دوشنبه 20 دی 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

در نقد "رؤیاهای رسولانه" عبدالکریم سروش (بخش یک)، محمد جعفری

محمد جعفری
دکتر سروش "قرآن رؤیا است" را نه سزاوار تکذیب، که در خور تصدیق می‌داند و برای دریافتن معانی آیه‌های قرآن به دنبال خواب‌گزار است. سخنان متناقض او، یک رشته پرسش ها مطرح می‌کند و تناقض‌ها در بردارد، که رفع آنها از پیش فرض و یا نظر او هیچ برجا نمی‌گذارد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- آیا برای فهم قرآن چنانکه دکتر سروش می پندارد پیش فرض ضرور است؟
پیش درآمد
نخست این‌که هدف صاحب این قلم این نیست، بر کسانی که در صدد ابداع دینی و یا فرقه‌ای تازه در داخل دینی و یا در کار تفسیری نو از دینی هستند، خرده بگیرد. زیرا سخت معتقد است که هر کسی خود، خود را هدایت می کند و هیچ کسی بارِ گناه دیگری را به دوش نمی کشد که «من اهتدى فانّما يهتدى لنفسه و من ضلّ فانّما يضلّ عليها و لا تزر وازرة وزر اخرى.»(اسرا/۱۵)
و آنگاه، بر آنم که آن دسته از کسانی که خود را نوآور در اسلام می‌پندارند و معتقد به راهنمای اسلام یعنی قرآن، آن‌طور که بر پیامبر عظیم‌الشأن وحی شده‌است، هستند و قصد و هدفشان تفسیر نو و بدیع از قرآن است، کاری پسندیده می‌کنند و موجب پدید آمدن معارفی نو و تازه از قرآن می شوند و این کار از ابتدای نزول قرآن تا به امروز ادامه داشته و خواهد داشت.
اما کسانی هم که خود را نوآور می پندارند و از دسته«نومن ببعض و نكفر ببعض»(نساء/۱۵۰) هستند یا از « افتومنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض »(بقره/۸۵) بشمارند هم جدید نیستند، قدیم هستند. از دوران بنی امیه و بنی عباس و تا به امروز، وجود داشته‌اند و دارند و کارشان بکار بردن فلسفه قدرت در از خود بیگانه کردن دین بوده‌ و هست. کاری که اینان کرده‌اند، بریدن رابطه دین با قرآن و یا زیر علامت سئوال بردن قرآن با جعل معنی و نسبت دادن آن به قرآن بوده‌است. کار این دسته نیز بجائی نرسید و نمی‌رسد زیرا قرآن یک سامانه و یا مجموعه به هم پیوسته است، نمی شود آن را به دو قسمت تقسیم کرد و گفت قسمتی از آن وحی و کلام خداوند است و قسمت دیگر کلام محمد است و یا اینکه همه اینها رؤیای پیامبر است و پیامبر آن‌ها را در خواب دیده و حالا به خوابگزار نیاز است تا به ما بگوید که قرآن چه می‌گوید و با شیبیه سازی از بیتی از مولانا بگویند:« ناز نازان دلنوازان آمدند. ما می‌گوئیم: خوابگزاران آمدند.»،
از قرار، او در خواب بوده‌است و الا خوابگزاران خیلی پیشتر از او آمده و راه به جائی نبرده‌اند. آقای دکتر سروش، به قول خودش، «عاقبت دل به دریا زده و از قلم خواسته‌است ناگفته‌ها را بازگوید.» (۱) پنداری غلیان را به اوج رسانده و در آن حال، برآن شده ‌است حرف آخر را بزند. لذا دل به دریا زده‌است که « از دل آن دریا، گوهرهای تازه صید کند.» (۲) و گوهرها صید شده، به قول خودش،« نظم پریشان »، «زمان پریشی»، «تناقضها»، «پاردوکس‌ها»، تعارض « بانظریات علمی مدرن»، و از این قبیل شده‌اند. اوفکر می‌کند اینها از فکر بکر ایشان تراوش کرده‌است. غافل از اینکه در طول تاریخ از این قبیل مطالب بسیار گفته و نوشته‌اند. این مدعاها مرا به دوران دانشجوئی در ده های ۷۰ و ۸۰ برد. در آن دوران، فعالان چپ، مرتب نظیر این ایرادها و اشکال‌ها را وارد می کردند و به رخ دانشجویان مسلمان می‌کشیدند. پاسخ‌های بایسته شنیدند و از تک و تاب افتادند. اینک نوبت به او رسیده‌ است و می‌پندارد قرآن را فرآورده خواب خواندن و خوابگزاران به تعبیر فرآورده خواب گماشتن، به مطلوب خویش می‌رسد و در پیش برد نظر خویش، دست به دامن اصل ابطال‌پذیری پوپر و علمی خواندن نظریه داروین و... می‌شود. غافل از این‌که «گوهر»های صید کرده، ضد و نقیض گوئی‌های نابهنجار خویش است که همه جا به چشم می خورد. تحریف‌ها و نادرست گوئی‌ها و ادعاهای بی‌اساسی هستند که صید کرده و صید شده‌ های او، نه خدائی بر جای می‌گذارد و نه پیامبری که از جانب او ابلاغ رسالت کند، خود «خداگردانی» و یا «خود خدائی» خوانی را جای‌گزین می‌کند. او چون انسان خدا خوانی، به ضرورت، کار را به قدرت خداگردانی می‌کشاند، فرآورده‌های صیدی از این نوع، جز خلائی که قدرت پر کند، ببار نیاورده‌اند و ببار نمی‌آورند.
