد پیشنهادی به من دادند و من گفتم اجازه بدهید استخاره کنم استخاره کردم بد آمد یک مسئله دیگری را پیشنهاد کردند دوباره استخاره کردم بد آمد باز معاونت بود یک مسئله را دوباره پیشنهاد کردند دوباره بد آمد برای چهارمین بار، تماس گرفته و گفته بود استانداری تهران گفتم باشد جواب میدهم همانجا زنگ زدم و نظر مثبتم را اعلام کردم.» (۶)
نگاهی به زندگی یکی از وزرای «پاکدستترین» دولت تاریخ معاصر به تعبیر «رهبر معظم انقلاب»
درست است که روابط خصوصی افراد به خودشان برمیگردد و میبایستی حریم آنها را حفظ کرد اما وزیری که از صبح تا شام دم از «اخلاق» و «انقلاب فرهنگی» و « جداسازی جنسیتی» و «پاکسازی» محیط دانشگاه و رعایت محرم و نامحرم میزند، قطعا مشمول این قاعده نمیشود.
خامنهای در پایان کار هشت ساله دولت احمدینژاد ضمن آن که «برجسته کردن شعارهای انقلاب در عرصههای داخل و خارج را از ویژگیهای تحسین برانگیز» دولت وی خواند، در توصیف خدمات آن گفت:
«در هشت سال اخیر همه احساس و درک کردند که رئیس جمهور محترم و همکاران ایشان، با تحمل سختیها، نسبت به همه دولتها و دورههای دیگر، کارهای بسیار پرحجم و پرشتابی انجام میدهند که این واقعیت، نکته برجسته و قابل تقدیری است. ... بی اعتنایی به امتیازات، کار بی وقفه و خودداری از آسودگی و استراحت، امتیاز بزرگ این دولت است و همه کسانی که در صدد قضاوت هستند باید به این نکات با ارزش توجه کنند.» (۷)
در برابر یاوهگویی خامنهای بایستی ایستاد و اجازه نداد سادهدلان، فریب دستگاه عظیم تبلیغاتی و مداحی وی را که بر دروغ و نیرنگ و شیادی و «نانجیبی» بنا شده بخورند. این حق مردم است که بدانند چهرههای کریهی که پشت نقاب «اسلام» و «شرع» و «قانون» پنهان شدهاند و از صبح تا شام دم از «اخلاق» و «نجابت» میزنند و خامنهای به دروغ در وصفشان روضه میخواند چه کسانی هستند.
کامران دانشجو یکی از کسانی است که خامنهای «امتیاز بزرگ»شان را «بیاعتنایی به امتیازات، کار بیوقفه و خودداری از آسودگی و استراحت» معرفی میکند. وقتی خامنهای مخالفان و رقبایش را «نانجیب» میخواند باید نشان داد «نجیب»های مورد نظر او چه کسانی هستند.
دانشجو طی سالهای گذشته با استفاده از رانت قدرت و پشتیبانی دستگاه امنیتی، فارغالبال به سوءاستفاده جنسی، تجاوز و انواع و اقسام فسادهای اخلاقی که در ذهن نمیگنجد پرداخته است. هرچه قدرت او در نظام افزایش یافت، میزان فساد و سوءاستفاده جنسی او نیز بصورت لجامگسیختهای فزونی گرفت.

کامران دانشجو در مراسم عزاداری اربعین در کنار «مقام معظم رهبری»
دانشجو که در دروغگویی و وارونهنمایی دست مرشدش احمدینژاد را از پشت بسته، در حاشیه «مجمع عالی بسیج» در مشهد ضمن گفتگو با خبرنگار فارس میگوید:
«مردم با وجود تمام این سیاهنماییها با بصیرت کافی سربازان نظام و خدمتگزاران بیادعای سادهزیست خود را که از جنس خودشان هست از افرادی که پرمدعا، تنبل و تجملگرایند و به دنبال تشریفاتند و بهانهتراشی و سیاهنمایی میکنند و فقط نگاهشان به خارج از تواناییهایی داخلی است، تشخیص میدهند. (۸)
سخنان این عنصر «نجیب» در مذمت «تجملگرایی» و «تشریفات» و تکریم «ساده زیستی» در حالی ایراد میشوند که وی دخترهای جوانی را که فریب میداد در اتوموبیل «لامبورگینی» جا به جا کرده و از ساختمان مجلل چند طبقهای در خیابان فرشته تهران که دارای درب الکتریکی و ... است، به عنوان یکی از محلهای عیش و نوش خود استفاده میکرد.
