گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
30 مرداد» انتخاب و عادت، اسماعیل رضایی8 مرداد» تعامل و تکامل، اسماعیل رضایی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! هویت و اصالت، اسماعیل رضاییخرد و تعقل بر بستر تکاپو انسانی و کار مفید اجتماعی به راهبردی جهت درک و شناخت منطقی و اصولی روندهای تعامل و تکامل پویشهای اجتماعی انسانی نمود مییابند. این ویژگی ایدۀ خام و ناپخته را در کوران کنش و خوانش عمومی به سازوارهای هویت ساز و اصالت پرور هدایت میکند. پس خرد و تعقل از پس معرفت و معشت به سوی هنجارهایی هدایت میشوند که عامه را در درک معنی و هستی مسلط بر جامعههای انسانی مدد میرسانند. اصیل بودن هویت انسانی به نقشی که در روند رشد و بالندگی جامعه ایفا میکند؛ به سوی راست آزمایی و حقیقت پژوهی ماهیت عملکرد وی سوق مییابد. پس در تاثیر متقابل انسان و محیط بر یکدیگر، به درکی خاص از حیات منجر میشود که الگوهای زیستی و شخصیتی خاصی را در وی نهادینه میسازد. این روند دید و نگاه وی را از زیست فردی و جمعی عینیت بخشیده و راهنمای عملی وی در تبادل و تبدیلات بین فردی و درون اجتماعی میگردد. پس انسجام ایدهای نیازمند پراتیک برای قوام گیری و دوام پذیری زیست متعامل انسان میباشد. ناتوانی انسان در درک بهنگام و بموقع رخدادها و حوادث محیطی وی را با کجراههها و چالشهای تعیین کنندهای روبرو میسازند که زیست معمول و مرسوم را از وی دریغ میدارند. برخلاف رشد و بالندگی انسانی که تابع بسیاری از هنجارها و ناهنجاریهای محیطی میباشند؛ خود محوریهای رشد و پویایی علم و فن وی را همواره در تنشها و کنشهای بیبدیلی گرفتار میسازند که در بسیاری از مواقع روند برون شدن از آن را نیافته و بستر خیال و توهم ویا با استمداد و استعلام از میراث گذشتگان بدنبال رمزگشایی از رموز ناشناخته محیطی خویش هستند.
درنوپایی و دم افزونی تحولات و دگرگونیهای عظیم کنونی جامعه بشری، بنیانهای نوین نگرش و نگاه متفاوت به زیست فردی و جمعی را در حال تکوین و تکمیل است که با نگاه و نگرش خودمحورانه و راز آلود گذشته متفاوت بوده و دارای مرزبندی مشخص و ملموس میباشد. بسیاری هنوز با بحثهای خشک و بیروح آکادمیک با پرسه در اوهام و خیال گذشته تلاش دارند به نوعی به توجیه و تاویلات ناهمگونی خود با روند کنونی رو به کمال بپردازند. بحثهای خشک و بیرمقی که نه به تعریف میرسند و نه به تکلیف. زیرا در پس گفتمان دیگران موضع گرفته وبه ارائه طرح و نظر خود مبادرت میورزند. بحثهای آکادمیک خشک و بیمغزی که از پس اینهمه فاجعههای بشری با عاملیت دین در سطح جهان، هنوز به بررسی شر بودن یا نبودن دین مینشیند. مطمئنا کسانی که چنین میاندیشند؛ نه درد نان دارند و نه دردجان، چرا که هردو تامین و تضمین شدهاند. عموما پدیدههای کهنه و قدیمی بدلیل ناتوانی از همراهی و همپویی با روند تعالی و کمال جامعه و انسان و به تبع آن ناتوان از پاسخگویی به نیازها و الزامات رو به تزاید، منشاء شر و پلیدی میباشند. اکنون خلاء اندیشههای الهام بخش و راهگشا برای تحریک و تحرک جامعه و انسان کاملا مشهود است. سکوت مرگبار تمای فضای اجتماعی را فراگرفته است. توگویی همه درانتظار معجزهای هستند که این فضای سنگین و خشن و مرگبار را به سوی رستگاری و رهایی از ظلم و ستم زر و زور هدایت کند. این همه محصول ناکامی و ایده و عمل کسانی است که با نشناختن روند تولد دوباره اندیشه و عمل انسانی، در سراب فرامین و منشورهای فکری و عملی گذشته برای رهایی جامعه و انسان فرو خسبیدهاند. براین اساس نه به تعاریف جدید از تحولات و دگرگونیهای محیطی دست مییازند و نه قادر به درک و خلق مفاهیمی هستند که برای تبیین و تحلیل تکامل کنونی جامعههای انسانی بدانها نیاز اساسی میباشد. پس با شکل وارههای اخلاقی و ایدهای خشک و بیمغز به رویش و پویش جامعه و انسان مینگرند وبا تعاریفی مقلوب و منسوخ، از نیاز و انتطارات دم افزون جامعه، روز به روز فاصله خویش را بیشتر مینمایند. عادات، ستم سنگین و موحشی که امروز حقایق و ملزمات اصلی و حیاتی جامعههای بشری را در پس گفتمان ناگویا و غیر شفاف فروبرده است. مقاومت صعب و دشوار عادات و سنت در برابر نوخواهی و نواندیشی، میرود که به یک معضل بنیادین برای نمودهای نوین سازوکارهای زیست انسانی مبدل شود. مارکس فرزند خلف اندیشه و عمل امروز به ابزاری برای گفتمان نارسا و ناگویای جامعه و انسان مبدل شده است. چرا که بسیاری پویایی و گویایی ذاتی و درونی آن را درنیافته و با قالبهای خشک و بیروح ودر تکرار مکررات نارسا و ناملموس برای روند کنونی، حرکت بیسرانجامی را در پیش گرفتهاند. واپسگرایان و عمال سرمایه در پس بیعملی و بد فهمی پویندگان راه علم و اندیشه، دامنۀ تعدی و تجاوز خود را توسعه بخشیده و با بهره گیری از ره آوردهای تکنیکی بر آنند که خلاء حاصله از تحول و تکامل را با حادثه آفرینیهای دم افزون و قواعد و قوانین غیر انسانی، به نفع خود رقم بزنند. بیعملی حاصل نااندیشگی نیروهای مترقی پیرامون شدن و گشتن کنونی جامعه و انسان، بسیج عمل و اقدام ارتجاع و استبداد واپسگرایی و ستم سرمایه را ابعاد جدید و گستردهای بخشیده است. انسانها مرعوب و مایوس از روند کنونی جامعههای انسانی عموما به دامان واپسگرایی و نظاممندی ناکارآمد ستم سرمایه روی آوردهاند. چرا که نیروهای مترقی بویژه نیروهای چپ نه به نقد گذشته خود نشستهاند و نه برای تبدیل ضعفها به نقطه قوتها اقدام بایستهای انجام دادهاند. ضمن اینکه برای برآمدهای تحولی کنونی طرح و برنامه مشخصی که بتواند یک مرزبندی روشن و شفاف با واپسگرایی و نظام سلطه سرمایه ارائه کند؛ که راه عملی برای تحریک و تحرک عامه جهت درگیرشدن با جور و ستم طبقاتی و ناانسانی سرمایه را درپیش گیرند. ایده و اندیشه محصول برآمدهای تکاملی و تحولی معرفت و معیشت است. با تحولات معیشتی، معرفت ابعاد نوینی مییابد که برای کارآمدی و تحول زایی خویش نیازمند مفاهیم نوین و تعاریف جدید از روندهای متعارف و نامتعارفی است که بر بستر دگرگونیهای علمی و تکنیکی قد علم کردهاند. دیگر ایدئولوژی بار معنایی گذشته را با خود نداشته و مفهوم طبقه و مبارزه طبقاتی در چارچوبهای تنگ و محصور گذشته، قادر به پیشبرد اهداف انسانی و زدایش زشتیها و پلشتیهای حاکم بر نظام سلطه سرمایه، نمیباشند. حکمت و حرمت مکتبی و انسانی با برآمدهای حاصل دگرگونیهای نوین علم و معرفت، ابعاد و اشکال نوینی یافته است. چرا که در عصر روشن بینی، انسانها با شفافیت و گویایی هر چه بیشتر روابط و مناسبات درون اجتماعی و بین انسانی روبرو هستند که