او قبل از گفتن سخنان آخر خود، چند سال قبل از این، در مصاحبه با برنامه افق صدای آمریکا گفته بود مثنوی قرآن در زبان فارسی است و نه نوعی تفسیر و یا توضیح عرفانی از قرآن. در قرآن، حقوق انسان و عشق نیست و قرآن خشیت نامه و مثنوی عشق نامه است و مولوی مکملی برای قرآن آورده است و اینجانب، در سلسله مقاله‌های پنچگانه، با رجوع به مثنوی و گفته‌های پیشین آقای دکتر سروش، نادرستی‌ها و تناقض‌ها و کاستی‌ و تحریف‌های آن دعاوی را آشکار کردم. گفته‌های دکتر سروش و نقد من هر دو موجودند. طالبان حق و حقیقت می‌توانند به دانها رجوع کنند.
بعد از بحث آقای دکتر سروش با آقای عبدالعلی بازرگان، بر سر قرآن (۳) آقای بازرگان در انتقاد دعاوی آقای دکتر سروش مقاله‌ای - به قول سروش « توضیحی شامل ده نکته ناقدانه از جانب ایشان مسطور و منتشر گردید» (۴) - انتشار داد. این نقد آقای دکتر سروش را بر آن داشت که به قول خودش، دل به دریا زند و حرف آخر خود را در مورد قرآن بزند. لذا مقاله « رویاهای رسولانه » خود را در تاریخ ۹ خرداد ۱۳۹۵ در سایت بی بی سی فارسی منتشر کرد. بعد از آن هم نقدهایی در مورد آن بحث و« رویاهای رسولانه » از اشخاص مختلف در فضای مجازی منتشر شدند. بنا بر تکرار آن نقدها ندارم. بلکه برآنم که از منظر «قرآن بیان حق و آزادی» آن گونه که خود قرآن را فهمیده و تجربه کرده‌ام، در بحث و مقاله بنگرم و آن‌ها را نقد کنم. اهم مطالبی که مورد بررسی قرار خواهد گرفت، به شرح زیرند:
۱-آیا برای فهم قرآن چنانکه دکتر سروش می پندارد پیش فرض ضرور است؟
۲- محکم و متشابه در قرآن
۳- قرآن جبری و یا اختیاری؟ و یا جبر و اختیار و تفویض در قرآن
۴- نظر مولوی در باره جبر و اختیار چیست؟ و یا عارفان از قرآن چه آموخته‌اند؟
۵- جبر و اختیار و نماز و آیا نماز بدون اختیار تصورکردنی است؟
۶- لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین یعنی چه؟
۷- رؤیا / خواب
۸ - دعاوی مستند به نظریه داروین و روش پوپر و دعاوی حامد ابوزید
۹- چرا و چگونه کسانی نظری را با نشر ضد آن جانشین می‌کنند و استدراج
و اینک نقد دعاوی بالا:
در این بخش به مسئله پیش فرض که دکتر سروش می گوید: برای قرآن ضرور است، پرداخته می شود.
۱-آیا برای فهم قرآن پیش فرض ضروراست؟
در بحث با آقای بازرگان، آقای دکتر سروش کوشش می‌کند که هم به شنوندگان و هم به آقای بازرگان بقبولاند که ما برای فهم درست قرآن پیش فرض لازم داریم. یک جا می گوید: «درواقع نظریه رؤیائی وحی یک پیش فرضی است که شما برای تفسیر وحی لازم دارید، تفسیر محصول وحی لازم دارید» (۵) و با اینکه بازرگان می‌گوید: « خواب می‌تواند حقیقت داشته باشد، می تواند نداشته باشد و خواب یا روءیا پنداشتن قرآن معنی‌اش این‌است که در را بسوی بسیاری از شبهات باز می‌کند»(۶)، آقای سروش پاسخ می‌دهد: «نه لزوماً. ببینید همه چیز می‌تواند این طوری باشد. این جزو پیش فرض‌های ماست که ما خواب پیامبرانه را معصوم بدانیم یعنی همراه با عصمت و بی ذلل بدانیم یا نه! لذا این درست مثل اینکه ما می‌گوئیم که کلام می تواند خطا باشد، می‌تواند صواب باشد.خوب این اصلاً تعریف گذار است. تعریف قضیه است که یحتمل الصدق و الکذب. اما ممکن است که مؤمنان و پیروان یک پیامبر بگویند: اما سخنان پیامبر درش کذب نیست یعنی اینکه ماهیت یک چیزی می‌تواند متحمل دو جانب باشد. در یک جائی می‌تواند یکی از این دو به عللی حذف بشود و جانب دیگر بماند. لذا به نظر من نه! روءیا دانستن یا کشف و مشاهده دانستن وحی پیامبرانه هیچکدام لزوماً خطا را در او وارد نمی‌کند چونکه مؤمنان معتقدند که پیامبر خطا نمی‌کند. ماهیت وحی یا ماهیت روءیا خطا پذیر است. اما چون مؤمنان به پیامبر اعتقاد دارند، معتقدند که نه! در اینجا خطا راه ندارد.»(۷)
بازرگان، در چند جای بحث، می‌گوید: من به متن متعهدم و قرآن خودش می‌گوید که هیچ اعوجاجی درش نیست و آن بخش « در باره تکلیف مردم خیلی روشن است که بدانند، بدون اینکه نیازی به خوابگردانی داشته باشند. بفهمند چکار باید بکنند. من همینطور که عرض کردم، مطلب را یعنی مطلبی که مربوط به زندگی فعلی ماست روشنتر از این می بینم. فکر می کنم اگر هم معضلی باشد در آنچه مربوط به تکالیف ماست معنای واژه‌ها را درست بشناسیم به نتیجه اش خواهیم رسید.»(۸)
در اینجا سروش حرف بازرگان را قطع می کند و می‌پرسد: «یعنی هیچ پیش فرضی لازم ندارید؟ فقط باید به سراغ کتاب لغت برویم؟» باز بازرگان جواب می‌دهد: « من بر این باور هستم که دائماً می‌شود سخنان تازه از همان متن واحد، از همان سخنانی که برای بعضی بدیهی و تازه می‌آمده که خوب همه چیزش را فهمیدیم، وقتی دریچه‌های جدید باز می شود، طبیعتاً معارف تازه‌ای هم گشوده می شود. ولی اینکه باید یک روش دیگر که به آن عنوان خوابگزاری جنابعالی گذاشته‌اید که همه‌اش در واقع حالت نمادین است همه‌اش معنای خاصی دارد... ولی اصل و اساس قرآن را "کتاب مبین" بنده می بینم یعنی آن طوری که خود قرآن گفته که می‌گوید: هیچ اعوجاجی درش نیست. کتاب روشن است، آشکار است، عربی مبین است، مبین. خود کلمه عربی هم یعنی آشکار، نه به معنی زبان اعراب. همه چیز واضح و روشن است برای مردم. هیچ پیچیدگی ندارد می گوید اگر از جانب غیر خدا بود، درش اختلاف و مشکلی می‌دیدید. اینکه واضح است آشکار است یعنی مردم کاملاً پیام را دریافت می‌کنند.» ولی دکتر سروش همچنان اصرار دارد که نه ما برای فهم قرآن پیش فرض لازم داریم و «نظریه رؤیائی وحی یک پیش فرضی است که شما برای تفسیر وحی لازم دارید»
سخنان دو طرف بحث انتقاد‌پذیر هستند. اما چون بازرگان به متن پایبند و معتقد است که قرآن مبین و نیازی به خوابگردانی ندارد، ما به مدعای آقای سروش می‌پردازیم. زیرا این او است که «نظریه رؤیا بودن قرآن» را بعنوان پیش فرض مطرح می‌کند. مدعای او متناقض است زیرا
۱. این صحیح است که پیش فرض تصدیق و یا تکذیب خود را در بر ندارد. اما امکان وجود خود را در بردارد. پس خود پیش فرض است که باید موضوع تحقیق شود تا که صحت یا سقم آن معلوم بگردد. اگر موضوع تحقیق نشود، اصل موضوعه خوانده می‌شود. چنان‌که در ریاضیات، اصول موضوعه وجود دارند اما این بدان معنی نیست که وجودشان مسلم است.
