جمعه 3 دی 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
پرخواننده ترین ها

یادداشت فرزند موسوی درباره ملاقات شب یلدا با پدر و مادرش

c115d6dd368ed.jpg
زهرا موسوی، فرزند میرحسین و رهنورد در یادداشتی فیس بوکی نکاتی درباره حواشی خبر دیدار یلدایی‌شان با والدین محصور خود نوشته و یادآور شده است که همان‌طور که غم‌های بی‌حدشان را با مردم در میان می‌گذارند، شادی‌های اندکشان را هم با آنها تقسیم می‌کنند.

به گزارش کلمه، سه شنبه شب هفته‌ای که گذشت ملاقات هفتگی دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با والدین خود با شب یلدا تقارن زمانی پیدا کرد و اولین یلدای محصوران در کنار فرزندشان، در ساختمان مجاور اختر و نه در منزل، پس از شش سال را رقم زد.

دختر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در این یادداشت نوشته است:



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اول اینکه ما خوشحالیم که بعد از ۶ سال یلدا را با والدینمان گذراندیم. خوشحالیم که این‌همه دل صاف و زلال با شادی و غم‌های ما همراه است. و ای‌کاش این همزمانی برای سایر خانواده‌های دیگر زندانیان صبور سیاسی هم پیش می‌آمد. دیداری که من نامش را می‌گذارم زهر و شکر جشن ملی در زندان هم حالی دارد!

اما

* “ملاقات ما اضافه‌تر از سازمان نبود” هرکسی که عزیزی در بند دارد می‌داند که مطابق مقررات، حق ملاقات هفتگی با او را دارد و اینبار این ملاقات هفتگی ما به “مدد تقویم” و نه تسهیل ویژه یا تلاش و رایزنی و همدلی کسی، مسئولی، به یلدا افتاد. و چنانکه میلاد پیامبر(ص)، عید مذهبی، در روز ملاقات واقع نشد و دیداری هم نبود.

* بنابراین، اتفاق تازه‌ای نیافتاده است و تغییری هم در وضع محصورین تا این زمان، ایجاد نشده است. ایکاش بود تا ما آن خبر شاد را با صاحبان مهربانش که شمایید تقسیم می‌کردیم.

* قرارمان بر این است که اگر غم‌های بی‌حدمان را با شما عزیزان در میان می‌گذاریم، شادی‌های اندکمان را هم به رسم صداقتی که به ما آموخته شده بگوییم.

*اگر همین را هم نمی‌گفتیم آن دسته از رسانه‌هایی که دروغ‌پردازی کار دائم آنهاست، یا در لفافه‌ی دوستی مترصدند و شاید برای این کارها جایزه هم می‌گیرند تا خبرهای ما یا سایت امن کلمه را بی‌اعتبار کنند، با تغذیه امنیتی چنان فضا را جلوه می‌دادند که گویی همه مشکلات حل شده است. یا فیلم لحظات با هم بودنمان را بنا بر سابقه و اطلاع و خبری که داریم در اختیار دلسوزان پیگیر حصر می‌گذاشتند که: ببینیدشان! شاد دور همند و همیشه به خوشی! (ملاقات‌ها در مقابل دوربین، با مامور امنیتی و در ساختمانی دیگر انجام می‌شود)

* گویی مشکل فقط ملاقات پرنده در قفس هست!

آیا ملاقات یلدای اتفاقی مشکل حصر را حل کرده یا رسیدن پزشک بر بالین بیمار پس از یکساعت خطرناک (وقتی نمی‌شود از آن درهای قفل‌خورده بیرون رفت و اگر هم بخواهند مانع رسیدن همان پزشک بشوند هم می‌شوند؟ و اگر هم بخواهند خبری، اتفاقی را پنهان کنند هم می‌کنند؟) یا رسیدگی پزشک بعد از ۶ ماه و با هزار تمهید و چانه زدن و مصاحبه و تلفن و مسیج که کسی جز خود ما و مخاطبانش از آن خبر ندارد؟ یا ربودن انسان‌های اجتماعی با دنیایی تجربه و دانش و فکر از اجتماع و ربودن اجتماع از آنها؟ وقتی حیاتشان در همه عمر با جامعه و در جامعه معنی یافته است؟ گرفتن گزینه‌های انتخاب و اختیار و محدود کردن آن به چند گزینه انگشت‌شمار؟

* گیریم همه چی هم عالی و کامل! کسانی که چنین ادعایی دارند حاضرند همه این کامل‌های رویایی را در کنج خانه‌های خلوت، جایی که قانونی وجود ندارد، پشت درهای بسته قفل و میله‌دار و بی‌ملاقاتی با کلیدهایی زندگی شخصی در دست غریبه‌ترین بگذرانند؟ در عصر ارتباطات بی‌وسیله ارتباطی؟ بی‌اینترنت و ماهواره و تلفن؟ بی امکان خبر گرفتن و خبر دادن از احوال؟ وقتی زمام جان و سلامتی‌شان در دست همان غریبه‌ترین‌ها بیافتد؟ و مسکن و ماوا و خانه هم بشود زندان؟ هر زندانی‌ای از قفس به خانه‌اش می‌رود اما برای سه محصور خانه خود قفس است… به قول مادر؛ می‌شود بدون اینکه احدی خبر شود اینجا افراد را ناز کرد یا سر برید.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016