پنجشنبه 24 تیر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

سیستم تعلیم و تربیت یا کارخانه گوسفندسازی؟! محمدحسن حسینی

محمدحسن حسینی
یکی از مهم‌ترین نواقص سیستم آموزشی ما این است که این سیستم به‌شدت امتحان زده و تست محور است. تمام تلاش دانش‌پژوهان و برنامه‌ریزی آموزشی راه‌یابی (فراگیران) به رشته‌ها و دانشگاه‌های تاپ تر به هر قیمتی و با هر نوع استراتژی‌ای می‌باشد. در نوع فعلی "کنکور" ما کسانی موفق‌ترند که حافظه قوی‌تری داشته باشند و یا به‌اصطلاح "خرخوان تر" باشند نه کسانی که قدرت تفکر خلاقانه‌تر، انتقادی‌تر و پردازشگرانه تر دارند. و "خطر" در اینجاست که این افراد مسئولین و سیاست‌گذاران‌ یک مملکت بزرگ به وسعت ایران می‌شوند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


مقدمه
شکی نیست که علاوه بر تکامل و تعالی هر جامعه، سرنوشت زمامداران آن نیز ارتباط مستقیم و انکارناپذیر با نوع هدف‌گذاری، کارایی، پویایی و قابلیت‌های سیستم تعلیم و تربیتی آن جامعه دارد. اما آیا سیستم فعلی آموزشی ما در ایران به‌روز و موفق بوده است؟ آیا این سیستم پتانسیل رساندن ملت ایران را به‌سوی آرمان‌هایشان دارد؟ چرا این سیستم به این صورت و اصلاً به چه منظور طراحی‌شده است؟! و چرا باوجود تحولات شگرف در عرصه‌های بین‌المللی، در طول ده‌های متمادی شاهد تغییر بنیادین و معناداری در این سیستم نبوده‌ایم و صرفاً شاهد تغییرات عوام‌فریبانه از قبیل سیستم‌های ۴/۳/۵ و یا ۳/۳/۶ بوده‌ایم؟!

هشدار
سال‌ها بی‌تفاوتی نسبت به ضعف مهندسی آموزش در نظام‌ ناکارآمد آموزش کشور این‌جانب را بر آن داشت تا در مقالات و کتب متعدد (به زبان انگلیسی) نسبت به عواقب ادامه این روند در عصر و شرایط حاضر به‌طورجدی هشدار دهم (Hosseini, ۲۰۰۰/۲۰۰۶/۲۰۱۲/۲۰۱۴). همان‌طور که محمدرضا سپهری، رئیس پیشین موسسه کار و تأمین اجتماعی، در مصاحبه‌ای اختصاصی تحت عنوان «شیوه آموزشی دانشگاه‌ها علت بیکاری فارغ‌التحصیلان» تائید کرده‌اند مسئولان آموزش‌وپرورش و آموزش عالی «کنونی» و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید بدانند که سیستم آموزشی ما بسیار تردیشنال بوده و دانش و مهارت قابل‌توجهی را در فارغ‌التحصیلان و نسل فردا برای زندگی موفق در دنیای پیچیده فردا ایجاد نمی‌کند. همین‌طور سیاست‌گذاران و مسئولان حوزه‌ی آموزش باید بدانند که سیستم تعلیم و تربیتی ما یکی از اصلی‌ترین علل معضلات کنونی جامعه از قبیل بی‌کاری، بزه‌کاری، فقر، فساد، طلاق، تبعیض، ظلم و ستم و فلاکت و عقب‌ماندگی و فرار مغزها بوده و هست. همان‌طور که اشاره شد این رژیم ناکارآمد آموزشی از مهم‌ترین علل عدم جذب فارغ‌التحصیلان دانشگاهی در بازار کار و نیز عدم موفقیت ایشان در محیط‌های کاری در سطوح ملی و بین‌المللی نیز می‌باشد.

