پنجشنبه 22 مهر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

دلايل نياز ما ايرانيان به خرافات و معجزه؛ ف. م. سخن

مى گويند هر چه سطح علم و دانش يك جامعه بالاتر برود، خرافات و اعتقاد به معجزه در آن جامعه كم تر مى شود. سخنى ست كه متاسفانه آمار آن را تاييد نمى كند. در جوامع پيشرفته، با در صد كم بى سوادان و كم سوادان، نه تنها خرافات به اَشكال مختلف مشاهده مى شود، بلكه مسلمات علمى نيز انكار مى گردد. هنوز هستند افرادى كه در امريكا معتقد به خلقت يك باره ى انسان -و مطابق داستان آدم و حوا- هستند. هنوز هستند افرادى در سراسر جهان كه تكامل انواع را انكار مى كنند. و هنوز هستند افرادى كه براى رسيدن به خواسته ها و آرزوهاى خود، دست طلب به سوى آسمان بلند مى كنند.
پس سوادِ صِرف، خرافات را از ذهن جامعه نمى زدايد. انسان، هنوز با ناشناخته هاى بسيارى رو به روست و سابقه ى دانش انسان از جهانى كه دستكم ١٣ ميليارد سال عمر دارد تنها در حدود ٢٠٠٠ سال است. هنوز انسان در مقابل نيروى طبيعت بسيار ضعيف است. در مقابل ميكرب و ويروس ضعيف است. در مقابل حوادث و رويدادهاى پيش بينى نشده ضعيف است. انسانى كه امروز هست، فردا مى تواند نباشد. انسانى كه امروز سالم است مى تواند فردا به بيمارى سختى كه راه درمان آن كشف نشده گرفتار شود. انسانى كه به زندگى عادى خود مشغول است به راحتى مى تواند در عرض چند ثانيه جان اش و يا هست و نيست اش را در اثر لرزش زمين، وزش توفان، يا برخاستن يك موج بلند از دست بدهد.

gooya0380.JPG

جوامع پيشرفته اما با وجود خرافاتى كه در متن جامعه وجود دارد، سرنوشت خود را به دست خرافه و خرافاتى ها نمى سپارند. در اين نوع جوامع، صاحبان قدرت سياسى و مراكز علمى، به دنبال يافتن راه حل علمى براى از بين بردن ضعف هاى انسان و قدرت بخشيدن به او هستند. تفاوت جوامع پيشرفته با جامعه اى مثل ما كه حكومت، به جاى اتكا به علم و دانش، به خرافات و معجزه دل مى بندد در همين جاست. آن ها آهسته آهسته خرافات را به حاشيه مى رانند و ما خرافات را آهسته آهسته به متن مى آوريم.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در چهار دهه اى كه حكومت اسلامى، بر سرزمين ما حاكم است، خزعبلات بسيارى از طرف حكومتيان و هدايت گران حكومت شنيده ايم: از خشكسالى در اثر گناه تا زمين لرزه در اثر زنا! پس راه حل خشكسالى نه روش هاى علمى ذخيره ى آب، بلكه گناه نكردن دانسته مى شود و كاهش تعداد زمين لرزه ها يا كاهش شدت آن ها با زنا نكردن مرتبط مى گردد.

حكومت اسلامى، با اتكا به خرافات، رو در روى علم مى ايستد. علم را تضعيف مى كند. علم را تحقير مى كند. علم به طور عملى در جامعه به كار نمى رود. علم در كشور ما به معناى كسب مدرك دانشگاهى ست. از تحقيقات دست اول و متكى به دانش روز كه به كار دنياى مردم بيايد خبرى نيست. هر چه هست، فقط براى توليد جنگ افزارهاى «مثلا» ابتكارى ست كه با آن بايد دشمنان حكومت تار و مار شوند.

