گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 مرداد» روزنامه جمهوری اسلامی: نقد فقهی اظهارات آیتالله منتظری درباره اعدامهای سال ۶۷24 مرداد» پاسخ احمد خمینی به آیتالله منتظری درباره یک مورد از اعدامهای ۶۷
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! تحلیل سایت وابسته به قوه قضائیه درباره انتشار فایل صوتی آیتالله منتظری در مورد اعدامهای سال ۶۷خبرگزاری میزان- ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ ایران قطعنامه ۵۹۸ را که به تعبیر امام خمینی (ره) عنوان جام زهر به خود گرفت، پذیرفت اما ارتش صدام چند روز بعد حمله گستردهای را در جبهه جنوب تدارک دید و بار دیگر تا نزدیکیهای شلمچه پیش آمد. ارتش این کشور در ۳۱ تیرماه ۶۷ ابتدا از جنوب به خاک ایران وارد و تا نزدیکیهای خرمشهر و اهواز پیشروی کرد و زمانی که با مقاومت جدی مردمی و ارتش و سپاه رو به رو شد با تجهیز یگانهایی از اعضای سازمان مجاهدین خلق (عناصر تروریست منافق)، ۲۳ تیپ سر تا پا مسلح را از غرب برای تصرف تهران راهی خاک ایران کرد. نیروهای رزمی متشکل از منافقین تروریست و ارتش عراق که به سرعت از قصر شیرین و سر پل ذهاب عبور کردند و خود را به نزدیکیهای کرمانشاه رساندند، در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه و در منطقه چهار زبر با کمین نیروهای سپاه و ارتش برخورد کردند و تلفات و خسارات بیسابقهای از جمله کشته شدن حدود ۵ هزار نفر را نیز تجربه کردند. صفرعلی براتلو از فرماندهان لشگر ۶ که در آن زمان با کمک همسنگرانش ترمز تانکهای برزیلی منافقین را کشیدند، اقدامات منافقان در آن زمان را اینگونه بیان میکند: «جنگ منافقین جنگ مسلحانه بود و به هیچ کس رحم نمیکردند. حتی اگر یک مغازهدار حزباللهی را هم پیدا میکردند میکشتند. چهرههای بزرگ، علما... در همین خیابان رژه میرفتند و میگفتند مرگ بر بهشتی. اینها که دیگر علنی بود. کشتارشان عجیب و غریب بود. روی مردم اسید میپاشیدند. موقع افطار نارنجک پرت میکردند و یک خانواده را متلاشی میکردند. اقداماتشان بسیار سبعانه و کثیف بود».» سرنوشت منافقینی که علیرغم رافت اسلامی توبه نکردند در این میان منافقینی هم که در زندان بودند و به صورت تاکتیکی اعلام توبه کرده بودند، پس از پذیرفتن آتشبس و حمله منافقان به ایران این عده نیز در زندان آشوب کرده و شروع به آتش زدن زندان کردند تا به زعم خود و با رسیدن منافقین به تهران، پروسه اشغال تهران را کامل کرده و کار را یکسره کنند که البته با تلاش دستگاههای نظامی و امنیتی ناکام ماندند و عملیات منافقان شکست خورد. پس از شکست منافقان در عملیات مرصاد، حضرت امام خمینی (ره) حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده منافقین زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان و همزمان با برنامههای بیرون سازمان را داشتند، صادر کردند. مطابق همین نظر امام خمینی (ره)، چند صد نفر از منافقین و وابستگان دیگر گروههای مسلح که همچنان به مشی مسلحانه علیه نظام اسلامی اعتقاد داشتند، اعدام شدند و صدها زندانی تواب هم آزاد شده و به خانوادههای خود پیوستند. البته این تصمیم حضرت امام خمینی (ره) مورد انتقاد و اعتراض منتظری واقع شد و همچنانکه از روحیه خاص وی انتظار میرفت، قادر به تبیین چنین امری نبود. منتظری که در آن زمان قائم مقام وقت رهبر انقلاب اسلامی بود و متاسفانه به علت سادگی و نفوذ افراد منحرف در بیت خود شدیدا تحت تاثیر عقاید آنها قرار داشت، بار دیگر با تحریک اطرافیان شروع به موضع گیری در این باره کرد و نظام را از برخورد با این جریان برحذر داشت. ازجمله اقدامات او نگارش دو نامه تند و هتاکانه به امام (ره) در ۹ و ۱۳ مرداد سال ۶۷ بود؛ اما پس از آنکه اعتراضات و نامهنگاریهای او به نتیجه نمیرسد ۲۴ مرداد ماه ۶۷ از چهار تن از مسئولان مرتبط با این قضیه آقایان نیری (حاکم شرع)، اشراقی (دادستان)، رئیسی (معاون دادستان) و پورمحمدی (نماینده اطلاعات در اوین) دعوت میکند تا به منزلش بیایند. منتظری در این جلسه انتقادات خود را با تعابیر تندی علیه جمهوری اسلامی و امام (ره) مطرح میکند و