برخی عیوب سیستم آموزشی فعلی ایران
واقعیت این است که مکانیسم‌های دیکته شده توسط طراحان سیستم فعلی آموزشی ایران به‌تدریج قدرت «تفکر کردن» را - که وجه تمایز انسان از نباتات و حیوانات است - از نسل فردا سلب می‌نمایند و آنان را بی‌انگیزه، بی‌خیال و بی‌تفاوت و بدون ذوق و شوق برای درگیر شدن در فرایند یادگیری و کنکاش برای حل مسائل و تلاش کردن در محیط‌های واقعی بار می‌آورند. این سیستم قابلیت آموزش مهارت‌های کار گروهی که از الفبای ورود به دهکده جهانی است را هم به نسل فردا ندارد. مهم‌تر این‌که این سیستم در آموزش زبان انگلیسی که یک زبان بین‌المللی برای تعامل و موفقیت در عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است بسیار ناموفق و ناکارآمد بوده است. دانش‌آموزان ما بعدازاینکه دیپلم می‌گیرند و وارد دانشگاه‌ها می‌شوند قادر نیستند ساده‌ترین متون انگلیسی را پردازش کنند و به سؤالاتی که حتی «بین» خطوط را - چه رسد به ورای خطوط را - هدف گرفته‌اند با ادله و منطق پاسخ دهند. این در حالی است که آنان بیش از ۱۰۰۰ ساعت کلاس‌های رسمی زبان داشته‌اند که در آن‌ها بر«خواندن و درک مطلب» تأکید شده است! حتی این‌جانب در خارج از کشور شاهد بودم که اکثر کسانی که برای تحصیل در مقطع دکترا آنجا بودند مهم‌ترین چالششان «بکار گیری» زبان انگلیسی در محیط‌های واقعی بود که برای نیل به این هدف مجبور بودند دلارهای زیادی هزینه کنند. جای بسی تأسف برای سیاست‌گذاران آموزشی و مؤلفان کتب درسی دارد که این افراد بیش از ۳۰۰۰ ساعت دوره‌های آموزش زبان را در مدارس و دانشگاه‌های ایران گذرانده بودند – با هزینه‌های غیرقابل‌تصور برای مردم شریف ایران.

همانطور که همه می دانیم یکی از مهم‌ترین نواقص سیستم آموزشی ما این است که این سیستم به‌شدت امتحان زده و تست محور است. تمام تلاش دانش‌پژوهان و برنامه‌ریزی آموزشی راه‌یابی (فراگیران) به رشته‌ها و دانشگاه‌های تاپ تر به هر قیمتی و با هر نوع استراتژی‌ای می‌باشد. در نوع فعلی «کنکور» ما کسانی موفق‌ترند که حافظه قوی‌تری داشته باشند و یا به‌اصطلاح «خرخوان تر» باشند نه کسانی که قدرت تفکر خلاقانه‌تر، انتقادی‌تر و پردازشگرانه تر دارند. و «خطر» در اینجاست که این افراد مسئولین و سیاست‌گذاران‌ یک مملکت بزرگ به وسعت ایران می‌شوند. ازآنجاکه این افراد «کوچک» شایستگی موقعیت‌های بزرگی که به‌ناحق به آن‌ها رسیده‌اند را ندارند متوسل به هر رذالت و توطئه‌ای برای برداشتن افراد متفکر و منتقد که چشم‌های ملت‌اند می‌شوند تا آنان را از سر راه خود بردارند تا شاید بدین‌وسیله دنیای رؤیایی خود و اربابانشان را برای همیشه حفظ کنند. برای نمونه این افراد با هدایت اربابانشان - که این رژیم آموزشی را طراحی کرده‌اند و میل به استخدام افراد کوچک، سبک‌مغز و بله‌قربان‌گو دارند- با روش‌های فاشیستی بر دگراندیشان و متفکرین فشار می‌آورند و آن‌ها و عزیزانشان را حتی تهدید به مرگ می‌کنند تا راهی جز فرار برای آنان باقی نگذارند. – این همان «نسل‌کشی» و «اخراج» «نامحسوس» منتقدان و دگراندیشان از سرزمین مادری‌شان برای مدیریت نسل‌های آینده در جهت چپاول و غارت بیشتر و راحت‌تر آن‌ها می‌باشد! آنان این‌گونه اعمال را با به خدمت گیری «گردان‌های سری» خود که مجهز به هر نوع امکاناتی هستند و برای مدیریت کردن زندگی، سرنوشت و مرگ دگراندیشان و عزیزانشان ایجادشده‌اند انجام می‌دهند. یکی از دلایلی که این حضرات و سپاهشان این کارها را با امثال من می کنند این است که معتقد هستند "هر گونه ارایه مسائل سیاسی در محیط های آکادمیک برای نظام سم است"!!؟ آنها همچنین معتقد هستند "هر گونه تلاش برای نهادینه کردن دموکراسی در کشور حکم براندازی نظام را دارد"!!؟؟ حق با آنها است چرا که اگر فقط همین دو مورد که من بر آنها تمرکز دارم عملیاتی و فراگیر شوند جایی برای این غارتگران در این سرزمین نمی ماند....

