گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
14 مهر» وزیراطلاعات: از ادامه کار مدیران دوتابعیتی جلوگیری میشود10 شهریور» دستگیری فردی با تابعیت ایرانی - آمریکایی در گرگان توسط سپاه
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ایرانیان دو تابعیتی - جاسوسان دیگران یا سفیران ایران در جهان؟مهرداد البرز - بیبیسی در ادامه برخورد، بازداشت و در مواردی محاکمه و محکومیت ایرانیان دوتابعیتی هنگام سفر به کشورشان، چند تن دیگر به حبسهای طولانی مدت محکوم شدهاند. این بازداشتها در کنار سئوالاتی که در مورد مسئولان و انگیزه چنین برخوردی مطرح میکند، باعث جلب توجه به تاثیر تحولات اخیر بر موقعیت جهانی جمهوری اسلامی و همزمان، نقش ایرانیان خارج از کشور در تاثیرگذاری بر وضعیت بینالمللی ایران شده است. در مورد انگیزه برخورد خصمانه تشکیلات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی با مسافران ایرانی، نظرات متفاوتی ابراز شده است. برخی آن را ناشی از رقابت بین جناحهای درون حکومت دانسته و گفتهاند که این وضعیت نتیجه برنامه جناح رقیب دولت برای ضربه زدن به سیاست خارجی و تضعیف جناح دولتی است به نحوی که با بدنام شدن جمهوری اسلامی در سطح جهانی، دولتهای خارجی از بیم انتقاد افکار عمومی مردم خود، اندیشه نزدیک شدن به ایران را نیز به سر راه ندهند. دلیل دیگری که مطرح شده این است که نهادهایی در حکومت جمهوری اسلامی با هدف وارد کردن فشار به دولتهای غربی، به بازداشت اتباع ایرانی تبار آنان متوسل شدهاند و عملا از "گروگانگیری" هموطنانشان به صورت ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود استفاده میکنند. انگیزه این برخورد هرچه که باشد، نتیجه نهایی آن تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی در جهان و زیانی است که در بلند مدت، نه تنها برای ایران و ایرانیان، بلکه بیش از آن، برای نظام حکومتی، مبنای عقیدتی و دست اندرکاران اصلی آن به بار خواهد آورد. وجهه جهانی جمهوری اسلامی اگر ماجرای برنامه هستهای و اجماع جهانی در تنبیه ایران یک درس عبرت داشته باشد، این است که حکومتی که به حق یا ناحق، موقعیت مطلوبی در افکار عمومی جهانیان نداشته و به تخلف از هنجارهای "جهان متمدن امروزی" شهرت یافته باشد، در صحنه جهانی و تعاملات بینالمللی در موقعیتی آسیبپذیر قرار میگیرد و با سوءظن و برخورد منفی جهانیان مواجه میشود. گاه مقامات و دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی گله میکنند که برخورد نهادها، دولتها و رسانههای خارجی با اقدامات یا تخلفات جمهوری اسلامی، مثلا در زمینه حقوق بشر، با نگرش آنها نسبت به تخلفات مشابه دولتهای دیگر تفاوت دارد و این تفاوت را شاهدی بر تبعیض، تکبر و برتری جویی جهانیان به خصوص غربیان میدانند که، به نظر آنان، از میان تمامی کشورهای جهان، "ایران اسلامی" را برای خصومتورزی برگزیدهاند. واقعیت این است که نگرش جامعه جهانی به یک حکومت یا کشور و رواداری یا شدت عمل نسبت به تخلفات آن به روند رسیدگی قضایی به یک پرونده کیفری در دادگاه بی شباهت نیست. در جریان رسیدگی به یک پرونده قضایی، هیئت منصفه علاوه بر شواهد و مدارک محکمه پسند، سابقه متهم را نیز در نظر میگیرد و آمادگی بیشتری دارد تا یک فرد دارای "سوء پیشینه" را مجرم بداند تا متهمی را که برای نخستین بار مرتکب اقدام خلاف قانون شده است. معمولا شدت مجازات هم تحت تاثیر پیشینه متهم قرار میگیرد. در مورد کشورها هم، علاوه بر معیارهای مشخص حقوقی، سابقه خوب یا بد و وجههای که یک کشور به خصوص، یا در واقع حکومت آن کشور، در افکار عمومی جهانیان دارد، بر نحوه موضعگیری و برخورد جامعه جهانی، نهادهای بینالمللی و