برای هویت سازی و اصالت پروری نوین خود، نیازمند درک و شناخت نوینی از سازوکارهای تحولی کنونی هستند. در بارزههای شفاف و روشن هویتی و اصالتی علم و اندیشه، نمیتوان برای نمودهای ایدهای واپسگرایی و ضدانسانی هویت و اصالتی تعریف و تمهید کرد. دیگر هویت دینی با اصالت کاذب و دروغین خویش در عصر شفافیت و وضوح رمز و راز هستی مفهومی و ساختاری اجتماعی، نمیتواند هویت ملتی را یدک بکشد. چرا که دین دارای شکل وارهای از هویت است که اصالت ندارد. اینکه حاکمیت واپسگرایی و استبداد دینی در خلاء و بیعملی جریانهای مترقی و با حمایت و حراست تبلیغاتی و تمهیدات سلطهگری سرمایه، بر سرنوشت ملتی حاکم شده و جامعه را با ناتوانیهای ذاتی خویش به قهقرا برده است؛ مبین هویت دینی ملتی نمیتواند باشد. بلکه این هویت کاذب و تحمیلی است که در خلاء علم و عمل، بر انسانها تحمیل شده و از مشروعیت هویتی برخوردار نیست. در بیهویتی جامعه دین زده است که عموما انسانها با یک تناقض صعب و دشوار زیست اجتماعی خود در گیرند. از یکطرف حاکمیت استبداد دینی آنها را به سوی تنفر و انزجار فرا میخواند و از سوی دیگر، فقر و نابسامانیهای متکاثر اجتماعی و نداشتن امید و اتکایی در درون جامعه به سوی اتصال و استمداد به بنیانهای خرافی و بیبنیاد دینی هدایت میکند. اصولا جامعۀ دین زده دارای خلاء هویتی بوده و انسانها با شخصیتی دوگانه زیسته، و از نقشهای کاذب و دروغینی که هر روز برای گذران زندگی بازی میکنند؛ در رنج هستند. سرشت انسانی با هویت و اصالت کاذب و دروغین بیگانه است و مهر تائید و تاکید کوبیدن بر هویت و اصالت اکتسابات مجازی محیطی و ناتوانی انسانها در رفع و دفع آنها از حیات اجتماعی انسانی خویش به علت فرسودگی عمل و اندیشه، و در پس نهادینگی اکتسابات مجازی محیطی، به مفهوم پذیرش واقعی هویت کاذب و دروغین اکتسابات مجازی از جمله دین برسرنوشت انسانها نمیباشد. این ویژگی درک محتوایی و مضمونی رخدادها و پدیدههای محیطی را فدای سطحی نگری و بیمضمونی تحولات آن نموده و جامعه و انسان را در انجماد ایده و عمل فرو میبرد. این گونه نگرش حرمت زدایی از درک و شناخت نوینی است که بر بستر تکامل علم و معرفت بشری حاصل آمده است. در اینجا هدف انکار واقع وقوعی در بخشی از جامعه جهانی نیست؛ بلکه تبیین واقع و اصولی کنش آدمی در برابر مبانی هویتی و اصالتی وی میباشد که مورد هجمه و هجوم مداوم عناصر مجازی و دروغین قرار دارند. تورق تاریخ گذشته و حکم صادر کردن براساس آن، یعنی تهی ساختن دانش و معرفت از شدن و ساختن جامعه و انسان میباشد. تاریخ ملغمهای از واقع گریزی و حقیقت پژوهی است که عموما بار توصیفی داشته و از تبیین و تحلیل علل و علامتهای روندهای تاریخساز میپرهیزد. پس چیستی ارزش را نمیتوان در پسنژاد و یا یافتهها و داشتههای تاریخی ملتی جستجو کرد. چرا که ارزشها تابع روندهای رو به کمال جامعه و انسان میباشند. براین اساس وارونگی دریافتهای محیطی به وارونگی ارزشهایی منجر میشود که از ملزمات حیات اجتماعی انسانی محسوب میشوند. اینکه ملتی ارزشهای خود را در داشتههای تاریخی گذشتهاش جستجو میکند مبین آنست که حالی تهی از معرفت با دورنمایی تیره و ظلمانی در برابرش خود نمایی میکند. بدینسان عقب ماندگی فرهنگی و ضعف خرد و اندیشه را با مفاخر