«قرآن رؤیای پیامبر است» نه یک پیش فرض که یک تصدیق است. چرا که الف. بر یک انکار بنا می‌شود: انکار وحی بودن، بنابراین، کلام خدا بودن قرآن. و ب. صادرکننده حکم درجستجوی مُعَبّر خواب نیز هست. از اینر‌و، قول آقای سروش خود تکذیب خویش است. زیرا فاقد ویژگی اساسی پیش فرض، واجد تصدیق یا تکذیب نبودن، است. قرآن می‌گوید: وحی هستم. وقتی موضوع تحقیق وجود دارد، مدعی تحقیق می‌داند که نباید ذهن خود را به ساختن پیش فرض وادارد و ساخته ذهن خود را جانشین موضوع تحقیق کند (تناقض اول). و
۱.۱. هرگاه بنابر بکاربردن روش علمی بود، تصدیق وحی بودن قرآن رها می‌شد و وحی فرضیه‌ای می‌گشت در خور تکذیب یا تصدیق. چنان‌که یک زمان تصدیق می‌شد هستی آفریده از چهار عنصر تشکیل شده است. سلب تصدیق، آن قول را فرضیه گرداند. دانش شیمی و فیزیک، با بکاربردن روش تجربی، معلوم کرد که آن چهار عنصر خود ترکیبی از عناصر هستند. از آن پس، کار علم یافتن عنصرها و خواص آنها شد (تناقض دوم).
بنابراین، نخست می‌باید وحی فرضیه می‌شد و در صورت تکذیب علمی، محل باز می‌شد برای بسیاری پیش فرض‌ها. و
۱.۲. فرضیه یا پیش فرض در کار علمی محل پیدا می‌کند و در کار علمی کاربرد دارد. آیا آقای سروش قرآن را بمثابه علم می‌خواهد موضوع شناسائی کند؟ اگر پاسخ او آری باشد، ناقض همه دعاوی او می‌شود.
تا این‌جا، مدعای او واجد سه تناقض است. و هنوز،
۲. تحقیق در صحت و سقم پیش فرض در فلسفه، با استدلال نظری و در علم با بکاربردن روشهای تجربی، بعمل می‌آید. پس این بر مدعی است که بگوید کدام روش را بکار می‌برد و بر او است که جای پیش فرض را در روش خود معین کند. بنابراین‌که از ابطال‌پذیری سخن بمیان می‌آورد، می‌توانیم فرض کنیم روش پوپر را بکار می‌برد. اما این روش در باره ارزیابی نظریه‌های علمی بکار می‌رود. نه در باره ابطال‌ناپذیرها. پوپر چهار راه‌کار برای سنجش ابطال‌پذیری یک نظریه علمی پیشنهاد می‌کند. جای تفصیل نیست اما می‌توان چهار راه‌کار را فهرست کرد:
● پوپر می‌گوید: دانش صاحبِ حقیقت مطلق نیست و قطعیتی ارائه نمی‌کند. بدین‌سان، شناخت علمی جز فرضی نمی‌تواند باشد و بتدریج، حقیقت‌های تقریبی را بدست می‌دهد. دانش قیاسی است و روش آن آزمون چند مرحله‌ای خطاها است. پس، ابطال‌پذیری چیست و چه روشی را پیش پای ما می‌گذارد؟
۱. تعریف ابطال‌پذیری:
«ابطال‌پذیری و یا قابلیت رد شدن، روشی است که برای شناسائی بهترین نظریه‌های علمی در دسترس بکار می‌رود. این روش برای آن نیست که نظریه‌های غلط را حذف کند. علمیت یک نظریه بستگی دارد به قابلیت رد و ابطال شدن آن. پس باید قابل آزمودن باشد. هر نظریه‌ای که آزمون‌پذیر نباشد و جز با مدد مثالهائی که تصدیقش می‌کنند قابل اثبات نباشد، علمی نیست. بنابراین، ابطال‌پذیری سپردن نظریه است به آزمون‌هائی که امکان می‌دهند خطاها یافته شده و رفع گردند».
۲. مراحل چهارگانه ابطال‌پذیری:
۲.۱. مرحله اول آزمون هم‌آهنگی درونی نظریه است: در میان آزمون‌ها، این آزمون نقش ویژه در شناخت علمی یک سامانه نظری را دارد. شرط اول علمی بودن هر سامانه نظری، قبول شدن در این آزمون است. زیرا برخلاف سامانه‌هائی که از همآهنگی درونی برخوردار نیستند و هیج اطلاعی در اختیار نمی‌گذارند و به پیشرفت علم کمکی نمی‌کنند، سامانه‌های هم‌آهنگ کار اول در طبقه بندی نظریه‌های غلط یا صحیح هستند. چراکه این سامانه‌ها، بنابر طبیعت خود، نظریه‌های ممکن را در دو دسته ازیکدیگر جدا می‌کنند: آنها که متناقض هستند و آنها که از هم‌خوانی درونی برخوردارند. بدین‌سان، هم‌آهنگی عمومی‌ترین شرطی می‌شود که سامانه نظری می‌باید برآورد. اگر نظریه با اصول منطقی، اصل عدم تناقض و اصل ثالث مطرود و اصل هو هویه هم خوانائی داشت، نظریه‌ای می‌شود پذیرفتنی.