البته پاسخ میشنود. اعتراضات و انحرافات منتظری به برخورد قاطعانه با منافقین آنقدر ادامه یافت تا نهایتا از قائممقامی رهبری عزل شد. انتشار فایلی که به مذاق ضد انقلاب خوش آمد تاریخ ورق خورد و قریب به ۱۰ هزار و ۲۲۰ روز از آن ماجرا میگذشت و همچنان اعدام منافقین در سال ۶۷، دستخوش بازی رسانههای غربی و معلوم الحال برای محکوم کردن ایران به نقض حقوق بشر میشد تا اینکه در تاریخ ۱۹ مرداد سال جاری وبسایت منتظری که توسط فرزند وی اداره می شود، صوت سخنان ۴۰ دقیقه و ۱۲ ثانیهای انتقادیاش از اعدام منافقین در دیدار ۲۴مرداد۶۷ با جمعی از مسئولین قضایی را منتشر کرد. انتشار این فایل صوتی خیلی زود به تیتر یک رسانههای ضد انقلاب تبدیل شد و به فضاسازی چندروزهای که برای سالگرد اعدام منافقین پس از مرصاد به راه انداخته بودند رونق تازهای داد. اگرچه فایل صوتی فوق حاوی حرف ناگفته جدیدی نبود و ۱۰ محور اصلی این سخنرانی بیش از ۱۵ سال قبل در کتاب خاطرات آقای منتظری منتشر شده بود؛ اما همنوایی بیت قائم مقام معزول امام خمینی (ره) با جریانات ضد انقلاب و رسانههای چون بیبیسی فارسی پرده از پروژهای جدید برداشت، پروژهای که تطهیر چهره منافقان را با محوریت این رسانهها و حامیان آن دنبال میکرد. وقتی حمایت عربستان از منافقین علنی میشود پاریس (مقر اروپایی گروهک تروریستی منافقین)، ۱۹ تیرماه: میتینگ تبلیغاتی تروریستهای منافق در شرایطی برگزار شد که رسانههای وابسته به حکام مرتجع عرب نظیر العربیه و الحدث برای پوشش آن سنگ تمام گذاشتند؛ مهمانان این میتینگ نیز اغلب از سیاستمداران بازنشسته و ازکارافتاده کشورهای مدعی دموکراسی و مرتجع عربی بودند. یکی از مهمانان این مراسم، ترکی فیصل شاهزاده سعودی و رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی دربار آل سعود بود؛ وی که به دشمنی با ایران و دوستی با رژیم صهیونیستی معروف است در سخنرانی خود در نشست منافقین باز هم ادعاهای سابق خود پیرامون ایران را تکرار کرد و الفاظ نامناسب و دور از ادبی را در مورد مردم ایران و نظام سیاسی کشورمان که هنوز زخم خورده جنایت آل سعود در فاجعه منا هستند، بکار برد. همچنین در زمانیکه شاهزاده سعودی سخنان وقیحانه خود علیه جمهوری اسلامی ایران را به زبان میآورد؛ منافقین بصورت هماهنگ و از قبل تعیین شده شعار ناجوانمردانه «اسقاط نظام» سر میدادند که حتی شاهزاده سعودی هم به وجد آورد تا مشخص شود منشاء این خوشحالی و شعارهای عربی منافقین چیزی جز دلارهای سعودی نبوده است. ترکی فیصل رئیس پیشین سازمان اطلاعات عربستان سعودی همچنین مدعی شد که ایران از حماس و جهاد اسلامی با هدف ایجاد هرج و مرج در منطقه حمایت بعمل میآورد. الفیصل همچنین به منافقین وعده پیروزی بر نظام مقدس جمهوری اسلامی داد و با تاکید بر حمایت همه جانبه سعودیها از فرقه رجوی مدعی شد ایران در مسائل کشورهای عربی دخالت میکند، اما ریاض مانع این دخالت خواهد شد. حضور این شاهزاده سعودی در نشست عناصر فرقه رجوی که دستانشان به خون دهها نفر از مردم بیگناه ایران آغشته و آلوده است، و توصیف آنها به عنوان گروه مقاومت در رسانههای سعودی، بار دیگر عمق کینه آل سعود از ملت ایران را آشکار کرد. پروژه تطمیع از طریق دلارهای سعودی چند روز بعد از سخنرانی وقیحانه ترکی فیصل علیه ایران، درست در ۱۰ مرداد ماه منابع فلسطینی از دیدار «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین با «مریم رجوی» سرکرده گروهک منافقین در پاریس خبر دادند. دیداری که موضوع آن بحث و گفتگو درباره آخرین تحولات منطقه خاورمیانه به خصوص مسائل فلسطین از جمله طرح فرانسه برای سازش بود. ملاقات محمودعباس با سرکرده گروهک منافقین بلافاصله بعد از سفر به عربستان سعودی شکل گرفت تا بار دیگر مسئله تطمیع از طریق دلارهای سیاه سعودی را به ذهن متبادر سازد. ملاقاتی که حسین شیخ الاسلام مشاور وزیر امور خارجه کشورمان در گفتوگو با خبرگزاری میزان فلسفه برگزاری آن را اینگونه بیان میکند: «محمود عباس با توجه به رویکرد و سابقهای که از خود نشان داده به خوبی ثابت کرده است که دست نشانده آمریکا است به گونه ای که اسنادهمکاری