بنابراین در مدارس و دانشگاه‌ها تأکید بر حافظه محوری و به یادآوری مطالب ارائه‌شده توسط معلمان و اساتیدی است که خود غالباً دانش و مهارت‌های روز در امر آموزش و روش‌های تدریس را ندارند. به عبارت دیگر، در کلاس‌های فعلی ما تأکید بر حفظ کردن، طوطی‌وار تکرار کردن، دوباره گفتن، میمون وار تقلید کردن، و گوسفندوار زندگی کردن در محیط‌های خشک، رسمی، یک‌سویه و تصنعی است که در آن‌ها اکثریت نادیده گرفته می‌شوند. سیستم آموزشی ما بنا به تعریفی که پائولو فره – یک اندیشمند رادیکال برزیلی – ارائه می‌دهد یک «سیستم بانکی» است که در آن مدرسان خود را تنها مالکان بدون رقیب دانش فرض می‌گیرند که آن را در کلاس‌های خود به شاگردانشان (شهروندان) که به خیال آن‌ها تهی از دانش هستند تزریق می‌کنند. شهروندان تعلیم می‌بینند و تربیت می‌شوند که دنیا را آن‌طور ببینند که آن‌ها می‌بینند، که به آنچه عمل کنند که آن‌ها می‌خواهند و به آن باور بیاورند که آن‌ها باور دارند.

آیا منابع آموزشی فعلی مفید هستند؟
همان‌طور که بارها گفته‌ام کتب آموزشی ای که این‌جانب در دبیرستان تدریس می‌کنم و حتی کتبی که در دانشگاه تدریس می‌کردم (زمانی که اجازه تدریس در دانشگاه را داشتم) برای ۵۰ تا ۱۰۰ سال قبل مناسب بود و هست و نه برای دهه دوم هزاره سوم! نوع متون و نوع پرسش‌ها و تمارین این کتب و حتی روش‌های تدریس اکثر معلمان و اساتید و به‌ویژه نوع مدیریت‌ها و نگرش‌های آموزشی و پرورشی و گزینش‌ها و همه و همه ناخودآگاه همیشه مرا به این نتیجه رسانده است که طراحان این سیستم خواسته یا ناخواسته قصد گوسفند ساختن از نسل فردا را دارند – قصد گوسفند ساختن از مردم - شاید برای استحمار و استعمار و استثمار راحت‌تر آن‌ها - به‌منظور چپاول اموال و غارت منابع ملی‌شان.

پنج علت اصلی ناکامی سیستم آموزشی ایران
این‌جانب علل اصلی ناکامی سیستم آموزش زبان ایران را در مدارس و در دانشگاه‌ها در پنج مورد اصلی زیر ارزیابی کرده‌ام:

۱. «اهداف آموزشی»
اهداف آموزشی فعلی سیاست‌گذاران فوق‌العاده تردیشنال بوده و به‌هیچ‌عنوان واقعیت‌ها و الزامات زندگی در دنیای امروز را در نظر نگرفته‌اند – چه رسد به واقعیت‌های دنیای پیچیده فردا. به‌عنوان نمونه هدف از آموزش زبان در مدارس و دانشگاه‌های ایران «خواندن و درک مطلب» می‌باشد! که هرگز مناسب برای زندگی و تعامل موفق در دنیای امروز نیست. هدف ما باید آماده کردن نسل فردا برای زندگی در دنیای پیچیده فردا باشد. بنابراین تمرکز ما باید نه‌تنها بر «ارتقای مهارت‌های محاوره‌ای» و قادر ساختن فراگیران به «کاربرد زبان در محیط‌های واقعی» باشد بلکه باید سعی کنیم که آنان «متفکر»، «استدلال گرا»، «علت و معلول یاب»، «منتقد»، «خلاق»، «مشارکت‌جو» و هم‌زمان «اهل رقابت» و «آگاه به مسائل اجتماعی» و به ویژه «آگاه به مسائل سیاسی» بار ‌آیند. روش تدریس اینجانب در این راستا طراحی و ارایه شده است. البته به خاطر همین روش تدریس که در دوره دکترا به آن پرداختم و بیش از ۷۰ کتاب و مقاله راجع به آن نوشتم با درخواست هات علمی شدن من در بیش از ۱۰۰ دانشگاه ایران مخالفت شد! در آموزش و پرورش (مشهد) هم که رسمی هستم به من کلاس نمی دهند! باید کار اداری کنم!