در این محل که یک زن محجبه (احتمالاً خدمتکار) و مردی که عرقچین بر سر داشت و عبا بر دوش و به زبان عربی صحبت میکرد حضور داشتند، کامران دانشجو بدون پردهپوشی و یا پنهانکاری، سور و ساتاش را میچید و طعمه به دام انداخته را برای تجاوز به عنف و سوءاستفاده جنسی به آنجا میبرد. در اتاق خواب لوکس این خانهی مجلل، به همراه «تجملات» گوناگون، انواع و اقسام مشروبات الکلی و عطر و ادکلنهای مشهور یافت میشد که حاکی از «ساده زیستی» ادعایی کامران دانشجو است.
در سال ۱۳۸۶ مدتی این عنصر «بیادعا»ی «نجیب» برای شکار سوژههایش، مشتری تئاتر شهر و دانشگاه هنر بود و از محیطهای هنری به عنوان پاتوق استفاده میکرد. احتمالاً آن را هم زعمای قوم به تلاشاش برای «اسلامیکردن» محیطهای هنری ربط میدهد.

کامران دانشجو در خبرگزاری فارس به قرآن بوسه میزند
کامران دانشجو شخصاً از انواع مشروبات الکلی برندهای مشهور جهانی استفاده میکند. در مواردی که اطلاع دارم وی هنگام برقراری رابطهی جنسی به تمسخر آیات قرآن و مهمترین شعارهای اسلامی مانند «لا اله الا الله»، و ... میپرداخت و به جای «الله»، معبود خود را «چیز» دیگری که شرم مانع توصیف آن است، معرفی میکرد و مستانه همراه با موزیک میرقصید و همچون چهارپایان راه میرفت و ...
این در حالی است که وی ادعا میکند به خاطر توهین سلمان رشدی به اسلام و پیامبر، غیرت او گل کرده و خوناش به جوش آمده است و در مقابل استکبار انگلیس ایستاده است.
این «سرباز نظام» که «ولی فقیه مسلمین جهان»، ضمن «خدا قوت گویی» به او، ویژگیاش را «کار بیوقفه و خودداری از آسودگی و استراحت» مینامد، هنگام لذتجویی جنسی، به تمسخر «شهدا»ی جنگ ایران و عراق و «سادات» و «بهشت» و ... پرداخته و به همراه رفتار عجیب و مشمئزکنندهاش، جملات و کلمات رکیک و شنیعی بر زبان میآورد.
او همچنین هنگام ازاله بکارت قربانی آن هم به وحشیانهترین شکل، با قهقهه از او میخواست به میمنت آن که بکارتش را از دست داده و «زن شده، سوره نساء» بخواند چرا که «فرشتهها روی شانهاش نشستهاند».
عفت کلام و رعایت محدودیتهای اخلاقی در فضای مجازی، مرا از تکرار جملات و کلمات و اعمال و رفتار کثیف این «سرباز نظام و خدمتگزار بیادعای سادهزیست» که «نجابت» از سر و رویش میبارد باز میدارد.
وی همچنین ادعا میکرد یکی از هفت ثواب بزرگ نزد «شیعه»، رابطه جنسی با «زن شوهردار» است و دیگری نوشیدن «ویسکی».
حتماً «مقام معظم رهبری» وقتی در تیرماه ۱۳۹۲ پس از پایان کار دولت احمدی نژاد به تأیید و تشویق او و دیگران «سربازان نظام» پرداختند و به آنها «خدا قوت» گفتند، موارد فوق را از نظر گذرانده بودند و اگر نه، بایستی از «حیدر مصلحی» وزیر اطلاعات مورد تأییدشان که درس جنایت و شقاوت و توطئهگری را در «بیت معظم رهبری» و حضور در کلاسهای درس «خارج فقه» آن «مقام شامخ» آموخته، حسابرسی کنند چرا در حالی که جزئیات موضوعات مربوط به کامران دانشجو را «رصد» میکرده، مواردی از این دست را به اطلاع ایشان نرسانده است.
