شنبه 1 آذر 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

دربی؛ نوستالژی و واقعيت‌های امروز

فردا ساعت ۱۸ دربی ديگری است. حالا انگار فهميده ايم که پشت همه صحنه های اکشن فيلم ها نه بازيگران اصلی که بدلکارها بازی می کنند.

عصرايران؛ احسان محمدی-کوچک ترکه بوديم رسيدن روز دربی که آن موقع اسمش مسابقه « استقلال – پيروزی» بود عذاب می شد.

انگار زمان کش می آمد تا برسد به لحظه ای که داور سوت را می زند. گزارشگر حتماً برای آنها که «گيرنده های سياه و سفيد» داشتند توضيح می داد که استقلال از چپ به راست می زند يا پيروزی!



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


از چند هفته زودتر در مدرسه و محله با هم مسابقه می گذاشتيم، کُری می خوانديم، دعوا می کرديم، آشتی می کرديم، روزنامه و هفته نامه ورزشی می خريديم و ليست مصدوم ها و محروم ها را چک می کرديم و با عقل کودکانه نتيجه بازی را حدس می زديم و کنار دفترهای مشق می نوشتيم.

هيجان آن مسابقه ها که بيشتر مواقع به زد و خورد بازيکنان در زمين گل آلود آزادی ختم می شد و قلب کوچک ما از شدت هيجان در سينه جايش نمی شد هنوز با آن نسل باقی مانده است. مثل همه نوستالژی هايی که لزوماً درخشان نيستند اما سرشارند از دريغا دريغ!

ساعت ۱۸ غروب يکشنبه دوم آذر ۱۲۹۳ هم دربی ديگری است، نسل جديد هيجان را در تبلت ها جست وجو می کند و در گوشی های موبايل. در صفحات اينترنت و بازی های کامپيوتری. ديگر رويا و آرزوی شان پيروزی قرمز و آبی نيست. آنها دل مشغولی های ديگری دارند. اين که آنها مستحق سرزنش هستند يا شايسته تشويق، بحث ديگری است. هر نسلی علايق خودش را دارد و نان و ماست خودش را می خورد و مقايسه آنها با همديگر مثل جدل بر سر حدوث مرغ يا تخم مرغ بی فايده است.

فردا ساعت ۱۸ دربی ديگری است. حالا انگار فهميده ايم که پشت همه صحنه های اکشن فيلم ها نه بازيگران اصلی که بدلکارها بازی می کنند.

بازيکن ها قبل و بعد از بازی با هم می روند قهوه خانه و قليانی چاق می کنند يا ماشين های آخرين سيستم شان را می دهند کارواش. دو روز بعد همه چيز يادشان می رود و ما که زمانی حس می کرديم اين بازی مرگ و زندگی است، هنوز زنده ايم و زمان کار خودش را می کند.

ظريف در وين شب و روز چانه می زند که به «توافق» برسيم، کيهان تيتر می زند تا به «توافق» نرسيم، داعش در عراق و سوريه آدم می خورد، بوکوحرام دخترهای نوبالغ را می دزدد و به زور به نام خودش سند می زند، قيمت نفت سقوط می کند، سرطان يکی يکی ما را می بلعد و هنوز نوستالژی گذشته رهايمان نمی کند؛ روزگاری که کوچک تر بوديم و رسيدن روز داربی که آن موقع اسمش مسابقه « استقلال – پيروزی» بود عذاب می شد.

انگار زمان کش می آمد تا برسد به لحظه ای که داور سوت را می زند. گزارشگر حتماً برای آنها که «گيرنده های سياه و سفيد» داشتند توضيح می داد که استقلال از چپ به راست می زند يا پيروزی! ...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016