گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
4 تیر» وال استریت ژورنال: کاخ سفید سرگرم مطالعه برای عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی است 4 تیر» حسین موسویان: در صورت پیروزی هیلاری دولت به 6 دلیل و مخالفان دولت به 4 دلیل نگرانند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نظرسنجی ها نشان از تغییر مفاهیم در امریکا داردمنبع: فارن پالسی ترجمه: دیپلماسی ایرانی یک جوان آمریکایی 20 ساله را تصور کنید. وقتی حادثه 11 سپتامبر به وقوع پیوست، این جوان 5 ساله بوده و از آن زمان تا کنون کشور درگیر جنگ است. در سال 2008 و در 12 سالگی آن جوان، بحران مالی جهانی به وقوع پیوست. بسیاری از خانواده ها خانه یا حتی شغل خود را از دست دادند. در 2009 سیاستمداران مدعی شدند که بحران پایان یافته، اما سختی های مردم تمام نشد. دستمزدها ثابت مانده یا کاهش یافتند و در مقابل هزینه های درمان، آموزش و دیگر مخارج به شکل تصاعدی افزایش یافتند. مشاغل تمام وقت کار خود را به مشاغل قراردادی دادند و مزایای آن تقلیل پیدا کرد. مشاغل طبقه متوسط با کارهای خدماتی کم درآمد جایگزین شد. پیشتر برخورداری از تحصیلات عالیه می توانست فرصت خوبی برای به دست آوردن مشاغل مناسب باشد. اما تحصیلات هم اکنون دیگر مزیت سابق را ندارند؛ دانشجویان که غرق وام های دانشجویی و بدهکاری هستند، مجبور به پذیرش مشاغلی با حداقل پرداخت یا کارآموزهای بدون دستمزد شده اند. فرصت های شغلی معتبر در شهرها وجود دارد که هزینه های زندگی در آن طی یک دهه سه تا چهار برابر شده است. در خارج از این شهرها هم روز به روز به فروشگاه ها و کارخانجاتی که تعطیل می شوند، افزوده می شود. پنج سال پیش جنبش وال استریت به وقوع پیوست. اما در کمتر از یک سال این جنبش هم از بین رفت. سه سال پیش، جنبش «مبارزه برای حقوق 15 دلار در ساعت» با هدف افزایش سطح حداقل حقوق به وجود آمد. اما هیچ کس ضرورت و فوریت موضوع را به رسمیت نشناخت. حتی باراک اوبامای لیبرال دموکرات هم مدعی شد که وضعیت اقتصادی بهبود یافته است. در 2016 کارشناسان نرخ بیکاری را 4.7 درصد اعلام کردند. این نرخ پایین تنها با شاغل حساب کردن افراد مشغول در شغل های پاره وقت یا شغل های کاذب یا افرادی که سطح درآمدی زیر خط فقر دارند، به دست آمده است. آیا با این وضع جای تعجب است که جوانان 18 تا 29 ساله آمریکایی از سرمایه داری خسته شده و اعلام کنند که آن را نمی خواهند؟ بر اساس نظرسنجی انجام شده از سوی دانشگاه هاروارد در آوریل 2016 حمایت از سرمایه داری در آمریکا به پایین ترین میزان خود در طول تاریخ رسیده است. 51 درصد از افراد این بازه سنی حمایت از سرمایه داری را رد کرده و 42 درصد تایید کرده اند. 33 درصد نیز اعلام کرده اند که از سوسیالیسم حمایت می کنند. نظرسنجی هاروارد یادآور نظرسنجی موسسه پیو در 2012 است. در آن نظرسنجی 46 درصد از جوانان 18 تا 29 ساله دیدگاهی مثبت نسبت به سرمایه داری و 47 درصد نگاهی منفی به آن داشتند. در حالی که افراد مسن تر نسبتا نگاه مثبت تری به سرمایه داری داشتند، نگاه جوانان به سوسیالیسم کاملا متفاوت بود. در آن زمان 49 درصد از جوانان به سوسیالیسم نگاه مثبت داشتند، اما در میان افراد بالای 65 سال تنها 13 درصد رویکرد مثبتی به سوسیالیسم نشان داده بودند. آیا این بدان معناست که جوانان آمریکایی آماده هستند که بخش خصوصی را به دولت واگذار کنند؟ پاسخ به این سوال منفی است. همانطور که بسیاری از شرکت کنندگان در نظرسنجی هاروارد اعلام کرده اند، اصطلاحات سرمایه داری و سوسیالیسم تعریف نشده بودند. به گفته مسئول برگزاری این نظرسنجی، شرکت کنندگان سرمایه داری را ذاتا نفی نکرده بودند. بلکه نحوه عملکرد آن در عصر حاضر در نگاه جوانان مورد پذیرش نیست. به عبارت دیگر سرمایه داری در دورانی که دست نامرئی مانند چنگال مرگ احساس می شود، کمتر مورد ستایش قرار می گیرد. نسل جوانان آمریکایی هیچ کدام از مزایایی که بزرگسالان پیش از دوران بحران داشتند را تجربه نکرده اند. از آن جمله می توان به ارتقاء شغلی، افزایش سطح دستمزدها، 40 ساعت کار در هفته و اتحادیه ها اشاره کرد. در نتیجه، این اصول بنیادین زندگی شغلی در آمریکا که در اوایل قرن بیستم از سوی جنبش های کرگری به دست آمد، در حال حاضر رادیکال تصور می شود. در این بستر برنی سندرز که سیاست هایش بازتابی از نیو دیل دموکرات هاست، سوسیالیستی تصور می شود که قصد دارد انقلاب به پا کند. سیاست هایی مانند حداقل دستمزد 15دلار برای هر ساعت که قبل از مطرح شدن از سوی سندرز از سوی کارگران رستوران های فست فود بازتاب داده شده بود، رادیکال نیستند، بلکه پیشنهادهایی برای اصلاح عملی چندین دهه کاهش ارزش سطح دستمزدها هستند. آمریکا جایی است که رجزخوانی های پرشور مقابل اصطلاحاتی قرار گرفته اند که معنای واقعی خود را از دست داده اند. هر سه نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، هیلاری کلینتون، دونالد ترامپ و برنی سندرز برای آرام کردن خشم مردم بارها خود را مخالف ترتیبات حاضر خوانده اند. نئولیبرالیسم به عنوان اصطلاحی که از سیاست های اقتصادی و سیاسی خاصی حمایت می کند تغییر کرده و تبدیل به یک ناسزا شده که به کرات در رسانه های اجتماعی تکرار می شود. به لطف ترامپ واژه فاشیست هم بار دیگر وارد ادبیات سیاسی آمریکا شده است. در این فضا ترامپ از کلینتون به خاطر عدم استفاده از اصطلاح اسلام رادیکال انتقاد می کند. این جنگ و جدل ها بر سر برچسب زدن به یکدیگر نشان دهنده عمق سردرگمی ایدئولوژیک در آمریکا است. در نظرسنجی هاروارد علاوه بر سوسیالیسم و سرمایه داری نظر مخاطبان در مورد میهن پرستی، عمل گرایی، فمینیسم و عدالت اجتماعی هم پرسیده شده بود. جالب آن که سوسیالیسم با 33 درصد کمترین میزان حمایت و میهن پرستی با 57 درصد بیشترین میزان حمایت را به دست آورده اند. مخاطبان جوان این نظرسنجی در پاسخ به این سوال که آیا تامین نیازهای ضروری آن دسته ازشهروندان که خود از عهده تامین آن بر نمی آیند به عهده دولت است، 47 درصد پاسخ مثبت داده اند. اما این جواب لزوما به معنای حمایت آنها از سوسیالیسم نیست. آنها جواب مثبت داده اند زیرا در جامعه ای بزرگ شده اند که بسیاری از هموطنانشان رنج بسیاری برای تامین نیازهای اولیه خود کشیده اند و آنها خواستار پایان یافتن این وضعیتند.
Copyright: gooya.com 2016
|