ماهرخ غلامحسینپور - ایران وایر
«وادار کردن فعالان مدنی به مهاجرت اجباری یک برنامه سیستماتیک از طرف نظام حاکم بر ایران است.» این جمله را «جولان فرهادی بابادی» فعال مدنی ساکن آلمان میگوید، او به تازگی ناچار به مهاجرت شده است.
به اعتقاد او «این مکانیزم تعقیب اجتماعی در ابتدا برای تخریب روحیه شهروندان مسئول پیش میرود و اگر نتوانستند آنها را ساکت کنند، وادار به مهاجرت اجباریشان میکنند.»
این فعال رسانهایی و مدنی که در طول سالهای اخیر با کمپینهای محیط زیستی، از جمله کمپین «صدای پای آب» یا کمپین «حمایت از زاگرس مهربان» همکاری کرده میگوید راهی که عملا غالب بازجوها پیش پایت میگذارند «برو!» است.
به باور او این لفظ «برو» یک پیشنهاد نیست، یک الزام است که مفاهیمی همچون «شکنجههای غیر قابل اثبات» یا فرایند «بیقدرت سازی اجتماعی-سیاسی فعالان مدنی» را یادآوری میکند.
«جولان فرهادی بابادی» متولد سال ۱۳۶۲است. ابتدا در رشته الهیات تحصیل کرد، اما در سال ۱۳۸۰ با رتبه بالا در رشته روزنامهنگاری و مطالعات رسانه دانشگاه تهران پذیرفته شد، به دلیل فعالیتهای مدنی و رسانهای در دانشگاه با چند ترم ممنوعیت از تحصیل مواجه شد اما در نهایت در سال ۱۳۸۶ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد و پس از آن اجازه ادامه تحصیل در دوره فوق لیسانس را نیافت.
او در گفت وگو با ایرانوایر از مکانیزمی میگوید که او را علیرغم میلش وادار به مهاجرت کرده است، از «فشار برای پذیرش خروج از کشور به عنوان یک راه ادامه حیات.»
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
به گفته جولان فرهادی، سیستم امنیتی برای وادار کردن فعالان مدنی به خروج از کشور، روی مفهوم زمان کار میکند: «آنها عنصر زمان را برای فعالان مدنی در ایران بیمعنا میکنند، از طریق بازداشتهای بیقاعده طویل المدت، احکام طولانی، اطاله دادرسیها و قرار دادن افراد در خطر چنین مسائلی آنها را در یک شکنجه بدون پایان قرار میدهند، در آن صورت است که اگر در زندان از خطر خودکشی رهیدید، بین رفتن اختیاری و بدون هزینه برای حاکمیت و ماندن، طبیعتا رفتن را انتخاب خواهید کرد. »
او میگوید برای جمهوری اسلامی روزنامه نگار یا فعال مدنی فقط مخالف سیاسی نیست بلکه به دلیل اصرار بر موضع، محارب هم محسوب میشود، لذا با وجود این خطر بازگشت، میبینید من حتی الان هم به دلایلی نمیتوانم در فضای رسانهای شرح دهم به چه مواردی متهم شدهام.
او به ذکر بخشی از اظهارات چند روز اخیر «عماد بهاور»، فعال مدنی ساکن ایران در خصوص مهاجرت گسترده فعالان مدنی از ایران میپردازد که از «سال ۱۳۸۸ آنها کانالهای خروج از کشور را باز گذاشته بودند تا فعالان سیاسی و معترضان را به طور غیرمستقیم به خارج از کشور هدایت کنند.»
او از فشار در سطوح مختلف زندگی یک فعال مدنی میگوید: «حتما بارها شنیدهاید که در جریان بازداشت یک فعال مدنی، بازجو به همسر و خانواده سوژه فشار میآورد، از شمس الواعظین گرفته تا مهرهای چون من طعم این فشارها را چشیده اند. اولین رابطه عاطفی من که عمری شش ساله داشت با این روشها به پایان رسید. موضوع اخراجهای اجباری فعالین مدنی را هم لابد شنیده اید. این که یا اخراج میشوند یا محل کارشان تعطیل میشود. شخصا چهار بار طعم اخراج را تجربه کردم؛ از دفتر ریاست جمهوری، شورای عالی فضای مجازی کشور، بانک شهر و در نهایت شهرداری تهران.»
او به اینکه «نمیگذارند ثمره کارهای علمیات را ببینی، درس بخوانی یا هویت مستقل خودت را بسازی» اشاره میکند: «آنها هر لحظه ممکن است به خانهات بریزند و بهانهای برای اقدام علیه امنیت ملی در گوشی تلفن همراهت پیدا کنند، مدام درگیرگره افکنیهای عقده گشایانه و کین توزانه میشوی. حتی در جزییات غیر قابل اعتنای زندگی. آخرین بار متوجه شدم که کل مدارک تحصیلات دینیام به طور تصادفی امحاء شده و از بین رفته، با شکایت، المثنی برایم صادر شد.»
