سه شنبه 26 مرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

طبقه متوسط، طبقه خطرناک، گی استاندینگ، لوموند، ترجمه علی شبان

گی استاندینگ
ما وارد عصر "کاپیتالیسم رانتی" شده‌ایم. کارگران دیگر بهره‌ای از ثمره‌ی رشد اقتصادی نمی‌برند. دستمزدهای واقعی به ایستایی خود ادامه خواهند داد... در پائین‌ترین رده‌ها، پرولتاریای فرسوده، دولت حامی مردم و نیز سندیکاهائی را که توسط این گروه و برای دفاع از آن بنا شده‌اند می‌بینیم که دیگر وزنه‌ی سیاسی به حساب نمی‌آیند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در سه دهه گذشته ما شاهد پی ریزی سیستمی در بازار جهانی با ایدئولوژی نئو لیبرال و با پروژه آزادسازی اقتصاد بازار بین المللی و به تبعِ آن در جستجوی ایجاد رقابت در سطح اقتصاد ملی بوده ایم . در طی این دوره، دو میلیارد انسان ، اکثرا از کشورهائی که در آنها پائین ترین دستمزد ها رایج است ، وارد بازار کار می شوند و موجب پائین نگاهداشته شدن دستمزد ها در کشورهای صنعتی می گردند.

از این پس، دولت ها کوشیدند اقتصاد خود را بیش از پیش رقابتی و بازار کارشان را انعطاف پذیر سازند. فرانسه و ایتالیا جزء آخرین ها بودند که از این سیاست پیروی کردند. این دولتها علیرغم پائین نگاهداشتن دستمزد ها و ایجاد کار نا پایدار، در مقابل، چیزی جز گفتن اینکه ر فورم ایجاد کار خواهد کرد، پیشنهاد نکردند . در عین حال، تکنولوژی های اطلاع رسانی و استفاده از آدم واره ها ( روبات)، و نیز جابجایی موسسات تولیدی به مناطق اشتغال ارزان، دست صاحبان سرمایه را برای حفظ دستمزد ها ی ارزان و بهره وری از سود بیشتر باز گذاشت.

در ایالات متحده آمریکا، آلمان، فرانسه، انگلیس و در سایر کشورها، از سه دهه به این طرف دستمزدها ثابت مانده است. در این راستا سهم درآمد حاصله از کار، کاستی داشته و برعکس، آنچه را که نصیب سرمایه میشده فزونی گرفته است . لیکن منافعی را که از این طریق نصیب صاحبان سرمایه و نخبگان صاحب منصب میگردد، حاصله از رانت (بهره)خواری است . ما وارد عصر "کاپیتالیسم رانتی" شده ایم. کارگران دیگر بهره ای از ثمره ی رشد اقتصادی نمیبرند. دستمزدهای واقعی به ایستایی خود ادامه خواهند داد. در کشورهائی چون انگلیس و یا اسپانیا رشد اشتغال با پائین آمدن مزد متوسط همراه بوده است زیرا عمدتا مشاغل جدید از دستمزدهای کمتری برخوردارند و به موازات آن، ساختار جهانی جدیدی از طبقه ظاهر میشود که در راس آن، ما می توانیم توانگرسالاری میلیارد رهائی را با دستیاری نخبگان (الیت) که بخش عمده درآمدشان را سرمایه، تامین می کند ببینیم. در این ارتباط چند زیر مجموعه وجود دارد: نخست، حقوق بگیران با کار ثابت که تعدادشان زیاد نیست، کار تمام وقت دارند و با اطمینان کامل به کارشان ادامه می دهند و سرانجام از بازنشستگی خوبی بهره مندند. در کنار آنها می توان حرفه های تخصصی را که غالبا با تکنولوژی سر و کار داشته و در رده ی اقتصاد جمعی قرار میگیرند، دید. در پائین ترین رده ها، پرولتاریای فرسوده، دولت حامی مردم و نیز سندیکاهائی را که توسط این گروه و برای دفاع از آن بنا شده اند می بینیم که دیگر وزنه سیاسی به حساب نمی آیند.