البته برای من جای تردیدی نیست که شخص مقام معظم رهبری از همهی این امور مطلع هستند. چنانجه پروندهی مربوط به «فساد اخلاقی»، «اعمال منافی عفت» و «اغفال نوجوانان» محمد گندم نژاد طوسی معروف به استاد سعید طوسی از قاریان مشهور و «مسئول نوجوانان جامعه قرآنی کشور» که محبوب «مقام معظم رهبری» است با اعمال نفوذ ایشان نه تنها «مخفی» و «محرمانه» مانده بلکه رسیدگی به آن در هالهای از ابهام قرار دارد. این پرونده در سال ۱۳۹۱ در محاکم قضایی گشوده شد و دارای شکات خصوصی متعددی است، ولی در همان حال کارگران و محرومان کشورمان هر روز با احکام بیرحمانه شلاق و زندان و اخراج از کار مواجه میشوند و دختران و پسران به خاطر شرکت در جشن و پایکوبی بلافاصله پس از دستگیری به شلاق و جریمه و ... محکوم میشوند.
البته هستند مقامات قضایی و امنیتی رژیم که معتقدند از «امام جعفر» منقوله دارند که «سید» میتواند با زن شوهردار بخوابد و نوشیدن مشروبات الکلی و استعمال تریاک یکی از سرگرمیهای معمول آنهاست. اگر سواد فقهی رهبری یه این امور قد نمیدهد میتوانند از مقامات بالای قضایی و امنیتی پرسوجو کنند تا برایشان ثابت شود که عین حقیقت را میگویم.

کامران دانشجو در مراسم تودیعاش از وزارت علوم بوسه بر قرآن میزند
کامران دانشجو همچنین مدعی بود هر دختری که با او بخوابد «ثواب هفتاد هزار فرشته» را میبرد چرا که او در «سیستم ولایت فقیه» خدمت میکند. (۹)
برای توصیف وقاحت و بیشرمی کامران دانشجو همین بس که او قصد داشت با زور قربانی جنسیاش را همراه خود به سفر «مکه» و زیارت «خانه خدا» ببرد.
یکی دیگر از محلهای مورد استفاده کامران دانشجو برای سوءاستفادههای جنسی، خانهای بود در نارمک که به دفعات از آن برای عیش و عشرت استفاده کرده است.
طبیعی است آنچه که من میدانم با توجه به محدودیتهایم مشت نمونه خروار هم نیست و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم به خوبی در جریان جزئیات اعمال دانشجو و «داستانهای هزار و یک شب» وی است.
کامران دانشجو در کنار دو همسری که دارد، با استفاده از رانت قدرت و نزدیکی به باندهای سیاه بصورت مداوم از مواهب همسر موقت و دوست دختر و ... بهرهمند میشود.
همسر دوم دانشجو که بسیار جوان و زیبا است، توسط این چهرهی فاسد اغفال و به زور مورد آزار و اذیت شدید جنسی قرار گرفت. این دختر عاقبت در سال ۱۳۹۱ پس از تحمل سالها رنج و عذاب روحی توسط داییاش که آخوندی است به نام «ج»، همراه با ضرب و شتم از خانهای که به آن پناه برده بود به زور بیرون کشیده شد و توسط پاترولی که ۴ مأمور مسلح در آن انتظار او را می کشیدند به محضر برده شد و به عقد این عنصر رذل درآمد. آخوند مزبور اخیراً به تومور مغزی دچار شده است. داستان زندگی این دختر «یکی داستانی است پر آب چشم».
دانشجو در پناه دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم از طریق تهدید و ارعاب خانواده، و تحمیل انواع و اقسام فشارهای روانی، آنها را وادار کرد تا با ضرب و شتم و آزار و اذیت مداوم، دخترشان را مجبور به ازدواج با وی کنند تا سیاهکاریاش در پرده بماند و به مراد دل برسد. کامران دانشجو در طول سالهای گذشته بارها با ضرب و شتم و آزار و اذیت بسیار این دختر جوان را مجبور کرده است تن به اعترافهای مورد نظرش بدهد. بگونهای که موضوع به یکی از سرگرمیهای این جنایتکار تبدیل شده است.
این دختر طی سال های گذشته به خاطر زندگی با مردی که از او متنفر است ضمن تحمل مصیبهای بسیار، دچار آسیبهای جسمی و روانی شدیدی نیز شده است. این دختر دردمند دارای دو پسر دوقلو از کامران دانشجو است.