این فعال رسانه به پدیده دیگری برای ایجاد آشفتگی ذهنی فعالان مدنی اشاره میکند: «ناامنی و بیثباتی شغلی»
«به هر حال در تمام دوران کاریام برای اینکه امکان اعاده حق و حقوقم را نداشته باشم با قراردادهای ساعتی کار کردم، اما در عین حال امنیت شغلی نداشتم و در انتها به دلایل عقیدتی اخراج شدم. تازه بعد از اخراج متوجه شدم که از پنج سال سابقه کار، فقط یک سال مشمول بیمه شدهام و این یعنی نه تنها گذشته را از دست دادهای بلکه آینده ایی هم نداری.»
به باور او، فعالان مدنی در ایران درگیر یک «تنهایی مدنی» اجباری هستند، ممکن است به خاطر اینکه سایر همکارانشان را دچار مشکل نکنند بدون ذکر نامشان بنویسند و گاهی فشارها به مرحله ایی برسد که حتی خانواده آنها تحمل بار اضافه فعالیتشان را نداشته باشد.
آنها در جریان محرومیت از تحصیل جولان بابادی در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، او را برای بازجویی به وزارت اطلاعات احضار میکنند و بعد با این بهانه که «تو در جریان بازجویی صادق نبوده ایی» باز هم مانع تحصیلش میشوند.
از او در مورد بزرگترین چالشی میپرسم که به عنوان یک فعال مدنی در ایران با آن مواجه بوده: «بزرگترین چالش این است که تو باید تصمیم بگیری موجودی بیخاصیت و غیر مدنی باشی که فقط نگران خانواده، نزدیکان و دوستان است. یا اینکه اخلاقا خودت را موظف بدانی مسئولیت بشری ات را انجام بدهی؟»
او بعد از جریان اعتراضات دیماه سال گذشته احساس میکند که ادامه سکوتش نوعی خیانت اخلاقی به خویشتن است «من فکر میکنم این موضوعی است که همه ما که بیرون از ایران هستیم آن را تجربه میکنیم. در افتادن با این تعارض درونی که نوعی شکنجه تحمیلی است».
او امیدوار است این موضوعات از طرف جامعه بین الملل با مسامحه دیده نشود.
«سیامک قادری»، روزنامه نگار ساکن آمریکا هم که پیش از این تجربه زندان را در ایران از سر گذرانده، میگوید با اینکه خودش از سوی بازجو یا قاضی چنین پیشنهادی دریافت نکرده اما تشویق روزنامه نگار به مهاجرت، یک رویه متعارف و معمول از سوی حاکمیت است.
به باور او، آنها وقتی با فشارهای عدیده و ترفندهایی همچون زندان نتوانستند صدای منتقد و معترض را خاموش کنند، او را تشویق به خروج میکنند و همه مسیرها را برای این خروج باز میگذارند.
به گفته این روزنامه نگار از آن جایی که وظیفه اصلی رسانه، اطلاع رسانی در خصوص مشکلات جامعه بوده و نمایش بخشی از این مشکلات حاکی از ناکارآمدی سیستم است، این موضوع به طور طبیعی تبدیل به مقابله حاکمیت با روزنامه نگار میشود: «باید چیزی نوشته بشود که مورد پسند آقایان باشد، و اگر چنین نبود تعبیر به سیاه نمایی و کارشکنی میشود. آنچه در طول چهل سال گذشته شاهدش بودهایم همین بوده. آنها اطلاع رسانی و روشنگری را نمیخواهند و همین هم تبدیل به اعمال زور و قدرت و زندان و بگیر و ببند شده.»
قادری معتقد است که آنها خطر روزنامه نگار یا فعال مدنی را در داخل مرزها بیشتر احساس میکنند: «به هر حال به باور آنها تا زمانی به عنوان یک روزنامه نگار در شرایط روز جامعه اثرگذار هستی که درون مرزها روشنگری کنی و وقتی خارج شدی خطر چندانی نخواهی داشت پس اگر مقابله کنی همان بهتر که بروی.»
بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان مدنی که در طول دهه اخیر ایران را ترک کردهاند از فشارهایی میگویند که آنها را علیرغم میلشان وادار به خروج از کشور کرده است. از اینکه بازجو بارها پیشنهاد داده که چرا نمیروید و حتی از این که به سرعت مدارکشان برای خروج تمدید شده و مسیر راه رفتنشان تسهیل شده است.