مشغولیت این روزهای اصلاح طلبی؛ فانتزی بازی جای سیاست ورزی
احسان وخشابی
این رفتار جمعی که این روزها اصلاح طلبها به آن دچار شده اند، بهتر است اسمش را بگذاریم همبستگی اجباری یا همبستگی از ترس بمب.
اینکه این نیروی سیاسی کشور در مقابل تهاجم نظامی اسراییل ایستاد و آن را محکوم کرد کاری درست و دقیق بود اما این یک وجه ماجراست.
جنگی که امروز گریبان کشور را گرفته و هنوز سایه اش کامل کنار نرفته است ترکیبی از خوی وحشی و تجاوزگری اسراییل و سلسه ای از تحریکات چند دهه ای حاکمیتی است که به جای توسعه و توجه به رفاه مردم، کشور را به ورطه رقابت بیهوده منطقه ای کشانده است. توهم و خود بزرگ بینی شدید و تحلیل های عجیب و غریب از مناسبات سیاسی و بین المللی چنان به صورت فراگیر ساختار حاکمیت و سخنگویان آن را گرفته بود که شنیدن صدایی کمی عقلانی عجیب مینمود.
این سخنان اگر فقط کلام بود باکی نبود اما با وضعی که پدافند کشور در مراقبت های امنیتی و حفاظتی از مکان های حساس نظامی و هسته ای و همین طور آسمان شهرهای ایران نشان داد، مشخص شد که بلوف زدن های سرداران یک شواف کلامی نبود و به یک باور عمیق بدل شده بود. باوری که کشور را در مهلکه ای سخت قراداد و روشن نیست چگونه به سمت صلح و آرامش میرویم!
اما در این میان اصلاح طلبان به جای پرسشگری عمیق و به چالش کشیدن حاکمیت بلوف زن و هپروتی، درگیر فانتزی ساختن از آمدن علی خامنه ای از مخفی گاه پس از هفته هاغیبت هستند، (مانند واکنش ابطحی و جهرمی) این رویکرد فانتزی ساز از مفهوم همبستگی و نشان دادن رفاقت و برادری به رهبری که در این سه دهه بالاترین سطح تحقیر و حذف و سرکوب را به جامعه و اصلاح طلبان و دگر اندیشان تحمیل کرده است، بسیار عجیب است. علی خامنه ای امروز رهبر ایران است اما نماد وحدت ملی نیست.
متاسفانه او در اوج نیاز به مردم هم دست از لجاجت گفتمانی خود برنمیدارد و خود را پیروز جنگ میداند! به رنجی که مردم در این 12 روز کشیدند هیچ اشاره ای نمیکند، به این اشاره نمیکند چند لایه از ارشد ترین فرماندهان نظامی وامنیتی کشور در همان روز اول کشته شدند، به این اشاره نمیکند که آسمان ایران و شهرهای بزرگ به راحتی در اختیار اسراییل بود و هر جا و هر نقطه ای را که در لیست و برنامه اش داشت را به راحتی بمب باران میکرد.
با وجود این وضعیت، آیا نباید این پرسش و چالش پیش روی رهبر قرار گیرد؟ اصلاح طلبان نباید این سوالات را بپرسند؟ به جای شعر و شاعری در عرصه سیاست نباید پرسشگر باشند که چرا حاکمیت این قدر در این سه دهه بلوف زد و پای عمل که وسط آمد جز با زدن موشک هیچ حرفی برای دفاع از کشور و امنیت آن نداشت؟ این هزینه ها که پای اس 300 و منت کشی از روس ها رفت پس چه شد؟ خودکفایی در پدافند چه شد؟ پرنده ای جرات حضور بر آسمان ایران ندارد پس چه شد؟
اگر اینها صرفا برنامه ی تلویزونی و رسانه ای بود باکی نبود اما بر اساس این شواف و بلوف ها آقایان ساختار امنیتی کشور را چیده بودند، بر اساس این توهمات خودساخته با قدرتهای بزرگ درگیری ایجاد کردند. بر اساس این تحلیل های پر از اغراق، خود را بی نیاز از هرگونه همکاری اقتصادی موثر با دنیا میدانستند و به هر نوع تعاملی پشت میکردند. بر اساس این دانسته های سراسر غلط، سینه هماوردی جلوی آمریکا و اسراییل سپر کردند که نتیجه اش به شدت تاسف برانگیز شد. حال مشخص شد تمام آن حرفها بیهوده بود، کشور به شدت از نظر امنیتی در چالش است.
میزان نفوذ اسراییل در ساختار نظامی و امنیتی در حد خجالت آوری است، اما نه اراده ای برای برخورد است و نه اتفاقی برای تجدید نظر در این سیاست های کلی کشور دیده میشود، اصلاح طلبان هم به جای پرسشگری عمیق و کنار گذاشتن تعارف و فانتزی بازی به جای سیاست ورزی و ایجاد چالش و پرسش برای حاکمیت، درگیر شعر ساختن از بیرون آمدن علی خامنه ای از پناهگاه هستند!