Saturday, Feb 9, 2019

صفحه نخست » زرادخانه‌ کلمات: انقلاب ایران و زبان فارسی

euro_020919.jpgابوذر کریمی - یورونیوز

انقلاب ۱۳۵۷ ایران در زبان فارسی نیز انقلابی بود. زرادخانه‌ای از کلمات که طی چند دهه پیش از آن در نشریات زیرزمینی و رسمی پرورده شده بود، در ماه‌های منتهی به انقلاب سر برآورد و بر لب‌ها و بر نشریات نقش بست. در گرماگرم مبارزات و پس از آن نیز واژگان نقش مهمی در هم‌بستن و گسستن مردم در میدان سیاست داشتند. این تحول تا امروز نیز باقی است و در سال‌های پس از انقلاب گاهی با ضعف و گاه با شدت پیش رفته است.

اسلام‌گرایان پیروز بیش از شاه مخلوع از اهمیت و جایگاه رسانه‌ها اطلاع داشتند و همین باعث شد که طی چهار دهه‌ پس از انقلاب گفتمان حکومت و انقلاب به شکل گسترده‌ای تأثیرگذار شود. حتی شایعه و استفاده از رسانه‌های شفاهی نیز از جمله سلاح‌های مبارزان بود. اما گفتمان انقلاب در لحظات پیروزی تنها از کلمات گرم اسلام‌گرایان مسلح نشده بود؛ تمامی نیروهای سیاسی‌ای که طی ۳۷ سال به‌نوبت از جامعه‌ی سیاسی بیرون گذاشته شده بودند زاغه‌های کلمات را گشودند و به هر طریق و با هر پیوندی که می‌توانست اتحادی را علیه شاه شکل دهد کلمات را به سوی نظام شاهنشاهی در حال احتضار شلیک کردند.

مطالب بیشتر در سایت یورونیوز

چند ماه قبل از انقلاب بهمن ۵۷ چه‌بسا اگر کسی در خیابان‌های شهرهای ایران قدم می‌زد یا با مردم صحبت می‌کرد نشانی از بسیاری اصطلاحات و کلماتی که چند ماه بعد سرتاپای حیات ایرانیان را در بر گرفت نمی‌دید. شدت حضور زبان انقلاب تا اندک سالیانی پس از انقلاب میان تمامی گرایش‌های سیاسی باقی بود. شاید بارزترین کلمه در این میان «ضدانقلاب» بود که جز نیروهای هواخواه سلطنت، که در ایران آن‌روز جرأت اظهار عقیده نداشتند، سایر گروه‌ها مخالفانشان را با عنوان «ضدانقلاب» محکوم می‌کردند. سلطنت «طاغوت» و هواخواه سلطنت «طاغوتی» گفته می‌شد. «طاغوتی» به‌طور کلی به سبک زندگی آزادتر از متوسط مذهبی‌های جامعه نیز گفته می‌شد که حساسیت عمومی به سبک زندگی شاه را نشان می‌دهد.

تأثیر شریعتی

اما بیش‌ترین اصطلاحات انقلابی که اسلام‌گرایان از آن‌ها بهره می‌بردند واژگانی بود که از نوشته‌ها و سخنرانی‌های علی شریعتی به زبان انقلابیون راه یافت. اصطلاحات شریعتی تقریباً سرتاسر جو انقلابی را به تصرف درآورد؛ از رهبر انقلاب تا قشرهای بی‌سواد و حاشیه‌نشین آن‌ها را به کار می‌بردند؛ کلماتی مانند: استکبار، استضعاف، مستکبر، مستضعف. این اصطلاحات در حقیقت از دایره‌ی واژگان قرآنی بودند که با مفاهیمی از انگاره‌های مارکسیستی پیوند خوردند و هاله‌ای قدسی بر آن‌ها پوشاندند. شکل‌گیری این اصطلاحات از حدود یک دهه پیش از پیروزی انقلاب آغاز شده بود. شریعتی در درسگفتارهایش در دانشگاه فردوسی مشهد و بعداً در حسینیه‌ی ارشاد تهران گفتمان اسلام‌گرایی را به دایره‌ای از مفاهیم مسلح کرد که تا پیش از آن از آن گرایش‌های چپ مارکسیستی دانسته می‌شد.

آغاز رونق یافتن سخنرانی‌های شریعتی و فروش و گسترش جزوه‌های کوچکی از متون پیاده‌شده‌ی آن سخنرانی‌ها کم‌وبیش هم‌زمان با شکل‌گیری جنبش چریکی در ایران بود. گروهی از جوانان از دو طیف مارکسیست و اسلام‌گرا با این توجیه که پیگیری مسالمت‌آمیز خواسته‌هایشان ممکن نیست دست به اسلحه بردند. شریعتی برای این اقلیت تندرو سازشکار به شمار می‌رفت. اما شریعتی مارکسیسم را رقیب اسلام می‌دانست و با همین باور شروع به بازمعناگذاری مفاهیم دینی کرد تا اسلام را برای رقابت با مارکسیسم مجهز کند.

