گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
11 مرداد» پورنگیت سپاه! بابک داد2 تیر» دخالت سرداران در دیپلماسی "فاجعه" میآفریند! بابک داد
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چرایی اعدام «قهرمان هستهای»؟! بابک داددر نمایش بازگرداندن او، مقامات دولتی و حکومتی سعی کردند یک «پیروزی ساختگی» برای جمهوری اسلامی ایران بسازند. حسن قشقاوی که نماد «تزویر دیپلماتیک» جمهوری اسلامی است، این بار هم تاج گلی را بر گردن این «قهرمان هستهای» آویخت و چنین ادعا شد که بار دیگر پوزه استکبار به خاک مالیده شده است. اما چهره امیری و خانوادهاش گویای بازگشت اجباری و سرنوشتی هولناک بود.مادر شهرام امیری که جسد او را قبل از دفن دیده، از «رد طناب دار» بر گردن او سخن گفته است. و از اعدام شهرام در نقطهای مجهول. نیروهای امنیتی، جسد او را سپس به کرمانشاه منتقل و مخفیانه دفن کردهاند. شهرام امیری نه آنطور که «حسن قشقاوی» مقام سابق و فعلی وزارت خارجه در ابتدای ناپدید شدن او گفت «یک بازرگان و تاجری جوان» بود، و نه آنگونه که خودش در موقع بازگشت به ایران ناچار شد در اخبار شبکه دو بگوید: «توسط آمریکا ربوده شده بود» زیرا به محض آنکه وزارت اطلاعات او را تهدید به آزار خانوادهاش کرد، توانست خود را به دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن تحویل دهد و بازگردد. او متخصص ایزوتوپ در دانشگاه مالک اشتر وزارت دفاع بود که در سفر عمره سال ۸۸ ناپدید شد. داستانهای متفاوتی درباره ربایش یا پناهندگی و همکاری اطلاعاتی شهرام امیری با دولت آمریکا منتشر شد. او عاقبت خبر داد که در این مدت اسیر آمریکاییها بوده است. بعدها معلوم شد وزارت اطلاعات احمدینژاد، پسر و همسر و خانواده او را تا یک ماه در مکانی به گروگان گرفتهاند و در مکالمههایی او را تهدید کردهاند که اگر خودش را به دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن تحویل ندهد، به پسرش آسیب خواهند زد. کوتاه مدتی بعد از آن، شهرام امیری ناگزیر خود را تسلیم کرد. آن مصاحبه فقط باعث شد ظن قبلی درباره بازداشت شهرام امیری تقویت شود. خانواده او کمی بعد خبر دادند که شهرام امیری در پادگان جی تهران در انفرادی و تحت فشار است. بیاطلاعی خانواده امیری از او ادامه یافت و عاقبت خبر محکومیت او به ده سال حبس و تبعید به خاش رسماً اعلام شد. با این حال، حبس او هم در مکانی نامعلوم سپری میشد تا دسترسی به او از طریق همسلولیها هم ناممکن باشد. هفته قبل در آخرین دیدار شهرام امیری، او به مادرش خبر داد که قرار است اعدام شود. صبح روز چهارشنبه ۱۳ مرداد در مکانی نامعلوم «قهرمان هستهای» جمهوری اسلامی اعدام شد و جسدش به کرمانشاه منتقل و مخفیانه دفن شد. با اعدام شهرام امیری اکنون پرسشها بیشتر از قبل هستند. مهمترین پرسش اینکه چرا جمهوری اسلامی با قهرمان هستهای خود چنین کرد؟ و اگر شهرام امیری چیزی غیر از یک قهرمان هستهای بود، چرا درباره او دروغ گفتند و چرا این منبع اطلاعات را سر به نیست نمودند؟ و تا اینها شفاف نشوند، مورد شهرام امیری برای همه وفاداران به حکومت اسلامی، یک «آینه عبرت» خواهد ماند. یک نکته واضح است؛ شهرام امیری از پشت پرده بسیاری مسائل اتمی ایران و اهداف آن خبردار بود. آن اندازه که با گروگانگیری خانوادهاش، او را وادار به بازگشت و تسلیم کردند. و صدها نکته در ابهام است. بخش بزرگی از آن ابهامها؛ بیرون از محل دفن شهرام امیری است و روزی بالاخره فاش خواهند شد. تا آن زمان، میشود درباره «ترور دانشمندان هستهای» در سالهای دولت احمدینژاد از زاویه دیگری غیر از «خبرهای رسمی» هم فکر کرد! وبلاگ فرصتنوشتن Copyright: gooya.com 2016
|