گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
25 مرداد» احضار و بازجویی از معترضان به اعدامهای گسترده اخیر زندان رجاییشهر23 مرداد» تأیید اعدام یک عضو کومله به همراه چهار زندانی مواد مخدر در ارومیه
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! روایتی از آخرین لحظات حیات محمد عبداللهی در زندان ارومیه
خبرگزاری هرانا – هم بندی های محمد عبدالهی، زندانی سیاسی که سحرگاه سه شنبه در زندان ارومیه به دار آویخته شد پس از تکذیب اولیه اعدام او از سوی مقام استانی، با بارقه ای از امید به انتظار هم بندی خود نشستند، با اینحال روز گذشته با تایید رسمی اعدام آقای عبدالهی آنان نیز چون خانواده این زندانی سیاسی ندیدن دوست خود را باور کردند. این باور توام شد با برگزاری مراسم و بازگو کردن خاطراتی از وی، آنچه در پی می آید روایات کوتاه و پراکنده هم بندی های آقای عبدالهی از آخرین دقایق حیات این زندانی سیاسی است. به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آخرین افرادی که محمد عبدالهی را در قید حیات مشاهده کردند به این خبرگزاری گفتند روز یکشنبه ساعت ۸:۲۰ صبح محمد عبدالهی را از بند خارج کردند. دو زندانی سیاسی با نامهای احمد تموئی و سعید سنگر درحال ورزش در هوا خوری بودند. مدیر داخلی زندان آقای بایرامیزاده پرسید شما چرا به باشگاه زندان برای ورزش مراجعه نمی کنید؟ و آنها جواب دادند باشگاه دیر باز میکند و تا باشگاه باز شود ما در هواخوری ورزشمان را انجام داده ایم. درحین این صحبت، محمد عبدالهی از بند وارد هواخوری شد. آقای بایرامی زاده از محمد عبدالهی پرسید تو چرا ورزش نمی کنی؟ محمد عبدالهی پاسخ داد من از ساعت ۷ صبح که هواخوری باز میشود تا ساعت ۱۱ اینجا قدم میزنم و این خودش یک نوع ورزش است. بایرامیزاده با اشاره دست گفت “محمد بیا با شما کار دارم”. با هم به داخل راهرو رفته و در را بستند. زندانیان این بند میگویند: “رفیقمان را جلوی چشم ما بردند” روایت زندانیان به اینجا ختم نمی شوند، آنها وقتی حزن بیشتری می یابند که پیام های طنز گونه محمد عبدالهی از سلول انفرادی به آنها می رسد. او به روشهایی که بین زندانیان شناخته شده است پیامهای کوتاهی در قالب طنز و شوخی برای دوستان خود فرستاده است. یکی از هم بندی های آقای عبدالهی گفت این زندانی برای او از سلول پیام فرستاد که «حیف شد وگرنه امشب تخته نرد از تو چندین دست میبردم». سامان نسیم، دیگر زندانی بود که پیام کوتاهی از محمد عبدالهی دریافت کرد «سامان حسودی نکن نوبت تو هم می رسد!»، زندانیان این روایات را با بغضی در گلو نشسته بازگو می کنند. زندانی غیرسیاسی که سابقه عضویت در نیروهای مسلح را دارد دیگر گیرنده پیام از آقای عبدالهی است، او می گوید در آخرین دقایق از سلول انفرادی پیام شوخ طبعانه او را گرفته است «آقای آ… حیف شد که من را دارند اعدام میکنند وگرنه دوست داشتم مردن شما را هم داخل بند ببینم!». و آخرین نفری که توانست پیامی را از محمد عبدالهی دریافت کند، عثمان مصطفی پور، دیگر زندانی سیاسی و هم بند اوست، «آقا عثمان خیلی دوست داشتم ببینم آن کبوتری که لای سقف باشگاه می نشیند را بالاخره میتوانی آزاد کنی یا نه». این آخرین نشانه حیات محمد عبدالهی، زندانی سیاسی جوانی بود که وکیل وی معتقد بود “پرونده دچار مشکلات عدیده ای است. قانون و عدالت در مورد موکلم هرگز محقق نشده است. موکل من هرگز دست به سلاح نبرده است.” Copyright: gooya.com 2016
|