شریعتی که ریطوریک ادبی و گاه طنزآمیز درسگفتارهایش با مفاهیم و اصطلاحات تازه آمیخته بود نفوذ فراوانی میان دانشجویان مسلمان ایجاد کرد. او در نقد اسلام سنتی عملاً نوعی اسلام سیاسی فعال و کنشگر را تبلیغ می‌کرد. نسبت به عادات و رفتارهای طبقات مرفه مسلمانان برخورد طنزآمیز داشت که نوعی چپ‌گرایی اسلامی را بیان می‌کرد؛ مثلاً رسم قدیمی سفره‌ی حضرت ابوالفضل را آن‌گونه که ثروتمندان سنت‌گرای مسلمان برگزار می‌کردند «ابوالفضل‌پارتی» می‌نامید. باورهای سنتی مبتنی بر نقل‌های فاقد مرجع را با طرح «آقایان می‌گویند» هجو می‌کرد.

علاوه بر این از حکایات و شخصیت‌های کهن اسلامی برای ساختن الگوهایی امروزی بهره می‌برد. مثلاً با دستمایه قرار دادن حدیثی از امام اول شیعیان که دشمنانش را سه گروه «قاسطین» و «مارقین» و «ناکثین» می‌نامد مصادیق امروزی برای این سه گروه تعریف کرد. سه‌گانه‌های دیگری مانند «زر و زور و تزویر» یا «فرعون و قارون و بلعم باعورا» یا «ابوذر و ابن سینا و حلاج» از دیگر تولیدات مفهومی دستگاه اندیشه‌ی او بود.

محور بخش عمده‌ای از نوشتارها و گفتارهای شریعتی وحدت مسلمانان بود. از این جهت او به بازخوانی نواندیشان و احیاگران متقدم اسلامی مانند سید جمال الدین اسدآبادی و اقبال لاهوری پرداخت و مفاهیم و اصطلاحات امروزی را با استخراج از قرآن وضع کرد.

گفتیم شریعتی مارکسیسم و اسلام را رقیب یکدیگر می‌دانست. بنابراین هنگامی که مارکسیست‌ها از «پرولتاریا» یا «زحمتکشان» یا «رنجبران» جهان سخن می‌گفتند شریعتی از «ناس» که مفهومی قرآنی است سخن می‌گفت. «مستضعف» و «مستضعفان» نیز برابرهای دیگری برای رقابت با مفاهیم مارکسیستی بودند که او از قرآن استخراج کرد. شریعتی موجب شد آیه‌ی ۵ سوره‌ی قصص برای اولین بار تبدیل به یکی از آیات محوری قرآن در خوانشی سیاسی شود؛ آیه‌ای که «مستضعفان» را پیشوایان و میراثداران زمین می‌نامد. این مفهوم در گرماگرم انقلاب زمانی که شریعتی دیگر حیات نداشت به یکی از پربسامدترین مفاهیم نزد اسلام‌گرایان در تمامی طیف‌ها شد تا جایی که رهبر انقلاب نیز آن را به‌کرات به کار برد.

در مقابل آن شریعتی مفاهیم «استکبار» و «مستکبر» را از قرآن استخراج کرد و تقریباً آن را در رقابت با مارکسیست‌ها مترادف «امپریالیسم» به کار برد. این مفاهیم نیز بعد از انقلاب کاربرد بسیاری یافت. «استکبار» منش و رفتاری است که در قرآن به‌دفعات به ابلیس نسبت داده شده است. می‌توان گفت نسبت «شیطان بزرگ» که آیت الله خمینی به ایالات متحده یا مصداق آنچه مارکسیست‌ها امپریالیسم می‌نامیدند از همین واژه‌گزینی که از سوی شریعتی صورت گرفته بود ناشی می‌شود.

گرایش‌های مارکسیستی

هم‌زمان که گرایش‌های مارکسیستی در فاصله‌ نیمه‌ دهه‌ ۱۹۶۰ مسیحی تا نیمه‌ی دهه‌ ۱۹۷۰ مسیحی به مفاهیمی چون مبارزه‌ مسلحانه علاقه نشان دادند شریعتی مفاهیمی چون «شهادت» و «جهاد» را در فرهنگ اسلامی در بافتاری سیاسی برجسته کرد و از فرهنگ مشخصاً شیعی مفهوم «ثار» یا خون‌بها را برگزید؛ بخشی از عنوانی که به پیشوای سوم شیعیان که به شهادت رسیده است داده می‌شود و او را «ثار الله» یا خون‌بهای پروردگار می‌نامند.