۲.۲. سامانه نظری باید آزمون علمی بودن را نیز با موفقیت بگذراند. مقصود از این آزمون اینست که معلوم شود آیا نظریه منش یک نظریه علمی را دارد یا خیر؟ آیا تن به تجربه شدن می‌دهد یا نه؟ آیا همان‌گوئی و تکرار معلوم است یا خیر؟ آیا فرآورده استقراء است یا نه؟. هرگاه نظریه از این آزمایش نیز موفق بدرآمد، بطور موقت راست و معتبر است و اگر نه، باطل است.
۲.۳. آزمون اعتبار از راه قیاس با نظریه‌های دیگر: بنابر نظر پوپر، نظریه‌ها قابل تصدیق نیستند اما قابل مقایسه هستند. او کلمه corroborate (رجوع به بینه‌هائی که اعتبار یک نظریه را تصدیق می‌کنند) را برای تشخیص درجه مقاومت یک نظریه در برابر آزمون‌های جدی، بکار می‌برد. بدین‌سان، بینه‌ها، نتایج آزمون‌های جدی هستند. از آن جمله است، آزمون مقایسه نظریه با نظریه‌های دیگر. در این آزمون، نظریه‌ای که دو آزمون پیشین را با موفقیت گذرانده‌است، با نظریه‌های دیگر و یا نتیجه بررسی‌های تجربی، مقایسه می‌شود. هدف یافتن پاسخ برای این پرسش است: آیا نظریه یک پیشرفت علمی هست یا خیر؟ هرگاه نظریه از این آزمونِ با قرار و قاعده و سخت، موفق بدرآمد، معتبر است، بدون این‌که این اعتبار قطعی باشد.
۲.۴. آزمون نزدیک‌تر بودن به حقیقت: پوپر هنوز لازم می‌بیند وسیله ای بجوید و بدان نظریه‌ای را رد کند که سه آزمون را با موفقیت گذرانده‌است. هرگاه، به دنبال دو موفقیت اول، معلوم شد که نظریه دیگری نمی‌تواند جانشین آن در بسط علم بگردد، هنوز نباید اعلان کرد که نظریه از صحت و اعتبار قطعی برخوردار است. او می‌گوید ما نمی‌دانیم و جز این که حدس بزنیم، کاری نمی‌توانیم کرد. حدس‌ها که می‌زنیم معنای پیش فرضی‌هائی را پیدا می‌کنند که باید مورد آزمون قرارگیرند. اما نه برای تصدیق صحت آنها و یا یافتن دلیل ابطال‌پذیری آنها، بلکه بقصد تخریب آنها باهدف اندازه گرفتن مقاومت آنها . از دید پوپر، راه‌کار چهارم راستی آزمائی است تا که اندازه نزدیکی نظریه را به حقیقت معلوم کند. روش پیشنهادی پوپر مورد انتقادهای بسیار قرارگرفته‌اند که موضوع این بحث نمی‌شوند.
اینک بر آقای سروش است که بگوید آیا این روش را بکار برده‌است؟ اگر پاسخ او آری است، آیا او وحی‌بودن قرآن را با بکاربردن همین روش، همه خطا و خطاها را غیر قابل رفع یافته‌ و یا قابل رفع یافته‌است؟ نکند خطاها را قابل رفع جسته وبا رفع آن، قرآن را«رؤیای محمد» (ص) یافته‌است؟ اگر چنین باشد، دیگر نه با پیش فرض که با نظری علمی بسیار نزدیک به حقیقت سر و کار داریم. به سخن دیگر نظر او درخور تصدیق، ولو نه قطعی، است و سزاوار تکذیب نیست.
اما او «قرآن رؤیا است» را نه سزاوار تکذیب، که درخور تصدیق می‌داند و برای دریافتن معانی آیه‌های قرآن به دنبال خواب‌گزار است. سخنان متناقض او، یک رشته پرسشها مطرح می‌کند و تناقض‌ها در بردارد، که رفع آنها از پیش فرض و یا نظر او هیچ برجا نمی‌گذارد:
آقای دکتر سروش یکجا می‌گوید: « ماهیت وحی یا ماهیت روءیا خطا پذیر است.» وقتی در جای دیگر می گوید: « این جزو پیش فرض‌های ماست که ما خواب پیامبرانه را معصوم بدانیم یعنی همراه با عصمت و بی ذلل بدانیم » به چه معنا است؟ و ثانیاً « روءیا دانستن یا کشف و مشاهده دانستن وحی پیامبرانه هیچکدام لزوماً خطا را در او وارد نمی‌کند چونکه مؤمنان معتقدند که پیامبر خطا نمی‌کند». تناقض این دو قول بیش از آن آشکار است که او ندیده باشد.