کشورهای دیگر با تخلفات آن تاثیر میگذارد. با توجه به این واقعیت، باید پذیرفت که جمهوری اسلامی طی سی و چند سال گذشته سابقه مطلوبی برای خود ایجاد نکرده و در نتیجه، هنگامی که اتهام تخلف ایران از تعهدات هستهای مطرح شد، جامعه جهانی آمادگی بیشتری برای قبول اتهام و برخورد شدیدتر با آن را داشت. پیگرد، بازداشت و حبس ایرانیانی که برای دیدار با خانواده و خویشاوندان و دیدن نقاط خاطره انگیز کشورشان از "سرزمین غربت" به ایران سفر میکنند هم از جمله اقداماتی است که قطعا به بهبود وجهه جمهوری اسلامی در جهان کمکی نخواهد کرد به ویژه اینکه ظن آن برود که هدف از آن، امتیاز گرفتن از "دولتهای بیگانهای" است که از سر انساندوستی و احساس مسئولیت، خود را به حمایت از شهروندان مهاجرشان متعهد میدانند. در واقع، با تکرار پدیده بازداشت مسافران و انتشار گزارشهایی در مورد خواست مقامات ایرانی به "مبادله" آنها با پول یا امتیازات دیگر، برخی منتقدان جمهوری اسلامی از پدیده "گروگانگیری دولتی" نام برده و خواستار برخورد با این شیوه شدهاند. آنان هشدار دادهاند که اگر جامعه جهانی از همین ابتدای کار، با این پدیده خطرناک برخود جدی نکند، ممکن گروگانگیری دولتی هم مانند پدیده تروریسم، به آفتی هولناک برای نظم و قانون در سطح جهانی تبدیل شود. اما مهمتر اینکه آزار ایرانیان مسافر، با هر انگیزهای که صورت گرفته باشد، فقط به معنی تخطی از هنجارهای سیاسی و حقوقی بینالمللی نیست بلکه عدول از ابتداییترین اصول انسانی نیز محسوب میشود. از نظر هر انسانی، آزار و اذیت ناموجه میهمان، آنهم میهمان هموطن، رفتاری ناشایست و منزجرکننده است به ویژه اگر با شبهه "گروگانگیری" جهت کسب منافع مادی یا سیاسی همراه باشد. و حکومتی را که مرتکب چنین اقدامی شود نمیتوان عضو شایسته جامعه جهانی دانست و در صورت نیاز، به حمایت از آن پرداخت. البته ممکن است ملاحظات و منافع سیاسی و اقتصادی کوتاه مدت مانع از آن شود که دولتهای خارجی در تماس با مقامات جمهوری اسلامی، احساس و نظر واقعی خود نسبت به آنان را بروز دهند. اما زمانی که چنین منافعی وجود نداشته باشد یا بتواند از راههای دیگر تامین شود، یا وقتی که فرصت مساعدی پیش آید، مانعی اخلاقی برای برخورد شدید با چنین حکومتی وجود نخواهد داشت. و در کوتاه مدت، تعقیب مسافران به بهانه جاسوسی یا به اتهام به خطر انداختن امنیت کشور تنها میتواند نشانه ضعف و فقدان اعتماد به نفس حکومتی متزلزل باشد که حتی از حضور چند هموطن "جهاندیده" و مشاهدات آنان نیز هراس دارد. قطعا چنین حکومتی نمیتواند طرف مناسبی برای دوستی و تعامل سیاسی و همکاری اقتصادی تلقی شود. نقش سیاسی ایرانیان دوتابعیتی در این میان، انعکاس گسترده اخبار "بازداشت ناموجه" ایرانیان هنگام سفر به کشورشان همراه با گزارش مصیبتی که خانواده و دوستانشان در خارج تحمل میکنند، ایرانیان مقیم خارج را در وضعیت دشواری قرار میدهد. از یکسو، آنان به خاطر رفتاری حکومتی که بر تصمیمات آن هیچ نفوذی ندارند، باید اتهام "عقب ماندگی" سیاسی کشورشان و نگاه تحقیر آمیز سایرین را تحمل کنند. و از سوی دیگر، از آنجا که هیچ ضابطه و معیار منطقی خاصی برای بازداشت مسافران ایرانی ارائه نمیشود، ناگزیر از سفر به موطن اولیه خود اجتناب ورزند و در نهایت، مجبور شوند ارتباط عاطفی خود و فرزندانشان را با کشورشان قطع کنند. البته شاید برخی مسئولان جمهوری اسلامی، قطع ارتباط ایرانیان مهاجر با کشورشان را بیاهمیت بدانند، اما چنین نظری حاکی از فقدان آیندهنگری و ناتوانی در شناخت واقعیات جهان امروز است. از نظر سیاسی، ایرانیان خارج کشور مانند هموطنانشان در داخل، یک جمعیت واحد و همگون نیستند. گروهی از آنان به شدت طرفدار جمهوری