وی با آمریکا در لانه جاسوسی پیش از انقلاب کشف شد و مشخص شد که وی مامور CIAاست.» به خوبی میتوان دریافت که مهمترین پیام حضور ترکی فیصل شاهزاده سعودی در نشست گروهک تروریستی منافقین و همچنین دیدار محمود عباس با سرکرده گروهک منافقین پس از ملاقات با مقامات سعودی، اعلام حمایت کامل آل سعود از منافقینی است که طی بیش از سه دههای که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، هزاران شهروند ایرانی را ترور کرده و به شهادت رساندهاند و مرتکب جنایات فراوانی شدهاند. منافقینی که آینده خود را به تروریستها گره زدند البته منافقین با برپایی این دیدارها حرکت جدید دیگری را شکل دادند تا بر اساس آن موجودیت خود را به رخ بکشند که البته به گفته وزیر امور خارجه کشورمان ترتیب دهندگان این دیدارها با این کارشان مثل صدام آینده خود را به تروریستها گره زدند. ظریف در حاشیه سفر یک ماه پیش خود به قزاقستان در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر حضور شاهزاده سعودی در نشست منافقین در پاریس گفت: بازی گروهک منافقین در فرانسه سالهاست که شروع شده است. این بازی سیاسی که سالانه برگزار میکنند برای اولین بار نیست که شکل گرفته بلکه همهساله با تعدادی از افراد تقریباً با شناسنامه کاملاً روشن سیاسی معیوب از کشورهای مختلف حضور پیدا میکنند و سخنرانی میکنند، افرادی مثل اولسون یا نیوت گینگریچ سالهاست که حضور پیدا میکنند و از تروریستها حمایت میکنند، اتفاق جدیدی نیست و سیاستهایشان همیشه همین بوده است. وی ادامه داد: متأسفانه حضور فردی که هم تولید کننده القاعده و هم طالبان بوده و هم نقش بسیار ننگینی در سابقه رژیم سعودی در منطقه داشته در این اجلاس منافقین قدری خبرساز شده که آن هم نشاندهنده بیکفایتی و بیدرایتی این گونه افراد است که مثل صدام آینده خود را به تروریستها گره زدند. حمایت آل سعود؛ آغاز پروژه منافقین اعضای گروهک منافقین حالا برای خارج شدن از ورشكستگی سیاسی دست به تلاشهای كوری زدند و در این راستا روی حمایت تمام قد نظام کودک کش عربستان سعودی حساب ویژهای بازکردهاند و حمایتهای علنی رژیم سعودی در چند ماهه اخیر به خوبی چراغ سبز این کشور برای به رسمیت شناختن این گروهک را نشان داد. البته این اولین بار نیست که آل سعود از یک گروهک تروریستی حمایت علنی میکند. آل سعود بیش از پنج سال است که میلیاردها دلار برای تشکیل و تجهیز و تسلیح گروههای تروریستی مزدور چون منافقین از سرتاسر جهان هزینه کرده و آنها را به سوریه فرستاده است تا به خیال واهی خود، زمینه سرنگونی نظام سوریه را فراهم کنند، اما در عمل تنها ارمغان این رژیم برای ملت سوریه، کشتار و ویرانی بوده است و هیچ یک از توطئهها و نقشههای سعودیها علیه سوریه به نتیجه نرسید. در واقع میتوان دلیل آشکار شدن حمایتهای آل سعود از گروهک تروریستی منافقین را در شکستها و ناکامی این رژیم در مناطق مختلف به ویژه در سوریه و یمن یافت. اما در این میان «محکوم کردن ایران به نقض حقوق بشر» کلیدواژه مشترک آل سعود حامی تروریسم و منافقین ترویست است که البته برای تحقق آن به بازوی رسانهای چون بیبیسی نیز نیاز دارند. بیبیسی همان رسانهای است که چشم خود را بر ۱۷ هزار شهیدی که از سوی منافقین ترور شدند میبندد و برای چند منافق که در سال ۶۷ به جرم محاربه اعدام شدند مرثیه میخواند و میتواند مهمترین نقش را در رسیدن آل سعود به اهدافش داشته باشد، به همین منظور آل سعود حمایت از این رسانه را نیز با جرقههای دلارهای خود جلب میکند. اکنون در حالیکه عربستان با کمک بیبیسی و فرقه تروریستی رجوی مشغول پرونده سازی علیه ایران در زمینه نقض حقوق بشر است تا ذهن و فکر افکار عمومی را از شکستهایی که در منطقه خورده به سمت دیگری منحرف کند، اقدام اخیر بیت منتظری تکههای باقی مانده این پازل را تکمیل کرد تا ادامه این بازی هم برای منافقین و هم برای آل سعود و هم برای این شبکه خبری به ظاهر جذاب جلوه کند. به همین دلیل بود که پس از انتشار فایل صوتی سخنان منتظری توسط سایت رسمی او، بیبیسی فارسی و رسانههای منافقین بیشترین استقبال از این خبر را داشتند و به