Sunday, Feb 10, 2019

صفحه نخست » آقاجان! جوری بنویسید که ما هم بفهمیم چه می گویید!؛ ف. م. سخن

CCE44D45-AE47-4A12-818D-61C14C30CC6A.jpegهمواره پرهیز کرده ام که بگویم «خسته ام» یا «خسته شده ام» یا «خسته ام کردید»!

به جایش سعی کرده ام به کسی که مطالب مرا می خواند امید بدهم. عیب و ایرادی اگر در کار کسی می بینم جوری آن را نقد کنم که آن کس، رغبت کند آن عیب و ایراد را مرتفع کند نه این که با من سرِ لج بیفتد و بر درستی کارهای غلط اش پای بفشارد.

قصد ما، نزدیک کردن اپوزیسیون به یک دیگر است نه دامن زدن به آتش تفرقه و دشمنی.

دامنه ی «اپوزیسیون پذیری» ما بسیار گسترده است و تنها سه شرط دارد:
-اعتقاد به تمامیت ارضی
-اعتقاد به حقوق بشر
-دخالت ندادن دین در حکومت و عدم استفاده از دمکراسی برای از بین بردن دمکراسی

چیزهای دیگر فرع است. یک زمانی اهل کمال گرایی و پرفکسیونیسم بودم و مدل حکومت هم برایم اهمیت داشت. حال که می بینم عمر مثل باد و برق می گذرد و پیران می میرند و جوانان پیر می شوند، و ما هر روز عقب و عقب تر می رویم و عمر سازنده ی جوانان مان را از دست می دهیم، حتی دیگر به این موضوع فکر نمی کنم.

حکومتی که فقط اسلامی نباشد و پایه و قانون اش دین و مذهب نباشد و سه چهار شرط بالا را داشته باشد، حتی اگر نوع اش ایکس یا ایگرگ باشد، بگذار باشد، فقط فضایی ایجاد کند که بتوانیم در آن نفس بکشیم. فقط فضایی ایجاد کند که بتوانیم ترمزی بر این پسروی هولناک بزنیم.

اما اپوزیسیون از چپ اش تا راست اش مشغول چه کاری ست؟

اپوزیسیون ما، شبیه به جمعِ عددی عده ای نوازنده است، که هر کدام سازی به دست گرفته اند و برای خودشان می زنند.

یکی ویولون در دست گرفته و با کوک ایرانی، به سبک مهندس همایون خرم می نوازد. دیگری ویولون با کوک کلاسیک در دست گرفته و قطعات ویوالدی را برای خودش اجرا می کند. یکی با دف، شعر مولانا را فریاد می زند و عده ای با او چرخ می زنند، دیگری با ضربه های ظریف به یک تریانگل کوچک، در انتهای صف نوازندگان حضور خود را اعلام می کند. یکی در مایه ی دشتی می خواند. یکی با صدای تِنُر اپرا اجرا می کند...

نه هماهنگی یی، نه صدای موزونی، نه نوای مشترکی، نه رهبری و کمک رهبری یی، نه ویولون اولی...

...و با عرض معذرت، از صراحت لهجه ام، دقیقا به همین شیر تو شیری که عرض کردم. و هر کدام از ما هم یکی از ده ها نوازنده ی خودخواه و خودپرستیم که حاضر نیستیم حتی یک لحظه به موسیقی دیگران گوش کنیم و دیگران هم حاضر نیستند یک لحظه به موسیقی ما گوش کنند.

در چنین وضعیتی دنبال دفترچه ی نت مشترک گشتن و یک نفر را به عنوان رهبر برگزیدن و با حرکت دست او سرعت سازها و بلند و کوتاه کردن صداها و در جای مناسب نواختن نت ها و ایجاد وقفه ها را هماهنگ کردن، به خواب و خیال می ماند.

حالا در این حیص و بیص، از نوازندگانی که گمان داریم، دستکم ساز شخصی خود را خوب می نوازند و شایستگی رهبر ارکستر شدن دارند، به جای پیشرفت و ترقی در امر نواختن و صدای موزون تر از گذشته از ساز مربوط در آوردن، ناگهان صداهایی صادر می شود که باید گفت صد رحمت به نواختن های قبلی تان!

*****

قصد نام بردن از کسی را ندارم. خسته ام و حال غر و لند شنیدن از دوستدارانِ نوازندگان را ندارم.

فقط لطف کنید از طرف ما به کسانی که موسیقی شان را دوست دارید و آن ها را شایسته ی ایستادن بر جایگاه رهبر ارکستر می دانید بگویید که ما لااقل در گذشته حرف تان را می فهمیدیم. مطالب و بیانیه های امروز تان را که می شنویم، می بینیم که از سعادت فهمیدن آن ها هم محروم شده ایم.

سال ها، تلاش کردیم، تا حرف های گنده گنده زدن را از سر اهل سیاست بیندازیم و آن ها را وادار کنیم تا به قول جمالزاده به زبان «آدمیزاد» با مردم سخن بگویند. عرصه ی سیاست عرصه ی ادای «اهل تفکر» در آوردن نیست که هر چه کلام، نامفهوم تر باشد، در عالم آن ها مرغوب تر است.

یک زمانی مد شد که دستور درست دم کردن چای هم که می خواستند بدهند، باید دو سه تا جمله از گادامر و هابرماس می آوردند تا از وجهه ی «شبه روشنفکری»شان چیزی کم نشود.

با ته کشیدن معلومات و خالی شدن چنته، استفاده از این اسامی و جملات بحمدلله کم شده ولی ناگهان چشم مان می افتد به یک بیانیه سیاسی، که ظاهرا طرف صحبت اش «فرهیختگان» است ولی در واقعیت، در داخل کلماتِ بزرگ بزرگ آن هیچ چیز نیست جز تکرار حرف های گذشته که نه به درد فرهیختگان، بلکه به درد «پشم ریختگان» می خورد.

حالا اگر نوازندگان عزیز اپوزیسیون، حاضر به هیچگونه همکاری با یکدیگر برای نواختن سمفونی یی با شکوه و در خورِ ملت ایران نیستند، لااقل در تک نوازی هایشان، سعی کنند که صداهای مطلوب تولید کنند، نه صداهای عجیب غریبی که ظاهرا سوپر مدرن و سوپر عالمانه است ولی باطنا جز یک مشت صدای گوش آزار چیز دیگر نیست.

در این زمانه که کسی به حرف کسی از جمله حرف ما گوش نمی دهد و همه به کار خود مشغول اند. باشد که این سخنان، روزی روزگاری بر روح و روان نوازنده ای دلسوز و خردمند اثر کند...



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy