گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
21 مهر» نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش چهارم و پایانی)، علی شاکری زند12 مهر» نقش دکتر سنجابی در شکست دولت ملی بختیار و انقراض نظام مشروطه (بخش سوم)، علی شاکری زند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! یک مقاله و یک مکاتبه بین علی شاکری زند و علیرضا منافزادهنکاتی در بررسی مشکل آثار منفی «بی عدالتی آموزشی» در روان و شخصیت کودکان و ضرورت اندیشه در پیشگیری از آن دو متنی که در زیر دیده می شود متون یک مکاتبه است درباره ی یکی ازنکات مطرح شده در مقاله ای از آقای محسن رنانی استاد اقتصاد در دانشگاه اصفهان پیرامون تأثیرات احتمالاً نامطلوب تدریس زبان فارسی از سال نخست دبستان به کودکانی که فارسی زبان مادری آنان نیست، و نقش این روش به عنوان یک عامل بازدارنده در «توسعه» از راه جلوگیری از توسعه ی برخی از قوای روحی و دماغی کودکان که باید در آن سالهای زندگی به رشد خود و انکشاف شخصیت کودک ادامه دهند. متن نخست نامه ای است از علی شاکری زند به آقای علیرضا مناف زاده به عنوان شخصیتی دانشور و صاحبنظر در این زمینه و پرسش از وی درباره ی نظریه ارائه شده از سوی آقای محسن رنانی. متن دوم پاسخی است مختصر و مفید از آقای علیرضا مناف زاده به پرسش آقای علی شاکری زند، که در آن از چند زاویه به مسئله برخورد شده و البته در صورت ادامه ی بحث چه بسا که می تواند با در بر گرفتن ابعاد دیگری از موضوع بازهم گسترش یابد. احترام آزادی
سلام آقای مناف زاده ی عزیز امیدوارم که تندرست و کامروا باشید مدتی است از شما هیچ خبر ندارم. موضوع این است که مقاله ای می خواندم از آقای محسن رِنانی استاد اقتصاد در دانشگاه اصفهان. اما در مقاله ای که پیوند آن را در زیر برایتان می گذارم نظریه ی جدیدی مطرح شده که با هیچ ارجاع علمی به کشف کنندگان یا اصل پیشنهادی که در آن مطرح شده، مبنی بر آغاز آموزش کودکان در سه ساله ی نخست دبستان با زبان مادری به نظر من نادرست نمی نماید اما سخن بر سر نظریه ای است که برای توجیه آن عنوان شده است. اگر محبت کرده مقاله را بخوانید و نظرتان را بخصوص درباره جنبه ی نظری قضیه بفرمایید بسیار سپاسگزار خواهم شد. و در نتیجه پایه ی آن نظریه خوب است که شناخته شود. البته ارتباط انترنتی محدودی هم با ایشان دارند که در صورت لزوم می شود برای پرسش از اطلاعات خود ایشان از این ارتباط استفاده کرد. با سپاس قبلی و امید دیدار پاریس، یکشنبه ۲۵ دسامبر ۲۰۱۶ و اینک پیوند انترنتی مقاله ی آقای رنانی https://ehterameazadi.blogspot.de/2016/12/blog-post_715.html آقای شاکری عزیز، سلام مقالۀ آقای محسن رنانی را خواندم. با آنچه در بارۀ آثار مخرب «بیعدالتی آموزشی» در روان و شخصیت کودکان گفته اند، نمیتوان مخالفت کرد. اما به نظر من، در بررسی این مشکل به چند نکته باید توجه کرد: ۱. در زمانی که آموزش سراسری در ایران معمول شد، دولت امکانات آموزشی زیادی نداشت. ۲. با توجه به جنبشهایی که یکپارچگی ایران را تهدید می کردند، سرآمدان سیاسی و فرهنگی به دنبال مدلی وحدتبخش بودند که ایرانیان را به هم نزدیک کند. فراموش نکنیم که بسیاری از