شنبه 25 دی 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

هاشمى رفسنجانى، اميركبير بود!؛ ف. م. سخن

مى گويند هاشمى رفسنجانى، اميركبير دوران ما بود. پُر بيراه نمى گويند اگر همه چيز را در باره ى امير بگويند! اميركبير يكى «سازندگان» ايران بود. كارهايى كه او در دوران «سازندگى»اش انجام داد، كارهاى كمى نبود: او مدرسه مدرن درست كرد، روزنامه ى مدرن منتشر كرد، با اين كه خود مسلمان دو آتشه بود، در مقابل روحانيون متحجر و كارهاى خرافى آن ها ايستاد و اسلام متين و منطقى را تبليغ كرد...

IMG_5466.JPG



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اما آن طور كه زنده ياد فريدون آدميت مى گويد: امير شورش بابيه را هم بر انداخت! نه تنها شورش آن ها را بر انداخت بلكه به فرمان او، رهبر بابيان، يعنى سيد على محمد باب اعدام شد! مى دانيم كه باب بشارت دهنده ى آيين بهاييت بود و بهاييان امروز هم در حكومت اسلامى، به صورت سيستماتيك مورد اذيت و آزار قرار مى گيرند و فرزندان شان از تحصيل باز مى مانند و بزرگان شان در مواردى به قتل مى رسند...

رفسنجانى اميركبير بود، ولى نه آن اميركبيرى كه ما در فيلم هاى على حاتمى ديده ايم. اميركبير، براى حفظ دولت خود و حكومت قاجار، مخالفان بسيارى را سركوب كرد و دستور قتل سران آن ها را صادر كرد.

بت سازى هاى ما پايانى ندارد؛ از ماندلا بت مى سازيم، از گاندى بت مى سازيم، از اميركبير بت مى سازيم، از هاشمى رفسنجانى بت مى سازيم...

كسانى كه دستى در سياست عملى دارند، هيچ كدام بت معصوم و مطهر نيستند و نمى توانند باشند. اگر از خوبِ شخصيتى سياسى مى گوييم، بدِ او را هم بايد پيش چشم داشته باشيم و به آن اشاره كنيم.

كسى كه در حكومت مقامى دارد:
- آن حكومت را قبول دارد
- رييس آن حكومت را قبول دارد
- براى حفظ آن حكومت در مقابل دشمنان مى ايستد و اگر ضرورت ايجاب كند دست به كشتار مخالفان مى زند.

همان طور كه اميركبير حكومت قاجار را قبول داشت، پادشاه قاجار را قبول داشت، و براى حفظ حكومت قاجار در مقابل دشمنان ايستاد و فرمان كشتار مخالفان را صادر كرد.

هاشمى رفسنجانى هم با تمام وجود، جمهورى اسلامى و رهبر آن آيت الله خمينى را قبول داشت و اگرچه سندى در دست نيست كه شخصا دستور كشتار مخالفان حكومت و مخالفان عقيدتى را صادر كرده باشد، اما به عنوان مسوول درجه ى يك، نمى توانست از اين كشتارها بى خبر باشد، و جنايت هاى حكومتى دور از چشم او صورت گرفته باشد.

در پايان ماجرا نيز، اميركبير كه به قاجار آن همه خدمت كرده بود، از چشم شاه افتاد و به قتل رسيد.
هاشمى رفسنجانى هم با آن همه خدمتى كه به جمهورى اسلامى و شخص سيد على خامنه اى كرده بود، از چشم ولى افتاد و دق مرگ شد.

آرى. هاشمى رفسنجانى، اميركبير دوران ما بود! نه بتِ اميركبير كه خودِ اميركبير!

و اگر بهاييان اميركبير را لعن مى كنند و امير سفاك و بی باک و در خون ريختن چابک و چالاک مى نامند، لعن و نفرين اميركبير زمان توسط بازماندگان كشته شدگان و اسيران شكنجه شده در دوران حكمرانى و قدر قدرتى او نبايد تعجب كسى را بر انگيزد!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016