دوشنبه 15 شهریور 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا


پرخواننده ترین ها

خشم و قبیله‌گرایی در دیدار ایران - قطر، حمیدرضا صدر


دیدار ایران و قطر

حمیدرضا صدر - شرق ـ همه‌چیز با دورخیز بلند تلویزیون آغاز شد، آغاز شد و ادامه پیدا کرد. ادامه پیدا کرد و رسید به نقطه انفجار... . زمینه‌سازی برنامه شب پیش از دیدار ایران- قطر با کی‌روش به برنامه تلویزیون در روز دیدار پیوند خورد و تصاویر بازیکنان قطری یک‌به‌یک روی مونیتور آمدند و مجری برنامه با آب‌وتاب آنها را خارجی‌- به تعبیری مزدور و خودفروخته- خواند. باروت جمع‌شده از شب پیش با لغزش امین «لوکونت»، سنگربان قطر در بازی ایران – قطر منفجر شد. او توپ را به‌جای دفع‌کردن با ضربه آرامی به انصاری‌فرد پاس داد و دروازه بسته‌مانده‌اش لحظاتی بعد با ضربه قوچان‌نژاد باز شد؛ در واپسین دقایق و برخلاف جریان بازی. همه فریاد شادی سر دادند. همه به اضافه کاپیتان سابق تیم ملی؛ همه به اضافه جواد نکونام که وارد میدان شد و برابر دروازه قطری‌ها شروع کرد به پایکوبی. لحظاتی بعد همه آمدند وسط میدان. لحظاتی بعد گروهی از تماشاگران شعارهای «ضدعرب» سر دادند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


کمی بعد صفحه «لوکونت»، سنگربان مراکشی / فرانسوی قطر با حمله کاربران ایرانی مواجه شد. کمی بعدتر حرف قانون پیش ‌آمد و شکایت و واکنش فیفا و خطر محرومیت. واکنش فوتبالی ما، همراه با اعتراض‌های پس از ماجرای بهداد سلیمی در المپیک، کنار هم قرار می‌گرفت...

اینکه «ما» برابر «آنها» همیشه مظلوم می‌مانیم؛ همیشه حق به جانب؛ همیشه تک‌افتاده.

این تفکر قبیله‌گرایانه ما را شبیه همان‌هایی می‌کرد که آنها را زیر تازیانه می‌بردیم؛ شبیه اعرابی که مناسبات‌شان را با تکیه بر بافت‌های قومی و قبیله‌ای شکل داده‌اند. عرب‌هایی که برای‌شان کوچک‌ترین واحد قبیله، «خانواده» است و سپس برادران یک خانواده «خمس» را شکل می‌دهند؛ جمع‌شدن چند خمس به برپایی «خاندان» می‌رسد؛ چند خاندان یک «عشیره» را تشکیل می‌دهند و چند عشیره یک «قبیله» را. در حقیقت نمی‌توان بدون تبیین قبیله‌گرایی عرب «سیاست‌های شیوخ عرب» و «حاکمان عرب» را تحلیل کرد؛ چنان‌که صدام از قدرت قبایل در زمینه‌های زیادی بهره برد و قبایل مرزنشین را برای کنترل مرزها به خدمت گرفت و معترضان فراری و مجرمان را دستگیر کرد. همین‌طور است امپراتوری سعودی‌ها که مبتنی بر قبیله‌گرایی برپا شده است.

اینکه قطری‌های تلاش کرده‌اند در بستر فوتبال کمی از آن تفکر فاصله بگیرند طعنه‌آمیز است؛ مثلا به سباستین سوریا اروگوئه‌ای روی آورده‌اند؛ همان بازیکنی که با هر حرکتش به او نیش زدیم. فوتبال و اساسا ورزش همیشه در بستر برداشتن فاصله عمل کرده است. پیش از این هم در همین تلویزیون حداقل وقتی پای فوتبال فرنگی پیش می‌آمد، با ستایش از خارجی‌های آمده از اروپا یاد می‌کردیم؛ اینکه تغییر سیاست آلمان در فوتبال / مهاجرت خارجی‌ها چه دستاوردهایی داشته است؛ اینکه ژرمن‌های موطلایی با بواتنگ، سیاه‌پوستِ غنایی، خدیرای تونسی، اوزیل ترک‌تبار و کلوزه لهستانی عصر طلایی دیگری را رقم زدند. اینکه تیم ملی فرانسه بدون خارجی‌تبارهای سیاه‌پوستی، مانند تورام گوادلوپی، دسایی غنایی، کارمابئو کالدونیایی، زیدان الجزایری و ویرای سنگالی قهرمان جام‌جهانی ١٩٩٨ نمی‌شد. اینکه انگلیس بازیکن سیاه‌پوستی دارد به نام «دِله علی». پیش از این گزارشگران تلویزیون ایران، مهمت شول ترک‌تبار را که پیراهن تیم ملی آلمان پوشید ستایش می‌کردند. همین‌طور دکو و په‌په برزیلی را که پیراهن تیم ملی پرتغال را بر تن کردند. همین‌طور دیگو کاستای برزیلی را که برای اسپانیا به میدان رفته است. برای آنها زلاتان ایبراهیمویچ بوسنیایی‌تبار برای سوئد غوغا به پا می‌کرد و مائورو کامورانزی آرژانتینی که با ایتالیا قهرمان جهان شد، یکی از بهترین مردان میانی بود. اما آن شب چه؟ و چرا؟ و با کدام دستاورد؟ خشم فزاینده علیه همسایه‌هایی که همیشه کینه‌توزانه برابر ما صف کشیده‌اند به جای خود، ولی وقتی پای فوتبال پیش می‌آید، نمی‌توانیم از خود نپرسیم قوچان‌نژاد که با گل‌هایش ما را به جام‌جهانی برد تا چه حد محصول فوتبال ایران و فرهنگ ایران بوده؟ مگر اشکان دژاگه ١٧بار با پیراهن تیم‌های ملی آلمان از ١٧ تا ٢١سالگی بازی نکرده؟ آیا او با پیراهن آلمان با چنان عتاب‌هایی روبه‌رو شد؟ در کنار همه اینها مگر ما کشوری شکل‌گرفته از اقوام، تبارها، زبان‌ها و لهجه‌های پرشمار نیستیم؟ مگر راز دوام ما در تاریخ همین ترکیب نبوده؟ مگر قرار نبود باغ ما در طرف سایه دانایی باشد؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016