این تناقض آشکار این سئوال را پیش می‌آورد: تعریف آقای سروش از رؤیائی که گویا حاصل آن قرآن است، چیست؟ این تعریف را ابطال‌پذیر می‌داند (بنابر قول اول) و یا ابطال ناپذیر می‌شمارد؟ هرگاه ابطال‌پذیر نمی‌داند، آیا متوجه است سخنی ناقض علم می‌گوید؟ و اگر خطا‌پذیر می‌داند با پیش فرضی که ساخته او است، چسان به خود اجازه می‌دهد قرآن را بدان بسنجد؟ چگونه ممکن است از منظر پیش فرض ابطال‌پذیر در قرآن نگریست و قرآن را خالی از خطا دانست؟ (تناقضی دیگر). و هنوز، آقای دکتر سروش خود را جزو مؤمنان به حساب می‌آورد و یا نه؟ اگر خود را در شمار مؤمنان می‌داند، سخن او با قول قرآن (وحی است) در تناقض می‌شود. و اگر بیرون از مؤمنان می‌انگارد، از چه رو اصرار می‌کند که رؤیا دانستن قرآن مانع معصوم دانستن پیامبر و خالی از خطا خواندن قرآن نیست؟
مقام تحقیق، مقام رها کردن ذهن از تعلق خاطر و باور است. باور به حاصل تحقیق تعلق می‌گیرد. پس اگر آقای سروش بگوید در مقام تحقیق، ذهن را خالی از باور خویش می‌کنم، ایرادی بر او وارد نیست. ایراد وقتی وارد است که کسی بهنگام گفتگو با خارجی‌ها خود را به عنوان فیلسوف و یا اسلام پژوه مسلمان معرفی کنند ولی وقتی با خود مسلمانان گفتگو و یا بحث می‌کنند خویشتن را خارج از مؤمنان به شمار آورد. چراکه، در هر دو حال، او را دیگر نمی‌توان اهل تحقیق شمرد.
۳. تناقض پنجمی قول او با روش علمی دارد و آن این‌است:
۳.۱. بنابر این که آقای سروش با نظر صاحب روش یعنی پوپر در باره علمی نبودن نظریه داروین موافق نیست، پس می‌توان فرض کرد که او اصول راهنمای اسلام را نیز علم و بکاربردن روش پوپر را در باره آن بجا می‌داند. حال، تعریف‌ها از اصول راهنمای اسلام در «علم کلام» را، با الغای صدق داشتنشان، فرضیه می‌کنیم. و
۳.۲. به سراغ محک زدن تعریف‌ها به قرآن می‌رویم. و
۳.۳. تعریف‌های اصول راهنمای اسلام را در قرآن می‌یابیم. اینک، اقتضای بکاربردن روش علمی – ولو روش پوپر- ایجاب می‌کند که
۳.۴. از هر اصل و مجموعه اصول از هم‌آهنگی درونی برخوردار باشند. و
۳.۵. سپس باید به محک تجربه آزموده شوند. و هرگاه از تجربه نیز موفق بدرآمدند،
۳.۶. نوبت به مقایسه و با اصول راهنمای بیان‌های دیگر می‌رسد، هرگاه کارآمدتر بودند،
۳.۷. نوبت به راستی آزمائی می‌رسد. اگر این آزمون را هم با موفقیت گذراند، بعنوان نزدیک‌ترین اصول راهنما به حقیقت، پذیرفته می‌شوند.
و چون، اصول راهنما، بعنوان داشته اول و پایه، پذیرفته شدند، نوبت به داشته‌های دیگر قرآن می‌رسد. بعنوان مثال، آیا حقوق انسان و حقوق او بعنوان عضو جامعه و حقوق طبیعت و... در قرآن وجود دارند یا خیر؟ این پرسش پژوهشگر را از پیش فرضی از نوع قرآن رؤیا و ... آزاد می‌کند. حتی اگر پژوهشگر بر آن شود که برای مثال، مواد اعلامیه جهانی حقوق انسان را در قرآن سراغ کند، یعنی پیش فرض او این باشد که همانند این حقوق در قرآن باید وجود داشته باشند، در آیه‌ها از منظر این حقوق می‌نگرد و واقعیت را همان که هست، نمی‌تواند ببیند. بدین‌سان، پرسشی که پژوهشگر طرح می‌کند این ویژگی را باید داشته باشد که دیدش عقل او را محدود نکند و کار تحقیق را در انطباق ماقال با من قال (ساخته ذهن خویش) ناچیز نگرداند. عقل باید بر موضوع شناسائی محیط باشد یعنی، از آن، هیچ از دیدگاه او بیرون نماند. عقل را آمادگی پیشگی یا غافل نشدن از آزادی خویش بایسته‌است و نه پیش فرض‌های محدودکننده او.
