گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
1 دی» گاهى شمارش درست آرا در انتخابات رياست جمهورى، گاهى شمارش متقلبانه! به راستى چرا؟ ف. م. سخن26 آذر» آقايان فداييان خلق اكثريت! از پس اصلاح اين اشتباه تاريخى هم بر نيامديد؟؛ ف. م. سخن
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! هاشمى رفسنجانى، اميركبير بود!؛ ف. م. سخنمى گويند هاشمى رفسنجانى، اميركبير دوران ما بود. پُر بيراه نمى گويند اگر همه چيز را در باره ى امير بگويند! اميركبير يكى «سازندگان» ايران بود. كارهايى كه او در دوران «سازندگى»اش انجام داد، كارهاى كمى نبود: او مدرسه مدرن درست كرد، روزنامه ى مدرن منتشر كرد، با اين كه خود مسلمان دو آتشه بود، در مقابل روحانيون متحجر و كارهاى خرافى آن ها ايستاد و اسلام متين و منطقى را تبليغ كرد... اما آن طور كه زنده ياد فريدون آدميت مى گويد: امير شورش بابيه را هم بر انداخت! نه تنها شورش آن ها را بر انداخت بلكه به فرمان او، رهبر بابيان، يعنى سيد على محمد باب اعدام شد! مى دانيم كه باب بشارت دهنده ى آيين بهاييت بود و بهاييان امروز هم در حكومت اسلامى، به صورت سيستماتيك مورد اذيت و آزار قرار مى گيرند و فرزندان شان از تحصيل باز مى مانند و بزرگان شان در مواردى به قتل مى رسند... رفسنجانى اميركبير بود، ولى نه آن اميركبيرى كه ما در فيلم هاى على حاتمى ديده ايم. اميركبير، براى حفظ دولت خود و حكومت قاجار، مخالفان بسيارى را سركوب كرد و دستور قتل سران آن ها را صادر كرد. بت سازى هاى ما پايانى ندارد؛ از ماندلا بت مى سازيم، از گاندى بت مى سازيم، از اميركبير بت مى سازيم، از هاشمى رفسنجانى بت مى سازيم... كسانى كه دستى در سياست عملى دارند، هيچ كدام بت معصوم و مطهر نيستند و نمى توانند باشند. اگر از خوبِ شخصيتى سياسى مى گوييم، بدِ او را هم بايد پيش چشم داشته باشيم و به آن اشاره كنيم. كسى كه در حكومت مقامى دارد: همان طور كه اميركبير حكومت قاجار را قبول داشت، پادشاه قاجار را قبول داشت، و براى حفظ حكومت قاجار در مقابل دشمنان ايستاد و فرمان كشتار مخالفان را صادر كرد. هاشمى رفسنجانى هم با تمام وجود، جمهورى اسلامى و رهبر آن آيت الله خمينى را قبول داشت و اگرچه سندى در دست نيست كه شخصا دستور كشتار مخالفان حكومت و مخالفان عقيدتى را صادر كرده باشد، اما به عنوان مسوول درجه ى يك، نمى توانست از اين كشتارها بى خبر باشد، و جنايت هاى حكومتى دور از چشم او صورت گرفته باشد. در پايان ماجرا نيز، اميركبير كه به قاجار آن همه خدمت كرده بود، از چشم شاه افتاد و به قتل رسيد. آرى. هاشمى رفسنجانى، اميركبير دوران ما بود! نه بتِ اميركبير كه خودِ اميركبير! و اگر بهاييان اميركبير را لعن مى كنند و امير سفاك و بی باک و در خون ريختن چابک و چالاک مى نامند، لعن و نفرين اميركبير زمان توسط بازماندگان كشته شدگان و اسيران شكنجه شده در دوران حكمرانى و قدر قدرتى او نبايد تعجب كسى را بر انگيزد! Copyright: gooya.com 2016
|