گفتمان اسلام سیاسی بدون گفتار و نوشتار شریعتی احتمالاً در گرماگرم انقلاب ۵۷ کلمات و واژگان چندانی برای تبیین سیاسی وضعیتی که در آن هنگام حاکم بود در اختیار نمی‌داشت.

در عین حال نشریات کمونیست و مارکسیست نیز انبوهی اصطلاحات تخصصی مارکسیستی را از متون متکی به گرایش‌های مارکسیستی گوناگون به عرصه‌ی عمومی آورد. این اصطلاحات تا بیش از دو سال بعد از انقلاب در اجتماع ایرانی حضور و بروز داشتند اما بعد از آن تقریباً به‌کلی محو شدند؛ مفاهیمی چون اپورتونیسم، ریویزیونیسم و... که ژارگونی برآمده از خرده‌فرهنگ مارکسیستی را نمایندگی می‌کردند. عموم این‌قبیل متن‌ها متون ساده و عامه‌فهمی بودند که با کاربرد اصطلاحات خاص مارکسیستی القای نوعی نخبگی به خواننده می‌کردند.

همچنین در شعارهای انقلاب تأثیر سایر اندیشه‌های سه دهه‌ی پیش از آن نیز به چشم می‌خورَد. از مشهورترین شعارهای انقلاب «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» بار معنایی و نیز ابهام معنایی سنگینی از درگیری‌ها قلمی و فکری نویسندگان و متفکرانی را حمل می‌کرد که بیش از سه دهه درباره‌ی «شرق» و «غرب» سخن گفته بودند. اما گویی شرق و غرب از طریق یک ابهام معنایی تبدیل به مفاهیمی سیاسی و فراگیر شد.

غربزدگی

«غرب» در کاربرد قشر تحصیل‌کرده طی دو دهه‌ی منتهی به انقلاب رفته‌رفته زوایا و لایه‌های معنایی متفاوتی یافت. از سویی در بستر جنگ سرد بلوک غرب و بلوک شرق در رقابت برای اعمال اراده در سیاست ایران رقابت می‌کردند و حکومت شاهنشاهی یک حکومت وابسته به غرب شناخته می‌شد. از سویی غرب همان غربی بود که شرق را در معنای شرق‌شناسانه‌ آن منظور استعمار قرار داده بود. از سوی دیگر با ورود اندیشه‌های سید احمد فردید به فضای فکری ایران دلالت‌های غرب بسی عمیق‌تر و گسترده‌تر از این تداول عام شد. آل‌احمد با رساله‌ «غربزدگی» ضمن سمپاتی شدید به سنت‌ها و اصالت‌های بومی (این سمپاتی هیچ‌گاه از دید آل‌احمد با اعتقاد همراه نشد) غرب مورد نظر فردید را تبدیل به غرب استعماری در برابر اصالت و سنت ایرانی کرد. از سوی دیگر فردید با بازگشت به حکمت اشراقی فیلسوف قرن یازدهم مسیحی شهاب‌الدین سهروردی شرق و غرب را مقوله‌ای متعلق به جغرافیای انفسی بشر می‌شمرد که غربِ مصداقی صرفاً تجلی غربِ انفسی است. به هر صورت «غرب» واژه‌ای بود که صرف‌نظر از معناها و دلالت‌های آن مرکز تمامی بیزاری‌ها در افکار عمومی ایرانی قرار گرفت.

دهه‌ی نخست بعد از انقلاب به‌طور کامل در حیات رهبر انقلاب سپری شد. دو سال نخست انقلاب دوران هجوم واژگان و مفاهیمی بود که طی سه دهه پیش از انقلاب عموماً در جزوات آموزشی و تحلیلی مارکسیستی یا نزد پیروان شریعتی کاربرد داشتند. اما پس از اخراج گروه‌های متعدد سیاسی از فضای سیاست عملی نوعی گفتار رسمی برآمده از شیوه‌ی گفتار رهبر انقلاب و پیروان او بر رسانه‌ها و محیط‌های اجتماعی رسمی حاکم شد.

واژگانی با بارهای حقوقی اما عموماً فاقد تعریف دقیق حقوقی به مرزگذاری میان بیرون و درون دولت - در معنای موسع آن - کمک می‌کرد. واژه‌ی قرآنی «منافق» که به معنای دورو یا شخصی با رفتارهای دوگانه‌ی دینی است مشخصاً برای برخی گروه‌های مسلح ضد دولت مستقر یعنی مجاهدین خلق و بعداً گروه موسوم به گروه مهدی هاشمی اطلاق شد. محارب، مفسد فی‌الارض، معاند و واژگانی از این دست نیز عناوینی بود که برای نیروهای مخالف دولت مستقر استفاده می‌شد که همگی عناوین دینی دارند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy