خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 آبان» معاون فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي: انتشار «كلنل» محمود دولتآبادي؛ ضرورتي ندارد، ایلنا
بخوانید!
19 بهمن » براي 184 سالگي ژول ورن، خالق «دور دنيا در هشتاد روز»، ایسنا
19 بهمن » يادداشت محمود دولتآبادي براي ابراهيم يونسي، ایسنا 19 بهمن » رابطه اسبابكشي مكرر و گرايش نوجوانان به مواد مخدر! ایسنا 19 بهمن » امنیت عاطفی و اقتصادی زنان عامل مهم تحكیم نهاد خانواده، ایرنا 19 بهمن » ۱۵۰ عروسك بومی و محلی از مناطق مختلف كشور جمع آوری شد، ایرنا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! يادداشت محمود دولتآبادي براي ابراهيم يونسي، ایسناابراهيم يونسي و محمود دولتآباديخبرگزاري دانشجويان ايران - تهران محمود دولتآبادي در فقدان ابراهيم يونسي، از اين نويسنده و مترجم نوشت. اين نويسندهي پيشكسوت در يادداشتي كه در پي درگذشت يونسي، آن را در اختيار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گذاشته، نوشته است: مويه نميكنم خودم را نكوهش ميكنم، ابتدا خودم را نكوهش ميكنم و بيدرنگ اين برزخ سرد شرايط را كه حداقلهاي روابط انساني ما در حوزههاي هنر و ادبيات را فروكاست؛ چنان و چندان كه «فترت» خود يك اصل پذيرفتهشده شد و اينكه مثلا من ندانم ابراهيم يونسي پيش از رفتن، چندي هم در بيمارستان بستري بوده است. دو هفتهاي است كه از خود ميپرسم «راستي يونسي چطور است؟» و ميگردم شمارهي تلفنش را پيدا كنم و پيدا نميكنم. ميپرسم تلفن يونسي؟ اما كسي نميشنود. شايد باز هم در خاموشي پرسيدهام، يعني مثل هميشه خيال كردهام از اهل خانه ميپرسم! بله، از خودم پرسيدهام، جواب نگرفتهام و فرفرهي زمان بياعتنا به همه چيز، از جمله بياعتنا به دلتنگيهاي من، چرخيدن خودش را دارد و ذهن مرا هم در چرخ و پرّ خودش ميچرخاند و من باز هم در سپهر خيال خود رها ميشوم تا ديدار كنم دوستانم را در ذهن، و آدمياني را كه دوست ميدارم؛ اين و آن اختران، از نيستان و از هستان ... اين عادت ديرينهي من است؛ انساني كه بيشتر در ذهن خود زيسته است و همچنان ميزيَد، روز تا روز بيش و بيشتر؛ و به خود ميتوانم بگويم كه يونسي ـ ابراهيم ـ درخششي يگانه داشت در اين ذهن؛ انساني كه بسيار دوستش ميداشتم و احترام بسيار برايش قائل بودم. بگذار ديگران دربارهي خدمات او به ادبيات، تاريخ ادبيات و كوشش مدام در شناساندن ادبيات جهان به ما ايرانيان سخن بگويند؛ و من گواهي بدهم كه ابراهيم يونسي انساني به كمال بود در سادگي، رفاقت و مهرباني. سيماي درخشان و نيرومند يونسي، اعتماد به نفس او، واقعبيني و طنز در گفتار با آن لهجهي دوستداشتنياش وقتي خاطرهاي را نقل ميكرد ... نه! مويه نميكنم؛ يونسي را عميقا دوست داشتم، چه بدان هنگام كه آثار ارزشمند او را ميخواندم، چه بدان هنگام كه ميديدمش در آن زمانهي سردتر در همنشيني با احمد محمود، آن انسان گرامي و نويسندهي بينظير؛ چه اندك باري كه هواي ديدارش را كرده بودم، چه آن هر روز نشستنش روي صندلي جلو در بيمارستاني كه احمد محمود در آن بستري بود ـ چه همين دم كه سوگوارش هستم و نه در چشمها، كه در دل ميگريم و باز هم مثل هر بار كه انسان عزيزي را از دست ميدهم، خودگويه ميكنم كه آيا آسانتر نبود اين گذران عمر بي شناختن گوهرهايي كه با هر بار درگذشتنشان يك بار با ايشان ميميرم و باز زنده ميشوم؟ البته بيدرنگ پاسخ ميدهم نه! اگر زندگي عليالاصول ارج و اعتباري داشته باشد، در اين يك پاره عمر خداداد، آن ارجمندي را جز در آدميان خجسته نميتوانستهام بيابم؛ و اينكه جُستهام تا يافتهام ـ و ابراهيم يونسي يكي از آن يافتههاي من بوده است كه فقدان او تداعي ميكند بهترينهايي را كه يافتهام و از دست دادهام در اين سفر عمر پس ـ فرض محال ـ اگر بار ديگر تكرار زندگي ميسر ميبود، باز هم ميگشتم و ميجستم و مييافتم آدمياني را كه اگرچه اندك بودند، اما بسنده بودند ـ هم در خود و هم براي من كه همه عمر دربهدر در طلب بودهام. خودم را نكوهش ميكنم؛ اما براي يونسي مويه نميكنم؛ به او فخر ميكنم! به گزارش ايسنا، محمود دولتآبادي چند سال پيش نيز در بزرگداشتي كه براي احمد محمود و با حضور ابراهيم يونسي برگزار شده بود، گفته بود: «ما نويسندگان، مردم ايران را با يكديگر آشتي دادهايم. مصداق اين ادعادي بسيار سنگين، تركيب مثلث احمد محمود از جنوب ايران، ابراهيم يونسي از غرب ايران و محمود دولتآبادي از شرق ايران است.»
ابراهيم يونسي، از پيشكسوتان ادبيات ترجمه و داستاننويسي ايران، بعدازظهر امروز (چهارشنبه، 19 بهمنماه) از دنيا رفت. يونسي كه تقريبا به تعداد سالهاي رفتهي عمرش كتاب نوشته و ترجمه كرده بود، در سن هشتادوپنجسالگي با زندگي وداع گفت. او مدتي بود كه بر اثر كهولت سن در بستر بيماري بود. پيكر اين نويسنده و مترجم به خواستهي خودش، براي خاكسپاري به زادگاهش، بانه، منتقل خواهد شد. Copyright: gooya.com 2016
|