تاریخی و ادبی گذشته خویش پوشش میدهد. اصولا هویت فرهنگی پاک و اصیل، همچون آب زلال دریا هیچگونه آلودگی را نمیپذیرد و آنرا از خود دور میسازد؛ پس فرهنگ و اصالت فرهنگی که دچار آلودگی میشود و به هویت فرهنگی دیگران گردن مینهد حتماتر دامن بوده و دچار آلودگی بسیارکه بایستی به اصالت و پاکی آن شک کرد. فرهنگی که درتضاد و تعارض با تمامی ارزشهای انسانی اجتماعی قرار دارد؛ چگونه میتواند دارای هویت و اصالتی باشد که ملتی را نمایندگی کند. فروغلتیدن در دام ابهام و اوهام نگرش ایدهای محض و غافل شدن از ابهام زدایی و رمز گشایی از علل و عوامل ماندگاری فرهنگ یا فرهنگهای فاقد هویت و اصالت پاک و اصیل انسانی، یکی از معضلات اساسی و بنیادی در گیر شدن با پلشتیها و جور و ستم روزافزون برجامعههای انسانی محسوب میشود. هرپدیدهای که قادر به تامین و تضمین دستاوردهای ارزشهای کمال یافتۀ اجتماعی برای عامه نباشد؛ از اصالت و هویت واقعی تهی میباشد. ارزشها، اصالتها و هویت هر پدیدۀ همراه با خون و جنون، کاذب و دروغین بوده و قادر به نمایندگی هیچ عنصری در حیات اجتماعی نمیباشند. نداشتن درک صحیح و یا اختلاط مفاهیم با تعریف و چارچوبی اصولی و منطقی، از موانع اساسی درک و فهم تعاملات اجتماعی محسوب میشود. با درک وارونه مفاهیم، تعاریف از مفاهیم نیز وارونه دریافت شده و انسانها را در رهایی از بسیاری از نارواییهای اجتماعی به چالش میکشند. چرا که در عدم تناسب درک معنایی مفاهیم با برآمدهای نوین محیطی، آدمی دچار خلط مباحث شده و در بافت و ساخت فکری و به تبع آن عملی فاقد اصالت گرفتار میآید. زیرا ماهیت پویا و شتاب دگرگونی و به تبع آن آموزههای فردی، بین افراد فاصله ایجاد کرده و تنها کسانی قدرت تعامل لازم و بیشتر را خواهند داشت که بتوانند به یک تعادل و همگنی نسبی در این تحول شتابان دست یابند. برخورد سلیقهای با مفاهیم، جامعه و انسان را از تکاپو و تناسب لازم اندیشه و روان در فراز و فرودهای تکامل و تکوین باورها و طرزتلقی به هستی فردی و جمعی باز میدارد. براین اساس آدمی با قلب ماهیت از بازسازی و بازیابی جایگاه گفتمان اصولی و منطقی باز مانده و با گرفتار آمدن در دایرۀ تکرار مکررات از اهداف و آرمانهای انسانی خویش فاصله میگیرد. پویایی اندیشه منوط به بکارگیری مفاهیم پویا و گویایی است که از متن روندهای تحولی و تکاملی جامعه و انسان بر میخیزد. ناتوانی در برقراری ارتباطی پویا و معقول با مفاهیم، به ناتوانی در بکارگیری آن در عرصههای اجتماعی منجر شده؛ که به تعارض و تقابل با هویت و اصالت برخاسته از نمودهای نوین تحولی و تکاملی جامعه و انسان برمی خیزد. پس اصول و قواعد مسلط بر باورهای ایمانی را مطابق علقههای شخصی و نیات و تمنیات درونیاش تعبیر و تفسیر نموده و جامعه را در انتزاعات ایدهای و فکری خویش وا مینهد. مشکل اساسی پندارگرایان و موهوم بافان دین مدار براین مدار میچرخد و بدینسان است که با عدم توجه به تاثیرات متقابل ایده و باورهای ایمانی و جامعه و انسان به تاویل و تفسیرهای گنگ و مبهم روی میآورند. براین اساس، همواره علتهای بسیاری از علامتهای بیمارگون حیات اجتماعی را در پس معلولها با واسطه بیان توصیفی، توجیهی و تشریحی نادیده میگیرند. بدینسان است که بیان دردها و ندرتها و