اسلامی و گروهی دیگر به همان شدت با این نظام مخالف هستند، اما برای اکثر آنان، آنچه که اهمیت دارد سربلندی کشورشان و رفاه و امنیت و آسایش هموطنانشان است. طبیعی است که ایرانیان خارج از کشور، مانند هموطنانشان در داخل، از همه اقدامات حکومت خود رضایت ندارند و بعضی از سیاستهای آن را قابل انتقاد و درخور اصلاح میدانند. آنچه که شاید آنان را از هموطنانشان در داخل متمایز میکند، برخورداری از آزادی بیان برای انتقاد و نصیحت گویی است که برخلاف شرایط داخل کشور، مانع از آن میشود که شکایتها انباشته شود و روزی به حد انفجار برسد. آنچه که اهمیت دارد، شناخت این واقعیت است که ارتباط عاطفی و تعلق خاطر مهاجران ایرانی به موطن اولیه آنان میتواند سرمایهای بزرگ برای کشورشان باشد. کافی است به اعتراض ایرانیان مقیم خارج به تحریم کالاهای اساسی در جریان بحران هستهای، برانگیختن افکار عمومی جهانیان علیه حمله نظامی به ایران و تاکید بر غنای فرهنگی کشورشان و نقش آن در تمدن بشری اشاره شود. و اگر جمهوری اسلامی واقعا در صدد برقراری روابط مفید و جلب نظر مساعد جهانیان باشد، سفیران و مبلغانی بهتر از ایرانیان مقیم خارج نخواهد یافت که به خاطر عرق ملی و کمک به امنیت و رفاه خویشاوندانشان در داخل کشور، میتوانند نقشی به مراتب موثرتر از تشکیلات سیاسی و تبلیغاتی رسمی حکومت ایفا کنند. علاوه براین، برخی از مهاجران ایرانی به دلایل مختلف، از جمله برخورداری کامل از امکانات اقتصادی و سیاسی در کشورهای محل سکونت خود، تابعیت این کشورها را پذیرفتهاند و در نتیجه، از حقوق کامل شهروندی، از جمله مشارکت در امور سیاسی برخوردار هستند. در برخی از این کشورها، ایرانیان مهاجر اقلیت بزرگی را تشکیل میدهند و میتوانند به عنوان منبع عمده اطلاعرسانی و وزنه سنگین سیاسی، بر سیاستهای دولتهای این کشورها از جمله در ارتباط با ایران تاثیر بگذارند. آنچه که در برخورد تشکیلات قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی با ایرانیان دوتابعیتی سئوال برانگیز بوده، ابهام در مورد انگیزه و ماهیت نهادهای مسئول، جزئیات اتهامات وارده و نحوه رسیدگی قضایی به این اتهامات است. البته نمیتوان با قاطعیت گفت که هرگز هیچ ایرانی مهاجر با اهداف مجرمانه به کشور خود سفر نمیکند، اما این ادعا حقیقتا خردپذیر نیست که تشکیلات جاسوسی "دولتهای متخاصم" چنان مستاصل باشند که ایرانیان دوتابعیتی را روانه ایران کنند تا از طریق دیدار با خویشاوندانشان یا خرید از مراکز فروش خشکبار و صنایع دستی، اطلاعات محرمانه و حساس حکومتی و غیرحکومتی را به دست آورند. یا قبول کرد که مخالفان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی برای براندازی حکومت، با پای خود به ایران سفر میکنند و بی محابا به چنگ ماموران امنیتی و قضایی میافتند. در همانحال، راه جلوگیری از خدشه دار شدن وجهه جمهوری اسلامی در جهان و مقابله با شبهاتی که در مورد انگیزه برخورد با شمار رو به افزایشی از ایرانیان دوتابعیتی ایجاد شده، اطلاعرسانی شفاف به جای لفاظیهای فرسوده و به وضوح باورنکردنی تبلیغاتی و در صورت وقوع واقعی جرم، محاکمه منصفانه متهم در دادگاهی علنی و با رعایت اصول شناخته شده قضایی است. اما مهمتر از همه اینکه رهبران جمهوری اسلامی دریابند که به جای اینکه با ایجاد جو رعب و وحشت، باعث بیگانگی ایرانیان مقیم خارج با کشورشان شوند، از آنان در جهت تاثیرگذاری بر دولتهای خارجی و بهبود موقعیت ایران در جهان استفاده کنند. به عبارت دیگر، بپذیرند که بهتر است به جای اینکه به ایرانیان مهاجر انگ "جاسوس" خارجی بزنند، آنان را "ستون پنجم" بالقوه ایران در صحنه سیاست کشورهای دیگر بدانند. Copyright: gooya.com 2016
|