دوشنبه 18 مرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

خامنه ای و گربه شرودینگر، حمید آقایی

حمید آقایی
وضعیت فعلی خامنه ای نیز مانند گربه شرودینگر شده است، بسته به اینکه در معرض کدام نوع از پرتاب های اطلاعاتی و جناحی قرار گیرد، موقعیت و مواضع متفاوتی بخود می گیرد که با مواضع قبلی در تضاد است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در سفری که همراه خانواده به وین داشتم گشت و گذاری نیز در دانشگاه معروف وین کردم که بیش از ششصد سال قدمت دارد و در سال ۱۳۶۵ میلادی بنیان گذاشته شد. در سالن وردوی دانشگاه علاوه بر نام استادان و پرفسورهایی که از زمان پایه گذاری این دانشگاه به تدریس و تحقیق مشغول بوده اند، برندگان جایزه نوبل این دانشگاه نیز بر دیوار سنگی نقش بسته و معرفی شده بودند. در میان این بردنگان، نام اروین شرودینگر برای من بسیار آشنا بود، فیزیکدانی که معادله معروف خود را برای توصیف حرکت ذرات اتم تنظیم نمود و به ثبت رساند. وی سپس به کمک این معادله و با استفاده از نظریه عدم قطعیت هایزنبرگ نظریه ابر الکترونیکی را ارائه نمود.

وی در سال ۱۹۳۵ سعی کرد با استفاده از یک آزمایش فکری یکی از تناقضات نظریه کوانتمی را به تصویر بکشد. این آزمایش فرضی و فکری وی به سناریوی گربه شرودینگر معروف است. گربه ای که در یک محفظه دربسته زندانی است و بسته به یک رویداد تصادفی ممکن است مرده باشد یا زنده.

در ویکی پدیا فارسی آمده است" فرض کنید گربه ای در جعبه‌ای دربسته زندانی است. در این جعبه یک شیشه گاز سانور، یک چکش، یک حسگر پرتوزا و یک منبع پرتوزا نیز وجود دارد. ذرات پرتوزا بصورت نامنظم تابش می‌کنند و به همین دلیل برای آن‌ها نیمه عمر در نظر می‌گیرند. حال فرض کنید حسگر و چکش طوری تنظیم شده باشند که در صورت تابش موج پرتوزا بین ساعت ۱۲ و ۱۲:۰۱، چکش شیشه حاوی گاز را شکسته و گربه بمیرد. اگر در ساعت ۱۲:۰۱ در جعبه را باز کنید چه خواهید دید؟ اگر از طریق فرمول نیمه عمر منبع، احتمال تابش بین ساعت ۱۲ و ۱۲:۰۱ را ۵۰٪ پیش بینی کنید. گربه داخل جعبه در هنگام برداشتن درب جعبه ۵۰٪ مرده‌است و ۵۰٪ زنده است. اما وقتی درب جعبه را برمی‌دارید خواهید دید که گربه یا مرده و یا زنده‌است. نمی‌توان گفت ۵۰٪ سلولهای بدن گربه مرده‌اند و ۵۰٪ آنها زنده‌اند. در فاصله یک لحظه، احتمال به یقین تبدیل خواهد شد. این امر کاملاً متضاد بامکانیک کوانتمی می‌باشد."

بخاطر دارم زمانی که این سناریو را در زمان دانشجویی می خواندم و با نظریات شرودینگر، بویژه معادله معروف او آشنا شدم، پیش خود می گفتم که در حقیقت حرکات اجسام بزرگتر و حتی خود ما انسانها نیز می توانند با معادله او توصیف شوند. یعنی همه ما موج هستیم و موج وار حرکت می کنیم، که البته چون دامنه این موج بسیار بزرک است قادر به دیدن این حرکت موجی نیستیم.

با وجودی که شرودینگر سعی کرده بود که توسط این آزمایش یکی از تناقضات نظریه کوانتم را آشکار سازد و شاید به این وسیله فرمول معروف خود نظریه ابر الکترونیکی را برای توضیح عدم تعین در دنیای ذرات در معرض دید دانشمنذان و منتقدین قرار دهد، اما باید گفت که نظریه عدم قطعیت هایزنبرگ نتایج کابردی فراوانی در دنیای الکترونیک داشته و دارد و که آخرین آنها ساخت کوانتم کامپیوتر می باشد.

البته باید گفت که اصل عدم قطعیت محدود به دنیای ذرات و الکترونها نیست، دنیای ما انسانها نیز، بویژه در دوران کنونی، مشمول این اصل و قانون می تواند باشد. و شاید بتوان ادعا کرد که نه تنها اصل عدم قطعیت بلکه حتی معادله شرودینگر نیز که می گوید که حرکت همه اجسام موجی است، در دنیای امروز، بخصوص دنیای سیاست، مصادیق فراوان پیدا کرده است. البته با یک تفاوت کوچک! اگر معادله شرودنیگر در پی توصیف فرمول وار نظریه عدم قطعیت است و مدعی وجود ابر الکترونیکی بجای ذارت الکترونیکی است، اما در دنیای سیاست این حرکت های موج وار سیاست مداران است که موجب عدم قطعیت در تعیین وضعیت کنونی و آینده جوامع تحت رهبری این سیاست مداران گشته اند.