فاصله ی چندساعت پس از انتشار صوت چندین گزارش و مطلب تفصیلی درباره اعدام منافقین در سال ۶۷ و انتقادات منتظری منتشر کردند. ساعاتی بعد نیز احمد منتظری در این رابطه مصاحبهای با بیبیسی داشت تا مشخص شود علاوه بر همنوایی با جریانات ضد انقلاب در این زمینه، ساده لوحی را نیز از پدر خویش به ارث برده است. حال جای این سئوال باقی میماند که بیت منتظری با اقدام اخیر خود و انتشار سخنان تند او علیه اعدام منافقین در سال ۶۷ امتداد راه خود را در مسیر چه جریانی قرار داد و با کمک چه کسانی خط تخریب امام (ره) و انقلاب را همچون پدر ادامه میدهد. شاید بازخوانی اظهارات سید احمد خمینی در پاسخ به نامه نگاریهای منتظری و طرح ادعاهای واهی از سوی او جوابی برای بیت منتظری نیز باشد. بازخوانی كلمه به كلمه رنجنامه یادگار امام خمینی (ره) میتواند پاسخ های مهمی باشد برای كسانی كه راه منحرفین انقلاب را دنبال میكنند. ۱- سخن را از این جا آغاز میکنیم که در ۲۶ فروردین ۱۳۶۵ جنگندههای امریکا به هدف کشتن سرهنگ قذافی به مقر او در بنغازی لیبی حمله کردند. در این حمله تنها به دختر یا دخترخوانده وی آسیب رسید. نگارنده درست به خاطر دارد و در دفتر تقریرات درسی خود نیز یادداشت کرده است که روز بعد مصادف با چهارشنبه ۲۷ فروردین، آیتالله منتظری تمام وقت جلسه درس فقه را که با حضور صدها نفر در حسینیه جنب بیت ایشان تشکیل میشد، به موضوع حمله امریکا اختصاص دادند و ضمن محکوم کردن شدید آن، به صراحت و قاطعیت و مستند به برخی ادله فقهی، بر جواز کشتن هر سرباز امریکایی و نیز هر امریکایی که وابسته به دولت امریکا باشد، در هر یک از کشورهای جهان که به سر ببرند، حکم کردند و این حکم را به همه کسانی که به این امریکاییان پناه میدهند توسعه دادند؛ با این بیان که دولت امریکا به سرزمینی اسلامی حمله کرده است و از این رو خون همه وابستگان به چنین دولتی هدر است. ایشان در استدلال بر این حکم قاطع و عام که از نگاه ما شاگردان نیز موضعی اصولی و قابل دفاع بود، از جمله به آیه «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم» استناد کردند و جالب آنکه این سخن امیرالمومنین علی(ع) در نهجالبلاغه را نیز در شمار ادله حکم خود ذکر کردند که حضرت(ع) طبق این نقل کشتن تمام سپاهیان جمل، به این دلیل که تنها یک نفر از مسلمانان بیگناه کشته باشند، را برای خود حلال میشمارد، چه رسد که افراد زیادی را کشته بودند. یعنی همین که افراد به گونهای وابسته به دولت امریکا بودند، هرچند به عنوان مثال کارمندی بیش در یک سفارتخانه امریکا نبودند و از پیش نیز حتی خبری از قصد حمله امریکا به مقر سرهنگ قذافی نداشتند، طبق این حکم مهدورالدم شمرده شدند! خون همه حامیان و پناهدهندگان به آنان نیز که مرحوم استاد از آنان به عنوان «مزدوران» نام بردند هدر اعلام شد و واقعیت آن است که ما نیز همه این موضع قاطع را مطابق موازین شرعی و فقهی میدانستیم و نگارنده با همین تلقی گمان میکرد این سخنان آن روز در صدر اخبار داخلی مطرح خواهد شد اما بر خلاف انتظار و گویا با توجه به بار حقوقی و پیآمدهای آن انعکاسی نیافت. اما این حکم از موضع یک فقیه شناختهشده حوزه که در جایگاه قائممقامی رهبری نیز بودند صادر شد. ۲- نگارنده اینک قصد ارزیابی این حکم را ندارد و حتی آن را اجمالا از نگاه فقهی قابل دفاع ارزیابی میکند. اما یک پرسش را نمیتواند نادیده بگیرد؛ پرسشی که این کمترین طلبه، چند سال پیش نیز در زمان حیات استاد مرحوم، به صورت خصوصی به یکی از نزدیکان محترم ایشان که متن جلسه موضوع بحث را اینک منتشر کرده یادآور شد و اینک به عذر انتشار عمومی متن صوتی یادشده که متاسفانه و البته ناخواسته، همزمان با تلاش مذبوحانه سازمان جنایتکار منافقین برای متحرک نشان دادن جنازه متعفن و مطرود خود، صورت گرفته، آن را تکرار میکند و آن اینکه مرحوم استاد آیتالله منتظری که این گونه در این جلسه به نقد موضع امامخمینی درباره «منافقان بر سر موضع» میپردازند و آن را به رغم مبنایی که خود ایشان در موضوع باغیان دارند و به آن اشاره خواهد شد، جنایت و خونریزی بیسابقه و ماندگار در تاریخ و مایه ننگ میشمارند، چگونه حدود دو سال پیش از آن خود به صراحت خون آن همه امریکاییان را در هر کجای عالم که بودند، تنها به دلیل اینکه دولت متبوع آنان به مقر یکی از سران دولتهای اسلامی حمله نظامی کرده است و نیز خون دیگرانی که به آنان جا و پناه دهند هرچند مسلمان بودند، برای همه کسانی که قدرت داشته باشند، بدون تشکیل هیچ دادگاهی مباح و هدر میدانند؟! باید از کسانی که متن جلسه یادشده را به هدف نقد موضع امامخمینی منتشر کردند پرسید: چه فرقی است میان وابستگی صرف افراد به دولت امریکا که به صرف اقدام تجاوزکارانه دولت متبوعشان مهدورالدم اعلام شدند با اینکه نه تنها در این اقدام شرکت نداشتند بلکه چه بسا راضی به آن نیز نبودند و میان زندانیان منافق و مجرمی که به رغم چند سال جنایتگسترده در کشتار بیگناهان و خیانت بزرگ سازمانشان در تجاوز نظامی به مرزها و شهرهای کشور، بر موضع وابستگی خود به این سازمان و سران آن پافشاری داشتند؛ سرانی که دستشان تا مرفق در خون هزاران زن و مرد و شخصیتهای خدمتگذار مانند شهید مظلوم و بیش از هفتاد تن از یاران وی و رئیس جمهوری و نخستوزیر کشور و امامان جمعه فرو رفته بود؟! ۳- کسانی که امروز به هدف نقد و تخطئه امامخمینی در این قضیه یا به هدف تردیدافکنی در برخی تصمیمات تاریخی دیگر ایشان و به انگیزه تجلیل و تعظیم آن استاد مرحوم، پس از سالها متن جلسه اعتراضی ایشان به اعدامها را که در جای خود قابل بررسی است، به عنوان سند افتخار منتشر میسازند و بخشی از نسلی که شناخت کافی از امامخمینی و آگاهی لازم از واقعیات گذشته را ندارند، دچار سردرگمی یا بدبینی میکنند، آیا شجاعت آن را دارند که متن صوتی آن جلسه درس سال ۶۵ را نیز عینا منتشر و در معرض آگاهی عموم و از جمله برخی رسانههای بیرونی قرار دهند؟! و آیا آمادگی دارند از موضع قاطع فقیه عالیقدر در آن جلسه نیز دفاع فقهی کنند و آن را به سایر اقدامات نظامی امریکا در برخی کشورهای اسلامی دیگر که شاهد بوده و هستیم گسترش دهند؟! به هر حال پیشنهاد نگارنده این است که آن متن جلسه درس سال ۶۵ نیز همانند متن سال ۶۷ در دسترس عموم قرار گیرد و امکان داوری میان موضع امامخمینی درباره منافقانی که افزون بر آن همه جنایت به ویژه قتلها و ترورهای سال ۶۰ با حمله نظامی و خیانت به کشور و قصد خام فتح چندروزه تهران و سرنگونی نظام، همچنان بر دفاع از آن و هواداری و عضویت آن پافشاری میکردند و موضع آیتالله منتظری در اعلام عمومی جواز کشتن امریکاییان و حامیان، فراهم گردد و اگر به هر دلیل نزدیکان ایشان خود را معذور در این امر میدانند، پیشنهاد میشود کسانی که این سخنرانی را در اختیار دارند، از جمله واحد صوت دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم آن را در اختیار عموم بگذارند؛ نواری به تاریخ ۲۷/۱/۱۳۶۵. ۴- آن گونه که مسئولان امر در این جلسه توضیح میدهند آنان بسیار تلاش کردهاند و جنبههای احتیاطی را لحاظ داشتهاند که افراد مشمول حکم تا سرحد امکان کاهش یابد و به حداقل برسد. نگارنده اطلاع دقیقی از آنچه در عمل از جمله در چگونگی احراز سر موضع بودن این افراد گذشته است ندارد و از این رو قضاوتی درباره مرحله اجرا ندارد و بارها نیز با تاسف و تاثر آرزو کرده است کهای کاش سران نفاق به رغم آن همه جنایتی که آفریده بودند، چنین شرایط و فضایی را برای نظام اسلامی پیش نیاورده بودند که دستکم بخشی از مسئولان آن و در راس همه، حضرت امامخمینی پس از آن همه مدارا خود را ناچار به چنین اقدامی هر چند مشروع ببینند. اما خاطرنشان میکند قضاوت درباره آنچه در عمل بر پایه این حکم کلی امامخمینی صورت گرفته و ممکن است خطاهایی نیز رخ داده باشد مانند قضاوت درباره اعدام بسیاری از افراد از جمله قاچاقچیان مواد مخدر است که با عنوان «مفسد» و بر پایه فتوای فقهی آیتالله منتظری و بر خلاف نظر فقهی امامخمینی اعدام شدهاند. اینکه این فتوای ایشان در محاکم دادگاه انقلاب چگونه اجرا شده و آیا در مواردی باعث این شده است که ناخواسته خون بیگناهی ریخته شود یا نه طبعا پس از بررسی یکیک پروندهها توسط افراد دارای صلاحیت است و اگر خطائی صورت گرفته باشد طبعا مسئولیت آن متوجه فقیه عالیقدر آقای منتظری نیست؛ زیرا نظر فقهی ایشان این بوده و امامخمینی نیز اجازه عمل بر طبق فتوای وی را داده بود. ۵- توضیح اینکه در بحث از موضوع و حکم محارب که در آیه ۳۳ سوره مائده آمده این پرسش مطرح است که آیا عنوان «محارب» و عنوان «مفسد» یکی است که همان محارب باشد یا اینها دو عنوان مستقل هستند و در نتیجه همین که عنوان «مفسد» بر کسی صدق کند، هرچند محارب نباشد، مشمول کیفرهای مذکور در آیه است؟ حضرت امامخمینی مانند نوع فقهاء برای عنوان «مفسد» اثر مستقلی قائل نیستند و بر این اساس و به عنوان نمونه قاچاقچیان عمده مواد مخدر که عنوان محارب بر آنان صدق نکند، دلیلی بر امکان اعدام آنان در دست نیست. اما آیتالله منتظری «افساد» را عنوانی مستقل همانند محارب میدانست. بر همین اساس در مهرماه ۱۳۶۶ آیتالله موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، در نامهای به امامخمینی درخواست اجازه کرد که با توجه به اینکه امامخمینی درباره اعدام «مفسد» نظر موافق ندارد، در مراجع قضایی طبق نظر آیتالله منتظری که مورد نیازشان بود، عمل شود و ایشان نیز اجازه داد. متن سوال و جواب چنین است: «بسمه تعالی. حضرت آیتالله العظمی امامخمینی دام عزه. اعدام شخص مفسد که در نظر مبارک مورد احتیاط است، به نظر آیتالله منتظری جایز است و این مسئله در محاکم قضایی مورد احتیاج است. اگر اجازه میفرمایید در مراجع قضایی طبق نظر ایشان عمل شود. ادامالله عمرکم الشریف. ۹/۷/۶۶ – عبدالکریم موسوی. بسمه تعالی. مجازید بر طبق نظر شریف ایشان عمل نمایید. ۹/۷/۶۶. روحالله الموسوی الخمینی». البته آیتالله منتظری، بعدها پس از کنارهگیری از قائممقامی، در تامل فقهی مجدد، از این نظر فقهی برگشت و همانند امامخمینی صرف افساد را موجب حکم اعدام ندانست؛ چنان که در چند سال اخیر گاه از کماثر بودن اعدام قاچاقچیان و پیآمدهای آن و لزوم تجدید نظر در این رویه سخن گفته شده است. غرض آن است که داوری درباره چگونگی اجرای نظر امامخمینی درباره منافقان زندانی مانند داوری درباره اجرای احکامی است که بر اساس این نظر آقای منتظری صورت گرفته است؛ با این فرق که نظر امامخمینی بر پایه حکمی فقهی است که مورد قبول همه فقهای شیعه است و اعدام مفسدان بر اساس نظری است که نه تنها رهبر کبیر انقلاب و فقهای دیگر نوعا نپذیرفتهاند بلکه خود آقای منتظری نیز سالهای بعد از آن برگشتند! به هر حال نگارنده موارد دیگری از دیدگاههای فقهی استاد مرحوم را سراغ دارد که گرچه از این منظر که مقتضای اجتهاد ایشان بوده است، جای خردهگیری بر ایشان نیست، حتی اگر پس از آن تبدّل نظر پیدا کرده باشند اما میتواند در کنار برخی مواضع قابل ستایش ایشان، دیدی واقعیتر را درباره ایشان به ویژه برای نسلی به دست دهد که شناختش از ایشان عمدتا به مواضع سالهای اخیر و عطف به برخی رفتارهای نادرست که در سالهای اخیر از جمله نسبت به ایشان صورت گرفت برمیگردد، اما اینک مجال و نیاز به پرداختن به آنها نیست. لعلالله یحدث بعد ذلک امراً. ۶- از نگاه فقهی موضع کلی امامخمینی درباره منافقین زندانی موضعی منطبق با موازین فقهی و از جمله آنچه خود استاد مرحوم در درس بیان کردند و در کتاب مبسوط و ارزنده فقهیشان در موضوع حکومت اسلامی و ولایت فقیه نوشتهاند میباشد و از این رو اگر هم کسی به فرض صدور آن دستور قضایی را توسط امامخمینی به هر دلیل بیرون از مصلحت بداند یا در اجرا مواجه با اشکالاتی بشمارد، اما نمیتوان دلیل و مبنای فقهی آن را که مورد اتفاق نظر فقهای ما هست نادیده گرفت. بررسی تفصیلی این حکم از نگاه فقهی نیازمند مجالی بیش از این است که در این یادداشت بگنجد؛ چنان که ترسیم فضا و شرایطی که در داخل و بیرون زندانها و اقدامات منافقان در سوء استفاده از شرایط دشوار روزهای پایانی جنگ تحمیلی و عملیات نظامی حرکت به سوی مرکز و براندازی نظام و ارتکاب فجایعی که نمونههای آن را همه در ترورها و انفجارهای بسیار سالهای گذشته این سازمان جنایتکار سراغ داشتند و نمونه تازه آن را در مسیر حرکت نظامی خود از جمله در اسلامآباد غرب مرتکب شدند و زمینه صدور چنین دستوری را فراهم ساخت، کاری است لازم اما از حوصله و توان نگارنده بیرون است. چنان که دستاورد موضع قاطع امامخمینی در برابر منافقان پس از آن همه نصیحت و مدارا و عفو ایشان نسبت به آنان قابل بررسی است و باید دید اگر چنین مواضع قاطعی نبود و با منافقان به رغم آن همه جنایت و خیانت و حمله نظامی با این نگاه برخورد میشد که به گفته آیتالله منتظری در همین جلسه، آنان یک فکر و یک منطق هستند، کار نظام و انقلاب به کجا میانجامید؟ همین جا شایسته است یاد کنم از این سخن استاد معظم، حضرت آیتالله صانعی، دامت برکاته، که سالها پیش، در جلسه درس در نقد مخالفت آیتالله منتظری با حکم امامخمینی، به این نکته اشاره کردند که این حکم در مقابله با منطق ترور و علیه آن بود و این نکته مهم و قابل توجهی است که ایشان به آن توجه دادند. در این مجال تنها گذری کوتاه بر نظر اجماعی فقهاء در موضوع افرادی داریم که از گروه باغیان بازداشت و اسیر میگردند؛ با این توجه که اشکال اصلی از سوی آیتالله منتظری که مورد توجه و قبول برخی افراد قرار گرفته این است که آن دسته از اعضاء و هواداران سازمان منافقین که هنگام حمله منافقان و مقابله با آنان در عملیات مرصاد در زندان بودند و نوعا دوره محکومیت خود را میگذراندند، جرم تازهای مرتکب نشده بودند تا مجازات گردند و مجازات آنان حتی اگر بر سر موضع خود بودند نادرست بوده است و به معنای نادیده گرفتن احکام قضایی قبلی آنان است. ۷- از نگاه فقهی همان گونه که در روایات چندی آمده و سیره امیرالمومنین(ع) در سه جنگ جمل، صفین و نهروان به خوبی شاهد است و فقهای ما از گذشته تا حال از جمله آیتالله منتظری تصریح کردهاند، کسانی از مسلمانان که در اقدامی گروهی علیه حاکم و حکومت مشروع اسلامی دست به سلاح ببرند و به جنگ و مقابله با آن بپردازند، هرچند اهل عمل به ظواهر اسلامی مانند نماز و روزه باشند، با شرایطی در شمار باغیان قرار میگیرند و مشمول احکام آن خواهند بود که به تفصیل در منابع فقهی آمده است. یکی از این احکام مربوط به چگونگی رفتار با اسیران، زخمیان و فراریان گروه باغی از جمله پس از شکست در جنگ است. فقهای ما به روشنی و با اتفاق نظر در این موضوع، میان باغیان زخمی و اسیر و فراری که به رغم شکست در جنگ، همچنان دارای گروه و مرکزی هستند که بتوانند گرد آن آیند، مانند سپاه معاویه در جنگ صفین، حتی اگر آن گروه باقیمانده چند نفر هم باشند که توان سازماندهی دوباره را داشته باشند، و میان کسانی که گروهشان کاملا از هم پاشیده و قدرت سازماندهی دوباره را ندارند یا چنین قصدی ندارند، مانند گروه شکستخورده و از همپاشیده جمل و خوارج فرق گذاشتهاند. در فرض نخست همان گونه که در روایت حفص بن غیاث آمده، اسیران کشته میشوند، فراریان رها گذاشته نمیشوند تا کشته شوند و زخمیان نیز کارشان تمام میشود و باقی گذاشته نمیشوند؛ چنان که امیرالمومنین(ع) با برخی اسرای صفین چنین کرد. در صورت دوم، که خطری از سوی این بازماندگان حکومت و جامعه اسلامی را تهدید نمیکند، با فروکش کردن جنگ و از هم پاشیدن کامل گروه باغی، کسی نباید متعرض آنان شود؛ چنان که در هر حال نباید متعرض زنان و کودکان و سالخوردگانی از آنان که توان جنگ ندارند شد. ۸- اصل فرقگذاری یادشده، چنان که علامه حلی خاطرنشان کرده امری اجماعی و مستند به ادله متعددی است که مرحوم استاد نیز در جلد سوم «دراسات فی ولایه الفقیه و الحکومه الاسلامیه» به خوبی و بیش از همه جمعآوری و به آنها استناد کردهاست. در میان اهل سنت نیز از جمله ابوحنیفه و برخی شافعیان همین نظر را دارند. این است که تعبیر «یجاز علی جریحهم و یتبع مدبرهم و یقتل اسیرهم» و مشابه آن بارها در متون فقهی ما تکرار شده است. علامه حلی پس از این جمله افزوده است فرقی نمیکند که آن گروه باقیمانده که فراریان و اسیران و زخمیان به آنان ملحق میشوند، در میدان باشند یا در جای دیگر باشند، نزدیک باشند یا دور باشند. شهید ثانی نیز خاطرنشان کرده است که به اجماع فقهای ما اگر گروه باغی جنگ را رها کنند رها میشوند و نباید متعرض آنان شد و یا اگر شکست بخورند در پی شکستخوردگان نباید رفت و باید به پراکنده ساختن آنان و به هم زدن گروهشان