در اينجا حكومت ديگر با خرافات و معجزه كارى ندارد. حكومت منتظر گنجشك هايى كه هر يك سنگريزه اى بر نوك خود دارند نمى ماند تا لشكر ناوهاى هواپيما بر و موشك هاى بالستيكى را از بين ببرد. حكومت در اينجا واقع گرا مى شود و به دنبال اختراع جنگ افزارهاى واقعى مى رود. اما براى دانش كشاورزى با آب كم يا جمع آورى و ذخيره ى آب، كار و تحقيق علمى صورت نمى پذيرد و اين مهم هم به دست كسانى سپرده مى شود كه كارشان بايد جنگيدن باشد. نتيجه ى ورود چنين افرادى به چنين تخصص هايى هم معلوم است. سد بى حساب و كتاب مى سازند و در طبيعت بدون مطالعه دست مى برند و آبى را هم كه طبيعت در اختيار ما قرار داده بخار مى كنند و به آسمان مى فرستند. در عوض جيب هاى خود را پر از پول مى كنند و دستمزدِ خرابكارى هاى خود را به صورت ميليون دلارى دريافت مى كنند!

جامعه، با وجود چنين حكومتى، بى چاره به معناى واقعى كلمه است. حكومت اسلامى هيچ راه گريزى براى افراد جامعه باقى نمى گذارد. هيچ اميدى به بهبود وضعيت در چنين جامعه اى باقى نمى ماند. وقتى اميد به آينده نباشد، همه چيز بى معنى مى شود. ثروتمند ترين ثروتمندان هم بدون داشتن دورنماى روشن، در فلاكت روحى به سر مى بَرَند. وضع آنان هم كه چيزى ندارند، معلوم است. نه اميد به زندگى امروز، و نه اميد به زندگى فردا. خيلى ها در چنين شرايطى مرگ را به زندگى ترجيح مى دهند.

وقتى براى ساختن آينده نمى توان كار اصولى و نظام مند انجام داد، خواه ناخواه، انسان به خيالات مى افتد و منتظر معجزه مى ماند.

خدايا! حالا كه دارو در اختيار ندارم، تو خودت بچه ى مرا از شرّ اين بيمارى برهان!
خدايا! در اين خشكسالى، كه مزرعه و احشام مرا به نابودى كشانده، خودت بارانِ رحمت نازل بفرما!
خدايا! من اين دو هزار تومان را در صندوق صدقات مى اندازم! كارى كن كه ترمز پرايد من در طول مسير مسافرت درست عمل كند و تصادفى به وقوع نپيوندد و من و خانواده ام به جاى نوشهر از ته دره سر در نياوريم!
خدايا! با اين حقوق اندك، و دخلى كه با خرج هاى من فاصله ى زياد دارد، معجزه اى كن و مرا برنده ى جايزه ى بانك بنما، يا كارى كن كه كسى پول اشتباهى به حساب من بريزد...

براى اين كه اين معجزات به وقوع بپيوندد، نمى توان همين طور بيكار نشست و دست خالى در مقابل خداوند ظاهر شد! از خواندن ورد و دعا با تلفظ غليظ صاد و ضاد در زير لب، تا تسبيح گرداندن و صلوات فرستادن، تا قربانى كردن گوسفند و گاو و شتر، تا به زيارت مقدسان رفتن و سر و صورت را به ضريح آلوده به آب دهان و آب بينى صدها نفر ماليدن، تا نماز باران و نماز وحشت خواندن، تا قِل خوردن در امامزاده قِل قِلى، تا زدن قمه بر فرق سر و كوبيدن زنجير ميخ دار به تن، و ناله و استغاثه كردن هاى شبانه و صدها عمل مشابه ديگر، بايد نه تنها ما را از بن بست برهاند، بلكه از طريق ميان بُر، به شاهراه سعادت و ثروت و سلامت برساند!

اگر در گذشته هاى دور، جادوگران تيزهوش، آماده ى فريب مردمان و رساندنِ «فورى» آن ها به خواسته ها و آرزوهايشان بودند، امروز روحانيون و نوحه خوانانِ مسلمان، در نقش همان جادوگران ظاهر مى شوند و با فريب مردم و نشان دادن درِ باغ سبز الهى، وعده ى نشان دادن راه ميان بُر به آنان مى دهند. در اين ميان، نه تنها جيب ها، از همان خرده پول هاى موجود خالى مى شود، بلكه ذهن ها هم از عقل و منطق و استدلال تهى مى گردد و زمينه براى رشد خرافات و اعتقاد يافتن به وقوع معجزه، بيشتر و بيشتر مى گردد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016