یکی از این حرکت های موجی در دنیای سیاست، مواضع و صحبت های اخیر علی خامنه ای در مورد برجام است. او می گوید: «برجام، به عنوان یک تجربه، بی‌نتیجه بودن مذاکره با آمریکایی‌ها، بدعهدی آنها و ضرورت بی‌اعتمادی به وعده‌های آمریکا را بار دیگر ثابت کرد و نشان داد راه پیشرفت کشور و بهبود وضع زندگی مردم، توجه به داخل است نه دشمنانی که مدام در منطقه و جهان در حال مانع‌تراشی برای ایران هستند.» وی سپس اضافه می کند: «مگر بنا نبود تحریم‌های ظالمانه رفع شود تا در زندگی مردم اثر بگذارد آیا پس از ۶ ماه هیچ تأثیر ملموسی در زندگی مردم دیده می‌شود؟ اگر نقض عهد آمریکایی‌ها نبود آیا دولت نمی توانست در این مدت کارهای فراوانی انجام دهد؟»

این در حالی است که همه مسئولان در گیر در مذاکرات تا حتی حسن روحانی بارها تاکید کرده بودند که رهبر جمهوری اسلامی در جریان کامل جزئیات مذاکرات است. بنابراین وی قطعا مطلع بوده است که قرار نبوده که همه تحریم ها پس از توافق برجام یکجا برداشته شوند. طبق توافق نامه قرار بوده است که فقط تحریم های مرتبط با پروژه هسته ای جمهوری اسلامی لغو گردند که در عرض شش ماه گذشته مهمترین آنها از جمله محدودیت های تولید و صدور نفت برداشته شده اند. مطابق نظر کارشناسان، اگر هم کندی ای در مبادلات بانکی و سرمایه گذاری شرکت های خارجی بوده است، نه بخاطر عدم اجرای توافق نامه برجام، بلکه بعلت عدم اعتماد به کادر رهبری جمهوری اسلامی و فضای سیاسی داخل کشور است که همواره موج وار حرکت کرده، غیر متعین است و قابل اتکا و اعتماد نیست.

گویی که در اطراف هسته مرکزی این نظام، که ولایت فقیه نشسته است، ذارت مثبت و منفی با گرایشات کاملا متضاد در گردشند. وضعیتی که کل این نظام را دچار نوسانات دائمی و نا متعین ساخته است؛ بطوری که بسته به اینکه کدام نیرو و ذره بسوی مرکز پرتاپ شود، وضعیت جدیدی را برای این هسته مرکزی و بنابراین کل نظام ایجاد می نماید. وضعیت فعلی خامنه ای نیز مانند گربه شرودینگر شده است، بسته به اینکه در معرض کدام نوع از پرتاب های اطلاعاتی و جناحی قرار گیرد، موقعیت و مواضع متفاوتی بخود می گیرد که با مواضع قبلی در تناقض است. این وضعیت متناقض را اما شاید بتوان با نظریه علمی حرکت موجی شرودینگر توضیح داد و یا بقول معروف با موج سواری مقایسه نمود.

منشا اصلی این حرکت موجی اما به گذشته های دور باز می گردد، زمانی که ترکیب متناقض جمهوریت و اسلامیت در قاموس قانون اساسی جمهوری اسلامی ظاهر گشت و با استفاده از موج احساسی و پرشور ماههای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی تصویب گردید. در دنیای فیزیک زمانی که دو ذره متضاد با هم برخورد می کنند، موجب انقلاب و ایجاد وضعیت نامتعادل و بنابراین نا متعین می گردند. انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ شمسی نیز نتیجه برخورد دو نیروی متضاد سنت و مدرنیته بود که در عمق روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران آن زمان در جریان بود. جمهوری اسلامی در واقع محصول برخورد و تقابل سازش ناپذیر این دو نیرو با یکدیگر بود، که بطور قانومند جامعه ایران را وارد یک دوره بی ثبات و نا متعادل نمود. تقابل سازش ناپذیری که روشنفکران و نیروهای سیاسی جوان و تازه وارد آن زمان بر روند تحولات پیش از انقلاب بر جامعه ایران تحمیل کردند. کما اینکه محصولات این انقلاب هر یک بشکلی تناقض بین سنت و مدرنیته و به تبع آن بی ثباتی و عدم تعین را بخوبی نشان داده و می دهند.