سرآمدان فرهنگی و سیاسی ایران در آن زمان آذربایجانی بودند. ۳. در ترکیه نیز به دنبال همان مدل رفتند. آن مدل کم و بیش از روی مدل فرانسوی گرته برداری شده بود. ایرانیان در آن زمان به آنچه در ترکیه میگذشت، بسیار توجه میکردند. ۴. کسانی مانند محمود افشار حتی پیشنهاد میکردند برای یکدست شدن مردم دولت باید مردمان مناطق گوناگون را بکوچاند. ۵. کسروی و بسیاری از روشنفکران خواهان از میان رفتن زبانهای قومی و حتی گویشهای گوناگون فارسی بودند. ۶. در دورۀ پهلویها آن مدل را به کار بستند، البته با خودداری از راهحلهای افراطی. ۷. آن مدل، باتوجه به تنگناهای فکری و تاریخی آن زمان، دستآوردهایی انکارناپذیر داشت. اما در دورههایی که حکومت مرکزی ضعیف شد، بهانه به دست نیروهای گریز از مرکز و گاه جدایی طلب داد. ۸. زبانهای قومی در ایران زبانهای فراملی (ترانسناسیونال) هستند (یعنی در بیرون از مرزهای ایران نیز به آن زبانها سخن میگویند) و امروز با توجه به گسترش رسانهها فکر سخیف از میان بردن آنها را باید از سر بیرون کرد. ۹. برای این مشکل باید راه حلهای شدنی و پذیرفتنی پیشنهاد کرد. باید دید «سیاست آموزش به زبان مادری در سه سال اول دبستان» را - چنان که آقای رنانی پیشنهاد میکنند - در چه کشورهایی به کار بسته اند و به چه نتایجی رسیده اند؟ ۱۰. آیا گذار به آموزش به زبان فارسی پس از سه سال آموزش به زبان مادری مشکل آفرین نیست؟ ۱۱. به نظر من آموزش دوزبانه از همان آغاز دبستان روشی منطقیتر و عملیتر است. در بعضی کشورها ( از جمله در بعضی مدارس نیویورک) این روش را به کار بسته اند و به نتایج کم و بیش مطلوبی رسیده اند. دو واحد درسی به ویژه تاریخ و جغرافیا را که با زبان بیشتر سر و کار دارند، میتوانند به زبان مادری کودکان آموزش بدهند و بقیه را به زبان فارسی. در کنار آموزش دستور زبان و ادبیات فارسی، واحدی نیز به آموزش دستور زبان و ادبیات زبان مادری کودکان میتوانند اختصاص بدهند. ۱۲. به طور کلی، راه حلهایی که کارشناسان پیشنهاد میکنند نباید در کودکان به سست شدن احساس تعلق به کشور بینجامند. ۱۴. آموزش دوزبانه به صورتی که من پیشنهاد میکنم عملی تر و پذیرفتنیتر است. این روش حتی به غنیتر شدن زبان فارسی خواهد انجامید. آموزش متدیک زبان فارسی به فارسیزبانان نیز باید در دستور کار سیاستگذاران آموزش و پرورش در ایران قرار گیرد. بسیاری از فارسیزبانان، گاه حتی بعضی از متولیان «خودگماردۀ» زبان فارسی، این زبان را بد مینویسند و در نوشتههاشان غلطهای نحوی بسیار میتوان یافت. ۱۵. میگویند: سنگ بزرگ علامت نزدن است. کسانی که آموزش به زبان مادری را از آغاز تا پایان پیشنهاد میکنند، در باطن میدانند که هیچ حکومتی در ایران به آن تن نخواهد داد. زیرا با چنین کاری مناطق گوناگون کشور درعمل از هم جدا خواهند شد. کسانی هم که با هرگونه آموزش به زبان مادری مخالفت میکنند، آب به آسیاب جداییطلبان میریزند. ۱۶. یک نکته را هم باید بیفزایم و آن اینکه مردمان غیرفارسیزبان در غنای زبان فارسی همیشه سهم داشته اند و نباید گذاشت کسانی خود را متولی این زبان بپندارند و سلیقۀ خود را به دیگران زورآور کنند. ارادتمند و به امید دیدار Copyright: gooya.com 2016
|