گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
10 مهر» نقدی و نگاهی به کتابِ « تلاش برای استقلال، خاطرات سیاسی »، صارم الدین صادق وزیری
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نقدی و نگاهی به کتابِ « تلاش برای استقلال، خاطرات سیاسی »، صارم الدین صادق وزیری - قسمت دومبخش اول این نوشته را از اینجا بخوانید این بیت تحریف شعری معروف است : « هر که گریزد ز خراجات شاه بارکش غول بیابان شود.» و موجب حیرتِ من شد. تازه فهمیدم که آنچه از شعر معروف دریافته ایم صحیح نیست . زیرا تصریح جناب انواری «خراجات شام » وجود داشته است ، جل الخالق ! و بعد هم «خارکش» که ترکیب غریبی است و در هیچ قاموس فارسی وجود ندارد. زیرا « شام» دو معنی دارد یکی نقطه مقابل صبح و بامداد است و دیگری از لحاط جغرافیائی سرزمینی است که امروز به نام سوریه مشهور شده که یک کشور- دولت می باشد. جناب دکتر انواری چون مخالف شاه بوده اند گویا خواسته اند با نوآوری ادبی مخصوص اسم او را نبرند. در حالی که آنچه شاعر بیت گفته ملهم از آیه قرآن است : « اطیعو اله و اطیعو الرسول و اولوالامر منکم»؛ به عقیده علمای اهل سُنّت و جماعت « اولوالامر منکم » مطلق ذی الشُوکت است و اطاعت از آنان لازم. در صدها مورد شعرای سُنّی به این مطلب اشاره کرده اند از جمله : « واجب آمد بر آدمی شش حق اولش حق واجب مطلق علمای شیعه « اولوالامر منکم» را به نوعی دیگر تفسیر و تعبیر کرده اند. ******** جناب دکتر انواری به مراسمی که چند سال پیش در شهر فرنکفورت آلمان بری قدردانی از خدمات نویسنده این سطور دعوت شده بودند. ایشان بجای حضور شرحی مرقوم داشته و برای برگزار کنندگان مراسم ارسال داشتند. عین آن نوشته ضمیمه ای یادداشت است.
ضمیمه: پیام دکتر عبدالکریم انواری تاًسف زیاد دارم که شکستگی پایم اجازه حضور در مجلس تکریم صارم الدین صادق وزیری که یک واجب ذِمّی است به من نمی دهد. با احوال صارم الدین وزیری بمناسبت افکار و فعالیت های اجتماعی او که او را در رژیم پهلوی به پای چوبه دار برده بود نسبتا آشنایی داشتم تا اینکه همکاری های ما در هیئت مدیره کانون وکلاء که نسبتا دوره بلند مدتی بود ما را به احوال یکدیگر بیشتر آشنا ساخت. در انتخابات هیئت مدیره کانون وکلاء در قبل از انقلاب با تئوری حکومت قانون Rule of Law)) به میدان آمده بود و در مدتی که در هیئت مدیره کانون وکلاء بود از این تز دفاع میکرد. خاطرات جالبی از همکاری با او در این دوره داشتم. یادم نمیرود که وزیر ارشاد دولت موقت از کانون برای همکاری در قانون مطبوعات دعوت کرده بود. صارم و من از طرف کانون وکلاء برای این کار معرفی شدیم. به اتفاق او به وزارت ارشاد رفتیم. مامور امنیتی وزارت خواست کیف صارم را جستجو کند. صارم به او گفت به وزیر بی شعورت اطلاع بده که من حتی در رژیم شاه اجازه ندادم که کیف دستی ام را بگردند. وزارت را ترک کردیم و وزیر ارشاد سراسیمه پائین دوید که ما را برگرداند ولی صارم برگشتنی نبود. همیشه بر افکار اصولیش اصرار میورزید. همیشه اصولی بود و بر سر اعتقاداتش می ایستاد. اگر ما ده هزار نفر مثل صارم در ارگان های مختلف اجتماعی مان داشتیم احتمالا به این روز نیفتاده بودیم. عبدالکریم انواری Copyright: gooya.com 2016
|