حقوق گم شده

در زیر مجموعه های پرولتاریا، طبقه ی نوپایی ظاهر میشود: پرولتاریای ناپایدار. آنهائی که به این دسته می پیوندند، طبقه ای را میسازند که پی در پی به کارهای کوچک و یا به دوره های کارآموزی با قراردادهای کوتاه مدت و یا صفر ساعت اشتغال دارند و سرانجام شانس زیادی برای حرفه ای شدن در کاری و یا اشتغالِ پا برجا در موسسه ای ندارند. این پدیده، تحت پلاتفورم ( خط مشی ) شرکت هائی چون اوبر و یا هاندی، اقتصاد دیده بانی را اشاعه داده اند . در حالی که امازون، میکانیکال تورک و یا آپ ورک و دیگر بازارها با سیستم پلاتفورم های اینترنتی، معدن ایجاد مشاغل فراوانی شده اند که دستمزد ها را به پائین هول میدهند.

این خیلِ عظیم جویندگان کار باید ساعتها از وقت خود را بطور رایگان در جستجوی کار و ماندن جلوی اوردیناتور و یا در صف های طویل ادارات کار جوئی و کمک یابی صرف نمایند. علاوه بر این، حتی پس از اشتغال در این سری از مشاغل ناپایدار، آنها از مزایای قانونی به مثابه داشتن مرخصی سالیانه و یا مرخصی های استعلاجی با حفظ حقوق محرومند و غالبا به سختی دخل شان جوابگوی خرج شان می شود.

برای اولین بار در تاریخ، میلیون ها نفر که از شهروند ان هستند، از حقوق اولیه چون کمک هزینه های دولتی که هر کس باید تحت این عنوان از آن بهره مند شود، محرومند و ناچارا به جمع گدایان می پیوندد.

تعداد حقوق بگیران بی ثبات در همه جا رو به رشد است. ولی خودِ این پدیده به سه دسته تقسیم می شود: نخستین گروه را کارگران پیر وُ فرسوده ای میسازند که تمایل دارند به راست های افراطیِ پوپولیست گوش تیز کنند که توانسته اند از حربه ی ترس این جماعت و احساس ناامنی شان بهره ی فراوان برند. دسته دوم را مهاجران و اقلیت های خارجی تشکیل میدهند. و بالاخره در دسته ی سوم، افراد و گروه های تحصیل کرده و جوان هستند که از دانشگاه ها فارغ التحصیل شده اند و می بینند رویائی را که به آنها فروخته اند، دری را به رویشان باز نمی کند. این گروه در جستجوی آرمانشهرشان آرزومندند که سیاست مداران پیشرفته ای بر سر کار آیند که همان آرمان هائی را که حزب های پیر سوسیال دموکرات به آنها فروخته اند، دوباره نفروشند.

دسته اول به دونالد ترامپ در آمریکا، مارین لوپن در فرانسه و اوکیپ و راستِ محافظه کار در انگلیس رای می دهند. دسته دوم خود را فاقد قدرت و تلخ احساس می کنند. دسته سوم از احزاب کلاسیک دوری جسته و به تازگی به طرف شخصیت هائی چون سندرز در آمریکا و رمی کوربین در انگلستان بسیج شده اند.

با عدم بهبود وضع ناامنی های کاری و نابرابری های اجتماعی برآمده از بازار کار، لغزش و گرایش به طرف سیاست های عامیانه پسند و پوپولیسم در فرانسه و سایر کشورهای اروپائی بیش از پیش فزونی خواهد گرفت. حقوق بگیران بی ثبات، مضطرب، بی هدف و خشمگین هستند. اگر دست کم، امنیت حداقل اقتصادی که به نظر من میتواند به شکل یک درآمد پایه ای عمومی باشد، به این خلایق داده نشود، ما مستقیم به سوی یک سیاست دوزخی ره می سپاریم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
* گی استاندینگ استاد دانشگاه های انگلیس و نویسنده آثاری چون طبقه نوپای خطرناک و عضو فعال سازمان بین المللی کار که تحقیقات زیادی روی عدم امنیت کاری انجام داده است. مقاله کوتاه فوق در شماره ۱۵ ژوئیه روزنامه لوموند به چاپ رسیده است .


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016