***

در زمانه‌ی ما دموکراسی در زمره‌ی واژگان پسندیده‌ جای گرفته و در جایگاه مفهومی هنجاری تاویل می‌شود. دموکراسی‌خواهی یک هدف والای سیاسی‌ تلقی می‌شود که دموکراسی‌خواهان، اینجا و آنجا، آرزومندانه و سرسختانه از آن دفاع می‌کنند. بیشتر کشورهای عضو سازمان ملل متحد خود را دموکراتیک می‌دانند. به دلیل همین بار معنایی پرجلوه، کمتر رهبر یا کنشگر سیاسی است که با دموکراسی (حداقل در کلام) مخالف یا با آن سر ستیز داشته باشد. با وجود این پرجلوگی، انگاره‌ی «دموکراسی» دچار آشفتگی معنایی شده است. کافی است برای درک این آشفتگی به نامگذاری و قوانین اساسی نظام‌های ناهمخوان و ناهمگونی چون جمهوری دموکراتیک خلق کره، جمهوری فرانسه یا نظام‌های دموکراتیک مشروطه‌ی پادشاهی در کشورهای اسکاندیناوی بنگریم. ایران هم از این روند غالب مستثنی نیست، چراکه رهبران جمهوری اسلامی نیز حکومت خود را مردمسالاری دینی نامیده و آن را بدیلی برای دموکراسی غربی ‌می‌دانند.[i]