آیا آقای سروش این روش را بکاربرده‌است؟ نه. کدام روش را بکاربرده‌است. بنابر احکامی که صادرکرده‌است، در حقیقت، روش علمی بکار نبرده‌است. چراکه
● قرآن خشیت نامه است،
● قرآن خالی از عشق است،
● قرآن تقوی نامه است،
● قرآن با علوم مدرن نمی‌خواند،
● در قرآن حقوق نیست،
● در قرآن...و
● قرآن رؤیای پیامیر است.
احکامی قطعی هستند که خود می‌گویند صادرکننده آنها روش علمی بکار نبرده‌است. هیچ‌یک از این احکام «پیش فرض» در مضان تصدیق یا تکذیب نیستند. احکام قطعی بدون تجدید نظر، بسا بدون فرجام هستند.
و چون آقای سروش در جای دیگر همین بحث، ابطال پذیری پوپر و تز داروین را به منظور اثبات این که قرآن رؤیای پیامیر است به کمک می طلبد، تزی که هنوز بیشتر از نیم قرن از عمر ش نگذشته بود، بر اثر اشکالاتی که بدان وارد شده بود، قسمتهای برجستۀ نظریۀ داروین در تطور بطور کلی از میان می رود و امرزوه دانشمندان غربی با طرح و اثبات «طراحي هوشمند» براي ساختن اولين سلول زنده، مرگ نظریه داروین را اعلام کردند، گوئی دکتر سروش بی خبر از دنیای علم، می خواهدی با کمک تز متروک شده به اثبات نظریه نادرست خود بپردازد. به مطلب اخیر در جای دیگر باز خواهم گشت.
٭ وقتی از منظر پیش فرض در واقعیت نگریسته می‌شود:
تا این‌جا، کار ما شناسائی تناقض‌های روش بکار رفته بود. اما نقد مهم‌تر برجاست و آن اینکه:
اصل ماقال (قرآن) را از یاد بردن و من قال (دو من قال، یکی کسی که قرآن از او است و دیگری، کسی که از دید این و آن پیش فرض در قرآن می‌نگرد) را موضوع کار کردن قرار داده است، که در این حالت ذهن را محور فعال و عین (قرآن) را محور فعل‌پذیر می گرداند. در چنین حالتی عین (قرآن)، مومی در دست ذهن قرار داده شده است و در نتیجه ذهن در شکل دادن بدان چه که می خواهد را خودکامه می گرداند. و این همان عملی است که آقای سروش انجام داده یعنی اینکه پیش فرض هایش خواسته های ذهنی اش را برایش به ارمغان آورده است.
بر بکار برنده روش پوپر و بکار برندگان روشهای علمی جدیدتر است که بدانند این روشها، در پایه، گرفتار کاستی هستند. در حقیقت، بکار بردن روش علمی نیازمند استقلال و آزادی نزدیک به کامل عقل تجربه‌گر است. امروز، دانسته‌ است که ذهنیت تجربه‌ گر در موضوع تجربه اثر می‌گذارد. پیش از امروز نیز دانسته بود که فرضیه‌ یا پیش فرض‌ها هم ترجمان این و آن طرز فکر هستند و هم پژوهشگر را بر آن می‌دارند در موضوع پژوهش از منظر پیش فرض بنگرد. لذا، او، تنها واقعیت را آن‌سان که هست نمی‌تواند ببیند، بلکه وجود ساخته ذهن خویش، منطبق با پیش فرض، را جانشین واقعیت می‌کند. پوزیتویست‌ها و بکاربردندگان دیالکتیک بمثابه قالب و ماده گرایان و ایده‌آلیستها و دین‌باوران و دین شناسانی که فلسفه ارسطوئی در سر دارند و منطق صوری او را روش می‌کنند و یا این و آن دیدگاه فلسفی و یا علمی دارند و ضد دین‌هائی که این و آن طرزفکر را اخذ کرده‌اند و تاریخ شناسان و جامعه‌شناسان و نیز فیزیک دانان و شیمی دانان و زیست شناسان جبرگرا چنین می‌کردند و هنوز می‌کنند. گرچه امروز روش‌های علمی نقد شده‌اند و روش‌های جدید از تأثیر ذهنیت و پیش فرض سازی و از منظر آن در موضوع تحقیق نگریستن کاسته اند، اما هنوز اثر اصل راهنمای عقل، در تجربه و مشاهده علمی، موضوع کار روش شناسان و بکاربرندگان این و آن روش علمی، نگشته‌است.
