گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پدیدهای نو، "گورخوابان"! زیرمجموعهای از آسیبهای اجتماعی یا هدیه نامیمون از نظام سرمایهداری جهانی شده؟ ساسان دانش
بازتاب خبر "گورخوابان"، ورق های رسانه های داخلی و خارجی را پر رونق کرد و حتا منجر به انتشار نامه های سرگشاده شد، در شبکه های اجتماعی نیز این خبر دست به دست می شود. اما خبر انسان هایی که به ناچار در گورستان می خوابند، هر آدمی را تکان می دهد! و من سرمای گور را با سوزش رگ و استخوانم حس کردم و لحظه ها به ناگهان یخ زدند و نگاهم به دوردست خیره ماند، در حالیکه خاطرات اندرونم به انفجار رسیده بود! تا اینکه خبر دیگری رسید، گویا دیشب ماموران به آنجا می روند و با کتک و ضرب و شتم، آنها را از گورستان اخراج می کنند!!! منبع خبر، پیرمردی است که خودش در گور می خوابیده و به شدت بیمار است، پس از پخش خبر "گورخوابان"، حدود بیست خبرنگار از رسانه های مختلف، خودشان را امروز صبح به آنجا می رسانند و چون هیچ نمی یابند، نخست تصور می کنند که خبر، دروغ و یا شایعه بوده است، اما خبرنگاران، بیرون گورستان، کمی دورتر، پیرمردی آشفته را می یابند و از وی می پرسند که آیا او چنین خبری را شنیده است؟ پیرمرد نحیف، پاسخ خبرنگاران را با ناسزا آغاز می کند و از آنها می خواهد که بروند و دست از سر آنها بردارند، پیرمرد توضیح می دهد که او خودش یکی از گورخوابان بوده و دیشب، ماموران به آنجا حمله کرده و همه ی آنها که برخی در قالب خانواده بودند را کتک زده اند و آنها را به جای نامعلومی برده اند و او را به علت کهولت و بیماری، بیرون گورستان رها کرده اند و رفته اند! پیرمرد اشک ریخته و خواهش کرده و گفته است که سراغ ما نیایید، چرا که تنها جایی که برای خواب داشتیم را به خاطر پخش این خبر از دست داده ایم!!
از کجای این خبر باید آغازید؟ باید به برگزاری سمینارها اقدام و سپس آسیب شناسی کرد و نامه های سرگشاده را چاشنی این بازی کرد؟ یا اینکه می باید علت ها را جستجو کرد و دانست؟ و به جای رهنمودها و نظرپردازی ها، راه حل عملی و کاربردی داشت، بدیهی است که هر نگرشی نسبت به جایگاه اجتماعی و طبقاتی خویش، پیشاپیش می داند که کدامیک را انتخاب می کند و به یقین انتخاب خواهد کرد! در چهره ی نیمرخ جهانی شدن سرمایه، گورخوابی یکی از غم انگیزترین زندگی های قرن بیست و یکمی است که چهره ی تاریخ را تکیده تر و در سایه ی این مناسبات، برهم کشیده است تا آنجا که معنای امروزین فقر را متحول کرده است! انسان فقیر اما، زیر سنگ آسیب های اجتماعی و بیکاری مزمن، مچاله شده است و بیشترین بار رنج را همچنان بر دوش می کشد! همین چند وقت پیش، بی خانمان ها در استان بلوچستان به گورها پناه آوردند که نه تنها نامه ی سرگشاده ای نوشته نشد، بلکه از نامه ی سربسته نیز دریغ شد و حدود چهار سال پیش، برخی از معتادان شهر شیراز، زندگی خود را در گورستان می گذراندند و شب ها در گور می خوابیدند که به طور گسترده عکس ها و مصاحبه ی آنها در شبکه های مجازی منتشر شد و تنها اتفاقی که افتاد، این بود که نیروی انتظامی، آنها را از گورستان اخراج کرد! پس از آن هیچکس از سرنوشت آنان با خبر نشد! هیچ سازمان سیاسی و حتا سازمان های به اصطلاح "مردم نهاد" داخلی و بین المللی نیز واکنشی نشان ندادند!!! باید دانست چرا؟ برای اینکه آنها همه معتاد بودند، به نظر می رسد که در نگاه فعالان سیاسی و اجتماعی، آنها پیشاپیش محکوم هستند!! آن روز هیچکس، هیچ کاری نکرد و امروز این پدیده، گریبانگیر انسان های فقیری شده است که ناخوسته به خیل بیکاران پیوسته اند؛ واقعیتی به نام بیکاری که نظام های سیاسی از آن سود سرشار می برند و به موازات آن، انسان های بیشماری در سایه روشن های واقعیت شوم بیکاری لحظه به لحظه به ورطه ی نابودی کشانده می شوند. این روزها گویا مقوله ی باورنکردنی گورخوابی، برخی را به گشودن زبان واداشته و سخن از شرم و شرافت گوش ها را می نوازد، هرچند اگر هماهنگی و هارمونی میان کنشگران با معنای شرم، هیچ نباشد! بدیهی است که هر آدمی، واکنش های انسانی را ارج خواهد گذاشت، اما کجاست آن نیروهای اجتماعی که این واکنش ها را به "کنش اجتماعی" نزدیک سازد و در پی علت ها تا پایان راه، پیگیرانه گامی اثرگذار بردارد؟؟ هر چه هست، از اجتماعی شدن مبارزه با این پدیده، چه بسا مبارزه با دیگر آسیب های اجتماعی، بویی به مشام نمی رسد! تک صدایی و اکتفا به نامه های سرگشاده و برگزاری سمینارهایی در فضایی مملو از روشنفکری و دلسوزی از یک سو و پاک کردن صورت مسئله (اشاره به کتک زدن گورخوابان و اخراج آنها از گورستان!) توسط ناظمان حاکم از سوی دیگر، ما را وامی دارد تا به برآیند راه حل های عملی و کاربردی اندیشه کنیم. تکلیف نظام هایی چون جمهوری اسلامی ایران، بر همگان شفاف است و ستم پیشگی ساختارهای افسارگسیخته بر هیچکس پوشیده نیست! اما پرسیدنی است که مدعیان پشتیبانان نیروی کار کجایند؟؟!!! ساسان دانش Copyright: gooya.com 2016
|