نایابیها، به هدف اصلی در تبیین و تحلیل روندهای نامتعارف اجتماعی تبدیل شده و تلاشی برای ارائه راه حلهای لازم برای درگیر شدن با بنیانهای انسان ستیز و جامعه گریز صورت نمیگیرد. اصالت و هویت فردی و جمعی با ملاحظات ایدهای و انتزاعی محض، همواره در معرض تعارضات و تناقضات مفروضات و الزامات جامعه و انسان قرار دارند. چرا که در دریافتهای ایدهای و انتزاعات و تجریدات روابط و مناسبات درون اجتماعی و بین انسانی، مفاهیم و به تبع آن رفتار، کردار و تمامی مناسبات اجتماعی انسانی از بازیابی و بازسازی هویتی و اصالتی خویش باز میمانند. بدین مفهوم که قادر به یک ارتباط پویا و گویا با محیط و انسان نبوده و به پارامتری جهت تحول، تکامل و تعامل مبدل نمیشوند. موهوم بافی و مفهوم گزینیهای دین مدارانه دارای چنین ماهیتی بوده؛ که از هویت و اصالت با ثبات و پایدار در روابط و مناسبات درون اجتماعی و همچنین رفتار و کردار مطلوب و معمول برخوردار نبوده و با انتزاع عملکرد آنها با بسیاری از نارواییهای و نارساییهای اجتماعی به استنتاجی فاقد نمودهای ارزشی الزامی جامعه و انسان دست مییازند. مفاهیم همانند تمامی الگویابیهای رفتاری و کرداری انسان در تناسب با فرایند تحول و تکامل علم و فن، به الگوسازیهای نوین روی آورده که عموما مفهوم گزینیهای گذشته را نفی میکنند. الگو برداری یا استفاده متدیک از مفاهیم عصر روشنگری با بارزههای هویتی و اصالتی ویژۀ عصر خود، امروز یکی از موانع اساسی درک و فهم لازم از مفاهیم گویشی و پویشی مورد لزوم جامعههای انسانی میباشند. چرا که ابهام و ایهام مفاهیم عصر روشنگری، نیازمند شفافیت و اسرارزدایی عصر روشن بینی است که بتواند به ملزمات حیات اجتماعی کنونی جامعه و انسان پاسخ مکفی بدهد. اکنون دیگر ذهن پرسنده با اینهمه تمهیدات ابزارهای ارتباطی و رسانهای، توقف در پس حجاب و عفاف را بر نتافته و تلاش میورزد با هر چه روشنتر و صریحتر شدن روابط و مناسبات بین انسانی و درون اجتماعی، بسیاری از زشتیها، بدیها و پلشتیهای ضدارزشی و ناانسانی را از زیست فردی و جمعی خویش بزداید. بنابراین بایستی در انتخاب و تعریف مفاهیم بسیار دقیق و صریح بوده و از اختلاط مفاهیم که رفتار و کردار آدمی را دچار خلط و خبث مینماید؛ پرهیز کرد. هویت و اصالت عصر روشنگری با اصالت فرد «اندیویدوالیسم» شکلی از تلاش فرد در انتزاع وتجرید از جمع برای تامین و تضمین مصالح و منافع چارچوبهای محصور و محدود شخصی ویا خانوادگی هویت یافته است. اگرچه نمود و بروز شاخصههای مکتب اندیویدوالیسم با هدف بروز و نمود تواناییها و شکوفایی استعدادها فردی برای تعامل و تکامل جامعه و انسان بوده است. ولی در تداوم و استمرار تحول جامعه و انسان تحت تاثیر روندهای نامتعارف و سلطه گرانۀ نظام سرمایه از اهداف و خاستگاه اجتماعی خویش فاصله گرفته و به ابزاری جهت تامین و تضمین منافع و مصالح سوداگرانۀ نظام سلطه سرمایه قرار گرفت. روند استحالۀ اصالت فرد در فرم و نرم استثماری و استعماری نظام سرمایه، مفاهیمی را شکل بخشید که بتواند با اتکا بدانها حدود و حصورهای لازم را برای تعدی و تجاوز خود تدارک ببیند. پس با توجه به توسعه و تکامل نیروهای مولده و بازدهی مادی و معنوی آن، مفاهیمی نمود یافتند که هویت و اصالت تعارض و تمارض جامعه و