بسنده کرد، مگر اینکه دستهای داشته باشند که به آنان ملحق شوند؛ در این صورت باید در پی فراریان رفت، کار زخمیان را تمام کرد و اسیران را کشت. در این میان مرحوم آیتالله خویی که روایت حفص بن غیاث را از نگاه مبانی رجالی خود قابل استناد ندانسته و اطمینان به وجود اجماع نداشته، در فرض عدم آن قائل به عدم فرقگذاری میان دو صورت شده و چگونگی رفتار با زخمیان و فراریان و اسیران بغی را از نظر کشتن و نکشتن به نظر امام(ع) موکول کرده است که هرچه مصلحت اقتضاء کند عمل میکند. اینکه حضرت امامخمینی در برخورد با زندانیان موضوع بحث، میان کسانی که همچنان بر موضع خود در وابستگی به سازمان منافقین و حمایت از آن پافشاری میکردند و دیگرانی که بر سر موضع خود نبودند، فرق گذاشتند، به همین ملاک شرعی برمیگردد که با وجود بقای مرکزیت منافقان، آن هم در سایه جاسوسی و مزدوری برای رژیم متجاوز بعثی و همراهی با جنایتکاران حاکم بر عراق و سران ارتجاع منطقه و دشمنان نظام و کشور و در سایه حمایت آنان، آن دسته از منافقانی که سر موضع خود بودند، در شمار دسته نخست بودند و از نگاه فقهی فرقی نمیکند که اینان پیش از شروع جنگ بازداشت و اسیر شده باشند یا هنگام آن یا پس از آن و اینکه به دلیل ارتکاب جرم محاکمه شده باشند یا نه. ۹- جای شگفتی است که آیتالله منتظری در نقد برخورد با این دسته از منافقان از جمله به رفتار امیرالمومنین(ع) با سران بازمانده جنگ جمل «استشهاد» میکنند، در حالی که قضیه منافقان بازداشتی از مصادیق جنگ صفین است نه جمل. و از سوی دیگر این استناد در حالی است که ایشان چنان که در آغاز اشاره کردیم، در «استدلال» بر جواز کشتن تمام وابستگان به دولت امریکا و پناهدهندگان به آنان، از جمله به این سخن امیرالمومنین(ع) در باره اصحاب جنگ جمل استناد کردند که حضرت به دلیل کشته شدن حتی یک نفر از مسلمانان بیگناه به دست برخی از سپاهیان جمل، کشتن تمام آنان را به دلیل اینکه نظارهگر بودهاند و اقدامی برای ممانعت نکردهاند، برای خود مجاز شمرده است. نگارنده نمیداند که از نگاه آن استاد گرامی که در شمار ذویالحقوق این کمترین طلبه میباشند و از خداوند طلب رحمت برای ایشان دارم، چگونه میتوان میان آن استدلال و این استشهاد را جمع کرد؟! ۱۰- نکته قابل ذکر دیگر در این خصوص این است که جناب شیخ طوسی بر خلاف آنچه در کتاب فتوایی «النهایه» خود آورده و تصریح کرده است که اسیران گروه باغی در صورت نخست کشته میشوند، در دو کتاب «مبسوط» و «خلاف» قائل به عدم جواز شده است و آیتالله منتظری که نظر وی را در این دو کتاب بر خلاف ادله و نیز گفته سایر فقهاء دیده است، در نقد آن و همراهی با اکثریت قاطع فقهاء متذکر شده است که شایسته است فتوای شیخ طوسی را از کتاب نهایه گرفت و به این ترتیب نظر نهایی و واقعی شیخ را نیز جواز کشتن اسرای بغات در صورت بقای گروهشان شمرده است و نظر شیخ در دو کتاب دیگر مبنی بر عدم قتل باغیان اسیر را نپذیرفته است. در سخنان یادشده استاد مرحوم نکات قابل نقد دیگری نیز مانند داوری نادرست درباره برخی نزدیکان امامخمینی یا تاکید بر اینکه سازمان منافقین یک جریان فکری و یک منطق است که طبعا باید به فراخور این واقعیت با آن مقابله کرد وجود دارد که از موضوع رویکرد فقهی این یادداشت بیرون است و در مجالی دیگر میتوان به آنها پرداخت. در پایان از درگاه خداوند برای روح ملکوتی امامخمینی علو درجات و برای استاد مرحوم رحمت واسعه درخواست میکنم. *آیتالله منتظری که تمام وابستگان به دولت امریکا و پناهدهندگان به آنان را مهدورالدم اعلام میکند، چگونه دستور امام خمینی در برخورد قاطع با منافقانی که بر حمایت از جانیان و خائنان به کشور پافشاری دارند را محکوم میسازد؟ *حکم امامخمینی در اعدام منافقان باغی مبتنی بر سیره امیرالمومنین(ع) و نظر اجماعی فقهای شیعه، از جمله خود آقای منتطری و برخی فقهای اهل سنت است *کسانی که امروز به هدف نقد و تخطئه امامخمینی متن جلسه آیتالله منتظری در سال ۶۷ را به عنوان سند افتخار منتشر میکنند، آیا شجاعت آن را دارند که متن جلسه درس سال ۶۵ را نیز عینا منتشر سازند؟! Copyright: gooya.com 2016
|