گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
24 مهر» معضلات اجتماعی و راه حل مردمی آن، جهانگیر گلزار 30 تیر» خشونت اسباب تداوم استبداد، جهانگیر گلزار
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آیا اعدام خشونتزدایی میکند و یا اینکه عامل خشونت میشود؟ جهانگیر گلزارخشونت را با خشونت چگونه نمیتوان جبران نمود؟ هر ابزاری متناسب با اصل راهنما و متناسب با هدف انتخاب میشود. نمیشود برای عدالتخواهی و از بین بردن خشونت که منجر به گرفتن حق حیات یک نفر می شود، از همان روش برای جبران استفاده نموددر جهان امروز ما، ۸۶ کشور اعدام را در قوانین خود دارند. و چرا ۱۰۳ کشور جهان اعدام را از چرخه حقوقی خود به عنوان مجازات خارج کرده اند؟ ریشه مجازات اعدام و عدم مجازات اعدام در کجا نهفته است؟ هر عملی که انجام بدهیم و هر تصمیمی که بگیریم بستگی به اصل راهنمای فکر ما دارد. در فیلم پلیسی آلمانی و یا سوئدی کمتر دیده می شود که کسی شکنجه بشود و یا جهت انتقام گیری و یا اینکه به سادگی کسی ، کسی را بکشد. اگر چنین عملی انجام شود ، تمام فیلم در پی آن هستند که شخص مجرم را در شرایط عادلانه به دادگاه تحویل بدهند. و دسته دیگری از بینندگان که وقتی صحنه های شکنجه و اعدام و ... را می بینند تحمل این همه خشونت را نمی کنند و موافق فیلم و سوژه و صحنه هایی هستند که حق به حقدار برسد و با با استدلال و روش حقوقمند ممکن بگردد. اگر بیننده اصل راهنمایش آزادگی و حقوقمداری باشد خشونت در فیلم را ضد حقوق خود و دیگری می بیند و صحنه ها دلخراش و غیر انسانی است. و اگر اصل راهنمای بیننده قدرت را تقدیس می کند ، فیلم اکشن برایش دلپذیر و فیلم پلیسی آلمانی خسته کننده و بی روح به نظرش می آید. یا اینکه اصل راهنمای انسانها قدرت است ، بنا بر این تجاوز به حق دیگری و خود خواهی و نادیده گرفتن حقوق انسانها و طبیعت روش روزمره آنها می باشد و از دیدن صحنه ها لذت برده آنها را ناخوشایند نمی دانند. عقل آزاد که اصل راهنمایش استقلال و آزادی است و حقوق خود را می شناسد از حرف و توجیه آقای خامنه ای بقول معروف دود از سرش بلند می شود. آقای خامنه ای و هر زورگوی دیگری نمی خواهد متوجه بشود که: تکليف بيرون از حق، حکم زور است. در کشورهایی که قانون اعدام وجود دارد و یا اعدام می کنند و در کشورهایی که اعدام نمی کنند، انسانهای این جوامع از ایدئولوژی و یا دینی برخوردارند . مثلا آمریکاییها مسیحی هستند و استنباط آنها این است که بایستی اعدام وجود داشته باشد و اعدام کرد . البته بحث اصلی آنها بر سر این است که چگونه اعدام کنیم و از چه روشی استفاده نماییم . در آ|لمان و یا سوئد و .. انسانهای با مرام مسیحیت هم هستند که عمل اعدام را خشونت طلبی و ضد حقوق انسان شناخته اند و به آن عمل نمی کنند. بزرگترین تحول را بایستی جامعه بکند که به اعدام و شکنجه بگوید نه . هر عملی یک تاثیر و یا اینکه اثرهای فراوانی را در روابط می گذارد . عملهای هم شکل و هم هدف در یک راستا قرار می گیرند . مثلا کسی که مرتکب قتل می شود بالاترین خشونت را انجام داده است که حق حیات یکی را از او گرفته است. می شود جبران کرد؟ یعنی حیات را باز گرداند؟ با علم امروز خیر. این خشونت را با چه عملی و با چه مجازاتی بایستی کیفر داد؟ اگر در مقابل خشونت تمام که قتل است ، همان روش و همان عمل را انجام بدهیم ، تفاوت بین قاتل و عدالت و قاضی در چیست؟ حالا به مسئله اعدام از دید دیگری نگاه کنیم . اگر قاضی بر اساس قضاوت بر اصل حقوقمداری امکانی بدهد که مجرم از اصل جبران و تغییر که حق هر انسان است برخوردار بگردد و در صدد تحول بسوی آزاد شدن از بند روابط قدرت و خشونت بگردد ، اعدام را نمی تواند به عنوان راه حل پیشنهاد بدهد. به ایران ما بنگرید. آقای لاریجانی به عنوان دبیر ستاد حقوق بشر در پاسخ به سوال سباستین کورتز خبرنگار اتریشی ، علت بالا بودن تعداد اعدام ها در ایران گفته است : نزدیک به ۸۰ درصد از اعدام ها در ایران به لحاظ عزم جدی ایران در مبارزه با قاچاق مواد مخدر است. آقای لاریجانی در جای دیگر با اشاره به اینکه بخش دیگری از