انسان را در خود نهفته داشت. «کار» در تامین و تضمین معیشت صرف گرفتار آمده و انسانها در رقابتهای کور و متعدی به مصالح جامعه و دیگران، منافع جامعه را با مفهوم گزینیهای فاقد ارزشهای نهفته در کار مفید اجتماعی که منافع جمع و جامعه را در الویت خود دارد؛ ملعبه نیات و تمنیات پست و دنی خود قرار دادهاند. «هستی اجتماعی» با نماد جمع و جامعه در خواست و تمایلات بیمایه و رذیل «زندگی اجتماعی» رنگ باخت؛ و بسیاری دیگر از مفاهیمی که در تنگناهای ایدهای و فکری از اهداف و آرمانهای اصیل و پاک انسانی خویش فاصله گرفتند. اکنون با آغاز عصر روشن بینی، بسترهای بسیاری از مفاهیم جدید با بار ارزشی نوین و انسانی فراهم آمده است. پس بایستی مرزبندی لازم برای تعیین و تشخیص مفاهیم عصر روشنگری و عصر روشن بینی را با فراست و تیزبینی خاص بکار گرفت. محورهای هویتی و اصالتی عصر روشن بینی بر پایه بسیاری از اصول و قواعد انسانی بنا شده که عدالت محوری و نمودهای نوین و شاخص ملزمات اجتماعی چون آزادی، دموکراسی، امنیت، محیط زیست، حقوق بشر و........ سرلوحه اقدام و ابرام آن قرار دارند. چرا که در عصر روشن بینی محوریت فرد در بازگویی و باز خوانی هویت و اصالت به سوی اراده و اداره جمع سوق مییابد. اکنون بسیاری از نخبگان و اندیشمندان با اختلاط مفاهیم و بکارگیری نابجا ازواژگانی که بار مفهومی خاص عصر روشن بینی را در خود دارند؛ با تبیین و تحلیل رخدادها و پدیدههای عصر روشنگری درآمیخته که از بار معنایی خود فاصله گرفته وانتقال اصولی و منطقی دادهها و آگاهیها را با موانع روبرو ساخته است. چرا که عموما برای تحلیل و تبیین خود از آثار و اقوال گذشتگان بهره میگیرند که همگی در حد و حصارعصر روشنگری نمود یافتهاند. براین اساس هرچه میکاوند و میکارند به بار ننشسته و در صعوبت و صلابت ناکامیها و نامرادیهای متکاثر اجتماعی از درک و درایت عامه فاصله میگیرند. از بارزترین شاخصههای عصر روشن بینی، جهانی شدن روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی است که با خود درک و فهم نوینی از جامعه و انسان را یدک میکشد. جهانی شدن محصول تکامل طبیعی جامعه و انسان، حاوی ارزشها و نمودهای نوینی از اصالت و هویت انسانی است که کاملا متفاوت و متباین با گذشته و عادات و سنت بجای مانده از عصر روشنگری میباشد. تکنیک و فن و به تبع آن اطلاعات و دادههای روشنگر و پرسشگر تمامی فضای اجتماعی را در یک روند متعامل پویا و بالنده سوق داده است. نظام سلطه سرمایه و عوامل واپسگرا ناتوان از هضم و حزم این روند متعالی، در برابر آن موضع خصمانه گرفته و با انواع حیل و قیل، تلاش بیسرانجام و مرگباری را برای ممانعت از برقراری و استقرار قواعد و قوانین الزامی عصر کنونی آغاز کردهاند. بنابراین بار هویتی گذشته به عامل تهدیدی و تخریبی اصالتهای انسانی و اجتماعی مبدل شده است. چرا که مفاهیم ملزم عصر کنونی که حاوی بارزههای هویتی و اصالتی کار و تلاش پویا و بالنده بوده و با نمودهای متکامل و رشد دم افزون دانش و فن به سوی بافت و ساخت نوینی در حرکت است که تمامی معیارها و مقیاسهای ساخت و بافت کهنه را به چالش کشیده است. جهانی شدن با رشد دم افزون و برق آسای دانش و فن، جامعه و انسان را تحت تاثیر مداوم عملکرد خود دچار تنش و کنش صعب