گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دلايل نياز ما ايرانيان به خرافات و معجزه؛ ف. م. سخنمى گويند هر چه سطح علم و دانش يك جامعه بالاتر برود، خرافات و اعتقاد به معجزه در آن جامعه كم تر مى شود. سخنى ست كه متاسفانه آمار آن را تاييد نمى كند. در جوامع پيشرفته، با در صد كم بى سوادان و كم سوادان، نه تنها خرافات به اَشكال مختلف مشاهده مى شود، بلكه مسلمات علمى نيز انكار مى گردد. هنوز هستند افرادى كه در امريكا معتقد به خلقت يك باره ى انسان -و مطابق داستان آدم و حوا- هستند. هنوز هستند افرادى در سراسر جهان كه تكامل انواع را انكار مى كنند. و هنوز هستند افرادى كه براى رسيدن به خواسته ها و آرزوهاى خود، دست طلب به سوى آسمان بلند مى كنند. جوامع پيشرفته اما با وجود خرافاتى كه در متن جامعه وجود دارد، سرنوشت خود را به دست خرافه و خرافاتى ها نمى سپارند. در اين نوع جوامع، صاحبان قدرت سياسى و مراكز علمى، به دنبال يافتن راه حل علمى براى از بين بردن ضعف هاى انسان و قدرت بخشيدن به او هستند. تفاوت جوامع پيشرفته با جامعه اى مثل ما كه حكومت، به جاى اتكا به علم و دانش، به خرافات و معجزه دل مى بندد در همين جاست. آن ها آهسته آهسته خرافات را به حاشيه مى رانند و ما خرافات را آهسته آهسته به متن مى آوريم.
در چهار دهه اى كه حكومت اسلامى، بر سرزمين ما حاكم است، خزعبلات بسيارى از طرف حكومتيان و هدايت گران حكومت شنيده ايم: از خشكسالى در اثر گناه تا زمين لرزه در اثر زنا! پس راه حل خشكسالى نه روش هاى علمى ذخيره ى آب، بلكه گناه نكردن دانسته مى شود و كاهش تعداد زمين لرزه ها يا كاهش شدت آن ها با زنا نكردن مرتبط مى گردد. حكومت اسلامى، با اتكا به خرافات، رو در روى علم مى ايستد. علم را تضعيف مى كند. علم را تحقير مى كند. علم به طور عملى در جامعه به كار نمى رود. علم در كشور ما به معناى كسب مدرك دانشگاهى ست. از تحقيقات دست اول و متكى به دانش روز كه به كار دنياى مردم بيايد خبرى نيست. هر چه هست، فقط براى توليد جنگ افزارهاى «مثلا» ابتكارى ست كه با آن بايد دشمنان حكومت تار و مار شوند. در اينجا حكومت ديگر با خرافات و معجزه كارى ندارد. حكومت منتظر گنجشك هايى كه هر يك سنگريزه اى بر نوك خود دارند نمى ماند تا لشكر ناوهاى هواپيما بر و موشك هاى بالستيكى را از بين ببرد. حكومت در اينجا واقع گرا مى شود و به دنبال اختراع جنگ افزارهاى واقعى مى رود. اما براى دانش كشاورزى با آب كم يا جمع آورى و ذخيره ى آب، كار و تحقيق علمى صورت نمى پذيرد و اين مهم هم به دست كسانى سپرده مى شود كه كارشان بايد جنگيدن باشد. نتيجه ى ورود چنين افرادى به چنين تخصص هايى هم معلوم است. سد بى حساب و كتاب مى سازند و در طبيعت بدون مطالعه دست مى برند و آبى را هم كه طبيعت در اختيار ما قرار داده بخار مى كنند و به آسمان مى فرستند. در عوض جيب هاى خود را پر از پول مى كنند و دستمزدِ خرابكارى هاى خود را به صورت ميليون دلارى دريافت مى كنند! جامعه، با وجود چنين حكومتى، بى چاره به معناى واقعى كلمه است. حكومت اسلامى هيچ راه گريزى براى افراد جامعه باقى نمى گذارد. هيچ اميدى به بهبود وضعيت در چنين جامعه اى باقى نمى ماند. وقتى اميد به آينده نباشد، همه چيز بى معنى مى شود. ثروتمند ترين ثروتمندان هم بدون داشتن دورنماى روشن، در فلاكت روحى به سر مى بَرَند. وضع آنان هم كه چيزى ندارند، معلوم است. نه اميد به زندگى امروز، و نه اميد به زندگى فردا. خيلى ها در چنين شرايطى مرگ را به زندگى ترجيح مى دهند. وقتى براى ساختن آينده نمى توان كار اصولى و نظام مند انجام داد، خواه ناخواه، انسان به خيالات مى افتد و منتظر معجزه مى ماند. خدايا! حالا كه دارو در اختيار ندارم، تو خودت بچه ى مرا از شرّ اين بيمارى برهان! براى اين كه اين معجزات به وقوع بپيوندد، نمى توان همين طور بيكار نشست و دست خالى در مقابل خداوند ظاهر شد! از خواندن ورد و دعا با تلفظ غليظ صاد و ضاد در زير لب، تا تسبيح گرداندن و صلوات فرستادن، تا قربانى كردن گوسفند و گاو و شتر، تا به زيارت مقدسان رفتن و سر و صورت را به ضريح آلوده به آب دهان و آب بينى صدها نفر ماليدن، تا نماز باران و نماز وحشت خواندن، تا قِل خوردن در امامزاده قِل قِلى، تا زدن قمه بر فرق سر و كوبيدن زنجير ميخ دار به تن، و ناله و استغاثه كردن هاى شبانه و صدها عمل مشابه ديگر، بايد نه تنها ما را از بن بست برهاند، بلكه از طريق ميان بُر، به شاهراه سعادت و ثروت و سلامت برساند! اگر در گذشته هاى دور، جادوگران تيزهوش، آماده ى فريب مردمان و رساندنِ «فورى» آن ها به خواسته ها و آرزوهايشان بودند، امروز روحانيون و نوحه خوانانِ مسلمان، در نقش همان جادوگران ظاهر مى شوند و با فريب مردم و نشان دادن درِ باغ سبز الهى، وعده ى نشان دادن راه ميان بُر به آنان مى دهند. در اين ميان، نه تنها جيب ها، از همان خرده پول هاى موجود خالى مى شود، بلكه ذهن ها هم از عقل و منطق و استدلال تهى مى گردد و زمينه براى رشد خرافات و اعتقاد يافتن به وقوع معجزه، بيشتر و بيشتر مى گردد. Copyright: gooya.com 2016
|