رهبر جمهوری اسلامی ایران خود یکی از این محصولات پر تناقض، نا متعادل و نا متعین است، وی که در گذشته های دور بعنوان یک روحانی مدرن و اهل شعر و هنر شناخته می شد، اکنون اما گوی سقبت را از ارتجاعی ترین روحانیون شیعه ربوده است و اگر مقاومت های اجتماعی و سیاسی مردم ایران نبود، حکومت شیعه از نوع داعشی را بر مردم تحمیل کرده بود. وی مانند گربه شرودینگر در جعبه در بسته و پر تناقض انقلاب اسلامی محبوس است و به همرا خود جامعه ایران را به یک وضعیت نا متعادل و نا معلوم کشانده و می کشاند.

البته عدم قطعیت در مورد آینده فقط مختص جامعه ایران نیست، اصولا هر ملت و جامعه ای که بنا به احساسات و صرفا برای نشان دادن اعتراض خود تمایل به انقلاب نشان دهد و بسوی نیروهای سیاسی که در پی انقلاب در شرایط موجود هستند گرایش نشان دهند، جامعه خود را به یک دوره از بی ثباتی و عدم تعین خواهند کشاند. رفراندم اخیر در بریتانیا و رای اکثریت نسبی مردم به خروج از اتحادیه اروپا، از جمله انتخاب هایی بود که جامعه بریتانیا و بطور کلی اتحادیه اروپا را به یک دوره عدم قطعیت کشاند. عدم قطعیتی که خود را در وضعیت نامعلوم آینده شغلی و روابط اقتصادی انگلستان با جهان خارج از جزیره بریتانیا نشان می دهد. این وضعیت نیز محصول تضاد عمیق بین سنت پایدار بریتانیایی ماندن مسن ها و گرایش جوانان به مدرنتیه و جهانی شدن و تهییج بخشی از مردم در ایجاد یک انقلاب سیاسی در روابط خارجی بریتانیا بود.

پدیده دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا نیز به همین شکل قابل تحلیل است. وی با استفاده از وجود نارضایتی عمیق مردم از نظام و سیستم حاکم بر کشور خود گرایشی را نمایندگی می کند که در صورت موفقیت در انتخابات ماه نوامبر آینده جامعه امریکا و بطور کلی جهان را بسوی یک وضعیت بسیار نا متعین تر از شرایط کنونی خواهد کشاند.

نگاه کوتاهی به سخنان رهبران سیاسی چنین گرایشاتی اما نقطه مشترک جالبی را با آزمایش فکری شرودینگر به نمایش می گذارد. آزمایش مزبور بر اساس احتمال مثبت و منفی پرتاب شدن ذره تنظیم شده بود، که شانس پرتاب شدن آن پنجاه پنجاه است. عده ای از دانشمندان پس از انتشار این آزمایش فکری احتمال سومی را در کنار دو احتمال مرده یا زنده بودن گربه شرودینگر مطرح کردند. آنها ادعا کردند که گربه هم زنده است و هم مرده! که طبیعتا نظریه خنده دار و بی پایه ای بود.

در عالم سیاست نیز سیاستمدارنی حضور دارند که نظریاتشان را نمی توان مثبت یا منفی و یا راست و دروغ دسته بندی کرد، نظریات آنان از یک دستگاه ایدئولوژیک مالیخولیایی برمی خیزد که دیگر با دستگاه سنجش دروغ یاب قابل تشخیص نیست. این نظریات مزخرفاتی (bullshit) هستند که نه بر مبنای واقعیت و جهان خارج از ذهن بلکه فقط بر اساس افکار و حالات مالیخولیایی شکل گرفته اند. نمونه ایرانی چنین افرادی محمود احمدی نژاد است که بسیاری از نظریاتش را نمی توان جدی گرفت و با ابزار دروغ سنج دروغ و یا راست نامید. نظریات وی مزخرفاتی بوده و هستند که توده ای از ابهام را در اطراف وی ایجاد مینمایند که تنها سطحی بینان آنها را جدی می گیرند.

اگر نظریات علمی شرودینگر و هایزنبرگ انقلابی در دنیای فیزیک و سپس تکنولوژی مبتنی بر شرایط ذرات اتم موجب گشتند و در ردیف اکتشافات معجزه وار هزاره دوم قرار گرفتند. امثال علی خامنه ای، احمدی نژاد، دنالد ترامپ و رهبران سیاسی پروژه خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، گربه های شرودینگر هستند که گاه توسط مالیخولیان و دیوانگان دور و برشان بعنوان معجزه هزاره سوم معرفی می شوند! گربه هایی که البته پس از باز شدن در جعبه نه تنها زنده خارج می شوند بلکه مانند گربه مرتضی علی با چهارپا روی زمین بر می گردند و دنیای کنونی را نا متعین تر از قبل می نمایند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016