۲. «منابع انسانی»
متأسفانه درصد قابل‌توجهی از کادر آموزشی ما حتی در دانشگاه‌ها – که نتیجه رژیم آموزشی فعلی هستند - خود فاقد صلاحیت علمی لازم هستند. این ادعای این‌جانب به راحتی با بررسی ملاک‌های جذب، روش‌های تدریس و آثار آن‌ها قابل تائید است. نتیجه این عدم صلاحیت علمی و کاری ایشان هم جامعه علیل و بیمار کنونی است که سرشار از ظلم و ستم و بزه‌کاری و طلاق و ریا و غارت و عقب‌ماندگی و فقر و فساد و فحشا است. تربیت نسل فردا و آینده‌سازان و شهروندان را – از نظر این‌جانب – باید به باهوش‌ترین‌ها و باانگیزه‌ترین‌ها و کسانی که اولویت اول خود را در کنکور حرفه مقدس معلمی می‌زنند بسپارند و نه به آن‌ها که از همه‌جا رانده شده‌اند و از سر ناامیدی و استیصال آخرین گزینه خود را معلمی انتخاب می‌کنند. متأسفانه در شرایط کنونی شاهد هستیم که از افراد متخصص، منتقد و خلاق و دلسوز جامعه آن‌طور که باید به همان دلایل که به آن‌ها اشاره شد استفاده نمی‌شود. به‌ویژه در سالیان اخیر بیشتر تأکید بر به‌کارگیری افراد متملق، چاپلوس، ریاکار و بله‌قربان‌گو در محیط‌های آکادمیک و مدیریتی بوده است. علت این سیاست هم این است که رهبران نالایق نمی توانند با افراد روشنفکر و شایسته تر از خود کار کنند چرا که قادر نیستند آنان را تحت سیطره کامل خود در آورند.

۳. «مواد آموزشی»
متأسفانه مواد آموزشی فعلی ما بیشتر به ارائه تفکر و یافته‌های دیگران به فراگیران می‌پردازند و درواقع با این کار – خواسته و یا ناخواسته - فرصت فکر کردن را از آن‌ها می‌گیرند. همان‌طور که توضیح داده شد غالب مواد آموزشی فعلی برای ۵۰ تا ۱۰۰ سال پیش مناسب هستند چراکه نقش تکنولوژی و واقعیت‌های دهکده جهانی و نیز سلایق، علاقه‌ها و خواسته‌های فراگیران امروزی در آن‌ها نادیده گرفته‌شده است. سیاست‌گذاران آموزشی باید بر تهیه و تدوین مواد آموزشی‌ای تمرکز داشته باشند که منجر به بسط قدرت فکری و رشد تفکر خلاق و انتقادی فراگیران نیز می‌شوند. مواد آموزشی باید اندیشیدن و به‌ویژه تفکر آفرینش گری - و نه بازآفرینی را که جمود فکری را به دنبال دارد - ترویج کنند. کتاب من را که در منابع آمده ببینید.

۴. «روش‌های تدریس»
روش‌های تدریس معلم محور و دیکتاتور مابانه فعلی از نسل فردا چیزی جز «گوسفند» نمی‌سازند. این مبحث نیز در فصل های بعد به تفصیل توضیح داده شده است. روش‌های سنتی فعلی و از جمله روش بانکی به‌هیچ‌عنوان پاسخگوی نیازهای امروز شهروندان و جوامع کمال‌گرا نیستند. برخلاف روش بانکی، روش تدریس این‌جانب (یادگیری تیمی رقابتی – حسینی ۱۳۹۱) بر تبادل افکار و عقاید از طریق بحث و گفتمان تأکید دارد و به‌این‌ترتیب درصدد تشویق و پرورش تـفـکّر انتــقادی و خلاقانه می‌باشد. در روش تدریس این‌جانب- که بر به‌کارگیری سیستماتیک کار تیمی در محیطی رقابتی تأکید دارد - ارائه تکالیف و پروژه‌های تیمی و تشویق تعامل فکری باعث افزایش تعامل و همفکری بین فراگیران می‌شود. فراگیران از طریق مکانیسم‌های متعدد تشویق می‌شوند تا مطالب و موضوعات را برای یکدیگر توضیح دهنـد. کار و بحث تیمی درعین‌حال که «استدلال‌های فردی» را برای فراگیران ممکن می‌کند «ظرفیت شنیدن استدلال‌های رقیب» را نیز در آن‌ها به وجود می‌آورد. این‌جانب – در روش تدریس خودم - تفکر را به‌عنوان جزئی ضروری در آموزش تلقی کرده و تأکید دارم که فعالیت‌های تفکر باید به‌عنوان جزئی لاینفک از پروسه آموزش و یادگیری در نظر گرفته شوند چراکه مهارت‌های تفکر برای موفقیت هر فعالیت تـربیتی ضروری می‌باشند. بنابراین این‌جانب نهایت تلاشم را می‌کنم که به فراگیران شهامت و شجاعت تفکر ورزی و نقد و انتقاد را بدهم. از طریق این روش تدریس فراگیران علاوه بر کسب مهارت بکارگیری زبان در محیط های (شبهه) واقعی با اصول مشارکت در تصمیم‌گیری، حل مسئله، مسئولیت‌پذیری، انتقادپذیری و نیز اصول رقابت سالم و اصول دموکراسی و حقوق شهروندی و ... نیز آشنا می‌شوند.

۵. «سیستم ارزشیابی»
در ارزشیابی خود در کلاسهای زبان، باید علاوه بر سنجش مهارت "بکارگیری" زبان در محیط های (شبهه) واقعی نوع تفکر، گستره تفکر، نوآوری تفکر، تفکر آفرینشی، مهارت‌های حل مسئله، تکنیک‌های آفرینندگی، تفکر انتقادی، درجات بازفکری، پژوهش‌های خلاق و فرآیندهای شناختی نیز ارزیابی و سنجش شوند و دیگر روش‌های متداول و سنتی، آزمون‌های پیشرفت تحصیلی و سنجش محفوظات و حافظه فراگیران جایگاهی نداشته باشند.

این‌جانب در ادامه این کتاب ضمن بررسی نقادانه دلایل ناکارآمدی سیستم‌های فعلی آموزش و تبعات مخرب آن‌ها در سطوح ملی و بین‌المللی به آخرین مسائل و روش‌های تدریس در حوزه‌ی آموزش (زبان) پرداخته‌ام. مهم‌تر این‌که پس از تجزیه‌وتحلیل آخرین روش‌های تدریس که بر مبنای تعامل و بحث و گفتمان بناشده‌اند به معرفی روش تدریس منحصربه‌فرد خود پرداخته‌ام. این‌جانب سعی دارم از طریق این روش تدریس که مورد اقبال مجامع بین‌المللی نیز واقع گردیده است به نهادینه کردن اصول دموکراسی در نسل فردا جهت ساختن فردایی آزاد و آباد بپردازم. در این روش تدریس تأکید بر تشویق «همه» فراگیران به درگیر شدن در فرایند یادگیری/زندگی و کار تیمی می‌باشد که در آن تیمها در محیطی شاداب و پویا باهم به رقابت می‌پردازند. همین‌طور در این کلاس‌ها تأکید بر تفکر خلاقانه، انتقادی و تحلیلی در فعالیت‌هایی از قبیل شفاف‌سازی، ارزیابی سبب‌ها و عوامل ایجاد مسئله از طریق طرح سؤالات کلیدی (توسط فراگیران)، ارائه و تجزیه‌وتحلیل راه‌حل‌ها، توضیح و ادله آوردن، قیاس، جمع‌بندی، پیش‌گویی و تعمیم دادن و حل‌وفصل دیپلماتیک اختلافات در محیط‌هایی (شبهه) واقعی که «همه» شاگردان در آن‌ها از «فرصت‌های برابر» برخوردارند می‌باشد. در این کلاس‌ها فراگیران می‌آموزند که ضمن این‌که آرا و افکار یکدیگر را به چالش می‌کشند و نظرات یکدیگر را نقد و بررسی می‌کنند حقوق همدیگر را به رسمیت بشناسند و به یکدیگر احترام بگذارند. آن‌ها می‌آموزند که حق‌دارند از باورهای خود دفاع کنند مادامی‌که برای آن‌ها منطق و ادله دارند. آن‌ها می‌آموزند که پیروزی مهم است اما نه به هر قیمتی. آن‌ها می‌آموزند که حق‌دارند این‌جانب (رهبر کلاس) را در صورت عدم صلاحیت و شایستگی نقد و حتی خلع کنند. و آن‌ها می‌آموزند که علاوه بر ایفای نقش در ساختن دانش به ایفای نقش فعال در جوامع خود نیز بپردازند. همان‌طور که گفته شد کسانی که با این روش تدریس (در مدارس/ مؤسسات و دانشگاه‌ها) آموزش می‌بینند علاوه بر این‌که به «کاربرد زبان در محیط‌های واقعی» مسلط می‌شوند مهارت‌های اجتماعی، سبک‌های تفکر، نگرش و منش و شخصیت خود را ارتقاء داده و «متفکر»، «استدلال گرا»، «علت و معلول یاب»، «منتقد»، «خلاق»، «مشارکت‌جو» و هم‌زمان «اهل رقابت» و "سیاسی" بار می‌آیند و از گوسفندان متمایز شده و قادر خواهند بود نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند.