توضیح این‌که وقتی اصل راهنمای عقل ثنویت است، دو حالت ممکن است: یکی اینکه شخص در موضوع تحقیقی، دنبال یک محور فعال و یک محور فعل‌پذیر است (ثنویت تک محوری) و یا دنبال دو محوری است(ثنویت دو محوری) که نسبت به هم فعال و فعل‌پذیر باشند. از این‌رو، او نه تنها بیرون دو محور را نمی‌بیند، بلکه درون آن‌ دو را نیز همان‌سان که هست نمی‌بیند. نه تنها بدین‌خاطر که از منظر دو محور در واقعیت می‌نگرد، بلکه بدین‌خاطر نیز که آنچه می‌بیند بخشی از مجموعه موضوع تحقیق است و نه تمامی آن.
بدین‌خاطر، اصل راهنمای عقل نسبتاً مستقل و آزاد موازنه عدمی بمعنای رهائی از هر پیش ذهنیت محدودکننده عقل محقق است: این‌همانی با هستی محض. عقل محقق، در مقام تحقیق، باید از همه محدود کننده ها خویشتن را برهد و با هستی محض این‌همانی بجوید. بدین‌سان، تجربه از آغاز تا پایان، نیازمند این‌همانی عقل با هستی محض، به سخن دیگر، به استقلال و آزادی کامل او از هر محدود کننده ای است.
بدین‌قرار، کسی که می‌خواهد قرآن را چنان که هست بشناسد، پیش فرض (قرآن رؤیای پیامبر است، قرآن گفتار محمد است و حتی قرآن وحی است و...) مزاحم بزرگ او است. زیرا ذهن او جز به انطباق معانی آیه‌ها با پیش فرض کاری نمی‌تواند بکند و نمی‌کند. زیرا قرآن رؤیا است و قرآن ...است، بنفسه، انطباق دادن متن با ذهن است. بدین‌خاطر، مانع بزرگ شناسائی قرآن است آن‌سان که هست.
توجه باید کرد که قرآن رؤیا و یا وحی و یا کلام محمد است و یا کلام لفظی برآمده از کلام نفسانی است و یا...، محورکردن ذهن است (من قال)، و روشن است که محور فعال گرداندن «من قال» سبب غفلت از «ماقال» می‌شود.
و حال هرکس که بخواهد قرآن را بشناسد، سر و کار ش با قرآن، باید که بمثابه ما قال باشد. عقل نسبتاً آزاد ماقال را محور فعال نمی‌کند. بنابر این‌که اصل راهنمای او موازنه عدمی باشد، در پی‌آن می‌شود که دلیل حقانیت حق را در هر آیه بجوید و آنها را با اصول راهنما و نقد آنها با محک ویژگی‌های حق بقصد هرچه دقیق کردن شناسائی مورد سنجش قرار دهد و هنوز باید آن ها را به تجربه در آورد. و سرانجام هم شناسائی انجام گرفته باید موضوع نقد مستمر به قصد کاستن از اثرهای ذهنیت در شناسائی قرار بگیرد.
در قسمت بعد، بحث در باب معلوم نبودن محکمات و متشابهات در قرآن؟ پی گرفته می شود.

محمد جعفری
mbarzavand@yahoo.com

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمایه و یادداشت:
۱- رویاهای رسولانه، عبدالکریم سروش،۲۹ مه ۲۰۱۶ - ۰۹ خرداد ۱۳۹۵
http://www.bbc.com/persian/blogs/2016/05/160525_l44_nazeran_sorush_bazargan
۲-همان سند.
۳- با تلویزیون بی بی سی فارسی در لوس آنجلس در برنامه پرگار در دو بخش که بخش اول در تاریخ ۳ مۀ ۲۰۱۶= ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ و بخش دوم در تاریخ ۱۰ مۀ ۲۰۱۶ = ۲۱ مرداد د۱۳۹۵ منتشر و هر دو در یوتیوب به نشانی زیر موجود است - :
https://www.youtube.com/watch?v=QBSXNMc3q_Y&feature=youtu.be
https://www.youtube.com/watch?v=PJZupxATAb8&feature=youtu.be
۴- رویاهای رسولانه، عبدالکریم سروش،۲۹ مه ۲۰۱۶ - ۰۹ خرداد ۱۳۹۵
http://www.bbc.com/persian/blogs/2016/05/160525_l44_nazeran_sorush_bazargan
۵- بخش دوم گفتگوی سروش با بازرگان در برنامه پرگار
https://www.youtube.com/watch?v=PJZupxATAb8&feature=youtu.be
۶- از قسمت اول بحث:
https://www.youtube.com/watch?v=QBSXNMc3q_Y&feature=youtu.be
۷- همان سند.
۸- از قسمت دوم بحث
https://www.youtube.com/watch?v=PJZupxATAb8&feature=youtu.be


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016