نمیدانم همسر اول دانشجو در انگلستان چه میکرده، اما گفته میشود در دو دهه گذشته وی مشغول تحصیل «علوم حوزوی» بوده و در حدود ۷ سال است که در حوزهی علمیه «زینب کبری» در خیابان پاسداران به تدریس اشتغال دارد. او به خوبی در جریان بخشی از فساد همسرش هست اما استفاده از خوان نعمت «نظام الهی» و برخورداری از ویژگیهای شخصیتی یک «ضعیفه» دست پروردهی حوزه، وی را از اعتراض به اعمال شوهرش بازمیدارد. وی در پاسخ به اعتراضات صورت گرفته در ارتباط با فساد شوهرش، به شاکیان میگوید: «چشمتان کور دنبال این کارها نروید.»
البته او مانند همهی زنان حوزوی و روحانیت شیعه، معتقد است که «فاطمه زهرا» فرموده، «هیچ لذتی برای زن شیعه بالاتر از صیغه شدن نیست». در راستای عملی کردن این «سنت حسنه» تعدادی از عوامل مؤنث وابسته به رژیم، نهضت «محقیون» را تشکیل دادهاند که برای همسرانشان که غالباً در رژیم پستهای بالا دارند «صیغهی شب جمعه» جور میکنند و خود از ثواب اخروی آن بهرهمند میشوند.
لودگی و پررویی او در دروغگویی، به احمدینژاد و هادی غفاری رفته است. این عنصر پاکدست نظام در گفتگو با خبرگزاری مهر در رابطه با همسر اولش میگوید:
«کارتم در اختیار همسرم قرار دارد، از سال ۶۱ یا ۶۲ که ازدواج کردیم تاکنون اینطوری بوده که وقتی از خانه بیرون میآیم همسرم به من ۷ هزار تومان میدهد و میگوید: «هزار تومانش را هم در صندوق صدقات بینداز ». حتی الان اگر جیب من را بگردید پولی همراهم نیست.» (۱۰)
در فروردین ۱۳۹۰، خبر بیماری قلبی کامران دانشجو و یا تظاهر به داشتن بیماری قلبی از سوی وی، که بلافاصله به بیماری آرتروز و گردن درد تقلیل یافت، هنگامی انتشار پیدا کرد که وی متوجه اطلاع من از فساد اخلاقیاش شد. (۱۱) از قرار معلوم دستگاه اطلاعاتی، او را در جریان امر قرار داده بود و یا از او بازخواست کرده بود. چه بسا از واکنش احتمالی من و یا روشنگری در موارد فوق و بازتابهایش میترسید. وی یک سال بعد در مردادماه همراه همسر اولش در راهپیمایی روز قدس شرکت کرد. (۱۲)
بنا به دلایلی آن موقع از روشنگری در مورد وی خودداری کردم ولی همچنان اعمال و رفتار او را زیر نظر داشتم.
پس از آن، دانشجو در سخنرانیها و در مصاحبه با رسانهها مانند دیگر مداحان و سینهچاکان «آقا»، بر میزان «ولایتپذیری»اش افزود و در جریان اختلاف احمدینژاد با حیدر مصلحی وزیر اطلاعات مورد حمایت خامنهای، کوشید جانب وزیر اطلاعات را بگیرد. او در دعوای بین جناح «اصولگرا» و «جریان انحرافی» حول و حوش احمدینژاد، ولینعمتاش را تنها گذارد و به دستورات او مبنی بر برکناری رؤسای دانشگاههای تهران و تربیت مدرس توجهی نکرد. او که به شدت خود را نیازمند حمایت دستگاه اطلاعاتی و امنیتی میدید، پیه برکناری از وزارت را هم به تنش مالید اما حاضر نشد در کنار احمدینژاد بماند چرا که موضوع را خطرناک میدید.
تنها مشکل قانونی باعث شد او تا پایان کار دولت احمدینژاد در وزارت علوم بماند. چرا که در صورت برکناری دانشجو از سوی احمدی نژاد، وی مجبور بود برای ریاست خود در راس دولت، دوباره از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد بگیرد. (۱۳)
با این حال بعد از پایان کار دولت، او برای به دست آوردن دل احمدینژاد گفت اگر میگذاشتند وی «امیرکبیر» دوم میشد.
[ادامه مطلب را با کلیک اینجا بخوانید]