و دشواری نموده است. انتطارات و نیازهای برخاسته از رشد مداوم علم و معرفت و عقب ماندگی بنیانهای مادی و معنوی حاکم بر سازوکارهای اجتماعی برای پاسخگویی به الزامات و احتیاجات جامعه و انسان یک فاصله رو به تعمیقی را بین عناصر متشکله نیروهای مولده به وجود آورده است که تعاملات درون اجتماعی و بین فردی را دچارمصائب معیشتی و زیستی نموده که برای پرکردن خلاء حاصله به تعرض و تقابل به منابع و منافع معیشتی یکدیگر روی آوردهاند. چرا ساختارهای حاکم بر جامعههای انسانی بدلیل بافت و ساخت کهنه از پاسخگویی لازم خود باز ماندهاند. پس بخشی از نیروهای مولده یعنی تکنیک و فن با پیشتازی دم افزون خود از بخش دیگر آن یعنی نیروی انسانی فاصله قابل ملاحظهای را بوجود آورده که موجد یک عدم تعادل و تطابق در روندهای معمول و مرسوم جامعه گردیده که بسترهای ایجاد روندهای نامتعارف بسیاری را در روابط و مناسبات اجتماعی انسانی موجب شده است. تعرض حریم معیشتی و دست اندازی به منابع درآمدی یکدیگر توسط انسانها حاصل همین روند رو به تعمیق نیازها و انتظارات انسانی بر بستر تحول و تکامل برق آسای دانش و تکنیک و ناتوانی همسانی ساختارهای مسلط با آنها میباشند. چرا که در تحقق انتطار و نیاز حاصل آگاهی و روشن بینی بسیاری از ارزشهای ناانسانی حاکم بر روابط و مناسبات درون اجتماعی و بین انسانی، بسیاری از عوامل محیطی دخیل بوده؛ که عموما گرایش به ثبات و پایداری ساختار حاکم دارند. درحالیکه تکنیک و فن با قدرت درون زایی خود، دارای استقلال رشد و بالندگی بوده و به توسعه دم افزون و لاینقطع خود تداوم میبخشند. عصر جهانی شدن عصر روشن بینی و اسرار زدایی از بسیاری از مبهمات و رازمگویی است که ضمن نزدیکی پیوندهای اقتصادی اجتماعی، انسانها را نیز با نگاه نوین به جامعه و انسان به یکدیگر نزدیک میسازد. این نگاه نوین خود محصول اطلاعات و دادههایی است که بربستر رشد برق آسای تکنیک و فن دراختیار انسانها قرارمی گیرد. این نزدیکی انسانها به درک متقابل بهینهای منجر خواهد شد که بسیاری از روندهای نامتعارف گذشته از جمله جهان تک قطبی را رد و نفی خواهد کرد. بنابراین در عصر روشن بینی افکار عمومی جهان با آگاهی و شناخت لازم و نسبی از فرایند تبادل و تبدیلات جهانی، روند چند قطبی شدن جهان را مورد حمایت قرار داده و دیگر فریب ترفندهای تبلیغاتی و عوامفریبانۀ قدرتهای تک محور و خود محور جهانی تاثیر موثر خود را از دست خواهد داد. البته در این قطب بندیهای نوین جهانی، قدرت یا قدرتهای فائقه گذشته در تلاشی مخرب برای برقراری نظمی نوینی که منافع و جایگاه اقتصادی و اجتماعیشان را تامین و تثبیت کند؛ حرکت بدفرجام و بیسرانجامی خواهند داشت. مسلما حوزۀ نفوذ قدرتها در عرصه تعیین سرنوشت ملتها، با همبستگی رو به توسعه ملتهای در بند، ابعاد نوینی مییابد که به نفع ملل تحت ستم عمل خواهد کرد. در پس نظامهای چند قطبی در حال شکل گیری بسترهای تعاملات نوین انسانی شکل میگیرد؛ که منطق زیست جمعی را در بعد نوینی از هستی اجتماعی ارائه مینماید که تحت آن شرایط دستیابی به ارزشها و اصالت انسانی تسهیل خواهد شد. در پس هویت کاذب و دروغینی حاکم کنونی که حامل و حاوی بسیاری از بدعتها وسنتهای بازدارندۀ تعالی و کمال ارزشهای انسانی میباشد؛ هویت