این‌جانب تأکیددارم که شاگردان ما باید «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند چراکه بر این باور هستم که خطرناک‌ترین نوع بی‌سوادی، بی‌سوادی سیاسی است. یک بی‌سواد سیاسی که درک سیاسی ندارد به این سطح از درک و فهم و شعور نرسیده است که تمام مشکلات و بدبختی‌های بشر نتیجه تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های او در حوزه سیاست می‌باشند. بنابراین این نوع انسان‌های بی‌سواد انسان‌های سبک‌مغزی هستند که نمی‌فهمد که بی‌توجهی به سیاست و مسائل سیاسی است که به جوامع سرشار از ظلم، ستم، فساد، قتــل، غــارت، ریا و استبداد می‌انجامد و روزبه‌روز بر فساد صاحبان قدرت و بسته‌تر شدن جوامع تحت سیطره آن‌ها می‌افزاید. مهم‌تر این‌که دانش‌آموزان و دانشجویان ما نه تنها بر خانواده ها و جامعه خود تاثیر گذارند بلکه حق رأی دادن هم دارند: حاکمانی که آن‌ها انتخاب می‌کنند نه‌تنها سرنوشت خودشان بلکه سرنوشت «ما» و ملت را هم رقم خواهند زد. تنها با «آگاه» کردن نسل فردا نسبت به مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و «سیاسی» است که ما قادر به توانمند کردن آن‌ها خواهیم بود – توانمند کردن ضعفا و ستم دیدگان. بنابراین ما باید در کلاس‌هایمان «نگرش» نسل فردا و آینده‌سازان را واقعی‌تر کنیم. و نکته اینجاست که تغییر در نگرش قدرت آور است چراکه نگرش آن‌ها بر باورهایشان و باورهای آن‌ها بر رفتارشان و رفتار آن‌ها بر سرنوشت خود و جامعه اشان تأثیرگذار خواهد بود. تنها در این صورت است که ما به گفته نلسون ماندلا از آموزش «اسلحه» ساخته‌ایم – اسلحه‌ای نرم و نامحسوس برای براندازی حکومت‌های خودکامه، مستبد، تمامیت‌خواه و فاشیستی.

نتیجه
در خاتمه یادآوری می‌شود که «آموزش» ناقص و تردیشنال و نتیجه آن جامعه علیل، نارس و بحران‌زده ما نتیجه مسئولیت دادن به افراد «کوچک و سبک‌مغز»، «غیرمتخصص و بی‌کفایت»، «تنگ‌نظر»، «ریاکار و چاپلوس و بله‌قربان‌گو» و «شیفته جاه و مقام و ریاست» در طول سال‌های گذشته بوده و جز با طرد این افراد و رهبرانشان و پذیرش افراد متخصص دلسوز طردشده توسط این گروهک تمامیت‌خواه راه به‌جایی نخواهیم برد.

سید محمدحسن حسینی
(دکترای آموزش زبان)

ــــــــــــــــــ
از وب سایت شخصی نویسنده:
http://beyondelt.blogfa.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016