اعدام ها در ایران مربوط به مساله قصاص است، او توضیح می دهد : در اروپا این حکم شبیه ندارد اما در کشورهای اسلامی از جمله ایران، قصاص موضوعی آشنا و مربوط به حوزه خصوصی است و اهتمام حکومت در صورت وقوع قتل این است که با استفاده از روش های مختلف از جمله با کمک گرفتن از سازمان های مردم نهاد، رضایت اولیای دم را جلب کند که مجرم را عفو نمایند و او را از مجازات اعدام رهایی بخشند، چون این حق خصوصی آنها است که می توانند اعدام قاتل را مطالبه کنند یا اینکه او را ببخشند. اگر می شود کسی را به هر شکل از "مجازات " اعدام رهایی بخشید ، چرا قاضی این حکم را از خود به دیگری می دهد که علم و درایت و عدالت قاضی را ندارد. در واقع و بر اساس حق طلبی، اصل بر بخشیدن بهتر است ، روش قاضی و قضاوت باید باشد. در حال حاضردر ایران ۴۵۰۰ نفر منتظر اجرای حکم اعدام می باشند . از ۲۱۴ هزار زندانی در کشور به گفته آقای لاریجانی ۸۰ درصد آنها در رابطه با مواد مخدر در زندانند . یعنی حدود ۱۷۰ هزار نفر زندانی در رابطه با مواد مخدر در زندان می باشند . اگر طبق قانون قضایی ایران عمل بشود بسیاری از این افراد جرمشان اعدام می گردد. بر اساس مادهی هشت "قانون مبارزه با مواد مخدر"، هر کس بیش از ۳۰ گرم هروئین، مرفین، کوکائین و دیگر مشتقات شیمیایی مرفین، کوکائین و آمفتامین، مت آمفتامین (شیشه) یا روانگردانهای صنعتی غیرداروئی را وارد کشور کند؛ یا اقدام به ساخت، تولید، توزیع، صدور، ارسال، خرید و فروش آنها کند اعدام خواهد شد. علاوه بر این، بر اساس ماده چهار همین قانون، نگهداری یا خرید و فروش بیش از پنج کیلو گرم تریاک، شیره یا علف هم مجازات مرگ داد. دست قانون گذار در اعدام در زمینه مواد مخدر و دیگر موارد بسیار باز است. چند سال قبل بعد از اینکه شخصی قبول کرد و قسم خورد که او قاتل است ،برایش حکم اعدام صادر شد . بعد از مدتی شخصی را دستگیر کردند و مشخص شد که او قاتل اصلی است . سوال برای قاضی در این رابطه این بود که با نفر اول چه بکنیم ؟ او قسم خورده من قاتلم . آن فرد قسم خورده گفته بود بعد از آن شکنجه ها و آن فشارها بهتر بود بمیرم . بدین خاطر قسم خوردم که من قاتلم . در ایران قبل از اینکه کسی مشخص بشود که مجرم است ، گویی حکمش داده شده است . و یا اینکه با خشونتهای مختلف سعی می شود گناهکاری او را به او بقبولانند . آقای منتظری در خاطراتش می گوید که در بازنگری پرونده افرادی که حکم اعدام گرفته بودند ۲۰۰۰ نفر را توانستیم آزاد کنیم . قضات اعتراض داشتند که این کار آبروی ما را می برد! پس متوجه می شویم که اصل بر عدالت و پایین آوردن جو خشونت نبوده و نیست . اعدامی که در میان خیابان و در استادیوم ورزشی انجام می گیرد یعنی بسط خشونت ، یعنی بسط جو قهر و ترس . اگر در ایران کسی خشونتی اعمال بکند با قدرت و خشونت نظام حاکم بر ایران پیوند می خورد . آنکس که بیشتر خشونت می ورزد به آقای خامنه ای و دستگاه قضاییش نزدیکتر می شود . با هم این همانی پیدا می کنند . انسانهایی که خطایی کرده و دوران جبران را گزرانده اند و در جامعه می خواهند در سلامت زندگی کنند بایستی از داغ اتهام پاک شوند . وقتی در ملاء عام کسی را شلاق می زنند ، این فرد چه راه برگشتی دارد؟ اگر عدالت خواهی یعنی بسط خشونت ، پس هر کس می تواند خشونت کند و اسمش را بگذارد عدالت پروری! آیا تا امروز شنیده اید که یک قاضی بگوید بر اساس روش قرآن در مسئله قتل عمد که می گوید بهتر است ببخشید ،من سعی کرده ام جو خشونت را بسوی جو عدم خشونت تغییر بدهم ؟ معلوم است که نشنیده اید . اعدام یعنی بسط خشونت و بسیاری قاضیان دربار ولایت فقیه بسط دهنده هر نوع خشونتی می باشند. بخشش و درگذشتن از اعدام و امکان جبران دادن روش مطلوب است و این روش را بایستی اصل راهنمای قضاوت نمود . یادمان باشد که مدافعین حقوق انسان در بسط خشونت زدایی نقش بسیار مهمی را می توانند ایفا نمایند . من با هر گونه خشونت مخالفم . من با شکنجه و اعدام مخالفم و مدافع حق دیگران هستم اگر شعار مردم بگردد ، استبداد امکان ادامه حیاتش بسیار ناچیز می شود . Copyright: gooya.com 2016
|