نوین و اصیلی شکل خواهد گرفت که نارواییها، نارساییها و ناسازگاریهای کنونی را بر نمیتابد. تخریب و ترهیب کنونی قدرتهای فائقه در سطح جهانی، محصول الزام به تغییر و تحولی است که مقاومت قدرتهای مسلط برسرنوشت جامعههای انسانی را برانگیخته است. این دگرگونی اجتناب ناپذیر بوده و با اشکال مبارزاتی مطلوب نیروهای مترقی تسهیل شده و دستاوردی بهینه و مطلوب تری خواهد داشت. نتیجه اینکه: اصالت و هویت انسانی به نقش موثر و مفیدی که در تحول و تکامل جامعه و انسان برجای میگذارند؛ تحکیم و تثبیت میگردند. تمامی پدیدههای محیطی که نقش بازدارنده را در رشد و پویایی جامعه و انسان بازی میکنند؛ قادر به هویت یابی و اصالت پروری لازم نیستند. براین اساس اکتسابات مجازی و ناواقع حیات انسانی که از موانع جدی رشد و کمال جامعههای انسانی محسوب میشوند؛ فاقد هرگونه روندهای هویت مدارانه و اصالتمند میباشند. بنابراین تنها با اتکا به سلطه و یا حاکمیت ایده و یا باورهای ایمانی بر سرنوشت جامعه و انسان، نمیتوان آنها را هویتمند و اصیل دانسته و به تبیین و تحلیل آن در راستای ارزش مداری و مقیاس و معیارسازیهای بیپایه و اساس پرداخت. با روی آوردن به بحثهای خشک آکادمیک که عموما بر آثار و اندیشه عصر روشنگری متکی بوده و با تکیه بر سنت و عادت و همچنین با نگاه میراث مدارانه به یافتهها و داشتههای گذشته، به تبیین و تحلیل پدیدهها و رخدادهای محیطی مینشیند، اصولا به ارزش گذاریها و هویت سازیهای کاذب و دروغین روی میآورد. در حالی که بشریت با ورود به عصر روشن بینی و شناخت و فهم بهینه از رمز و راز بسیاری از موانع و پلشتیهای حاکم بر جامعههای انسانی، به سوی ارزشهای نوین و هویت و اصالت اصیلتر و معقولتر در حرکت است. از نمودهای بارز عصر روشن بینی جهانی شدن روابط و مناسبات اقتصادی اجتماعی است که تحول عظیم و روزافزونی را در عرصههای تکنیک و فن و به تبع آن فزونی انتطارات و نیازهایی انسانی موجب شده است که نیازمند پاسخگویی منطقی و معقول برای زیستی متعامل و متکامل میباشد. نظام سلطه سرمایه و ایدههای واپسگرا با استفاده نامطلوب از ره آوردهای نوین اجتماعی و هجمه و یورش به بنیانهای نوین ارزشی، تلاش مخرب و انهدامی را برای ممانعت از شکل گیری هویت و اصالت متعالی و متکامل آغاز کردهاند. ولی با بیداری و آگاهی روزافزون جامعه و انسان از روندهای تبهکارانۀ آنها بربستر رشد و توسعه ابزارهای ارتباطی و رسانهای که به شفافیت هر چه بیشتر نمودهای نامتعارف و ناانسانی روی آورده است؛ و با حمایت و جهت گیریهای نوین انسانی، بسیاری از نمودها نامتعارف گذشته نفی خواهد شد. براین اساس، جهان وارد عرصههای نوینی از تبادل و تبدیلات درون اجتماعی و بین انسانی گردیده که به سوی نمودهای نوینی از زیست انسانی در حرکت است. پس جهان تک قطبی در پس عیان و شفاف شدن بسیاری از عملکرد ناانسانی قدرت یا قدرتهای فائقه کنونی، به سوی قطب بندهای نوین افتصادی اجتماعی سوق مییابند. درجهان چند قطبی در حال شکل گیری، بسیاری از ملزمات جامعه و انسان پاسخ بهتر و مطلوب تری دریافت خواهند داشت. مسلما این روند با مبارزۀ اصولی و منطقی نیروهای مترقی تسهیل شده و در بهیابی و بهسازی زیست اجتماعی انسانی تاثیر بسزایی خواهد داشت. Copyright: gooya.com 2016
|